حیا

از ویکی‌جنسیت

از دیدگاه اسلام ، حیا در نظام تربیتی انسان از جایگاه والایی برخوردار است . در بحث انسان شناسی ، اخلاق در درجه نخست اهمّیت قرار دارد که در بردارنده عناصر بسیاری است که عنصر یا عامل «حیا» در رأس همه قرار دارد....

مفهوم حیا

از دیدگاه اسلام ، حیا در نظام تربیتی انسان از جایگاه والایی برخوردار است . در بحث انسان شناسی ، اخلاق در درجه نخست اهمّیت قرار دارد که در بردارنده عناصر بسیاری است . در میان این مجموعه عناصر ، برخی از عوامل ، امتیاز و برتری ویژه ای نسبت به دیگر عوامل دارند که اصطلاحا «مکارم اخلاق» نامیده می شوند . در این مجموعه مکارم (شایستگی ها) ، عنصر یا عامل «حیا» در رأس همه قرار دارد . رسول گرامی اسلام ، خُلق و خوی اسلام را حیا معرّفی کرده و فرموده است : حیا ، همه دین است . در روایات متعدّدی آمده است که اگر حیا نباشد ، همه چیز جایز می شود .این موارد و موارد متعدّد دیگری از این دست ، نشان دهنده جایگاه ممتاز این صفت در ساختار روانی انسان ، و حکایتگر اهمّیت فوق العاده آن در موفّقیت انسان است . این جایگاه ممتاز ، به جهت ماهیت ویژه ای است که حیا دارد .حیا ، نیرویی است مهار کننده و نظم دهنده که رفتار و افکار انسان را بر اساس «شرع» و «عُرف» ، تنظیم می کند . برای روشن شدن این تعریف باید به این نکته توجه کرد که «مهار نمودن خود و تنظیم رفتارها ، افکار و هیجان ها» ، از ارکان بنیادین موفّقیت بشر ، چه در بُعد شخصی و چه در بُعد اجتماعی است . مهار کردن و تنظیم ، از یک دیدگاه به دو بخش بیرونی و درونی تقسیم می شود و بهترین و مؤثّرترین نوع آن ، مهار کردن و تنظیم درونی است . انسان به نیرویی درونی نیاز دارد تا افکار ، احساسات و رفتار او را مهار کند و به آنها نظم دهد که در ادبیات دین به عنوان «تقوا» شناخته می شود و مجموعه ای از عوامل مهارکننده و نظم دهنده را در خود جای داده که یکی از مهم ترین و ارزشمندترین آنها «حیا»ست [۱] .

معنای لغوی حیا

واژه: حیا ؛ نقش دستوری: اسم ؛ آواشناسی: hayA ؛ الگوی تکیه: WS ؛ شمارگان هجا: 2 حیا. [ ح َ ] (از ع ، اِ) فراخی سال و حال . || باران . و بمد آخر [ حیاء ] نیز آمده . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). باران بهاری . (دهار). باران که زمین زنده کند. (مهذب الاسماء). || گیاه از آنجا که از باران ناشی میشود. || پیه و روغن . (اقرب الموارد). || شرم . (آنندراج ). در تداول فارس زبانان ، به معنی حیاء و شرم و آزرم باشد وآن انحصار نفس است در وقت استشعار ارتکاب قبیح جهت احتراز و استحقاق مذمت . (نفایس الفنون ) : شرم از اثر عقل و اصل دین است دین نیست ترا گر ترا حیا نیست . ناصرخسرو [۲] .

معنای اصطلاحی حیا

حیا، عبارت است از دگرگونى حال و اثرپذیری که به جهت ترس از آنچه عیب شمرده و نکوهش می‌شود، حاصل می‌گردد‏ [۳]. 2. حیا، انقباض(گرفتگی) نفس از زشتی‌ها و ترک آن به جهت زشت بودن [۴]. 3. حیا، عبارت است از انقباض (گرفتگى) و انزوا (دوری‌گزینى) از کار زشت، به جهت ترس از مذمّت مردم [۵].

حیا از منظر علماى اخلاق‏

در منابع اخلاقی در تعریف حیا از تعبیرهاى گوناگونی استفاده شده است، که نمونه‌هایی از آنها را عبارتند از:

  • حیا، هنگام مواجه شدن با یک فعل قبیح رُخ می‌دهد.
  • در این حالت، روان انسان، حالت انکسار، انفعال، انقباض، انزجار و انحصار پیدا می‌کند.
  • این نوع برانگیختگى در عمل، هم موجب انجام دادن یک کار است و هم موجب ترک یک کار که از آن به عنوان تنظیم رفتار یاد می‌شود.
  • حیا، زیر مجموعه ترس است؛ زیرا علّت برانگیختگى هنگام مواجهه با یک کار زشت؛ یا ترس از سرزنش و نکوهش مردم است، و یا ترس‏ از ارتکاب آن.[۶]
  • منشأ زشت دانستن یک عمل، یا شرع است یا عقل و یا عرف و آداب یک جامعه [۷].

اسباب حیا

  1. عقل: پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در پاسخ راهب مسیحی (شمعون بن لاوی بن یهودا) که از او درباره ماهیت و آثار عقل پرسیده بود، فرمودند: «فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ وَ مِنَ الْعِلْمِ الرُّشْدُ وَ مِنَ الرُّشْدِ الْعَفَافُ وَ مِنَ الْعَفَافِ الصِّیانَةُ وَ مِنَ الصِّیانَةِ الْحَیاء» [۸] ؛ عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف ، خویشتن داری و از خویشتن داری، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوی، حاصل می گردد.
  2. ایمان: امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَه» [۹] ؛ ایمان ندارد کسى که حیا ندارد. (حیا و ایمان در یک رشته و همدوشند، و هروقت یکى از آن دو برود، دیگرى هم در پى آن می رود).

پانویس

  1. پسندیده، عباس ، غنچه های شرم ، ص 9
  2. دهخدا ، فرهنگ لغت
  3. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ‏1، ص 113
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، ص 270
  5. مجمع البحرین، ج ‏1، ص 116
  6. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏68، ص 329
  7. پژوهشى در فرهنگ حیا، ص 18 – 19
  8. تحف العقول، ص 15
  9. اصول کافی ، ج2 ، ص106

منابع

  • ابو محمد حرّانی؛ تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل علی (ع)، 1383، نوبت سوم، ص 15
  • پسندیده، عباس‏، پژوهشى در فرهنگ حیا، ص 18 – 19، قم، دار الحدیث‏، چاپ چهارم، 1384ش.
  • راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن‏، ص 270، بیروت، دار القلم‏، چاپ اول، 1412ق.
  • طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ‏1، ص 113، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
  • کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الکافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف،1401، چاپ چهارم، ج‌2 ص 106
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏68، ص 329، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.