محیای حسینی

از ویکی‌جنسیت

أهمِّ مراتب تربیتی در محیای حسینی

مقدمه

کربلا بزرگ‌ترین میدان عبودیت عالم و عظیم‌ترین ساحت ابتلای خلق می‌باشد، به همین دلیل است که از این واقعه به أعظم رزایا در اسلام و در جمیع آسمان‌ها و زمین یاد شده است؛ </ref> [پانویس ۱]. بر این اساس می‌توان گفت که درجات قرب و کمال یک بنده بر اساس معرفت او به کربلای حسینی سنجیده و ارزیابی می شود. کما اینکه در واقعۀ عاشورا هم حضور سُعداء و فائزینی را می بینیم که به «أوفی، أبرّ و خیر اصحاب» و «ربّانیّون» ملقب گردیدند، هم حضور مقتدا و قائد جمیع أصحاب مولانا الحسین(ع) که مقامش مورد غبطه تمام شهدای عالم است، و در مقابل نظاره‌گر کلاب ، وحوش، سباع و أنعام یا همان دشمنان امام و پیروان آنان هستیم. جمیع این درجات بیانگر این مطلب است که سیرِ کمالی در محیای حسینی ذو مراتب است و هر عبدی بنا به استطاعت خویش می‌تواند امامش را یاری دهد. در واقع، این وسیع‌ترین کشتی نجات عالم، همۀ محبین و ارادتمندان را در خود جای می‌دهد، اما هر مؤمنی به قدر حمل و درکی که از معرفت حسینی و محیای حسینی دارد، درجه‌ای متفاوت خواهد داشت، کما اینکه متباکی و باکی و مُبکی در مصیبت امام حسین جملگی مأجور می‌باشند؛ «مَن بَکی أَو أَبکی أَو تَباکِی (وَجَبَت) لَهً الجَنَّة»، اما درجات آنان متمایز است.


به همین دلیل، عنوانِ این بحث، به معرفیِ مراتب تربیتی محیای حسینی اختصاص داده شده است. نکتۀ حائز اهمیت آن است که حدّ رشد و کمال در معرفت حسینی غایتی ندارد، کما اینکه اجر گریه بر مصیبت آن حضرت بی نهایت می باشد. از اینرو ما در اینجا به اصلی‌ترین مراتب تربیتی در این سیر اشاره می‌کنیم.

مراتب تربیتی در محیای حسینی

در فرازی از زیارت امام حسین می‌خوانیم:


</ref> [پانویس ۲]


لبیک ای داعی الله، اگر جسمم هنگام استغاثۀ شما در کربلا و زبانم وقت یاری طلبیدن تان پاسختان را نداد، اینک با قلب و گوش و چشمم لبیک خواهم گفت.


بر اساس این فراز شریف می‌توان دریافت که سه مرتبۀ اصلی در معرفت و محیای حسینی وجود دارد که ناظر بر قلب و سمع و بصر می‌باشد. بصر اشاره به شأن «مُعین البکاء»، قلب اشاره به شأن «صاحب نفس»، و سمع اشاره به شأن «تسلیم و اطاعت» دارد که در ذیل به توضیح آنها می‌پردازیم.


مُعین البکاء

یکی از مراتب تربیتی در محیای حسینی که ناظر بر بصر (دیده) و عین (چشم) می‌باشد ، «معین البکاء» است. «معین» از ریشۀ «عین» به معنای چشم و چشمه می‌باشد. چشم را از آن جهت «عین» گویند که چشمۀ اشک می‌باشد.


حیات و کمال چشم به جوشش بکاء و جاری بودن اشک از آن بر امام حسین است و الا چشم دچار ممات و جمود می شود؛</ref> [پانویس ۳] . از اینرو محبوبترین چشم ها از منظر خدای متعال، چشمان گریان بر حضرت قتیل العبرات (ع) است، چون این دیده به کمال و غرض نهایی خود رسیده است؛ </ref> [پانویس ۴] هيچ چشم و اشكى نزد خدا محبوب تر از چشم و اشکى نيست كه بر حضرت أباعبدالله الحسین بگريد و بر آن حضرت جارى گردد.


به همین دلیل است که امام رضا به ابن شبیب توصیه فرمودند که اگر می خواهی بر چیزی گریه کنی، بر حسین گریه کن؛ </ref> [پانویس ۵] چون کمال چشم در گریه بر امام حسین است.


