تجدید بیعت دختران ایران در قطعهای از بهشت
اجتماع با شکوه از دختران امروز و دیروز! از دخترکان شیرخواره در آغوش مادرها گرفته تا مادربزرگهای دنیا دیده و باتجربه. البته حضور پسرکوچولوها هم در لابهلای جمعیت به چشم میخورد و آنها هم در کنار مادران و خواهرانشان نشسته اند و با افتخار پرچم غیرت و مردانگی را در دست گرفتهاند.
خوش آمدید!
از در ورودی امامزاده علی اکبر چیذر(ع) وارد میشویم. بانوان میزبان که عنوان گروه مردمی «مثل هانیه» بر حمایلشان نقش بسته است، به همراه خادمان آستان مبارک، ایستادهاند و با رویی خوش از میهمانان و زائران استقبال میکنند و به آنان خوشآمد میگویند.
همه ما فدایی رهبریم!
کمی آن طرفتر سه نوجوان با شور و انرژی فراوان پاهایشان را محکم روی زمین میکوبند، جلوتر میرویم، پرچم دشمنان قسمخورده ایران اسلامی روی زمین است و فرش راه زائران و میهمانان. «هستی غنی آبادی» 14ساله است و یک دانش آموز کلاس هشتمی، او از روز دانشآموز میگوید و از دلی که از استکبار جهانی حسابی پر است. هستی معتقد است هم سن و سالانش که تحت تأثیر حرف دشمنان به اسم اعتراض، اغتشاش میکنند یک روز به این نتیجه میرسند که راه درستی را نرفتهاند؛ او امیدوار است که خداوند این جوانها و نوجوانان را هدایت کند و میگوید: «تنها کاری که من میتوانم انجام دهم حمایت از کشور و رهبرم است.»
زهرا سادات مزینانی هم یک دهه هشتادی دیگر است که به قول خودش تنها یک جمله به ذهنش میرسد، اما این جمله همهی حرف است، هم ایمان دارد، هم غیرت و هم بندگی؛ او میگوید: «همه ما فدایی رهبریم.»
حرف حساب جواب ندارد!
دو خواهر و هر دو دانش آموز، زینب سادات و زهرا سادات میرافضل که از عشق به رهبر و کشورشان می گویند. این که خانمها مراقب باشند دشمن حجابشان را نگیرد و آنهایی که روسریهایشان را در میآورند بدانند که حجاب عفت است، اما همه اینها یک طرف نوشتههای رجزگونهشان حرف آخر را می زند؛ جهاد و شهادت. حرف حساب جواب ندارد!
دلم برای آرمان کباب است!
نورا هم پرچم ایران را در دستهای کوچکش گرفته و همراه با مادرش به میهمانی دختران ایران آمده است. مهناز کمالی که مادر نورا کوچولو است میگوید: «برای آرمان دلم کباب است.» او برای آرمان و شهدای شاهچراغ آمده و این روزها حسابی دلنگران سلامتی مرد خانهاش است. مادر جوان آرزو میکند این اغتشاشات و ناآرامیها تمام شود تا جان پدر نورا و همه مردان سرزمینش در امان باشد.
آغاز یک برنامه مخصوص دختران ایران
تلاوت آیاتی از کلام الهی سرآغاز برنامه است و پس از آن یک اجرای دسته جمعی از سرود ملی جمهوری اسلامی ایران زینت بخش اجتماع دختران ایران است. حضور حامد سلطانی هم به عنوان مجری برنامه هم صمیمیت دارد و هم معنویت. شاید بیشتر به «اعجوبه ها» معروف باشد اما بیشتر از اعجوبههای معروفش، ما را به یاد «سلام فرمانده» و «حسینیه معلی» میاندازد، به خصوص در این محفل که یاد شهیدان فراوان است و بهانه برای دلتنگی کربلا فراوانتر.
دکتر ابوالفضل اقبالی دکترای علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه زنان و خانواده سخنران این اجتماع است. قرار است در روز مخصوص دانشآموزان، دختران ایرانی یک روز شاد با یک دنیا عشق و معرفت را تجربه کنند.
فقط گفتم برایت بمیرم حسین(ع) و رفتم به گودال قتلگاه
دختران ایران میزبان خانوادههای شهیدانند. شهیدان مدافع حرم، مدافع امنیت، شاهچراغ و اغتشاش. اما چند سالی است که وقتی نام چیذر و امامزاده علی اکبر(ع) را میشنوم ناخواسته به یاد خادم جوان این آستان میافتم. جوانی لاغر اندام که معصومیت نگاه او، چهره زیبایش را دوست داشتنیتر میکرد. «محمدحسین حدادیان» که او هم قربانی آشوب و اغتشاش بود. مادر محمدحسین هم در میان میهمانان است. چند کلامی با او حرف زدیم و او هم از محمدحسین برایمان گفت. برایمان حرف زد، اما نه از پسرش، بلکه از آرمان جوانی که همچون پاره جگرش او را هم غریب گیر آورده بودند و داغش، داغ محمدحسین را در دل مادر زنده کرده بود. میگوید وقتی که کلیپ شهید آرمان علیوردی را دیدم برایم یادآور خاطرات تلخی بود ولی هیچوقت اسم محمدحسین را نیاوردم، فقط گفتم برایت بمیرم حسین(ع) و رفتم به گودال قتلگاه.
دو پدر حرف هم را خوب میفهمند
راستی پدر آرمان هم اینجاست، کنار پدر محمدحسین. دو پدر که داغی مشترک دارند و هر دو حرف همدیگر را خوب میفهمند. برای همین وقتی که خواستند یک یادگاری ناقابل تقدیم آقای علیوردی کنند دستان پدر شهید محمدحسین حدادیان را قابلترین دیدند.
به قول آقا، دوران بزن و در رو دیگر تمام شده است!
در این اجتماع پر شور و انقلابی، میلاد هارونی و ایمان حیدری دو خواننده جوان و انقلابی هم روی صحنه میآیند تا حال و هوای مراسم را شوری مضاعف ببخشند. قطعههایی از ایران اسلامی و لالههای سرخش. در لابهلای جمعیت یک دختر دانشجو حس و حال قشنگی دارد. زهرا عسگری پرچم ایران را به همراه گوشی موبایلش بالا گرفته است. با دیدن عکس طلبه جوان بر روی صفحه گوشی پای صحبتهای زهرا نشستیم:«نمیگذاریم خونش روی زمین بماند و پایمال شود. همهجوره انتقام خونش را میگیرم. دشمنان فکر نکنند که میزنند و میروند. به قول آقا دوران بزن و در رو دیگر تمام شده است.»
داداش آرمان مثل حاج قاسم شد!
یک دانش آموز دهه هشتادی هم عکس آرمان را در دست گرفته است. او که خودش را از نسل این شهید میداند، تفاوت جبهه حق و باطل را در در عشق به جهاد و شهادت معرفی میکند. حسنا احمدی میگوید: «ما عاشق شهادتیم و برای شهادت خودسازی و دعا میکنیم ولی آنها از مرگ خود میترسند و قطعاً جبهه حق هیچوقت شکست نخواهد خورد. آرمان یک نفر نبود و از این آرمان ها در جمهوری اسلامی ایران بسیار بوده و خواهد بود، چه در میان پسرها و چه در بین دختران.» او که یک دانشآموز است خطاب به رهبر انقلاب میگوید : «ما همچون آرمان که یک تنه میان آن همه دشمن ایستادگی کرد و حاضر نشد کوچکترین جسارتی به شما کند و شما را نور چشمش خواند، اگر یک نفر باشیم در بین هزاران دشمن، هرگز نمیگذاریم به شما رهبر و پدر عزیزمان ذرهای جسارت شود.»
او خون شهید آرمان علیوردی را همچون حاج قاسم جوشنده میداند و میگوید: «داداش آرمان مثل حاج قاسم شد. آنها فکر کردند که اگر مظلومانه او را به شهادت برسانند تمام میشود اما فکر نمیکردند وقتی او را به شهادت می رسانند نامش جهانی شود.»
سلما قرار است یک روز مادر باشد و ایرانیپرور
یک دختر کوچولو هم لباس پاییزی به تن کرده است با پرچم ایران و در صف اول دلبری میکند. فاطمه اینانلو مادر سلما کوچولواست، او میگوید: «برای گرامیداشت روز دانشآموز و اعلام حمایت از رهبرش وتقدیر از شهیدان از پیشوای ورامین آمده است. فاطمه از اوضاع اخیر کشور ناراحت است و امیدوار است که انشاءالله این فتنهها تمام شود و پرچم این انقلاب به دست امام زمان برسد.
اینجا دهه هشتادیها و دهه نودیها غوغا میکنند!
در سرتاسر اجتماع و تا چشم کار میکند پر است از دانشآموزان دهه 80 و 90. یکی از اینها زهرا فتاحی است، دختر کلاس ششمی که خیلی قشنگ چادرسرکرده و با دستهای کوچکش رو گرفته. او هم آمده تا به کسانی که بیحجابی را تبلیغ میکنند، از عشق به حجاب بگوید تا هم حضرت فاطمه(س) و هم حاج قاسم و رهبرش او را دوست داشته باشند. زهرا روز دانشآموز را به همه بچههای هم سن و سالش تبریک میگوید و برای آنها آرزوی موفقیت میکند. حرف آخرش هم این است: «اللهم عجل لولیک الفرج».
نیروی انتظامی همیشه پای کار این نظام است
در کنار خانوادههای معظم شهیدان، مأموران نیروی انتظامی هم نشستهاند و قرار است از زحمات آنها هم قدردانی شود. هر چند که میدانیم نمیشود و اینها فقط تلاشی برای ابراز قدرشناسی مردم ایران است. سرهنگ «محمد باقر قدمزاده»، سرکلانتر شمال تهران حدود 50 روز درگیری در ماجرای اغتشاشات را خدمت و وظیفه معرفی میکند و میگوید: «ما همیشه پای کار این نظام هستیم و انجام اقدامات توسط پلیس وظیفه ذاتی اوست و هیچ منتی بر مردم قدرشناس ایران و نظام جمهوری اسلامی ندارد.» همچنین تاکید میکند که با وجود این درگیریهای اخیر، نیروی انتطامی از امنیت محلات غافل نشده است و باقدرت تمام فعالیتهایش را در جهت خدمت به مردم انجام میدهد.
«مثل هانیه» امیدوار است روزی بیاید که همه بانوان ایران اسلامی و عزیرمان مثل هانیه باشند. همان تنها بانوی شهید کربلا که بیتفاوت نبودن او به جامعه و احوالات اطرافش سعادت شهادت در کنار امام زمانش را نصیب او کرد.
منبع
- «اجتماع دانش آموزانی از نسل آرمان / تجدید بیعت فرزندان ایران در قطعه ای از بهشت» خبرگزاری فارس، 13 آبان 1401