خشونت در خانواده
خشونت علیه زنان در خانواده، یکی از معضلات اجتماعی تمامی کشورهای دنیا به شمار میآید. بر اساس مطالعات کتابخانهای این پژوهش و با توجه به دیدگاه اسلامی، ارتباط مستقیمی میان دینداری و کاهش خشونت علیه زنان وجود دارد. عامل بیقیدی به مذهب، عدم پایبندی کامل به اعتقادات دینی و به عبارت دیگر بحران معنویت، عاملی قوی برای انجام رفتارهای خشونتآمیز علیه زنان است. بر پایه اعتقادات مذهبی دین اسلام، مهارتهای رفتاری همچون احترام، محبت و عطوفت نسبت به زنان سفارش شده است. اسلام آیینی مطابق با نیازهای واقعی و فطری انسان است که خود، عامل نیرومندی در برابر هر نوع خشونت محسوب میشود.
الگوی جعبه اطلاعات مقالات | |
---|---|
نویسندگان | العبدالخانی، ساجده |
عنوان مقاله | خشونت در خانواده و نگرش معنوی اسلام به آن |
سال چاپ | شهریور 1397 |
چکیده
این مقاله با هدف مشخصکردن مفهوم خشونت و دیدگاههای مختلف درباره آن و همچنین نگرش اسلام به آن انجام شده است. روش تحقیق به صورت کتابخانهای است. یافتههای این مطالعه نشان میدهد اعتقادات مذهبی، عامل مؤثری در پیشگیری از خشونت علیه زنان است. تحقیقات نشان میدهد ارتباط معناداری میان دینداری و رفتار پیشگیرانه از جرائم وجود دارد. در نتیجه، عامل بیقیدی به مذهب و عدم پایبندی کامل، به اعتقادات دینی و در یک کلام، بحران معنویت، عاملی قوی برای انجام رفتارهای خشونتآمیز علیه زنان است. این در حالی است که آموزش مهارتهای رفتاری بر پایه اعتقادات مذهبی دین اسلام، احترام، محبت و عطوفت به زنان را سفارش میکند. اسلام آیینی است که به نیازهای واقعی و فطری انسان توجه داشته و برای رفع آن، عامل نیرومندی در برابر هر نوع خشونت محسوب میشود.
کلید واژه
خشونت، خشونت خانوادگی، اسلام، زنان، معنویت.
مقدمه
خانواده، اولین نهاد اجتماعی و نخستین پرورشگاه شخصیت انسانها، تنها نظام اجتماعی است که از دیرباز در تمام کشورها اعم از مذهبی و غیرمذهبی پذیرفته شده و توسعه یافته است. زن و مرد عناصر اساسی پایداری خانوادهاند و ادامه موجودیت خانواده، متکی به نقشآفرینی آنهاست. نقش حساس زن در امور خانواده، به دلیل تربیت و سازندگی، امر مهمی است. وجود زن موجب پیوند اخلاقی و عاطفی اعضای خانواده میشود. این هدف در حالی میسر میشود که زنان به عنوان پرورشدهندگان نسل آتی، در محیطی آرام، مطمئن و به دور از خشونت بهسر برند.
این مقاله با هدف مشخصکردن مفهوم خشونت و دیدگاههای مختلف درباره آن و همچنین نگرش اسلام به آن انجام شده است. روش تحقیق بهصورت کتابخانهای است. یافتههای این مطالعه نشان میدهد اعتقادات مذهبی، عامل مؤثری در پیشگیری از خشونت علیه زنان است. اما متأسفانه امروزه خانواده، این محل سکونت نیز در معرض آسیبها و ناامنیهای بسیاری قرار گرفته است؛ بهطوری که اشخاص در این مکان، بهجای تجربه مفاهیم مثبتی چون محبت، همدلی و ایثار، خشونت را از نزدیکان و اعضای خانواده فرا میگیرند. خشونت علیه زنان که هرساله به کشتار و خونریزی و نقص عضو و آزار روحی بسیاری منتهی میشود، همگی نشان از افزایش نوعی بحران دارد؛ بحرانی که هرروز بر وسعت آن افزوده میشود.
