حقوق زنان در تاریخ
حقوق زنان در تاریخ؛ تحولات آن در جوامع مختلف و زمان های متفاوت
حقوق زنان در اعصار تاریخ نشان میدهد که در نیمهی دوم دههی 1950 جنگ مدنی جهت کسب حقوق و مزایای شغلی تا حدی موفقیتآمیز بود، با این وجود درصد زنانی که در تمام حرفهها درآمد برابر مردان دریافت میکردند، در فرانسه و در ژاپن بالاتر از بریتانیا است. برداشت های مترجم و دیدگاهی که در این نگاشته مورد نظر قرار گرفته، متعلق به نیمهی دوم دههی 1960 میلادی است و نقطهی ثقل موضوعات و مسایل معیاری-حقوقی-قانونی، بیشتر پیرامون فرهنگها و جوامعی دور میزند که با مراحل معاصر در تمدنهای غربی شناسایی و یا مطابقت داده شدهاند. بنابراین باید در نظر گرفت که در تمدنهای آسیایی و آفریقایی، نفوذ و نقش زنان در محافل درباری و سیاسی و دولتی بسیار وسیعتر و بیشتر از زنان اروپایی بوده است و همواره از نوعی حقوق معیاری و نمادین بهرهمند بودهاند.
متن مقاله
موقعیت اجتماعی و حقوقی زنان در طول روندهای تاریخی در ارتباط با موقعیتهای مشابه برای مردان، تغییرات قابل ملاحظهای را پشت سر گذارده است. اینگونه فعل و انفعالات در جوامع مختلف، زمانهای متفاوتی را در بر داشته است. در عصر نوسنگی، فرهنگهای مادر تیره متداول بودند: مادران رییس خاندانها به شمار میآمدند. در مرحلههای دیرتر تاریخ، پدران بزرگتر خانوادهها شدند. بیشتر جوامعی که پس از نوسنگی ظهور کردند، پدر تیره بودهاند. اما میزان آزادی اجتماعی و مزایای حقوق زنان، وابسته به محدودیتها و یا معیارهای سنتی و گشاده رویی در جوامعی به مانند مصر، کرت، بابل و روم سلطنتی بوده است. اما گفته میشود که در یونان باستان، و در میان قوم یهود، زنان، به شدت فرمانبرداری و اطاعت از مردان میکردند، هرچند که افلاطون در جمهوری به تساوی حقوق جنسی موافق و مخالف تاکید میورزید.
در اروپا پس از دورهی روم، نفوذ کلیسای مسیحی، به فرمانبرداری زنان انجامید که آن هم براساس نظریههای قدیس پل شکل میگرفت. قدیس پل گفته بود: مرد سرور زن است. وقتی که آنگلوساکسونها در بریتانیا، مقتدر شدند، قوانین سنتی باقی مانده از پیش از قوانین مسیحی، هنوز معیار با نفوذی در جامعه بود و متضمن حقوق زنان در مسالههای مالی، به ویژه داراییها و املاک بود، تا این که سرانجام نفوذ کلیسا در دورهی نورمنها افزایش یافت.
در سدههای میانی، زنان نقش عمدهای در مزارع خانوادگی و صنایع و تجارت بازی میکردند، و یک فرد ضروری شمرده میشدند، بنابر این نفوذ سنتهای پیرامون حقوق آنها، در این گونه موارد قوی باقی مانده بود. اما تنها در دوره انقلاب صنعتی بود که موقعیت زنان از نظر قانونی به پایینترین درجه ممکن سقوط کرد، زیرا کار به زندگی خانوادگی مربوط دانسته نمیشد.
در این دوره، موقعیت بیشتر زنان در اویل سده نوزدهم متزلزل شده بود. استثمار زنان در مشاغل صنعتی در بریتانیا، به ظهور لایحهای پارلمانی به نفع آنان در راستای ساعتها، تعدیل کردن و نظمدادن به موقعیتهای حرفهای زنان انجامید. این توجهات در درازمدت، به ظهور حرکتهایی در جهت برخوردهای مساواتگونه در امر آموزش، حق رای، آزادیهای حقوقی و کار برای زنان در اواسط سده نوزدهم انجامیده بود. یک حرکت اجتماعی به وسیلهی گروهی از زنان شکل گرفت که شخصیت اصلی بنیان گزارش بانویی موسوم به باربارا لیف، اسمیت بود. لایحه پارلمانی سال ۱۸۷۰ و اصلاحیههای سالهای بعدی در همان دهه، به افزاش حقوق زنان شوهردار در راستای مسایل حقوقی و املاک انجامید. در سال ۱۸۹۱، دادگاهها در انگلستان نتیجهگیری کردند که حقوق زن از شوهرش قابل تفکیک است. یک ماجرای صنعتی در سال ۱۸۸۸ اتحادیههای تجاری را تشویق کرد تا به جای سعی در بیرون راندن دختران اعتصابی از کارگاهها، به نظمدادن فعالیتهای آنان مبادرت ورزند.
