ترسیم وضعیت (فردی) زن غربی در اندیشه آیتالله خامنهای
این مقاله با توجه به محتوای بیانات آیتالله خامنهای تالیف شده است و دیگر آثار ایشان را دربر نمیگیرد. |
«اﻵن دﻧﻴﺎي اروﭘﺎ و اﻣﺮﻳﻜﺎ را ﻧﮕﺎه ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ اﻳﻨﻬﺎ ﭼﻘﺪر دﭼﺎر اﺿﻄﺮاﺑﻨﺪ. ﭼﻘﺪر ﻧﺎآراﻣﻰ دارﻧﺪ. ﭼﻘﺪر دﻧﺒﺎل آراﻣﺶ ﻣﻴﮕﺮدﻧﺪ. ﭼﻘﺪر ﻣﺼﺮف ﻗﺮﺻﻬﺎيّﻣﺴﻜﻦ و ﺧﻮابآور زﻳﺎد اﺳﺖ، ﭼﻘﺪر ﺟﻮاﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻛﺎرﻫﺎي ﺑﻰﻗﺎﻋﺪه دﺳﺖ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ، ﻣﻮﻫﺎ را ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ، ﻟﺒﺎﺳﻬﺎي ﺗﻨﮓ ﻣﻴﭙﻮﺷﻨﺪ ﺑﺮاي اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ از وﺿﻊ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺎراﺣﺘﻨﺪ. ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ و ﺧﺸﻤﮕﻴﻦاﻧﺪ. ﻣﻴﺨﻮاﻫﻨﺪ ﺧﻮدﺷﺎن را ﺑﻪ آراﻣﺶ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ؛ آﺧﺮش ﻫﻢ ﺑﺎ ﻧﺎﻛﺎﻣﻰ ﻣﻴﻤﻴﺮﻧﺪ. ﭘﻴﺮﻣﺮدﻫﺎ و ﭘﻴﺮزﻧﻬﺎ در ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان ﻣﻴﻤﻴﺮﻧﺪ. بچههایشان ﻫﻤﺮاﻫﺸﺎن ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. زﻧﻬﺎﻳﺸﺎن از آﻧﻬﺎ ﺧﺒﺮ ﻧﺪارﻧﺪ. زن و ﺷﻮﻫﺮ از ﻫﻢ دورﻧﺪ.» [۱]
فردی
بی بندباری و از بین رفتن عفت
بیبندوباری یعنی بیقیدی؛ بیقیدی یعنی« أَذْنِبْ مَا شِئْت». در چنین محیطی نه فرد در امان است و نه اجتماع! دنیای امروز غرب نتیجهی عدم تحفظ از عفاف زنانه را زیست میکند: «همانطور ﻛﻪ ﻋﺮض ﻛﺮدم، در ﻏﺮب به خاطر اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﺸﺪ، ﻳﻌﻨﻰ مسئلهی عفت زﻧﺎن ﻣﻮرد اﻫﺘﻤﺎم ﻗﺮار ﻧﮕﺮﻓﺖ و ﺑﻪ آن اﻋﺘﻨﺎﻳﻰ ﻧﺸﺪ، ﻛﺎر ﺑﻪ اﻳﻦ ﺑﻰﺑﻨﺪوﺑﺎرﻳﻬﺎ ﻛﺸﻴﺪ.»[۲]
آثار و پیامدها
از بین رفتن اخلاق
مخالفت با یک امر فطری و اصرار بر آن تخلف، سبب وقوع آسیبهای عمیق در جامعهی بشری خواهد شد چرا که مصداق بارز تقابل با سعادت آدمیست:«آن ﻛﺴﻰ ﻛﻪ اﻳﻦ امر فطری را ﺑﺮﻫﻢ ﻣﻴﺰﻧﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮ ﺑﺎﺷﺪ و آن ﻏﺮب اﺳﺖ، آن ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮﻫﻨﻪﮔﺮي اﺳﺖ ﻛﻪ ﻏﺮب ﺑﺮ آن اﺻﺮار ورزﻳﺪه اﺳﺖ و در اﻳﻦ سالهای اﺧﻴﺮ در اﻳﻦ دهها سال اخیر دارد بهتدریج ﻧﺘﺎﻳﺞ زیانبار این کار را یکی پس از دﻳﮕﺮي ﺣﺲ میکند؛ تلاشی خانوادهها، ﺧﺮاﺑﻰ اﺧﻼق، ﮔﺴﺘﺮش ﻛﺎر ﺑﻪ ﺳﻨﻴﻦ ﭘﺎﻳﻴﻦ و ﻫﻠّﻢ ﺟﺮّا. آﻧﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪﺟﻮاب ﺑﺪﻫﻨﺪ، آﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﻘﻮق زن را و ﺣﻘﻮق ﻣﺮد را در واقع تضییع کردهاند.»[۳]