وجود خانواده سالم، منوط به وجود مادران و زنان با سلامت روان خوب است که میتواند تأثیر بسزایی در سلامت روان جامعه داشته باشد. پدیده اجتماعی خشونت خانوادگی، آسیب اجتماعی جدی و خطرناکی است که امروزه اقشار مختلف جامعه را مبتلا ساخته است. خشونت خانوادگی به نوعی پرخاشگری اشاره دارد که در روابط زوجین رخ میدهد. گاهی اوقات تحت عنوان همسرآزاری، خشونت زناشویی، زنآزاری و نیز عبارات دیگر توصیف شده است. خشونت زناشویی، خود در دو بعد «زنآزاری» و «شوهرآزاری» بررسی میشود. زنآزاری به هرگونه سوءرفتار با زنان، از نظر فیزیکی، روانی، جنسی، همچنین بیاعتنایی و کمتوجهی، ناسزاگفتن، تحقیر و توهین گفته میشود.
قربانیان خشونت خانوادگی که اکثر قریب به اتفاق آنها زنان هستند، اغلب مورد تهدیدهای جانی، تجاوز جنسی و محرومیت اقتصادی قرار میگیرند و به کودکان و متعلقات آنها صدمات زیادی وارد میشود. در تعالیم اسلامی، همه اَشکال خشونت با همه انسانهای بیگانه ممنوع است و بر رعایت حال افراد و رفق و نرمش در روابط اجتماعی، تأکید فراوان شده است.خشونت موافق طبع انسان نیست؛ یعنی طبعِ انسان متعارف، نمیتواند امر خشن را بپذیرد و از آن تنفر دارد.
حقوق وضعی نیز ریشه در حقوق طبیعی دارد؛ یعنی هر امر منافیِ طبع انسانی را هرگز شریعت امضا نمیکند. بنابراین از آنجا که خشونت نزد عقل، امری ناپسند تلقی میشود، اسلام نیز آن را نمیپذیرد. با توجه به اینکه خشونت در درون خانواده، واقعیتی تلخ و آزاردهنده است که هر روزه بر دامنه و وسعت آن افزوده میشود و امروزه در قرن بیستویکم علی رغم پیشرفتهای چشمگیر انسان در حوزههای مختلف، هنوز در بسیاری از جوامع و خانوادهها در سطح وسیعی صورت میگیرد و برای بسیاری از زنان و سایر اعضا، محیط خانواده را جهنمی کرده است که آتش کینه، دشمنی و انتقام در آن هر لحظه شعلهورتر میگردد، توجه به این مسئله مهم و شناخت علل و عوامل مؤثر و دیدگاه دینی به آن، ضروری است.
گزارش مقاله
این مقاله ضمن تعریف خشونت و مروری اجمالی بر نظریههای خشونت، به تبیین مسئله بر اساس نظریه خشونت در اسلام میپردازد. روش این مقاله، تحلیلی است که با مراجعه به متون و مقالات بهدست آمده است. ادعای این نوشتار این است که انحطاط فرهنگی جوامع، خشونتهای پنهانی را به زن تحمیل میکند که بسیاری از دانشمندان از آن غافلاند. بنابراین نابسامانی در خانواده و خشونت علیه زنان، ناشی از انحطاط فرهنگ از اصول اسلامی و نادیدهانگاشتن حقوق زن است. با توجه به رویکرد بینالمللی به مسائل زنان، ابتدا نظریات گوناگون درباره خشونت را مطرح کرده و سپس نظر اسلام را بررسی میکند. نویسنده برای تبیین مسئله خشونت در خانواده و نگرش معنوی اسلام به آن، به مطالب ذیل اشاره میکند.