چشمان گریان بر امام حسین به مرتبۀ «معین البکاء» نائل می شوند. این عنوان از مجموع روایاتی برداشت می‌شود که همگی بیانگر این مهم هستند که چشمان گریان بر مصیبت امام حسین اعانت و نُصرت به آن حضرت و ائمه اطهار و محاربه و مناصبه با دشمنان ایشان می‌باشد. برای اینکه این مطلب کاملا تثبیت شود، ابتدا به تعدادی از روایات در این خصوص اشاره می‌کنیم و در پایان هر مستند به ذکر نتایج هر یک می پردازیم:


امام صادق فرمودند:</ref> [پانویس ۶] ؛ هیچ گریه کننده ای نیست که بر امام حسین (ع) بگرید مگر اینکه با بکائش به حضرت فاطمه الزهراء وصل شود و بدین وسلیه ایشان را یاری دهد و نیز به رسول الله وصل شده و حق ما آل الله را اداء نماید.


پس گریه بر امام حسین ، نصرت و یاری ائمه اطهار و ادای حقّ آنان می باشد.

آن حضرت در حدیث دیگری به ماجرای اجازۀ فرشتگان از خداوند متعال برای یاری رساندن به امام حسین در روز عاشورا اشاره کردند، اما وقتی فرشتگان به کربلا رسیدند، آن حضرت شهید شده بود، پس نزد خداوند متعال بازگشتند و عرضه داشتند: «پروردگارا! تو به ما اجازه هبوط دادی و به یاری او رخصت فرمودی، ولی ما دير رسيديم»، خداوند متعال بر ایشان چنین وحی فرستاد: </ref> [پانویس ۷] اکنون بر او گریه کنید حال که درک یاری او را نکردید.


همانطور که ملاحظه می‌شود در اینجا گریه کردن، جانشینِ یاری رساندنِ آن حضرت در واقعۀ کربلا شده است تا بازماندگان از کربلا بدانند که تنها راه رجعت به سوی آن حضرت، بکاء بر ایشان می‌باشد. همچنین از اینکه مخاطبین، فرشتگان الهی می‌باشند، این نتیجه به دست می‌آید که این صورت اعانت و نصرت مختص انسان نیست، بلکه همۀ مخلوقات الهی از انس و جنّ و ملک و جمادات و نباتات و ... برای اعلام یاری و نصرت امام زمانشان چنین می‌گریند.


حضرت زینب کبری نیز در دعایی برای شیعیان آنان را به سبب گریستن‌شان، شریک در مصایب خویش خواندند: </ref> [پانویس ۸] ؛ خدایا، شیعیان ما را مشمول رحمتت قرار ده که در مصیبت حسین (علیه السلام) با ما در حزنی طولانی مشارکت نموده‌اند. این دعای حضرت زینب کبری در تمامی اعصار ساری و جاری است و همواره هر کس بر حضرت اباعبدالله الحسین ندبه و اشک و بکاء نماید، مشمول دعای مستجاب حضرت زینب قرار می‌گیرد.


آخرین سندی که در اینجا به آن اشاره می‌کنیم، فرازی از زیارت ناحیه مقدسه از جانب حضرت ولی الله الأعظم (ع) خطاب به جدّ بزرگوارشان حضرت سیدالشهداء (ع) است که فرمودند:</ref> [پانویس ۹] ؛ یا جدّاه! اگرچه زمانه مرا به تأخير انداخت و از یاری تو مرا بازداشت و آن زمان نتوانستم با کسانی که به محاربه با تو برخاستند، محاربه کنم، و با كسانيكه با تو دشمنى كردند، دشمنی کنم، پس به خدا سوگند قطعا بجای آن هر صبح و شام بر تو ندبه می کنم و به جای اشک بر تو خون می‌گریم ... ».


حضرت اباصالح المهدی در این عبارت برای همۀ شیعیانشان أبداً إلی یوم القیامة بالاترین و منحصر به فردترین صورت نصرت و اعانت را «بکاء بر امام حسین » معرفی کرده و آن را معادل محاربه و مناصبه با دشمنان آن حضرت نیز می‌دانند، چون در اینجا به دو نکته اساس اشاره فرموده‌اند:


</ref> [پانویس ۱۰]؛ اگرچه زمانه مرا به تأخير انداخت و از یاری تو مرا بازداشت بیانگر اینکه گریستن جبران عدم حضور (به دلیل فاصلۀ زمانی) در کربلاست.