تجاوز و تعدی به زن
عفاف، حجابیست که دست تعدی را کوتاه و نیتهای سوء را ابتر میگذارد. آمار نشاندهندهی واقعیت این گزارهی حقیقی است:« ﺷﻤﺎ الآن هم که در دﻧﻴﺎ ﻧﮕﺎه ﻛﻨﻴﺪ، ﻣﻴﺒﻴﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ از ﻣﺸﻜﻼت زﻧﺎن در دﻧﻴﺎي ﻏﺮب، بخصوص در ﻛﺸﻮر ایالاتمتحدهی اﻣﺮﻳﻜﺎ، ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮدان ﺑﺎ ﺗﻜﻴﻪ به زورمندی ﺧﻮدﺷﺎن، ﺑﻪ عفت زن ﺗﻌﺪّي و ﺗﺠﺎوز میکنند. آﻣﺎر ﻣﻨﺘﺸﺮﺷﺪه از ﺳﻮي ﻣﻘﺎﻣﺎت رسمی خود اﻣﺮﻳﻜﺎ را ﻣﻦ دﻳﺪم ﻛﻪ ﻳﻜﻰ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ دادﮔﺴﺘﺮي اﻣﺮﻳﻜﺎ و ﻳﻜﻰ ﻫﻢ ﻣﺮﺑﻮط به یک ﻣﻘﺎم دﻳﮕﺮي ﺑﻮد. آﻣﺎرﻫﺎ واﻗﻌﺎً وحشتانگیز اﺳﺖ. در ﻫﺮ ﺷﺶ ﺛﺎﻧﻴﻪ، یک تجاوز ﺑﻪ ﻋﻨﻒ در ﻛﺸﻮر امریکا صورت میگیرد! ببینید چقدر مسئلهی عفت ﻣﻬﻢ اﺳﺖ.»[۴]
بالا رفتن سن ازدواج، ازدیاد طلاق
ثمرهی بیقیدی در روابط و بیتوجهی به عفت در جامعه را میتوان در معنا و ساختار خانوادههای غربی مشاهده کرد:«اینکه بعضی سن ازدواج را برای سالهای میانی عمر که در غرب و تمدن غرب معمول است، میگذارند مثل اغلب چیزهایشان، غلط و برخلاف فطرت و مصلحت بشر و ناشی از این است که به شهوترانی و بیبندوباری اقبال دارند. میخواهند جوانی خود را بهاصطلاح خودشان، با خوشی سپری کنند، هوسرانیهایشان را بکنند بعد که ازکارافتاده شدند و آتشهایشان فرونشست، حالا سراغ خانواده بروند. ملاحظه میکنید که در غرب زندگی خانوادگی اینطوری است؛ طلاقهای زیاد، ازدواجهای ناموفق، مرد و زنهای بیوفا، تخطیهای جنسی فراوان، غیرت کم، زندگی خانوادگی به این معناست.»[۵]
از بین بردن شوق و محبت و عشق
تمایلات عاطفی انسانها مانند دیگر نیازهای ایشان نیازمند چارچوب و ساختاری سالم دارد تا بتواند فرد را جهت حرکت در مسیر صحیح یاری رساند. خانواده ساختاریست که برای این تمایلات تشکیل میگردد و در جامعهی بیقید افراد بینیاز از این ساختار خواهند شد و خانواده کارایی خود را از دست خواهد داد:«در ﺟﻮاﻣﻊ ﻏﺮﺑﻰ جوانها، دورهي ﻧﺸﺎط ﺟﻮاﻧﻰ و ﺗﻨﺪي اﺣﺴﺎﺳﺎت و غرایز را آزاداﻧﻪ میگذرانند و وﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده و ﺑﻪ ازدواج میرسند ﻛﻪ درواقع ﺑﺨﺶ زﻳﺎدي از ﻣﻴﻞ ﻃﺒﻴﻌﻰ آنها و ﻏﺮاﻳﺰ آنها فرونشسته اﺳﺖ. آن ﺷﻮق و ﻣﺤﺒﺖ و ﻋﺸﻘﻰ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ در اﻋﻤﺎق روح زن و ﺷﻮﻫﺮ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻦ ﺷﻮد، در اینها ﻧﻴﺴﺖ ﻳﺎ ﻛﻢ اﺳﺖ.»[۶]
