حجاب در قرآن

از ویکی‌جنسیت
بیان شبهه

فلسفه و محدوده حجاب با توجه به آیات قرآن چیست؟

«حجاب» به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و مانع، خواه مانع مادّى مانند پرده و ديوار [۱] و يا مانع معنوى است. اين واژه هفت بار در قرآن كريم آمده و معناى آن در اين هفت مورد چيزى است كه [۲] از هر نظر، مانع ديده شدن چيزى ديگرى مى‏ شود. چنان كه درباره زنان پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله در قرآن مجيد مى‏ خوانيم:

«وَ إِذا سَألْتمُوهُنَّ مَتاعا فَسألوهُنَّ مِن وَراءِ حجابٍ...» ؛[۳]

«[به مسلمانان مرد سفارش شده] اگر از زنان چيزى خواستيد از پشت‏ پرده درخواست كنيد».

معاشرت زن و مرد

با توجه به ذيل آيه [۴] كه مى‌فرمايد: «ذَلِكَ اَطهُر لقلوبِكم و قُلوبِهُنَّ» مى‏‌توان فهميد كه مسئله آداب معاشرت زن و مرد با يكديگر را مطرح مى‌‏كند؛ چنان‏كه صدر آيه در همين موضوع بود و در آيات 32 و 60 سوره احزاب كه در خصوص حجاب اسلامى و نحوه برخورد و ارتباط زن و مرد نامحرم با هم رهنمود مى‏‌دهد، لذا به كارگيرى كلمه «حجاب» در قرآن كريم، به معناى حجاب اسلامى مصطلح نيست و همين معنا سبب گرديده بسيارى گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود يا مثل ويل دورانت بگويند: «اين امر خود مبناى پرده‌پوشى در ميان مسلمانان به شمار مى‏‌رود» [۵] و يا مدّعى شوند: حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است، در حالى كه آيات مربوط به پوشش اسلامى زنان پيش از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است.

همان‏گونه كه ويل دورانت مى‌‏گويد و كتب تفسير شيعه و سنّى آن را تأييد مى‌‏كنند اعراب چنين پوششى نداشتند [۶] و عادتشان تبرّج و خودنمايى بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت:

«وَ لا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِليَّةِ الاُولى» .[۷]

بنابراين، گرچه پوشش، فرهنگ عمومى و رايج بين همه ملل بود، اما پوشش اسلامى به نحوى كه ضمن پرهيز از خودنمايى، حدود و مشخصات خاصى دارد، از فرهنگ اسلامى وارد فرهنگ ايرانيان شد.

پوشش سر و گردن

در قرآن مجيد درباره حجاب و پوشش از واژه «جلباب» [۸] و يا «خمار» [۹] استفاده شده و در روايات در بحث نماز (كتاب ‏الصلوة) و ازدواج (كتاب النكاح) واژه «ستر» و «ساتر» به معناى پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان استفاده شده است.

بررسی آیه

در مفهوم «جلباب» اختلاف ‏نظر وجود دارد. آنچه با توجه به كتب لغت و گفتار مفسّران مانند طبرسى در مجمع‌‏البيان و فخر رازى در تفسير كبير و بعضى مفسرين ديگر و نيز اهل لغت [۱۰] به دست مى‏‌آيد جلباب معناى لباس يا پيراهن گشاد و پوشش سراسرى مانند چادر يا عبا است كه زنان بدان وسيله سر و گردن و سينه خود را مى‏‌پوشانند. چنانكه در تعريف جلباب گفته‏‌اند:

«الجلباب: القميص أو الثوب الواسع».

يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطى به المرأة رأسها و صدرها». اما در اين ميان تفسير علاّمه طباطبايى و فيض كاشانى و بعضى از مفسرين اهل سنّت مانند قرطبى صحيح‏‌تر به نظر مى‏‌رسد [۱۱] و آن اينكه: «هو ثوبٌ تشتمل به المرأة فيغطّى جميع بدنها» [۱۲] است كه «جلباب» ملحفه و پوششى چادر مانند است، نه روسرى و خمار.

از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده كه منظور عبا است. پس «جلباب» لباس گشاد و پارچه‌اى است كه همه بدن را مى‌‏پوشاند.

همان‏گونه كه مفسّران بزرگ مانند شيخ طوسى و طبرسى فرموده‌اند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرى‌‏هاى كوچك كه آن‏ها را «خِمار» يا «مقنعه» مى‏‌ناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مى‏‌كردند؛ و روسرى‌‏هاى بزرگ كه مخصوص بيرون خانه به شمار مى‌آمد. زنان با اين روسرى بزرگ، كه «جلباب» خوانده مى ‏شد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «رداء» كوچك‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مى‌پوشاندند.