</ref> [پانویس ۱۱]؛ آن زمان نتوانستم با کسانی که به محاربه با تو برخاستند، محاربه کنم، و با كسانيكه با تو دشمنى كردند، دشمني کنم حاکی از اینکه گریه نه فقط یاری امام، بلکه معادل جنگیدن (محاربه و مناصبه) با دشمنان آن حضرت در کربلا می‌باشد.


از مجموعۀ مستندات فوق، این نتیجه حاصل می‌شود که گریستنِ بر مصائب کربلای حسینی، اعانت و نصرت حضرت أبی عبدالله الحسین و نیز ائمه اطهار خصوصا حضرت اباصالح المهدی می باشد، این بکاء، استجابت ندای </ref> [پانویس ۱۲] </ref> [پانویس ۱۳]می باشد. پس هر مؤمنی از مرد و زن، پیر و جوان که باکی بر آن حضرت باشد، به درجۀ «معین البکاء» نائل می‌شود. چنانچه هر یک از برگزیدگان الهی از انبیاء و اصفیاء نیز چنین نمودند تا درجات قرب الهی را طی کنند و این همه بدان سبب است که در بکاء بر أباعبدالله الحسین اسرار و آثار بسیاری نهفته که موجب ارتقای درجات بندگان می‌شود، لذا در بحث آتی به صورت کامل به شرح این مطلب خواهیم پرداخت.

صاحب نفس

یکی از مراتب تربیتی در محیای حسینی «صاحب نفس» شدن است. این عنوان برگرفته از حدیث شریف جعفری می باشد:


</ref> [پانویس ۱۴]؛ نفَس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوه او بر ما عبادت است.


نَفَس در این عبارت دارای قید «المهموم لظلمنا» می باشد؛ یعنی دارای حزنی است که از ظلم و مصائب اهل بیت نشأت گرفته.


نکتۀ اول در شرح این مطلب اینست که این حزن و اندوه محملی دارد که آن جایگاه و محمل، «قلب» هر مؤمنی می باشد.


رسول خدا در این باره می فرمایند: </ref> [پانویس ۱۵] ؛ هرگاه خداوند بخواهد خیری به بنده‌اش برساند؛ در دلش پرده‌ای از غم و اندوه قرار می‌دهد. همانا خداوند متعال قلب‌های اندوهناک را دوست دارد.


و در حدیث دیگری از امام صادق رسیده است: </ref> [پانویس ۱۶] هر کس که خدا خیرخواه او باشد، محبت امام حسین را در دل او می‌‏اندازد.


جمع بین دو حدیث مذکور اینگونه می شود که اگر بنده ای بخواهد به درجات خیر و قرب الهی برسد، محبت امام حسین و حزن از مصیبت آن حضرت در قلبش مستقر می‌شود.


پس زمانیکه قلب مؤمنی، محمل مصائب حسینی شود، هر دم و بازدمش آکنده از حزن و حرارت خواهد بود، همان حرارت و گرمایى در قلوب که هرگز سرد و خاموش نمى شود؛ </ref> [پانویس ۱۷] و این سوز و گداز با اقتدای به حضرت طالب الثار حجة بن الحسن است؛ همانطور که در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه خطاب به جدّ بزرگوارشان می فرمایند:</ref> [پانویس ۱۸] ؛ سلامِ کسی ‎که قلبش از مصیبت شما جریحه‌دار و اشکش به هنگام یاد شما جارى است. سلامِ کسی‌که در غم عزای شما فاجعه زده، حزین، سرگشته و بیچاره شده است.


نکتۀ دوم دربارۀ معنای «لظلمنا» است که شامل مصائب همۀ آل الله می شود؛ چنانچه در فرازی از زیارت جامعه ائمه المومنین می خوانیم:</ref> [پانویس ۱۹] ؛ تسلیت می گوییم به ارواح مطهر شما در برابر این مصیبت های عظیمی که به آستان مبارک شما وارد شده است، و این رنج و محنت هایی که به ساحت شما نازل شده است، در دل و قلب شیعیان شما مصیبتهای سنگینی وارد کرده و قلوب آنان را مجروح کرده است و غصه ها را در دل آنان قرار داده است.


اما با توجه به تصریح زیارات و روایات، اکمل و اتم و اعظم این مصائب و ظلم ها، مصائب حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است و </ref> [پانویس ۲۰].