تزلزل بنیان خانواده
زمانی که بیعفتی در میان زن و مرد رواج پیدا کند زن و مرد نیاز و غریزه خود را درجایی غیر از خانواده تأمین کنند، تشکیل و تأمین نیاز در چارچوب ازدواج و خانواده برای افراد جامعه بیمعنا خواهد شد؛ و تشکیل خانواده بیشتر جنبهی تحمیلی و فشار اقتصادی پیدا خواهد کرد:«در دﻧﻴﺎي ﻏﺮب و بخصوص در اﻣﺮﻳﻜﺎ و ﺑﻌﻀﻰ از ﻛﺸﻮرﻫﺎي اروﭘﺎي ﺷﻤﺎﻟﻰ ﻣﻌﺮوف اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻨﻴﺎن ﺧﺎﻧﻮاده ﺧﻴﻠﻰ ﻣﺘﺰﻟﺰل اﺳﺖ. ﭼﺮا؟ علت اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ در آﻧﺠﺎﻫﺎ آزادي ﺟﻨﺴﻰ و بیبندوباری ﺟﻨﺴﻰ زﻳﺎدﺗﺮ اﺳﺖ. وﻗﺘﻰ ﺑﻰﻋﻔّﺘﻰ راﻳﺞ ﺷﺪ، ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺮد و زن اﻳﻦ ﻧﻴﺎز ﻏﺮﻳﺰي را درجایی دﻳﮕﺮ ﻏﻴﺮ از ﺧﺎﻧﻮاده، ﻏﻴﺮ از ﻛﺎﻧﻮن ﺧﺎﻧﻮاده، ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻛﺮدﻧﺪ، اﻳﻦ ﻛﺎﻧﻮن ﺧﺎﻧﻮاده، درواقع یکچیز بیمعناست: یکچیز ﺗﺤﻤﻴﻠﻰ و ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺗﻰ اﺳﺖ. ﻟﺬا ازنظر ﻋﺎﻃﻔﻰ از ﻫﻢ ﺟﺪا میشوند. ﺣﺎﻻ ﻇﺎﻫﺮاً ﺟﺪاﻳﻰ ﺑﻴﻨﺸﺎن ﻧﻴﺴﺖ اما ﺑﻪ ﻫﻢ ﻋﻼﻗﻪ و دلبستگی ﻧﺪارﻧﺪ.»[۷]کنار گذاشتن عفاف با رؤیای دستیابی به موقعیت بهتر اجتماعی، سرابی بود که عایدی جز از دست رفتن خانواده به دنبال نداشت: «زن ﻏﺮﺑﻰ ﺑﺎ ورود در ﻣﻨﺠﻼب ﻓﺴﺎد، دﺳﺘﺎوردش ﻧﺎﺑﻮدي ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﻮد. اینجور ﻧﺒﻮد ﻛﻪ زن ﺑﺎ ﺑﺮداﺷﺘﻦ ﺣﺠﺎب در ﻣﻴﺪان ﻋﻠﻢ ﻳﺎ در ﻣﻴﺪان ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻳﺎ در ﻣﻴﺪان فعالیتهای اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻛﻨﺪ؛ همهی اینها ﺑﺎ ﺣﻔﻆ ﺣﺠﺎب و عفت ﻣﻤﻜﻦ ﺑﻮد و ﻣﺎ در ﻧﻈﺎم اﺳﻼﻣﻰ اﻳﻦ را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻛﺮدﻳﻢ.»[۸] سبک زندگی افراد و آنچه که دنبال میکنند برآمده از نیازیست که در پی پاسخ به آن میباشند. عدم آرامش و افزایش اضطراب دستاورد آزادی بیقید در زندگی غربی است: «اﻵن دﻧﻴﺎي اروﭘﺎ و اﻣﺮﻳﻜﺎ را ﻧﮕﺎه ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ اینها ﭼﻘﺪر دﭼﺎر اضطراباند. ﭼﻘﺪر ﻧﺎآراﻣﻰ دارﻧﺪ. ﭼﻘﺪر دﻧﺒﺎل آراﻣﺶ میگردند. ﭼﻘﺪر ﻣﺼﺮف ﻗﺮﺻﻬﺎيّ ﻣﺴﻜﻦ و خوابآور زﻳﺎد اﺳﺖ، ﭼﻘﺪر جوانها ﺑﻪ ﻛﺎرﻫﺎي بیقاعده دﺳﺖ میزنند، ﻣﻮﻫﺎ را ﺑﻠﻨﺪ میکنند، لباسهای ﺗﻨﮓ میپوشند ﺑﺮاي اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ از وﺿﻊ ﺟﺎﻣﻌﻪ ناراحتاند. ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ و خشمگیناند. میخواهند ﺧﻮدﺷﺎن را ﺑﻪ آراﻣﺶ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ؛ آﺧﺮش ﻫﻢ ﺑﺎ ﻧﺎﻛﺎﻣﻰ میمیرند. ﭘﻴﺮﻣﺮدﻫﺎ و پیرزنها در ﺧﺎﻧﻪ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪان میمیرند. بچههایشان ﻫﻤﺮاﻫﺸﺎن ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. زنهایشان از آنها ﺧﺒﺮ ﻧﺪارﻧﺪ. زن و ﺷﻮﻫﺮ از ﻫﻢ دورﻧﺪ.»[۹]
انحطاط
آنچه تمدن غرب برای آن مبارزه کرد و جنگید، امروز عامل انحطاطش شده است. تمدنی که برساختهی تمایلات نفسانی بشر است راهی جز فنا شدن نخواهد داشت: «ﻣﺸﻜﻼﺗﻰ ﻛﻪ اﻣﺮوز در ﻏﺮب وﺟﻮد دارد، اﻳﻦ قانونهای اﺑﻠﻬﺎﻧﻪ و خباثت آمیزی ﻛﻪ اینها درزمینهی ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻨﺴﻰ دارﻧﺪ میگذرانند، اینها را به ﺗﻪ دره دارد ﺣﺮﻛﺖ میدهد. اﻳﻦ اﻧﺤﻄﺎط، ﻗﺎﺑﻞ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮي ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ؛ اینها محکومبه سقوطاند. ﺗﻤﺪّن ﻏﺮﺑﻰ ﭼﻪ ﺑﺨﻮاﻫﺪ، ﭼﻪ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ـ دﻳﮕﺮ ﻗﺎدر ﻧﻴﺴﺖ ﺟﻠﻮي اﻳﻦ ﺳﻘﻮط را ﺑﮕﻴﺮد. ﺗﺮﻣﺰ اﻳﻦ وﺳﻴﻠﻪ ﺑﺮﻳﺪه اﺳﺖ، ﺟﺎده ﻫﻢ بهشدت ﻟﻐﺰﻧﺪه و ﺳﺮاﺷﻴﺐ اﺳﺖ. اینها ﮔﻨﺎه ﻛﺮدﻧﺪ آنوقتی ﻛﻪ ﺗﺮﻣﺰ را ﺑﺮﻳﺪﻧﺪ و آﻣﺪﻧﺪ ﺧﻮدﺷﺎن را در ﻟﺐ اﻳﻦ ﭘﺮﺗﮕﺎه قراردادند؛ ﻟﺬا محکومبه ﺷﻜﺴﺘﻨﺪ. زوال تمدّنها، ﻣﺜﻞ ﺳﺮ ﺑﺮآوردن تمدّنها، ﻳﻚ اﻣﺮ ﺗﺪرﻳﺠﻰ اﺳﺖ - ﻳﻚ اﻣﺮ دﻓﻌﻰ وﻓﻮري ﻧﻴﺴﺖ - و اﻳﻦ ﺗﺪرﻳﺞ دارد اتفاق ﻣﻰاﻓﺘﺪ و ﮔﻤﺎن نمیکنم از ﭼﺸﻢ این نسل ﻳﺎ ﻧﺴﻞ بعدازاین ﻧﺴﻞ دور ﺑﻤﺎﻧﺪ؛ ﺧﻮاﻫﻨﺪ دﻳﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ اتفاقی ﻣﻰاﻓﺘﺪ.»[۱۰]
راهکار محافظت
بازگشت به فطرت
هر جامعهای برای دستیابی به ساختار و نظام متعادل، نیازمند توجه و دنبالکردن بنیانهای فطری آحاد خود است. بهگونهای که اگر برخلاف آن حرکتی صورت گیرد، محکوم به شکست و سرخوردگی خواهد بود چنانچه در موضوع مقابله با عفت، زنان غرب این خیانت را تجربه کردند. «زن، آن ﺑﺨﺶ زﻳﺒﺎي آفرینش بشر اﺳﺖ. این بخش زﻳﺒﺎ بهطور ﻃﺒﻴﻌﻰ ﺑﺎ اﻧﺪﻛﻰ در ﭘﺮده ﺑﻮدن ﻫﻤﺮاه اﺳﺖ؛ این خاصیت این بخش زﻳﺒﺎ و ﻟﻄﻴﻒ وﺟﻮد اﻧﺴﺎﻧﻰ اﺳﺖ. این پرده را درﻳﺪن و آﻧﭽﻪ را ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﻧﻈﻢ و ﻗﺎﻧﻮن ﭘﻴﮕﻴﺮي ﺷﻮد آن ﻧﻴﺎز ﻏﺮﻳﺰي اﻧﺴﺎﻧﻰ، ﭼﻪ در زن و ﭼﻪ در ﻣﺮد بیقانون و بینظم در ﺟﺎﻣﻌﻪ رواج دادن، بزرگترین خیانتی است که در درجهی اول ﺑﻪ زن و در درجهی ﺑﻌﺪ ﺑﻪ همهی ﺑﺸﺮﻳﺖ ـزن و ﻣﺮدـ انجامگرفته؛ این کار را سیاستهای غربی کردهاند.»[۱۱]
رعایت معاشرت