تعریف خشونت و انواع آن
خشونت از نظر لغوی به معنای غضب، درشتی و تندیکردن، ضد لینت و نرمی تعریف شده است هر چند خشونت در بدو امر، بدیهی و بینیاز از تعریف به نظر میرسد، در مقام تعریف، اختلافنظر بسیاری مشاهده میشود. خشونت رفتاری است که برای آسیبرساندن به دیگری، از کسی سر میزند و دامنه آن، از تحقیر، توهین، تجاوز، ضرب و جرح تا تخریب اموال و دارایی و قتل گسترده است. خشونت علیه زنان، در اصطلاح عبارت است از هر عملی که حاوی زور و اجبار شفاهی یا فیزیکی و یا تهدید جانی علیه یک زن یا دختر باشد و منجر به بروز آسیبهای روانی یا فیزیکی، تحقیر و یا محرومیت اجباری از آزادی او شود و یا جنس دوم بودن زن را القا کند.
کمسیون مقام زن با شرکت 48 کشور در سال 1993 اصطلاح«خشونت علیه زنان» را چنین تعریف میکند: هر عمل خشونتآمیزِ مبتنی بر جنسیت است که سبب بروز یا سبب احتمال بروز آسیبهای جسمانی، جنسی، روانی یا رنج و آزار زنان، از جمله تهدید به انجام چنین اعمالی، محرومیتهای اجباری یا اختیاری (در شرایط خاص) از آزادی در زندگی عمومی یا در زندگی خصوصی میگردد. مصادیق این خشونت طی ماده 2 اعلامیه چنین ذکر شده است: خشونتهای جسمی، جنسی و روانی در خانواده و خشونتهای جسمی، جنسی و روانی در جامعه که مصادیق آن را ذکر کرده است. بعد نویسنده به توضیح خشونت جسمی، جنسی و روانی توسط دولت پرداخته است.
تقسیمبندی کلی خشونت
خشونت جسمانی: شامل صدمهواردکردن به فرد از طریق ضربهزدن، بریدن، لگدزدن، سیلیزدن و موارد مشابه است.
خشونت عاطفی و روانی: هر نوع رفتار و گفتار خشنی است که سلامت روحی و روانی فرد را با خطر مواجه نماید.
خشونت جنسی: عبارت از اینکه بزرگسالان یا بچههای بزرگتر، از یک کودک برای ارضای جنسی استفاده کنند که ممکن است همراه با تماس یا بدون تماس باشد.
خشونت اقتصادی: هر نوع رفتار خشنی است که از روی قصد و نیت، زن را در امور مربوط به اشتغال، اقتصاد و دارایی تحت فشار و آزار و تبعیض قرار دهد.
رویکردهای مختلف در باب خشونت علیه زنان
- الف. رویکرد روانشناختی: که شامل: نظریه خشونت ذاتی: این نظریه، رویکردی غریزی به خشونت دارد و تاکید میکند موجودات انسانی برای بروز رفتارهای خشن، از پیش، بهطور ذاتی برنامهریزی شده اند. نظریه محرومیت ـ تهاجم: مطابق این نظریه، خشونت از انگیزههای بیرونی مانند ناکامی و محرومیت برای آسیبرساندن به دیگران نشئت میگیرد. نظریه نیازهای انسانی: انسانها در زندگی فردی و اجتماعی خود دارای اهدافی هستند که قصد دارند این اهداف محقق شوند. بدین منظور میزان دسترسی به هدف را محاسبه مینمایند و سپس برای رسیدن به آن، اقدامات و رفتارهایی را انجام میدهند.نظریه تحریک: در این نظریه بیان میشود که فردِ قربانی خشونت، زمینه ظهور خشونت را فراهم میکند.
- ب. رویکرد روانشناسی اجتماعی: که شامل: نظریه یادگیری: این دیدگاه بر تأثیرات متقابل بین رفتار و محیط تأکید دارد و بر الگوهایی از رفتار متمرکز میشوند که فرد آنها را برای کنارآمدن با محیط، در خود پرورش میدهد. نظریه مبادله: افراد زمانی مرتکب خشونت میشوندکه جریمه خشنبودن آنان، سنگینتر از پاداش دریافتی باشد نظریه منابع: زمانی که فرد دارای منابع زیادی است و یا در شرایطی که منابع او بسیار ناکافی است، احتمال اینکه از راهبرد خشونت استفاده کند، بیشتر است. نظریه کنترل اجتماعی: زمانی که کنترلهای اجتماعی اعم از رسمی و قانونی یا غیررسمی کاهش یابد، میزان وقوع تخلفات رفتاری مانند خشونت افزایش مییابد.