یکی از اصحاب از ساحت مقدس امام صادق سوال می‌کند: چرا روز عاشورا این چنین روز مصیبت و غم و اندوه و عزاداری گردید، اما روز وفات پیامبر اکرم و امیرمؤمنان و حضرت فاطمه زهرا و امام مجتبی که با زهر مسموم شدند این چنین نشد؟ آن حضرت پاسخ دادند:</ref> [پانویس ۲۱] ؛ همانا روز امام حسین از لحاظ مصیبت از تمام روزها عظیم تر است ... زیرا آن حضرت تنها باقی مانده اصحاب کساء بودند که رفتن شان به مثابۀ رفتن همه آنها بود، چنانچه بقای ایشان به مثابۀ بقای همۀ آنان بود.


مصائب کربلا اعظم رزیه‌ای است که در هر قلبی بنشیند، به سبب آن رزیه و مصیبت سوخته می‌شود و تفتیده می‌شود و چون هر مؤمنی از ذَکَر و أنثی که قلبش محمل و جایگاه این مصائب شود، صاحب نَفَسی می‌شود که هر نفسش ذکر است و تسبیح و عبادت، چرا که</ref> [پانویس ۲۲] .

سمیع

«سمع» به معنای شنیدن، در متون دینی کنایه از قبول و اذعان به قلب است ، لذا ملازمۀ معنایی با «اطاعت» دارد. چنانچه در آیات حضرت قرآن ملاحظه می شود که «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» در معیت یکدیگر آمده اند، یا در نحوۀ اجابت اوامر رسول خدا و امام ملاحظه می شود که از عبارت «سمعاً و طاعةً» استفاده می شود؛ به این معنا که فرمان شما را هم با ايمان قلبى و هم با عمل جوارحی اجابت كرديم . چون شنیدن و اطاعت، برای شخص سامع مسئولیت آور است؛ «وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ» ، به گونه ای که باید به تعهّدات خود در قبال آنچه می شنود، پايبند بوده و بدون عمل ادّعاى سمع نکند و هرگاه که سخن یا آیاتی از آیات خدا، امری از اوامر پیامبر و اولی الامر را از گوش جان شنید، مسئولیت پذیر بوده، و در قبال آنچه که مخاطب قرار می‌گیرد، عامل و مطیع باشد.


امام البقیع حضرت سجاد (عليه السلام) در فرازی از دعای سی و چهارم صحيفۀ سجاديه در مورد لزومِ سمیع و مطیع بودن در برابر حضرات معصومین(ع) چنین می‌فرمایند: </ref> [پانویس ۲۳]؛ خدایا ما را سامع و مطیع آنها (اهل بیت(ع)) قرار بده همچنانکه خود فرمان دادی.


نیز در حدیثی از رسول اکرم در مورد اهمیت سمع و اطاعت آمده است:</ref> [پانویس ۲۴] ؛ از كسى كه خداوند او را بر شما ولايت داده است، شنوايى و اطاعت داشته باشيد كه آن نظام اسلام است.


لذا با مجموع دو كلمۀ «سمع و اطاعت» امرِ ايمان تمام و كامل مى‏گردد ، و مؤمن به درجۀ کمال می رسد، چرا که کمال یک مؤمن به میزان عمل او و امتثالش از اوامر مولا بستگی دارد؛ مانند آنچه که در آیۀ مبارکۀ</ref> [پانویس ۲۵] آمده است، یا آنچه که خداوند متعال در آيه ۸۳ سوره مباركه مائده بدان اشاره می‌فرماید:</ref> [پانویس ۲۶] ؛ هر زمان، آياتی را كه نازل شده، بشنوند، چشم‌های آنها را می‌بينی كه از آن اشك می‌ريزد، به خاطر حقيقتی كه دريافته‌اند، آنها می‌گويند پروردگارا ايمان آورديم، پس نام ما را در زمره شاهدان بنویس. در این آیه مبارکه ملاحظه می‌شود که سمع با اطاعت (ایمان آوردن و گریستن) همراه شده است و لذا حاصلش مرتبه شهود و شهادت یعنی کمال یک مؤمن است.


بنابراین سمع به عنوان یکی از مراتب تربیتی در محیای حسینی، اشاره به شأن تسلیم بودن و اطاعت دارد، مقامی که موجب کامل شدن مراتب گذشته یعنی معین البکاء و صاحب نفس می شود، چون در این جایگاه، بصر و قلب، با امتثال امر (که مقام عمل است) کامل می‌گردد.