رعایت حدود روابط ارتباط با نامحرم، اختصاص تأمین غریزه به [۱۲]، خویشتنداری جنسی و تلاش و کوشش برای حفظ معنویت انسان ازجمله عواملی است که میتواند علاج هیجانات غریزی افراد،که طبیعی و غیرقابل انکارند، در جامعه باشد. «اﺳﻼم در ﻣﻮرد ﻫﻴﺠﺎن ﻏﺮﻳﺰي زن و ﻣﺮد ﻳﻚ علاجهای ﺑﺴﻴﺎر ﺧﻮﺑﻰ دارد، ﻳﻌﻨﻰ ازنظر ﻣﺎ، ازنظر ﻣﻦ اﻳﻦ علاجها حقیقتاً ﻋﻼج اﺳﺖ. اﺻﻼً ﻣﺮز میگذارد ﺑﻴﻦ زن و ﻣﺮد؛ اﻣﺎ آن ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﻛﻪ آﻣﺪه اﻳﻦ ﻣﺮزﻫﺎ را مدّتهاست ﺑﺮداﺷﺘﻪ و اﺻﻼً فراموششده اﻧﮕﺎﺷﺘﻪ و ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻗﺒﻮل ﻳﻜﺴﺮي اﺻﻮل موضوعهی ﻓﺮﻫﻨﮓ اروﭘﺎﻳﻰ پدیدهها و ﻋﻮارض آن ﻓﺮﻫﻨﮓ را ﻧﻔﻰ ﻛﻨﺪ، آن دﭼﺎر ﻣﺸﻜﻞ میشود ﻗﻬﺮاً.»[۱۳]
معنویت زدایی
در جامعه غربی بر اساس آنچه در حدود 30-40 سال گذشته اتفاق افتاد رفتهرفته، روزنهاي بهسوی تعطيلي كامل اخلاقياتِ قانون فطرت باز شد ـ بهویژه در عرصه مسائل جنسي ـو نسبيتگرايي جاي آن را گرفت كه اصول آن، تنها پيروي كردن از احساسات يا ارزشهاي شخصي و فردگرايانه شخص بود كه به بازتعریف وجدان، بهصورت «هر آنچه دلمان ميخواهد» انجاميد. نسبيتگرايي به تضعيف انسجام بين افراد جامعه منجر ميشود و بهعبارتدیگر، افراد، خودمحور و ماديگرا ميشوند. نسبیتگرایی، قوه تخيل ما را بهگونهای تحليل ميبرد كه بينش خود را نسبت به ارزشمندترين داراييمان، يعني انسانيت از دست ميدهيم؛ و نتیجه آن دوری و مبارزه با هرآن چه انسان را ملزم به دوری از مادیگرایی، خودمحوری، سود و لذت میکند.[۱۴]«امروز همهی سعی دستگاههای تبلیغاتی بینالمللی و جهانی معنویت زدایی است، دینزدایی است، عفت و عصمت زدایی است؛ این جزو برنامههای حتمی صهیونیستی است در سرتاسر دنیا و دارند پیش میروند و روزبهروز بدتر [عمل] میکنند. شما نگاه کنید به فیلمها و داستانها و امثال اینها به پوشش زنهای اروپایی در پنجاه سال پیش یا صدسال پیش و با امروز مقایسه کنید. اخلاق جنسی غربی اروپایی را در پنجاه سال پیش، صدسال پیش با امروز مقایسه کنید، ببینید چقدر فرق کرده؟ کار انحطاط اخلاقی بهجایی میرسد که اگر شما اعلام بکنید که همجنسگرایی را قبول ندارید، شمارا موردتهاجم قرار میدهند! خیلی چیز عجیبی است. افتخار میکنند به بیعفتی و برهنگی، افتخار میکنند به عدم رعایت اخلاق جنسی؛ یعنی همانی که در روایات ما هست که معروف میشود منکر، منکر میشود معروف؛ این آلان در دنیای غرب تحقّق پیداکرده؛ و امپراتوری خبری و رسانهای با همهی توان - که امروز حجم آن هزاران برابر پانزده سال، بیست سال پیش شده، با این شبکههای اجتماعی و با این شیوههای اینترنتی و مانند اینها - و با این حجم عظیم امکانات خود در جهت تبلیغ ضد معنویت و ضد اخلاق است.»[۱۵]
