ترجیح پسر بر دختر در قرآن

از ویکی‌جنسیت
بیان شبهه

یکی از شبهاتی که در خصوص برخی آیات قرآن مطرح می شود؛ شبهه ترجیح جنس مذکر بر جنس مونث در آیات قرآن است. به عنوان مثال در آيات مختلف از انتساب دختران به خدا نكوهش شده است و مى‏ فرمايد چطور شما پسران را براى خود اختصاص مى ‏دهيد و دختران را به خدا نسبت مى ‏دهيد؟ از جمله در سوره نحل به مشركان عرب مى ‏گويد: «اگر دختر خوب است، چرا شما از داشتن آن ننگ داريد و وقتى به يكى از شما خبر تولد دختر را بدهند در هم مى ‏ريزيد و يا روى او سياه مى‏شود. آيا براى خدا دختر و براى خودتان پسر را برمى‏ گزينيد»؟ در این مقاله به بررسی این شبهه می پردازیم.

بررسی آیات

واقعيّت آن است كه در نگاه نخست، بعضى از آيات قرآن موهم برترى مرد بر زن است. از پاره‏اى از آيه ‏هاى قرآنى [۱] چنين توهّمى مى‏ شود. مثلاً در آيات 21 و 22 سوره نجم مى ‏فرمايد:

«أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى. تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى»؛

«آيا پسر خاص شما است و دختر خاص او (خداوند)؛ اين قسمتى ظالمانه است».

اما حقيقت آن است اين توهّم ناشى از عدم آشنايى با نحوه مقابله قرآن با مشركان است. به طورى كه چنين تصور مى‏ شود در رويارويى با طرف مقابل، فقط يك گونه استدلال وجود دارد و آن برهان است در حالى كه رويارويى انواع و اقسامى دارد.

همان‏طور كه برخى بزرگان فرموده‏ اند: «قرآن كريم، روش محاوره و گفت ‏وگوى جدلى را مى ‏پذيرد و از اين شيوه براى ساكت كردن خصم و مخالف استفاده مى‏ كند» [۲]. يعنى مشركان براساس آنچه نزد خودشان پذيرفته شده است، محكوم مى ‏شوند.

برترى پسر بر دختر نزد مشركان رايج بوده، قرآن كريم به مشركان اعتراض مى ‏كند و وجدان آنها را بيدار مى ‏سازد كه چرا آنچه را كه براى خود مى‏ پسنديد براى خدا نمى ‏پسنديد؟! آيا اين روشى به دور از عدل و انصاف نيست؟!!

چنان كه پس از بيان افكار جاهلانه مشركان در خصوص برترى پسر بر دختر و مرد بر زن و عار و ننگ دانستن از داشتن دختر و در نتيجه زنده به گور كردن دختران، به شدت آن را محكوم مى ‏نمايد و مى ‏فرمايد:

«أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ»؛

«بيدار باشيد و توجّه داشته باشيد كه اينان بد حكمى مى ‏كنند».

ارزش مقام زن در روایات

اسلام تلاش فراوانى براى احياى ارزش مقام زن نموده است. چنان كه رسول اكرم صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله فرمود: «ما اكرم النّساء الاّ كريم ولا أهانهنّ الاّ لئيم» ؛ «جز انسان‏هاى بزرگوار و كريم، كسى به زنان تكريم نمى‏ كند و جز افراد فرومايه و پست به زنان اهانت نمى‏ كند».[۳]

و يا وصىّ او امام متّقين و اميرالمؤمنين على عليه ‏السلام در نهج ‏البلاغه مى‏ فرمايد: «المرأة ريحانه» [۴]؛ «زنان گل‏ هاى خوشبوى عالم آفرينش هستند».

بايد توجّه داشت كه تحقير و درهم شكستن شخصيت زن، تنها در ميان عرب جاهلى نبود، بلكه ميان اقوام ديگر و حتى شايد متمدّن ‏ترين ملل آن زمان نيز، زن شخصيتى ناچيز داشت و براى زن حقّى در ارث قائل نبودند و براى تعدّد زوجات حدّ و مرزى قائل نمى‏ شدند، به سادگى ازدواج مى‏ كردند و به آسانى آنها را طلاق مى‏ دادند. ولى اسلام ظهور كرد و شخصيت زن را محترم شمرد.

پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏آله به دخترش فاطمه زهرا عليه االسلام به گونه‏ اى احترام مى‏ گذاشت كه مردم تعجب مى‏ كردند، با تمام مقامى كه داشت، دست دخترش را مى ‏بوسيد و به هنگام مراجعت از سفر نخستين كسى را كه ديدار مى‏ كرد، دخترش فاطمه بود و به عكس هنگامى كه مى ‏خواست به سفر برود آخرين خانه‏ اى را كه خداحافظى مى‏ كرد باز خانه فاطمه عليهاالسلام بود.

در حديثى مى ‏خوانيم كه به پيامبر صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله خبر دادند خدا به او دخترى داده است، ناگهان نگاه به صورت يارانش كرد ديد آثار خشنودى در آنها نمايان نگشت! (گويى هنوز رسوبات افكار جاهلى از مغز آنها برچيده نشده) پيامبر صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله فورا فرمود: «مالكم؟ ريحانة اشمها، و رزقها على اللّه‏ عزوجل!»[۵] ؛ «اين چه حالتى است در شما مى ‏بينم؟! خداوند گلى به من داده آن را مى ‏بويم، و اگر غم روزى او را مى‏ خوريد، روزيش با خدا است».

در حديث ديگرى از پيامبر صلى‏ الله ‏عليه‏ و‏آله مى ‏خوانيم كه فرمود: «نعم الولد البنات، ملطفات، مجهزات، مونسات»[۶] ؛ «چه فرزند خوبى است دختر. هم پرمحبّت است، هم كمك كار، هم مونس است».

در حديث ديگرى از پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله مى ‏خوانيم: «من دخل السوق فاشترى تحفة فجعلها الى عياله كان كحامل الصدقة الى قوم محاويج و ليبدء بالاناث قبل الذكور، فانه من فرح ابنته فكانما اعتق رقبة من ولد اسماعيل»[۷] ؛ «كسى كه بازار مى‏ رود و تحفه‏ اى براى خانواده خود مى‏ خرد همچون كسى است كه مى ‏خواهد به نيازمندانى كمك كند (همان پاداش را دارد) و هنگامى كه مى ‏خواهد تحفه را تقسيم كند نخست بايد به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا كه هر كس دخترش را شاد و مسرور كند چنان است كه گويى كسى از فرزندان اسماعيل عليه‏ السلام را آزاد كرده باشد».

در حقيقت اين احترام به شخصيت زن سبب آزادى او در جامعه و پايان دادن به دوران بردگى زنان است. گرچه در اين زمينه سخن بسيار است و در ذيل آيات مناسب بحث خواهد شد ولى از اين واقعيت نمى ‏توان به آسانى گذشت كه با نهايت تأسّف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افكار جاهلى وجود دارد و هنوز كم نيستند خانواده‏ هايى كه از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مى ‏شوند و يا لااقل تولد پسر را بر دختر ترجيح مى ‏دهند.

البتّه ممكن است شرايط خاص اقتصادى و اجتماعى در رابطه با وضع زنان در جوامع كنونى يكى از علل اينگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولى هر چه هست بايد عموم مسلمانان راستين با اين طرز فكر مبارزه كنند و ريشه ‏هاى اجتماعى و اقتصادى آن را بسوزانند كه اسلام نمى ‏پسندد كه بعد از چهارده قرن پيروانش به افكار جاهلى بازگردند .

پانویس

  1. . از جمله: نحل 16، آيات 57ـ59 و 62؛ صافات (37)، آيات 149ـ157؛ زخرف (43)، آيات 16ـ19؛ طور (52)، آيه 39 و نجم (53)، آيات 22ـ21.
  2. ‏‏‏‏‏‏‏‏ . محمد تقى مصباح يزدى، پرسش‏ها و پاسخ‏ها، ج 5-1، ص 283.
  3. . نهج الفصاحة، تصحيح و ترجمه: ابوالقاسم پاينده، ص 318، ح 1520.
  4. . نهج البلاغه، نامه 31، تحقيق: صبحى الصالح، قم: دارالهجره، چاپ پنجم، 1412 ه.ق، ص 405.
  5. . وسائل الشيعه، ج 15، ص 102.
  6. . همان، ص 100.
  7. . مكارم الاخلاق، ص 54.