همچون حضرت عبدصالح ابوالفضائل عباس بن امیرالمومنین علی که گرچه در جنگاوری و دلاوری بی بدیل بودند، اما هنگامیکه در عاشورا از شدت اشتیاق خود برای حضور در میدان جنگ سخن گفته و عرضه داشتند: </ref> [پانویس ۲۷]، از امام شنیدند که باید عهده دارِ سقایت حرم شوند؛ </ref> [پانویس ۲۸]، در این هنگام بی درنگ از امر امامشان اطاعت کرده و عرضه داشتند: «سمعا و طاعة»، «لبّيك، لبّيك يا سيّدي» .


پس قمر منیر بنی هاشم به ميدان نمی‌رود و به امر امام حسين سقايت می‌كند و الي الابد اطاعت از خدا و رسول و اولي الامر را به عالميان می‌آموزد.


لذا اگر بنده‌ای دعوت داعی الله و ندای هل من ‌ناصر ینصرنی را لبیک گوید، به فوز و رستگاری و کمال می رسد، اما آنکه ندای دعوت امامش را استجابت نکند، ملوم و محسور شده و به هلاکت می رسد. همانطور که خداوند متعال در آیه ۱۰ سوره مبارکه ملک در وصف حال جهنمیان می فرماید: </ref> [پانویس ۲۹]؛ اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل مى‌كرديم، در ميان دوزخيان نبوديم. نیز امام حسين در اتمام حجت با مردمان عصرشان فرمودند:</ref> [پانویس ۳۰] ؛ به خداوند سوگند كسى نيست كه فرياد بى كسى ما را بشنود و ما را يارى نكند جز اينكه هلاک می شود.


مجموع آنچه بیان شد حاکی از اهمیت تحققِ این مرحلۀ تربیتی در محیای حسینی است. به خصوص اینکه ندای هل من ‌ناصر ینصرنی حضرت اباعبدالله الحسین از سرزمین کربلا تا قیام قائم آل محمد در گوش زمان پیچیده است تا در هر عصری حجت بر تمام خلایق با شنیدن و اجابت و اطاعت و امتثال امر امام هر عصر تمام گردد، آنگونه‌ که هر سامع، در عهدی که با مولا و امام زمان خویش می بندد، بگوید:</ref> [پانویس ۳۱] و سمعاً و طاعةً در تمام آنات، صباحاً و مساءً گوش به فرمان امام عصر و زمان خویش در راستای امتثال اوامر حضرتشان باشد؛ </ref> [پانویس ۳۲]. چون ظهور یعنی زمانی که ندای دعوت امام زمان</ref> [پانویس ۳۳] هر صبح و شام از جمیع خلایق شنیده شود.


</ref> [پانویس ۳۴]

نتیجه

هر خانواده‌ای که ارادۀ مهدوی شدن دارد، باید بداند که سیر در محیای حسینی بی نهایت است. این خانواده با هر درجه از معرفتی که به ساحت مقدس پدر عبادالله امام حسین و مصایب آن حضرت در کربلای حسینی به دست می آورد، می‌تواند مرتبه‌ای از مراتب قرب و کمال را طی کند تا آنجا که حاصل بصرش، بکاء؛ حاصل نَفَسَش، تسبیح، و حاصل سمعش، اطاعت گردد. این چنین می‌توان عبدی صالح پرورش داد که به افضل درجات قرب الهی یعنی شهود نایل شود و بتواند ندای امام عصرش را که هر صبح و شام در گوش زمان پیچیده است، لبیک گوید.