پایین آمدن شان زن
تلاش غرب برای بازیابی شأن انسانی، ارتقاء جایگاه و جبران ظلم و ستمی که در طول تاریخ زن متحمل شده است؛ عملاً حاصلی جز تقلیل جایگاه زن، شیء انگاری او، از دست دادن هویت و قدرتهای زنانه در بر نداشته و موجب پیدایش انواع ظلمها و ستمها با توجیهات علمی و شعارهای دروغین (آزادی، حق...) شد است: «اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺮاﻓﻜﻨﺪه ﺑﺎﺷﺪ به خاطر اﻳﻨﻜﻪ ﺷﺄن زن را ﭘﺎﻳﻴﻦ آورده و اﻳﻦ اﺧﺘﻼط و اﻣﺘﺰاج را ﺑﻪ وﺟﻮد آورده و زن را ﺳﺮﮔﺮم ﻛﺮده و مرد را ﻫﻢ ﺳﺮﮔﺮم ﻛﺮده.»[۱۶]
احساس پوچی و بیهودگی
حمایت از حقوق زنان در کنار انقلابهای جنسی، مبارزه با معنویات و تلاش برای حذف باورهای دینی از زندگی افراد جامعه موجب افزایش بحران اخلاقی در غرب شد. این تغییر مبانی موجب شد که انسان غربی تمام همت و تلاش خود را در ارضای نیازهای جسمی خود خلاصه کند و بُعد معنوی و روحانی خود را به فراموشی بسپارد. امروز نیز تلاش برای درمان احساس پوچی، بیهودگی و ناامنی روحیست که موجب پیدایش انواع عرفانهای کاذب در جهان شده است:«یکی از این عواملی که نظام ارزشی غرب را و سلطهی معنوی این نظام را متزلزل کرده، بحران رو به افزایش اخلاقی و معنوی در غرب است؛ که نشانهی بارز آن رواج احساس پوچی، احساس بیهودگی، احساس ناامنی روحی در بین آحاد مردم - بخصوص در بین جوانها - در غرب است. تلاشیِ خانواده؛ بنیان خانواده در غرب دچار تزلزل شدید است و متلاشیشده که این آثار را میگذارد.»[۱۷]
افزایش خشونت در زنان
طرح برابری جنسیتی و عدم توجه به ویژگیهای فطری موجب شد که دنیای امروز زنانی را با رفتار و اعمال خشن، درنهایت شناعت و بیرحمی، داشته باشند. درست خلاف طبیعت زنانه و خلاف آنچه دنیا برای زندگی به آن نیاز دارد: «ﺷﻤﺎ میبینید ﻳﻚ ﻣﺮد ﻳﺎ ﻳﻚ زن، ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮ آراﺳﺘﻪ و ﺑﺎ ﺷﻜﻞ ﻛﺎﻣﻼً ﻣﻄﻠﻮب، ﻛﻪ اﮔﺮ ﻛﺴﻰ اﻳﻦ ﻣﺮد را در ﺧﻴﺎﺑﺎن ﻳﺎ اﻳﻦ زن را در ﻳﻚ ﻓﺮوﺷﮕﺎه ﺑﺒﻴﻨﺪ، هیچگونه اﺣﺴﺎس بدبینیای ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ روش اﺧﻼﻗﻰ آنها ﻧﺪارد؛ اما ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺮد و ﻫﻤﻴﻦ زن در زﻧﺪان اﺑﻮﻏﺮﻳﺐ ﺑﻐﺪاد ﺑﻪ ﻳﻚ ﮔﺮگ درﻧﺪه ﺗﺒﺪﻳﻞ میشوند. زﻳﺮ اﻳﻦ ﻇﺎﻫﺮ اﻧﺴﺎﻧﻰِ ﺗﻤﻴﺰ، ﻣﺮﺗﺐ، ادﻛﻠﻦ زده و ﻛﺮاوات و ﭘﺎﭘﻴﻮن ﺑﺴﺘﻪ، ﻳﻚ ﺳﮓ وﺣﺸﻰ ﺧﻮاﺑﻴﺪه اﺳﺖ. عکسهایی ﻛﻪ از زﻧﺪان اﺑﻮﻏﺮﻳﺐ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ، ﺧﻮاب رفتهترین لایههای اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺟﻮاﻣﻊ ﻏﺮﺑﻰ را ﻫﻢ ﺗﻜﺎن داد و ﺑﻴﺪار ﻛﺮد. شکنجهگر، ﻳﻚ زن - ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻟﻄﻴﻔﻰ ﻛﻪ ﻳﻚ زن ﺑﺎﻳﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ - شکنجهشده، ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻣﺮد ﻋﺮاﻗﻰ؛ ﺟﺮم، ﻣﻮرد ﺳﻮءﻇﻦ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻦ؛ ﻫﻤﻴﻦ! و ﺷﻜﻨﺠﻪ، در ﺣﺪّ اﻋﻼي ﺷﻨﺎﻋﺖ؛ و جامعهای ﻛﻪ اﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺖ را ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺷﺪه اﺳﺖ، ﻳﻚ جامعهی پیشرفتهی ﻋﻠﻤﻰ، ﺻﻨﻌﺘﻰ، ﻣﺪﻧﻰ، پر ادّعا و مدّعی رﻫﺒﺮي ﺑﺸﺮﻳﺖ! وﻗﺘﻰ رگهی ﻫﺪاﻳﺖ ﻣﻌﻨﻮي و ﺟﺮﻳﺎن ﻣﺘﻨﻔّﺬ فرهنگی سالم در جامعهای ﻏﺎﻳﺐ ﺑﻮد، ﻧﺘﻴﺠﻪ اﻳﻦ میشود؛ ﮔﻨﺎه ﺑﺰرگ ﺗﻤﺪّن ﻏﺮﺑﻰ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﻮد.»[۱۸]
خضوع زن در برابر مرد
حذف حجاب، مبارزه باعفاف و خویشتنداری جنسی، موجب از بین رفتن غرور، تکبر و ویژگیهای خاص زنانه شد. زنی که درگذشته دست نیافتنی بود و مردان برای داشتنش باید تلاش میکردند و روابط زن و شوهر در خانه بر پایهی همین نیاز حرمت داشت؛ بهآسانی در مقابل مردان جامعه کرنش کرده و خود را در اختیار وی قرار داده است و بهتبع آن، حرمتها میان همسران رخت بربست: «ﺧﻀﻮع زن در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺮد، ﭼﻴﺰي اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﺮوز در ﻏﺮب وﺟﻮد دارد. میخواهند زن را ﺧﺎﺿﻊ ﻛﻨﻨﺪ. اﻟﺒﺘّﻪ ﺧﺎﺿﻊ ﻛﺮدهاﻧﺪ؛ ﻧﻪ اﻳﻨﻜﻪ میخواهند ﺑﻜﻨﻨﺪ. در اﻳﻦ روش، زن را در رفتوآﻣﺪﻫﺎ ﺟﻠﻮﺗﺮ از ﻣﺮد میاندازند و ﺗﻌﺎرف میکنند ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻠﻮﺗﺮ از آﻗﺎ ﺑﺮود؛ اما اﻳﻦ، ﻇﺎﻫﺮ ﻗﻀﻴﻪ اﺳﺖ؛ ﺑﺎﻃﻦ ﻗﻀﻴﻪ، درﺳﺖ ﻋﻜﺲ اﻳﻦ اﺳﺖ. ﺑﻌﺪ شگفتآور اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ادعاهایی ﻛﻪ در ﻣﻮرد زندارند و ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ بهاصطلاح ﺗﺸﺮﻳﻔﺎت ﻇﺎﻫﺮي و دروﻏﻴﻨﻰ ﻛﻪ بهعنوان ﺗﻜﺮﻳﻢ اﻧﺠﺎم میدهند - و درواقع اﻫﺎﻧﺖ اﺳﺖ - ارﺗﺒﺎﻃﺎت زن و ﺷﻮﻫﺮ در داﺧﻞ خانوادهها، واوﻳﻼﺳﺖ.»[۱۹]
اهانت
تلاش برای مورد احترام و تکریم واقعشدن با درک معنا و حقیقت اکرام متفاوت است. عامهی افراد در پی کسب احترامی هستند که در فرهنگها تعریف میشود و عینیت دارد. در فرهنگ و تمدن غرب، اهانت به شأن کرامت الهی زن؛ ملبس به جامهی احترام، خود را عرضه میکند:«ﺑﻌﻀﺎً دﻳﺪه میشود ﻛﻪ زن در جامعهی ﻏﺮﺑﻰ ﺑﻪ ﻧﺤﻮي از اﻧﺤﺎء ﺗﻜﺮﻳﻢ میشود. مثلاً وﻗﺘﻰ ستارههای ﺳﻴﻨﻤﺎ، هنرپیشهها و زﻧﺎن زﻳﺒﺎي ﻣﺴﺎﺑﻘﺎت زﻳﺒﺎﻳﻰ را اﺣﺘﺮام میکنند، اﻳﻦ، از آن ﻧﻮع ﺗﻜﺮﻳﻢ اﺳﺖ. ﺗﻜﺮﻳﻢ در ﻣﻘﺎم اﻫﺎﻧﺖ؛ اﻫﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺗﻜﺮﻳﻢ، ﻛﻪ مثالهای واﺿﺤﻰ در زﻧﺪﮔﻰ ﺧﺼﻮﺻﻰ اﻓﺮاد دارد و اﻧﺴﺎن میتواند آن را ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ و ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ» اﻫﺎﻧﺖ در ﺷﻜﻞ ﺗﻜﺮﻳﻢ «و» ﺗﻜﺮﻳﻢ در ﺷﻜﻞ اﻫﺎﻧﺖ «ﻳﻌﻨﻰ ﭼﻪ. ﺗﻜﺮﻳﻢ بامعنای اﻫﺎﻧﺖ، ﻳﻜﻰ از مشکلات قضیه اﺳﺖ.»[۲۰]
جستارهای وابسته
- زن غربی در اندیشه آیتالله خامنهای
- مساله زن و نظام ارزشی غرب در اندیشه آیتالله خامنهای
- تلاشهای زن ستیزانه غرب در اندیشه آیتالله خامنهای
- ترسیم وضعیت (خانوادگی) زن غربی در اندیشه آیتالله خامنهای
- ترسیم وضعیت (اجتماعی) زن غربی در اندیشه آیتالله خامنهای
پانویس
- ↑ مراسم عقد ازدواج74/01/24
- ↑ دیدار عمومی زنان 76/07/30
- ↑ زنان طلبه و فرهنگی در مصلای قم 74/09/16
- ↑ دیدار عمومی زنان 76/07/30
- ↑ مراسم عقد ازدواج 75/08/05
- ↑ مراسم عقد ازدواج 76/11/09
- ↑ مراسم عقد ازدواج 80/12/09
- ↑ اﻗﺸﺎر ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺮدم ﻗﻢ 86/10/19
- ↑ مراسم عقد ازدواج74/01/22
- ↑ ذاکرین اهلالبیت علیهمالسلام 92/02/11
- ↑ زنان نخبه 86/04/13
- ↑ ازدواج
- ↑ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﭘﻴﺮاﻣﻮن ﺟﺎﻳﮕﺎه زن در ﺟﻤﻬﻮرى اﺳﻼﻣﻰ63/12/04
- ↑ ازدواج تک جنسیتی در استراليا؛ چرا اكنون؟ مترجم: محمدرضا امين، سياحت غرب 116
- ↑ قهرمانان و ورزشکاران مسابقات آسیایی و پار آسیایی 93/11/01
- ↑ پرستاران، 65/10/15
- ↑ اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 93/06/13
- ↑ طلاب و اساتید مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی 81/03/21
- ↑ اﻋﻀﺎى ﺷﻮراى ﻣﺮﻛﺰى ﺟﻤﻌﻴﺖ زﻧﺎن 71/02/15
- ↑ پرستاران 65/10/15
منابع
- KHMENEI.IR
- بانکی پور فرد،محمد حسین،مجموعه 5 جلدی نقش و رسالت زن، در بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی،انتشارات انقلاب اسلامی،1391
- حسینی خامنهای، سید علی،آزادی از دیدگاه اسلام و غرب، اندیشه حوزه، شماره 14، سال 77
- سخایی، مژگان،فمینیسم؛ شکست افسانه آزادی زنان، جلد 2، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1388