قوامیت مرد
شبهه ای اخلاقی درباره سلب کرامت زنان در آیه ٣٤ سوره نساء بیان گردیده است. بر اساس این آیه، مدیریت زندگی خانوادگی به دلیل دو مورد برتری مرد (بما فضّل الله) و وظیفه پرداختن نفقه از طرف وی به زن (و بما انفقوا)، بر دوش مرد گذاشته شده است. این موضوع شبهاتی را درباره قوامیت مردان و قانتیت زنان به دنبال داشته است. از جمله شبهاتی که مطرح گردیده، آن است که این آیه، کرامت زنان را سلب کرده و به نوعی زنان را تحقیر نموده است. نظام اخلاقی - حقوقی اسلام و تفاوتهایی که در آن، میان زن و مرد بر اساس خلقتشان گذاشته شده، پیوسته یکی از پرچالشترین مباحث قرآنی بوده و هست. در این مقاله با تکیه بر آیات قرآن و نظرات و دیدگاههای واژه شناسان و مفسرین و تحلیل محتوا، مدلول آیه را مورد بررسی قرار داده و گستره قوامیت مردان و دلیل تفضیل آنها و ارتباط آن را با کرامت زنان بیان کرده و شبهه وارده را مردود میداند.
فضای کلی آیه 34 سوره نساء
فضای کلی آیه مورد بحث، فضای دادهها و مسئولیتهاست. فضای یک جامعه یا خانواده قرآنی (براساس دو دیدگاه موجود در آیه) است که نقشها به درستی تنظیم شده است و مسئولیتها نیز به روشنی بر اساس استعدادها بیان گردیده است. این آیه اصل ضرورت وجود یک مدیر را در منزل به عنوان یک اجتماع کوچک، در تعامل زوجین مفروض گرفته است و مدیریت کلان زندگی را «حق» و «تکلیف» مرد میداند.
در مورد آیه مورد بحث، اقوال و انظار گوناگونی از سوی مفسرین مطرح شده است. برخی به خبری بودن صدر آیه و برخی به انشایی بودن آن قائلند، برخی فضای کلی آیه را خاص مسائل درون خانه میدانند و برخی عام از خانه و جامعه، برخی بیان حقی از سوی خداوند و برخی بیان یک تکلیف و برخی هر دو را مطرح میسازند.
در این که این آیه یک جمله خبریه است و حکایت از یک واقعیت تکوینی دارد که مردان، همواره تکیه گاه زنان بوده و زنان نیز از نظر تکوینی متکی بر مردان هستند و یا یک حکم انشایی در مقام یک گزاره اخباری است و یا یک جمله خبری که از یک واقعیت تاریخی حکایت می کند بین مفسران، بحث است.
برخی مفسرین به انشایی بودن این جمله اعتقاد دارند که آیه در مقام انشاء یک حکم تکوینی است نه اعطای مزیت؛ یعنی آیه مربوط به درون خانه است نه صنف مردان و صنف زنان و در مقام بیان وظیفه زن و مرد است. در مقابل این نظریه، اندیشه دیگری وجود دارد که به انشایی بودن گزاره معتقد است با این فرق که انشاء یک حکم وضعی و اعطای سمتی خاص به مردان در قبال زنان است نه تکلیف و گستره قوامیت مردان را به عرصه اجتماع کشیده است.
نکته مهم در هر دو دیدگاه فوق، این است که فضیلت در این آیه به معنای فضیلت نزد خدا نیست بلکه به معنای برتریهایی است که در یک نوع و در میان افراد آن یافت میگردد.
در مقابل این دو دیدگاه، نظر برخی مستشرقین نیز وجود دارد که به خبری بودن گزاره معتقدند و آیه را تحت تأثیر فرهنگ زمانه و امضائی میدانند نه تأسیسی که خبر از یک واقعیت تلخ تاریخی در عصر نزول میدهد که قابل اسقاط یا واگذاری است.
این دیدگاه نیز به دو صورت بیان شده که یک صورت آن جای تأمل دارد:
- دیدگاهی که معتقد به نسخ تمهیدی در آیه است. یعنی قرآن در این آیه، فرهنگ مردسالاری را قبول کرده و بر اساس آن حکم نموده، به دلیل این که ظرفیت پذیرش حکم از سوی مردم وجود نداشت.
- دیدگاه برخی مستشرقین که معارف قرآن را تحت تأثیر فرهنگ زمانه میدانند. این دیدگاه معتقد به موقتی بودن حکم قوامیت و قبول یک شیوه عقلائی از سوی شارع است و بیان میکند که قبول یک شیوه از سوی شارع به معنی طرد شیوههای بدیل نیست.
دیدگاه انشایی مورد قبول اکثر مفسرین است و دیدگاه خبری و متأثر بودن قرآن از فرهنگ زمانه، مردود و دیدگاه نسخ تمهیدی مورد ایراد میباشد.
مفهومشناسی واژگان و مدالیل آیه از نظر مفسران
- واژه قوامون
واژه «قوّامون» صیغه مبالغه قائم از «قام، یقوم، قیاماً» است. ماده قیام در مقابل قعود به معنی برخاستن، توقف، ثبوت و دوام، عزم و اراده، وقوع امر و مشغول شدن به کاری آمده است که در آیه شریفه، قوام یعنی قیّم و قائم به امر و سرپرست میباشد.
مفسرین در مفهوم واژه قوامون دو نظر ارائه نمودهاند:
- قوام به معنای سلطه، حکومت، ولایت، ریاست و استحقاق اطاعت است،
- قوام به معنای کفالت، حمایت، کارگزاری، رسیدگی، نگهبانی و سرپرستی است.