یادداشت

  1. «لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصِيبَةُ بِكَ عَلَيْنَا وَ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ الْإِسْلَامِ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصِيبَتُكَ فِي السَّمَاوَاتِ عَلَى جَمِيعِ أَهْلِ السَّمَاوَات‏»
  2. «لَبَّيْكَ دَاعِيَ اللَّهِ ... إِنْ كَانَ لَمْ يُجِبْكَ بَدَنِي عِنْدَ اسْتِغَاثَتِكَ وَ لِسَانِي عِنْدَ اسْتِنْصَارِكَ فَقَدْ أَجَابَكَ قَلْبِي وَ سَمْعِي وَ بَصَرِي» ؛
  3. «الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ»
  4. «...وَ مَا مِنْ عَيْنٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ وَ لَا عَبْرَةٍ مِنْ عَيْنٍ بَكَتْ وَ دَمَعَتْ عَلَيْهِ» ؛
  5. «إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب(ع)» ،
  6. «مَا مِنْ بَاكٍ يَبْكِيهِ إِلَّا وَ قَدْ وَصَلَ فَاطِمَةَ وَ أَسْعَدَهَا عَلَيْهِ وَ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ وَ أَدَّى حَقَّنَا»
  7. «وَ ابْكُوا عَلَيْهِ وَ عَلَى مَا فَاتَكُمْ مِنْ نُصْرَتِهِ» ؛
  8. «رحم الله شيعتنا لقد شاركونا بطول الحزن في مصيبة الحسين»
  9. «فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ، وَ لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً، فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً، وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما»
  10. «فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِي الدُّهُورُ، وَ عَاقَنِي عَنْ نَصْرِكَ الْمَقْدُورُ»
  11. «لَمْ أَكُنْ لِمَنْ حَارَبَكَ مُحَارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَكَ الْعَدَاوَةَ مُنَاصِباً»
  12. «هَلْ مِنْ مُعِينٍ یعیننی»
  13. «هَل مِن مُعينٍ فَاطيلَ‏ مَعَهُ‏ العَويلَ‏ وَالبُكاءَ»
  14. «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَة ...»
  15. «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً نَصَبَ فِی قَلْبِهِ نَائِحَة مِنَ الْحُزْنِ وَ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُ کُلَ قَلْبٍ حَزِینٍ»
  16. «مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَيْرَ قَذَفَ فِي قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَيْن‏ ...» ؛
  17. «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً»
  18. «سلام مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِکَ مَقْروحٌ، وَ دَمْعُه عِنْدَ ذِکْرِک مَسْفوح، سلامَ الْمَفْجوع الْحَزین الْوالِهِ الْمُسْتَکین»
  19. «نُعَزِّيَ فِيهَا أَرْوَاحَكُمْ عَلَى هَذِهِ الْمَصَائِبِ الْعَظِيمَةِ الْحَالَّةِ بِفِنَائِكُمْ وَ الرَّزَايَا الْجَلِيلَةِ النَّازِلَةِ بِسَاحَتِكُمُ، الَّتِي أَثْبَتَتْ فِي قُلُوبِ شِيعَتِكُمُ الْقُرُوحَ وَ أَوْرَثَتْ أَكْبَادَهُمُ الْجُرُوحَ وَ زَرَعَتْ فِي صُدُورِهِمُ الْغُصَصَ»
  20. «لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»
  21. «إِنَّ يَوْمَ الْحُسَيْنِ أَعْظَمُ مُصِيبَةً مِنْ جَمِيعِ سَائِرِ الْأَيَّامِ ... فَكَانَ ذَهَابُهُ كَذَهَابِ جَمِيعِهِمْ كَمَا كَانَ بَقَاؤُهُ كَبَقَاءِ جَمِيعِهِمْ فَلِذَلِكَ صَارَ يَوْمُهُ أَعْظَمَ الْأَيَّامِ مُصِيبَة»
  22. «القَصدُ إلَى اللّهِ بالقُلوبِ أبلَغُ مِن القَصدِ إلَيهِ بالبَدَنِ و حَرَكاتُ القُلوبِ أبلَغُ مِن حَرَكاتِ الأعمالِ»
  23. «و اجعَلنا لَهُمْ سَامعِينَ‏ وَ مُطيعينَ‏ كما أمَرتَ»
  24. «إِسمَعوُا وَ أَطیعوُا لِمَن وَلاه الله الأمر، فَإنّهُ نِظامُ الإسلام»
  25. «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»
  26. «وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْیُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ یَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ»
  27. «فداك روح أخيك يا سيّديّ‌! قد ضاق صدري من حياة الدّنيا و أريد أخذ الثّار من هؤلاء المنافقين»
  28. «إذا غدوت إلى الجهاد، (امض إلى الفرات) فاطلب لهؤلاء الأطفال قليلا من الماء»
  29. «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِيرِ»
  30. «فَوَ اللَّهِ لا يَسْمَعُ وَاعِيَتَنَا أَحَدٌ ثُمَّ لَا يَنْصُرُنَا إِلَّا هَلَكَ‏»
  31. «ملَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحاضِرِ وَالْبادِي»
  32. «تَوَقَّع أمرَ صاحِبِک لَیلَک و نَهارَک»
  33. «أَلا يَا أَهلَ الْعالَم إنّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا»
  34. لبّیک لبیّک سیدی و مولای یا حجة ابن الحسن سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصي