زنان در سیاست
زنان در سیاست، حضوری مادرانه دارند. نگارنده پیشنهاد میکند زنان در كنار مردان، درتصمیمگیریهای كلان و سیاستورزیهای ملی و جهانی مشاركت داشته باشند تا صلح و مهربانی بر جوامع حاكم شود؛ زیرا قدرت و سیاست در جهان مدرن همراه با خشونت و منازعه تعریف میشود، حضور مادرانه زنان، این خشونت مردانه را مهار میکند. نگارنده این مقاله در پی آن است تعاملات همافزایانه در قدرت و سیاست را، از طریق تسری مادرانگی از حوزه خصوصی به حوزه عمومی، جایگزین تقابلهای مخرب کند.
مقدمه
نویسنده در این مقاله ابتدا به بررسی معرفتشناسی جایگاه زن در نظام سیاسی مدرن پرداخته و بعد معرفتشناسی زن در قرآن را بیان میکند. نویسنده معتقد است که قرآن برای همه افراد جدای از جنسیت کرامت و ارزش خاص قائل شده است و زن را در هیچ مرحلهای وسوسه کننده و خطاکار مطرح نکرده است. وجودشناسی سیاسی زن در قرآن ، از مباحث دیگری است که در این نوشته به آن پرداخته شده و نمونههای قرآنی آن بیان شده و در پایان هم ضرورت حضور زنان در قدرت و سیاست كنونی مورد واکاوی قرار گرفته است.
معرفتشناسی جایگاه زن در نظام سیاسی مدرن
به عقیده فمینیستهای غربی فلسفه مردسالارانه غرب از یونان باستان تا دوره مدرن بر نظامسازی تأثیر گذاشته است و فمینیسم در رویكردی پسامدرن مردسالاری غربی را مورد اعتراض قرار داده است. در فلسفه غرب، زن برای نمادین كردن غیر عقلانیت مورد استفاده قرار گرفته و امر زنانه خارج از قلمرو فلسفه معرفی شده است. و در طرف مقابل عقل، امری مردانه تلقی، و مرد موجودی استدلال كننده شناخته میشود.
معرفتشناسیهای مردسالارانه غربی یك كوشش همه جانبه برای سروری و استعمارگری سیاستمداران غربی، جهت مالكیت و كنترل غیرغربیان و خلاصه یك اراده معطوف به قدرت است باید توجه داشت كه مدلهای عقلی و اشكال استدلالی مردانه (به عنوان مبنای سیاست مدرن) ناشی از فاعلیت ذاتی مردان و منفعل بودن ذاتی زنان نیست بلكه به نحوی ظالمانه به زنان تحمیل شده است. تا جایی كه زنان نه فقط هرگز سوژه معرفت تلقی نشدهاند بلكه حتی به عنوان ابژه نیز از تصمیم گیریهای مردسالارانه غایب بودهاند.
فمینیستهای غربی معتقدند ادبیات مردسالارانه تورات و انجیل خلقت زن را مقدمه
اغوای مرد و سوق دادن او به گناه معرفی كرده است كه این امر در ادبیات مردسالارانه
تأثیرگذار بوده و موجب حذف زنان از تصمیمگیریهای كلان شده است.
به دنبال چنین نگرشی استفاده ابزاری از زنان در زمینههای بی بند و باری،
برهنگی، خودآرایی و روسپیگری در جوامع مدرن رواج یافت؛ و شخصیت فعال، خلاق و در یک کلام عقل عملی زنان سرکوب شد.
همانطور که بیان شد، تفكر مردسالارانه هرگز اجازه نداده تا زنان در سطوح بالای تصمیمگیری
حاضر شوند و در نتیجه خرد عملیشان رشد یابد و ذهن آنان بدون وساطت مردان،
مستقیماً در جهان و بر روی جهان عمل كند.
معرفتشناسی زن در قرآن
در گفتمان قرآنی بر همسانی ذات زن و مرد تأكید شده است و نظریه انسان به عنوان جانشین خدا بر روی زمین فارغ از جنسیت زنانه یا مردانه مطرح شده است.باید توجه داشت که قرآن كریم برای نوع بشر فارغ از جنسیت، كرامتی خاص قائل است از این رو آفرینش نخستین جفت بشر را با خصوصیات نفسانی یكسان، به نفسی واحد ارجاع میدهد، كه فراجنسیتی است. درقران [۱] به آدم و حوا یكسان خطاب شده است و در هیچ مرحلهای زن به عنوان وسوسهكننده و فریبدهنده مطرح نشده؛ از این رو قرآن كریم حوا را به طور جداگانه مورد مؤاخذه قرار نداده است. طلب استغفار آدم و حوا هم به صورت تثنیه آمده است. پس از استغفار آن دو، خداوند توبه آدم و جفتش را پذیرفت، هدایتش فرمود و آدم(ع) را به مقام نبوت برگزید.
در عهد عتیق زن را موجودی شرور میدانستند و معتقد بودند اولین گناه نوع انسان، به وسیله زن انجام گرفته است. اما قرآن كریم هرگز زن را عامل گناه و هبوط آدم تلقی نكرده، بلكه او را نیز چون مرد فطرتاً شایسته خلیفهاللهی و مسجود ملائك معرفی كرده است، براساس آیات ذكر شده زن و مرد مكمل یكدیگر هستند و نه تنها وجود زن در كنار مرد در قالب خانواده باعث سكونت و آرامش وی میشود، بلكه حضور زن در صحنه اجتماعی نیز به سكونت، آرامش و رأفت و محبت اجتماعی منجر خواهد شد و هرگاه ابعاد مختلف اجتماعی از جمله بعد سیاسی جامعه از حضور آرامش بخش زن محروم شود نتیجهای جز نهادینه شدن جنگ، خشونت و اضطراب در صحنههای سیاسی نخواهد داشت.