«جلباب» پوششى است كه روى همه پوشش‌‏ها به سر مى‌كردند. درباره «جلباب» گفته‌‏اند: آن روسرى خاصى كه بانوان هنگامى كه براى كارى به خارج از منزل مى‏‌روند، سر و روى خود را با آن مى‌‏پوشند: «الجلبابُ خمارُ المرأة الذى يغطّى رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» .[۱۳]

نزديك ساختن جلباب «يُدنين عَليهنّ مِن جلابيهنّ» [۱۴]؛ كنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است؛ يعنى چنان نباشد كه چادر يا روپوش‏هاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتى داشته باشد و همه پيكرشان را نپوشاند.[۱۵]

پوشش صورت

علت واجب نبودن پوشش دست و صورت (وجه و كفين) به خاطر جلوگيرى از بروز سختى و دشوارى براى زن بوده است. [۱۶]

همچنين صورت و دست زن در حالى كه ساده و عادى و طبيعى بوده و با هيچ آرايشى همراه نباشد معمولاً جلب توجه نمى‌‏كند و تنها در اين صورت است كه شرع مقدّس پوشش آن را واجب نكرده است. اما اگر زنى بخواهد با دست و صورت آرايش شده در محيطى عمومى ظاهر شود، حتماً بايد صورت خود را بپوشاند. علاوه بر اين كه واجب نبودن پوشش قرص صورت و دست (از مچ تا سر انگشتان) بدين معنا نيست كه زن مى‌‏تواند صورت خود را به ديگران بنماياند و يا مرد مجاز به نگاه آن باشد. از اين رو همان‏گونه كه در توضيح‏ المسائل مراجع تقليد آمده است، نگاه كردن زن و مرد نامحرم به صورت يكديگر با قصد لذت حرام و گناه است ولى نگاه معمولى و بدون دقّت مانعى ندارد .[۱۷]

اصل دستور پوشش به عنوان يك راهكار مصونيت بخشى و نه محدوديت‌زايى، نبايد به گونه‏‌اى طرح شود كه به انزواى زنان و ركود فعاليت اجتماعى آنان منجر گردد. پوشش به عنوان مانعى در برابر زياده‌‏طلبى‌‏ها و ابتذال اخلاقى قرار داده است و اين مصونيت بخشى گرچه محدوديت زاست اما بايد تا آنجا كه ممكن است، دو هدف مصونيت بخشى و حضور زنان در عرصه فعاليت اجتماعى، با هم جمع شود.

پوشش نامناسب

زنان نبايد چنان چادر يا مانتو بپوشند كه نشان دهند اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند، از نگاه چشم‌‏هاى نامحرم نمى‌پرهيزند و از مصاديق «كاسيات عاريات» شمرده مى‏‌شوند؛ يعنى ظاهراً پوشيده هستند، ولى در واقع برهنه‏‌اند.

از رسول اللّه صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله روايت شده است: «صنفانِ مِن اهلِ النّارِ لم أرهما: قومٌ معهم سياطٌ كأذناب البقرِ يَضربونَ بها النّاس؛ و نساءٌ كاسياتٌ عارياتٌ مميلاتٌ مائلاتٌ رؤهنَّ كأسنمةِ البختِ المائلة...»؛ «دو گروه از دوزخيان را هنوز من نديده‌‏ام. گروهى كه تازيانه‌هايى مانند دم گاو در دست دارند و مردم را با آن مى‌‏زنند و گروه ديگر زنانى كه پوشش دارند اما برهنه‏‌اند، كج‏راهه مى‌روند و ديگران را نيز به كجروى تشويق مى‏‌كنند. سرهايشان همچون كوهان شتر خراسانى فروهشته است. اينان به بهشت نمى‏‌روند و بوى بهشت را كه از فاصله چندان و چندان به مشام مى‏‌رسد استشمام نمى‏‌كنند» .[۱۸]

قرآن فرمان مى‌‏دهد: «بانوان با مراقبت، جامه‏‌شان را بر خود گيرند و آن را رها نكنند، تا نشان دهند اهل عفاف و حفظ تقواى دل به شمار مى‌آيند. پوششى مطلوب است كه خود به خود دورباش ايجاد مى‌كند و ناپاك‏دلان را نوميد مى‏‌سازد» .[۱۹]

برخى ادّعا مى‌كنند: حجاب به معناى مقابله با برهنگى است و قابل قبول است ولى در هيچ جاى قرآن از پوشش مو سخن به ميان نيامده است!

نادرستى اين سخن آشكار است؛ زيرا علاوه بر شأن نزول آيه، زنان مسلمان، حتى پيش از نزول اين آيه، موهاى خود را مى‏‌پوشاندند و تنها مشكل آنان آشكار بودن گردن و گوش‏‌ها بود و در اين آيه[۲۰] ، از روسرى سخن به ميان آمده است، بايد پرسيد: آيا روسرى جز آنچه بر سر مى‏‌افكنند و موها را بدان مى‏‌پوشاند، معنايى دارد؟ افزون بر اين، حكم ميزان پوشش در روايات متعدّد وارد شده است و علّت تأكيد بر پوشش مو در موضوع حجاب بانوان، به فلسفه حجاب برمى‌گردد. مهم‏ترين فلسفه پوشش زن در ارتباط با ديگران، مسئله زيبايى و جذّابيت اوست و معمولاً موى دختران و زنان، جذّاب و دلرباست. در احاديث گفته شده كه يكى از دو زيبايى، مو است. [۲۱]

در روايتى از رسول اكرم صلى‏ الله ‏عليه ‏و‏آله وارد شده است كه به هنگام خواستگارى، مرد مى‏‌تواند از زن درباره موهايش بپرسد كه يكى از دو زيبايى مهم زن است.

قال رسول‏ اللّه‏ صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله: «اذا أراد احدكم ان يتزوج المرأة فليسأل عن شعرها كما يسأل عن وجهها فإن الشعر احد الجمالين» .[۲۲]

گفتنى است؛ درباره حدود پوشش، نسبت به زنان پير و از كارافتاده [۲۳] و يا زنان روستايى كه اهل آرايش نيستند، تخفيف داده شده و استثنائاتى وارد گرديده است. [۲۴]

ناگفته نماند؛ پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى كردن و قرار دادن آن پشت پرده و در نتيجه، عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت‌‏هاى اجتماعى نيست؛ چه اين كه مشاركت سياسى زنان در اسلام، زمانى به رسميت شناخته شد و آنان در كنار مردان در بيعت با رسول اكرم صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله قرار گرفتند كه عرف و جامعه آن روزگار، براى زن منزلتى قايل نبودند [۲۵] و در غرب، با چهارده قرن تأخير آن هم از روى اضطرار و به منظور استفاده ابزارى از احساسات و آراء سياسى زنان مطرح گرديد، بلكه حجاب و پوشش زمانى مطرح است كه زن در اجتماع حضور مى‏‌يابد اما به جهت اينكه استفاده ابزارى از او نشود و از مزاحمت‏‌ها در امان باشد لازم است كه در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه‏‌گرى و خودنمايى نپردازد و مشاركتش در فعاليت‌‏ها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.[۲۶]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. . راغب اصفهانى، المفردات فى غرائب القرآن، قم، نشرالكتاب، ج دوم، ص 108 ؛ سيد على‏اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 2، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1361، ج سوم، ص103ـ105؛ مريم 19، آيه 33 ؛ احزاب (33)، آيه 17 ؛ اعراف (7)، آيه 53.
  2. . شورى 42، آيه 51 ؛ فصلت (41)، آيه 5 ؛ اسراء (17)، آيه 45.
  3. . احزاب 33، آيه 53.
  4. . مرتضى مطهرى، مسئله حجاب، ص74.
  5. . ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه: احمد آرام و ديگران، ج 1، ص 433و434.
  6. . مرتضى مطهرى، پيشين، ص22؛ ر.ك: تفاسير: فضل‏بن حسن طبرسى، مجمع‏البيان و زمخشرى، كشّاف، ذيل آيات33 احزاب و 60 نور.
  7. . احزاب 33، آيه 33.
  8. . احزاب 33، آيه 59.
  9. . نور 24، آيه 31.
  10. . ر.ك: مرتضى مطهرى، پيشين، ص158و 159 ؛ سيد على‏‌اكبر قرشى، پيشين، ج 2، ص41و42.
  11. . سيد محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 16، ص361.
  12. . مولى محسن فيض كاشانى، پيشين، ج4، ص203 ؛ قرطبى، الجامع لأحكام القرآن، ج14، ص156.
  13. . شيخ طوسى، التبيان فى تفسيرالقرآن، ج 8، ص361 ؛ فضل‌بن حسن طبرسى، مجمع‏البيان، ج7و 8، ص 578.
  14. . قرطبى، پيشين، ذيل تفسير آيه59.
  15. . فضل‌‏بن حسن طبرسى، پيشين، ص580 ؛ سيد محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 16، ص361.
  16. . ر.ك: شهيد مطهرى، مسئله حجاب، صص 203-209.
  17. . ر.ك: رساله مراجع تقليد، بحث نگاه.
  18. . محمد محمدى رى‌‏شهرى، ميزان‏الحكمه، ج 2، ص 259.
  19. . مرتضى مطهرى، پيشين، ص 160و161.
  20. . احزاب 33، آيه 59.
  21. . محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 3، ص 430و 431.
  22. . بحارالانوار، ج100، ص238، ح36.
  23. . سيدعلى كمالى، قرآن و مقام زن، ص 107؛ به نقل از: محدث نورى، المستدرك الوسائل، ج 2، ص559.
  24. . نور 24، آيه 60.
  25. . ممتحنه 60، آيه 12.
  26. . مرتضى مطهرى، پيشين، ص73 ؛ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 17، صص 403ـ401.