- ج. رویکرد جامعهشناختی: که شامل: بحران اقتصاد: فشارها و معضلات اقتصادی و عدم تأمین نیازهای اساسی خانواده و دشواری و سنگینی مسئولیتهای شغلی موجب میشود مرد در برابر خواستههای زن و فرزندان، شکیبایی خود را از دست بدهد. عوامل فرهنگی: زمانی که فرهنگ جامعهای، از مردان انتظار دارد که قوی و مسلط باشند و طرف مقابل را بیکفایت و بزدل بدانند، خشونت افزایش مییابد.
نگرش اسلام به مسئله نفی خشونت علیه زن
ادیان الهی در مبارزه دائمی با انحطاط و گمراهی انسانها، راهبردهایی را بهمنظور رهایی همه انسانها و بهخصوص زنان در این آسیبها طرح نموده اند. دین اسلام نیز به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی، با ارائه شناخت کاملی از حقیقت انسان و توجه دقیق به تفاوتهای طبیعی زن و مرد، با جعل هنجارهای الزامی و غیرالزامی برای آن دو، مدعی است تنهاترین و بهترین شیوه اصلاح نابسامانیهای وضعیت زن و مرد را ارائه نموده است؛ یعنی رعایت حقوق زن که آموزههای دینی به آن توجه کرده است، تنها راهی است که با حفظ کرامت و انسانیت وی، جایگاه حقیقی او را در نظام خانواده و جامعه محقق میسازد و ظلم و خشونت علیه آنها را از بین میبرد. در متون دینی نمونههای فراوانی میتوان یافت که توصیه به خوشرفتاری با زنان نموده و از خشونت علیه آنان باز داشته است که مقاله به برخی از روایات اشاره میکند.
نتیجه
خشونت علیه زنان یکی از معضلات اجتماعی همه کشورهای دنیا به حساب میآید و خاصّ کشورهای جهان سوم نیست. در واقع، پدیدهای است کهن و جهانی که تمام کشورها متناسب با ویژگیهای خود، باید ریشههای آن را بشناسند و با بسیج تمام امکانات، به کنترل و مهار آن بپردازند و این الگو حتما باید با زمینههای فرهنگی ـ اجتماعی مختلف کشورهای گوناگون منطبق شود. مجامع جهانی و کنوانسیونهای بینالمللی، اقدامات و توصیههایی برای مقابله با خشونت علیه زنان ارائه کردهاند که پیشتر، جنبه حمایتی (تأسیس مراکز خاص، پناهگاهها، حمایتهای مالی، خدمات اورژانس اجتماعی) این راهکارهای جهانی را کشورهای غربی که آغازگر تحقیقات علمی درباره خشونت علیه زنان بودهاند، پیشنهاد داده بودند.
نکته درخور تأمل آن است که اولاً این راهکارها مطابق با فرهنگی خاص (غرب) است و ثانیاً علیرغم تلاشها و اقدامات انجامشده در این کشورها، خشونت علیه زنان، در این ملل کاهش نیافته است. از عوامل کاهش رفتارهای خشونتآمیز و جرائم علیه زنان، مذهب و اخلاق است. زمینهسازی برای تقویت باورهای دینی و تشویق به رعایت دستورهای دینی درباره رعایت حقوق مسلّم سایر انسانها، بهویژه زنان و نیز یادآوری نظام حسابرسی بر اعمال و رفتار در محکمه عدل الهی، درکاهش جرائم از جمله خشونت علیه زنان مؤثر خواهد بود.
منبع
- نویسنده: ساجده العبدالخانی؛ شهریور 1397
- لینک پژوهش های معنوی