بنابر دو معنای مذکور برای واژه قوامون در لغت و تفاسیر، مـعنای عبارت «الرجال قوامون علي النساء» بدين صورت میباشد:
کل مردان (به صورت مجموعی نه افرادی) حق یا تکلیف حکومت یا سرپرستی بر کل زنان را در جامعه یا خانواده دارند.
حال اگر معنای تکلیفی از این عبارت دریافت شود قطعاً به معنای سلب کرامت زنان نخواهد بود و بلکه باری سنگین به دوش مردان است و اگر معنای حقی از آن دریافت شود، باز حقی است که خداوند بر اساس حکمت، عدالت و جهت نظم در امور خانواده یا جامعه به مردان اعطاء فرموده که در مقابل آن حقوقی را نیز اختصاص به زنان داده است؛ مثل حق مهریه و نفقه. هر پاسخی در حقوق اختصاصی زنان مطرح شود در حقوق مردان نیز همان جاری است، بلکه به صورت یک معیار کلی تفاوت حقوقی در عالم لازمه عدالت خداوند است.
- واژه فضّل
واژه فضّل فعل ماضی از باب تفعیل است که لغت شناسان دو معنا برای آن ذکر کردهاند:
- افزونی و بیشتری (ضد نقص و نقیصه)
- برتری و والاتری
مفسرین در معنای فضل با تکیه بر معنای لغتی و قرائن موجود در آیه و قرائن خارجیه نیز دو دیدگاه دارند:
بنا بر هر دو دیدگاه فوق، به کرامت زنان در عبارت «بما فضّل الله بعضهم علی بعض»، خدشهای نمیخورد؛ به این بیان در آیه مورد بحث، قوامیت با دو دلیل فضل و انفاق همراه گشته است. یکی موهبتی الهی است که فخری در پی ندارد و یکی مسئولیتی اکتسابی و از روی اختیار که هر دو روی هم معیار قوامیت است، اما برای اعطاء کرامت به مرد باید مسئولیت نیکو، پرداخت مهریه از روی طیب خاطر و پرداخت کریمانه نفقه صورت گیرد تا به کرامت عنداللهی برسد. متقابلاً اگر زن در مقابل همسرش قانت به معنای صحیح، حافظ ناموس و مال شوهر در غیاب او بود، او نیز به مقام رفیع کرامت عنداللهی میرسد.
- واژه انفقوا
واژه انفقوا فعل ماضی از باب انفاق است. در آیه مذکور به جای فعل مضارع از ماضی استفاده شده است. برخی علت را اینگونه بیان کردهاند که امر انفاق از گذشته در تمام مجتمعات بشری به دوش مردان بوده است چه انفاق همسران خود و چه دختران خود باشد.
اکثر مفسرین انفاق را علت دوم قوامیت مردان میدانند نه حکمت حکم و یا علت فضل مردان باشد.
واضح اسـت که عبارت «بـما انـفقوا...» تـکليفي از طرف خداوند میباشد که اگر بــه درســتي انجـام شود، يک عمل صالح و کرامت اکتسابي خواهد بود که میتواند به کـرامت عـنداللهي متصل شود و مقام قرب الهي را بـه مرد بدهد. تکلیف نفقه در نظر حقوقی قرآن و بر اساس حکمت الهی و وسعت زنان، بر عهده آنان گذارده نشده است. سلب يک تکليف از دسته ای و دادن آن بـر اســاس تـواناييها است که شرط عام تـکليف میباشد. به طور قطع، زنانی در جوامع انسانی وجود دارند که یا در امر نفقه کمک کار مرد هستند و یا به دلایلی این مسئولیت را به تنهایی بر دوش میکشند که نزد خدا پاداش خواهند داشت. اما نه سلب اين مسئوليت از زنان، نـشانه سـلب کرامت از آنهـاست و نــه اعـطـاء آن به مردان، نشان از کـرامت عنداللهي مردان؛ تا این شبهه مطرح شود که چرا اسلام کرامت زنان را سلب نموده است؛ چرا که زنان نـيز مسئوليتهايي به تناسب با استعدادهاي خویش بر عهده دارنـد - مـثـل قـنـوت و حفظ که در آيه مـورد بـحث مطرح میباشد– و اين مسئوليتها به تنهايي نشان از کرامت عنـداللهي نمیباشد.
نتیجهگیری
نویسنده در نتیجه مقاله بیان میکند که از نگاه قرآن، زنان و مردان دارای تفاوتهای تکوینی و طبیعی و نیز تفاوتهای تکلیفی و حقوقی میباشند؛ با این وجود در کسب مراتب انسانی و برخی امور نیز دارای تساوی هستند.
در دیدگاه قرآن، انسان -چه زن و چه مرد- دارای کرامت ذاتی و عنداللهی میباشد، که از الطاف خاص خدا به انسان بوده و نیز دارای کرامت اکتسابی است که در سایه ایمان و عمل صالح مؤمنانه به دست میآید و زن و مرد هر دو میتوانند به این درجه از کرامت دست یابند. در نگاه آیات و روایات، حفظ کرامت از اوجب واجبات است و هیچ کسی –نه خود انسان و نه دیگران- حق سلب آن را ندارند.
نویسنده پس از بررسی معنای لغوی سه واژه کلیدی «قوامون» و «فضّل» و «انفقوا» و بررسی مدلول جملاتی که این سه واژه در آن به کار رفته است، به این نتیجه میرسد که صدر آیه شریفه ٣٤ سوره نساء به معنای سلب کرامت زنان نمیباشد و شبهه مطرح شده در ابتدای بحث صحیح نیست.
کلیدواژهها
قوامیت، کرامت ذاتی، کرامت اکتسابی، مردان، زنان، فضل، نفقه، خانواده.