آیات ده و یازده سوره نساء
آیات 10 و 11سوره نساء
إِنَّ الَّذينَ يَأكُلونَ أَموالَ اليَتامىٰ ظُلمًا إِنَّما يَأكُلونَ في بُطونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعير
ترجمه آیه 10 سوره نساء
همانا کسانی که میخوردند اموال یتیمان را از روی ظلم و ستم، «فی بطونهم ناراً»، اینها در شکمشان آتش است یعنی در واقع دارند آتش میخورند و میسوزند در آن آتشی که شعلهور است».
نکات تفسیری آیه 10 سوره نساء
سیصلون ← به زودی اینها گرفتار آتشی میشوند و خدا اینها را به آتش خواهد انداخت، یعنی حرارت آتش را خواهند چشید و اصلاه ا لله النار یعنی خداوند او را به آتش انداخت. و نارا مستعره ← آتش برافروخته شده است.
آیه 11 سوره نساء
إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا. يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِنْ كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِنْ كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ لَا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا؛
ترجمه آیه 11 سوره نساء
خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش میکند [میراث] سفارش میکند که برای پسر به اندازه سهم دو دختره. (اگر وارث دیگری میت نداشته باشه) بس برای آن نساء اگر دختران شما بیشتر از دو دختر هستند 2/3 مال را میبرند، اگر فقط یک فرزند دختر بود برای او هم نصف مال هست. و برای پدر مادر هم 1/6 از ما ترکه اگر فرزند داشته باشند ولی اگر فرزندی نداشته باشند و فقط پدر و مادر از او ارث ببرند برای مادر او1/3 هست. اگر آن میت یک برادری هم داشته باشد برای مادرش 1/6 هست به شرطی که وصیت کرده باشد (بعد از اتمام وصیتی است که او کرده و بعد از ادای دین است). و شما نمیدانید پدران و فرزندان کدام نزدیکتر هستند برای سودبردن، و این ارث فریضهای از جانب خداوند علیم حکیم است.
تبیین آیه 11 سوره نساء
این آیات دو نوع وصیت را دارند مطرح میکنند یکی نسبی است که توسط رحم شکل میگیرد پدر و مادر و فرزندان، نوهها،خواهران و برادران، عمهها و خالهها، عموها و داییها در جوامع الجامع آیه 11 تا 14 و تسنیم هم جلد 17، سوره نساء آیه 11 که حدود صد صفحه درباره مبحث ارث، کتابهای آیات الاحکام و زبده الاحکام این بحث را مطرح میکنند. در بحث ارث طبقات ارث مطرح میشود. طبقات اول و سهم آنها را مطرح میکند اولاد پدر و مادر که در هر صورت ارث میبرند. سهم پدر و مادر با نبود اولاد پدر 1/6 و مادر 1/3 ، سهم یک تک دختر نصف مال هست و سهم چند تا دختر2/3 از مال میت که پدر هست ارث میبرند. در صورتی که هر دو باشند پسرها دو برابر دخترها ارث میبرند. تقسیم اگر بیشتر از دو دختر باشد 2/3 و دو دختر هم 2/3 ارث میبرند. اگر یک پسر بود با نبود دختر و پدر و مادر چقدر ارث میبرد؟ این پسر تنها همه مال را میبرد. اگر خواهر داشت دو برابر خواهر میبرد و خواهر یک سهم میبرد/ چون در آیه شریفه داریم (للذکر مثل خط الانثیین) زن و شوهر به چه نحو هستند؟ برای آنها هیچ مانعی وجود ندارد زن و شوهر به هرشکل و صورتی از هم ارث میبرند و مانعی برای ارث بردن آنها وجود ندارد. یک واژه هست به معنای کلاله خواهر و برادر مادری. کلاله به معنای احاطه است. اکیل هم به آن میگویند. که تاج بر آن سر احاطه دارد. تکلّ بر جامعه هست یعنی فردی سربار جامعه هست. و تاجی که بر آن سر میگذارند و احاطه دارد بر سر. راغب اصفهانی میگوید: یعنی ماسوای فرزند، پدر و مادر از سایر ورثه. از رسول اکرم (ص) سوال کردند: کلاله به چه معناست. که در این حدیث کلاله را میت گرفتند. کلاله منظور وارثان است این هم یک معنایی هست. کلاله میتواند خواهر و برادر مادری یا پدری باشد که باز میشود انشاء ا.»
راز محوریت ارث زن «للذکر مثل خطا الانیثین»
چرا در واقع زن محور قرار گرفته. بر این مرد سهم مثل حظ و بهره دو دختر هست؟ نفرمود که ارث زن نصف مرد باشد. سپس سهم زن را محور ارث قرار داده و فرض شده و آنگاه سهم مرد دو برابر سهم زن هست. میخواهد فرهنگ جاهلیت را از بین ببرد و بگوید حتماً زن ارث میبرد و بعد سهم ارثها را بیان میکند. و این کاملاً یک حکم فقهی است که بیان میشود.
چگونگی ارث در جاهلیت
در عصر جاهلیت سه عنوان باعث ارث میشد: 1. فرزندی← فرزندان ذکوری که قدرت جنگ و دفاع و غارت داشتند ارث میبردند ولی زنان و دختران و پسران خردسال که نمیتوانستند جنگ کنند و قدرت دزدی نداشتند در عصر جاهلیت ارث نمیبردند. 2. فرزندخواندگی ← فرزندخواندهها ارث میبردند. 3. ولاء و قرارداد که از طریق آن ارث میبردند. اسلام آمد در تمام اینها تصرف کرد. اینطور نیست که فقط فرزندانی که قدرت دفاع و جنگ داشته باشد ارث میبرند بلکه مطلقاً از نظر اسلامی ارث میبرند. و فرزندخواندگی را اسلام منتفی کرد اگر میخواهند به آنها چیزی بدهند از باب نیکی میدهند نه فرزندخواندگی. آن چیزی که موجبات ارث میشود یعنی صاحبان رحم برخی نسبت به برخی دیگر در کتاب خدا نوشته شده که از هم ارث میبرند. تا طبقه اول باشند طبقه دوم ارث نمیبرند و اگر طبقه دوم باشند طبقه سوم ارث نمیبرند. این بحث مهمی هست که قرآن مشخص کرده است، ارث حق طبیعی هست. آن کسی که از دنیا میرود، الباقی از او ارث میبرند.
چگونگی ارث در میان ملل گذشته
ارث در میان ملل گوناگون وجود داشته است و طبق آن چه که در تورات و انجیل است، در ملل یهود هم وجود داشته در حالیکه بعضی قائل هستند وجود نداشته است- در تورات اگر صفر اعداد را نگاه شود یعنی آیات 8 تا 11← با بنیاسرائیل متکلم شده و بگو که اگر کسی بمیرد و پسری ندارد میراث وی به دخترش انتقال مییابد اگر دختری ندارد به برادرانش بدهید، اگر برادری ندارد میراث او را به بازماندگان او که نزدیکترین خویشاوندانش است بدهید. تا وراث آن باشند و این امر برای بنیاسرائیل حکم واجبی باشد به نوعی که خداوند به موسی امر فرموده است. در آیین مسیح هم کتاب انجیل در واقع این بحث را مطرح کرده، حضرت مسیح فرموده: احکامی که در تورات آمده من قبول دارم. در کتاب قاموس المقدس صفحه 9 این مطلب آمده که آن چه در تورات آمده من مسیح قبول دارم.
چگونگی ارث در میان اعراب پیش از اسلام
منظور از نسب نزد آنها فقط پسر و مرد هستند. ارث یکی از این سه راهها بوده نسبی بوده تنها مردان و پسران ارث میبرند و کودکان و زنان و دختران ارث نمیبردند. دوم تبنی بوده یعنی فرزندخواندگی بوده که پسرخوانده بودند و ارث میبردند. سوم از راه عهد پیمان بوده یعنی دو نفر با هم عهد و پیمان میبستند که در دوران زندگی و حیات از هم دفاع کنند بعد مرگ از هم ارث میبردند. ===چگونگی ارث در میان عربها پس از اسلام=== نسب← به هرگونه ارتباطی که از طریق تولد در میان دو نفر در سطوح مختلف بوجود میآید زن و مرد ارث میبردند و بزرگ و کوچک میبردند. سبب ← که از راه ازدواج ارث میبرند. ولاء← ارتباطی غیر از طریق خویشاوندی است میبردند. عتق ← از طریق بردگی بوده و قرارداد میبستند و ارث میبردند. ضمان جریره ← دو نفر پیمانی میبستند و از هم ارث میبردند.
علت دو برابر ارث مرد از زن
فرض کنید مجموعه ثروتهای موجود در دنیا 30 میلیارد باشد که از طریق ارث بین زن و مرد تقسیم شده. اکنون مجموع درآمدهای مردها و زنان اگر بخواهیم تقسیم کنیم 20 میلیارد برای مردان و 10 میلیارد برای زنان میشود. ولی زنان ازدواج میکنند و هزینه زندگی میافتد گردن مردان به همین دلیل زنان میتوانند ده میلیارد خود را پس انداز کنند و در 20 میلیارد مردان سهیم میشوند عملاً شریک میشوند پس در واقع نیمی از سهم مردان که ده میلیارد هست سهم زن و بچه میشود و در زندگی برمیگردد. پس زنها در این سهم شریک میشوند و به آنها برمیگردد.
وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِنْ كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ ؛ مرد نیمی از اموال همسر را ارث میبرد اگر ولد نباشد. ولی اگر فرزند یا فرزندانی داشته باشد زن حتی اگر از شوهر دیگری باشد شوهر تنها 1/4 میبرند. اگر ولدی نداشته باشد همسرش/ ولی اگر شوهرش فرزندی داشته باشد اگر چه از همسر دیگری باشد حق زوجه 1/8 هست که این هم پس از پرداخت بدهیهای شوهر و دین و قرض شوهر میباشد.
مساله بعد مساله کلاله هست. اگر شخصی از دنیا برود و یک خواهر یا برادر از خودش باقی بگذارد، همسر و زن 1/6 ارث میبرد چون کلالهها از سهم همسر (زن) کم میکنند.
بحث عصبه هم هست. نزد شیعیان پذیرفته نیست به خاطر اینکه عامه معتقدند که عصبه اقوام و فامیلهای پدری، بعد از دادن فرائض و سهمها به وراث هر چه که ماند به اینها میدهیم. ولی از نظر فقه امامیه میراثی برای عصبه نیست (مگر اینکه خویشاوندی از آنان نزدیکتر برای میت وجود نداشته باشد).
معنای تعصیب مصدر باب تفعیل از ریشه عصب به معنای محکمکردن هست. عصبه خویشاوندی هستند که شخصی را احاطه کرده و پشتوانه فرد در زندگی هستند و در اصطلاح فقهی تعصب به معنای دادن باقیمانده ترکه میت پس از اخراج به خویشاوندان ذکور بیواسطه یا باواسطه میت هست.
معنای عول
عول در اصطلاح عبارت است از توزیع کسری میان ترکه که به علت زیادی سهام نسبت به آن حاصل شده است به نسبت مساوی میان همه ورثه. یعنی وقتی در تقسیم سهام ارث کم میاوریم. اهل سنت در چنین مواردی بر فریضه و سهم میافزایند تا مقدار کمبود میان همه ورثه به نسبت تقسیم شود و این را عول مینامند که نزد شیعه باطل است و نقص را بر دختران و خواهران یا خواهران وارد میکند و بر زوج و زوجه وارد نمیاد. منابع :بحث ارث آیات 11 و 12 و 13 سوره نساء و کتاب جوامع الجامع و با استفاده از تفسیر تسنیم، قاموس القرآن، تفسیر جوامع الجامع، تفسیرالمیزان، تفسیر کبیر فخر رازی و کتاب مفردات راغب اصفهانی، قاموس القرآن و التحقیق مصطفوی و مجمع البحرین طریحی برای منابع تفسیری و لغوی و مباحث فقهی هم علامه و آیت ا... جوادی آملی در تفسیر مورد بررسی قرار میدهند. "متن جوامع الجامع، سوره نسا آیات ۱۵ و ۱۶"
منابع مرتبط
- کتاب:متن جوامع الجامع و ومجمع البیان از مرحوم طبرسی