ترویج تحصیلات دبیرستانی برای دختران در بریتانیا اوایل به طور خصوصی انجام شد، اما در سال ۱۹۰۶ با عنایت دولتی همراه شد، و به همت حرکت اخذ حق رای زنان، و خدمات زنان در زمان جنگ، در نهایت زنان بریتانیا را در سال ۱۹۱۸ صاحب حق رای ساخت. در حرفههای طبی، زنان از سده نوزده دارای مشاغلی بودند، و در سال ۱۹۱۹ یک لایحه ضد تبعیض جنسی، حرفههای دولتی و غیره را به روی زنان گشود. با این حال، تا سال ۱۹۴۶ درهای وزارت خارجه به روی زنان بسته بود. در دههی ۱۹۶۰ بعضی مشاغل در کلیسا و بورس سهامها به روی زنان بسته است. در نیمهی دوم دههی ۱۹۵۰ پیکار مدنی برای کسب حقوق و مزایای شغلی تا اندازهای موفقیتآمیز بود، با این حال درصد زنانی که در تمام حرفهها درآمد مساوی مردان دریافت میدارند، در فرانسه و در ژاپن بالاتر از بریتانیا است.
در غرب اروپا و در ایالات متحده نیز، زنان موقعیتی مشابه آنچه که در بریتانیا هست را دارا هستند. در بیشتر جوامع شرق اروپا و در شوروی، قانون اساسی، رفتار مساوی را تضمین کرده است. در خاورمیانه و در آسیا، وابستگیهای دینی در مسایل حقوقی زنان نقش دارند. با این که صنعت گرایی و حرکت های توسعهی ملی و ناسیونالیزم، به روشهای مساواتگونه برای زنان افزوده، اینگونه قانونها هنوز به طور کامل شامل حال زنان روستایی نشده است. این مساله به ویژه در آفریقا محسوس است، زیرا سنت قبیلهای از آزادی زنان ممانعت به عمل میآورد. یک کمیسیون در مسایل زنان به وسیله سازمان ملل در سال ۱۹۴۶ تاسیس شد.[۱]
برداشتهای مترجم
چشماندازی که در این گردآوری مدنظر قرار گرفته، متعلق به نیمهی دوم دههی ۱۹۶۰ میلادی است، و نقطه ثقل موضوعات و مسایل معیاری-حقوقی۔ قانونی، بیشتر پیرامون فرهنگها و جوامعی دور میزند که با مراحل معاصر در تمدنهای غربی شناسایی و یا مطابقت داده شدهاند. شواهد تاریخی، حکایت از رخنه عناصری از میراثهای مصر، کرت، بابل و روم باستان در مراحل دیرتر جوامع هلنیستی و مسیحی دارند. با این حال، باستانشناسی تمدنهای شرقی در حال حاضر، نشان میدهد که فرهنگهای مادر تیره عصر سنگی بسیار متعدد و گسترده بودهاند، و در ایران و هند و آسیای صغیر و اروپا رخنه کرده بودند.
با توجه به قدمتی که امروزه مورخان جهانی به عصر زرتشت و تمدن زرتشتی ایران باستان اعطا میکنند، مساله حقوق زنان در راستای ظهور اعتقادات آناهیدی در معیار آناهیتا، و آفرودیته و ایشتار، و دیگر الهههای وابستهی دینی و ستایش فراگیری که از طریق معبدها و فرقههای مختلف در آسیا و اروپای باستانی پدیدار شدند، ما امروزه در موقعیتی قرار داریم که تفسیر متفاوتی از نقش و حقوق زنان در چند تمدن مختلف در شرق و غرب ارایه کنیم. باستانشناس امریکایی اسپونر در دهه اول ۱۹۱۰ به گارد زنان در دربار آشوکا در هند اشاره کرده بود. هرودوت به پدیدهی مشابهی در عصر هخامنشی پرداخته بود. به احتمالی زنان در میان بعضی طایفهها، و ایالات ممالک، آزادیها و برابریهایی در حد و اندازه سده بیستم دارا بودهاند، زیرا متنها و کشف اشیا در میان قومهای ایرانی و در یک مورد در یونان وجود دارند که به نشو و نمای سرزمین زنسالاری که در آنجا مردان شهروندان درجه دو به شمار میآمدند اشارههایی دارند.
در تاریخ باستانی شرق، ملکههای مقتدر فرمانروا روی کار آمدند، و با این شرایط، حتی تمدنهای پدر تیره دست کم تا سده ششم میلادی زیر نفوذ زنان بودهاند. با این حال میزان نفوذ زنان در جامعهی مردسالار ژاپن تا چند سده دیرتر نیز شناسایی میشود. بنابراین ما باید در نظر بگیریم که در تمدنهای آسیایی و حتی آفریقایی، نقش و نفوذ زنان در محافل درباری، سیاسی و دولتی بسیار گستردهتر از زنان اروپایی بوده است، و همواره از نوعی حقوق معیاری و سمبولیک برخوردار بودهاند. هرچند که اگر بخواهیم اینگونه حقوقهای سمبولیک را با معیارهای قانونی در اروپای سدههای میانی و سده نوزدهم و تا سال ۱۹۴۶ بسنجیم، با تفسیرهای پیچیده و بحثآور مواجه خواهیم شد. شاید یک توضیح متفاوت اینگونه ارایه شود که خارج از قیود مدنی و رسمی، زنان شرقی همواره نیازهای حقوقی خود را با اتکا به آداب و اصول و معیارهای اصیل شرقی برآورد میکردهاند.
کلید واژه
زنان، اعصار تاریخ از عصر نوسنگی، حقوق زنان در اعصار تاریخ، حقوق زنان، اروپا، مردان، موقعیت، نفوذ، شرق ،حرکت اخذ حق رای زنان
پانویس
- ↑ The new caxton Encyclopedia 1969 pp 5981-5982 Volume the Eighteen the caxton publishing company limited: London.