وجودشناسی سیاسی زن در قرآن
در این مبحث بعد از واکاوی معرفت شناسانه زنانگی در قرآن، وجودشناسی زن نیز با نمونههای متعدد قرآنی قابل بررسی است. بعنوان مثال میتوان به، داستان كنیزی سیاهپوست به نام هاجر اشاره کرد که فرعون مصر به ساره ابراهیم بخشیده بود.[۲] نمونه دیگر که قران کریم نام برد بلقیس است. چهرهپردازی شخصیت ملكه سبا در قرآن كریم دیدگاه كسانی را باطل میسازد كه زن را موجودی منفعل، احساساتی، بیتدبیر، مقطعی نگر و فاقد قدرت تصمیمگیری معرفی كردهاند و براین باورند كه مردان به تنهایی قادر به اداره شئون عالی حاكمیتی هستند. زنی چون بلقیس در قرآن معرفی میشود كه به تمام افكار و اعتقادات نادرست خود و قومش پشت پا زد، توبه كرد، با دلی خاضع به خدای یكتا ایمان آورد و كوچكترین مقاومتی در پذیرش حق از خود نشان نداد. داستان بلقیس توانایی زنان جهت حضور در عالیترین جایگاه سیاسی جامعه را به اثبات میرساند و مدیریتی عقلانی را همراه با رأفت و دقت نظر زنانه به جوامع انسانی معرفی میكند. همچنین قرآن كریم آسیه را زنی ظلمستیز معرفی میكند كه دیوارهای آهنین زندان مخوف ضدارزشهای حاكم بر محیط كفرآلود جامعهاش را با قدرتی مافوق تصور درهم شكست و خویشتن فطری و خدائی خود را از درون حصارهای پیچ در پیچی كه انسانیت مردان و زنان جامعه را مسخ كرده بود، بیرون كشید.
او زنی بود كه قرآن كریم به عنوان الگوئی نیكو به تمام زنان و مردان تاریخ بشری معرفی میكند تا هرگز شرایط موجود را توجیهكننده گمراهی خویش قرار ندهند. ترسیم سیمای جهلستیز، خرافهگریز، و ضد ستم آسیه در آیات قرآن، فرضیه كسانی را كه معتقدند نباید با زنان مشورت كرد باطل میكند، زیرا اگر فرعون تا آخر كار از آراء صحیح و محكم آسیه تبعیت میكرد. تفكر در زندگی و شهادت آسیه، زنان را از استعدادهای نهفتهشان آگاه میسازد و در مییابند آسیه كه نه تنها چون فاطمه(س) و مریم(س) از سلاله انبیاء نبود، بلكه شرایط حاكم بر محیط زندگیاش میتوانست از او انسانی مسخ شده و خوشگذران بسازد، اما با استمداد از خداجوئی فطریاش به درجهای رسید كه خاصان درگاه رب به جایگاهش در بهشت غبطه میخورند. باید توجه داشت كه قرآن كریم در مقابل 23 زن صالح كه اعتقادات، نظرات و كردارشان جوامع بشری را به فلاح و رستگاری رسانیده، فقط از سه زن كافر و ناصالح سخن به میان آورده است و این امر بیانگر ظرفیتهای بالای وجود زنان و نقش تعیین كننده آنها در رشد و تعالی انسانیت در دو حوزه خصوصی و عمومی است.
ضرورت حضور زنان در قدرت و سیاست كنونی
همانطور که بیان شد براساس آموزههای قرآنی نقش زنان در سیاستگذاری و اجرای حاكمیتهای سیاسی بسیار تعیینكننده است. این نقش در سنت نبوی و عملكرد ائمه اطهار نیز امری اشکار بود. علاوه بر آیات قرآن كریم روش زندگی ائمه اطهار نیز تایید کننده حضورقاطع، نقشآفرین و فعال زنان در بالاترین سطوح سیاسی بود. یكی از بهترین نمونههای استراتژیك مشاركت اساسی زنان در گفتمان قدرت و سیاست، حضور تعیین كننده حضرت زینب(س) فرزند علی(ع)، زهرا(س) و نواده پیامبر (ص) در كربلا، در كاخ یزید، و در وقایع پس از عاشورا بود. حضور زنان در كربلا عینیترین حادثه زندگی پیامبر و امامان بود؛ زنان تربیت شدهای كه جلوهای از اسماء جمالی خداوند، و كاملكننده مردان به عنوان مظاهر اسماء جلالی خداوند هستند. زیرا اگر قرار بود زنان به بهانه لطافت، عطوفت، و رقت قلب از صحنه سیاست حذف شوند، هرگز امام حسین آنان را در مهلكههای عاشورا با خود همراه نمیكرد. نویسنده معتقد است كه ضرورت حضور زنان در قدرت و سیاست فقط جهت اعاده حقوق صنفی زنان نیست بلكه همه نظریهپردازیها و عملكردهای سیاست خارجی و داخلی، نیازمند حضور فعال زنان است تا عقلانیت عاطفی، جمعگرایی، رأفت و محبت در كلیه شئون جامعه جاری شود و سرانجام مدیریتی صلحجویانه و رحمت گرایانه بر جهان حاكم شود.
کلیدواژه
قدرت، سیاست، زن، اسلام، فمینیسم، مدرنیته.