خودکشی زنان
خودکشی زنان به عنوان یک آسیب و ناهنجاری اجتماعی بسیار جدی قلمداد میشود که روند رو به افزایشی را در پیش دارد و به یک معضل اجتماعی جامعه تبدیل شده است. عاملهای روانی و عاطفی بسیاری در رخ دادن خودکشی نقش ایفا میکنند. هدف مقاله حاضر مطالعه عوامل موثر فرهنگی اجتماعی و روانشناختی در خودکشی و شناسایی آنها به طور بومشناختی و مقایسه این عوامل در بین زنانی که تمایل به خودکشی داشتهاند در کشورهای ایران و تاجیکستان میباشد. عوامل بسیاری بر انجام خودکشی تأثیر گذار است مانند: خشونتهای خانوادگی، القای فرهنگی، روابط سرد خانوادگی، ازدواج اجباری، چندهمسری، تعصبات نامعقول، فقدان ارتباط مناسب بین نسلها و مسئولیتهای بیش از اندازه که بر گردن زنان است میتواند بر انجام خودکشی نقش ایفا کند. تفاوتی که میان دو کشور ایران و تاجیکستان وجود دارد این است که مردان تاجیکستان برخلاف قانون تکهمسری که برایشان وضع شده است چندهمسری را غیرقانونی انتخاب میکنند. و تفاوت دیگر این است که از دفن کردن زن مسلمانی که خودکشی کرده در گورستان مسلمانان جلوگیری میکنند.
کلید واژگان
خودکشی زنان، علل فرهنگی اجتماعی، سلامت روان، زنان تاجیکستان، زنان ایران.
مقدمه
خودکشی در جوامع بشری، از گذشتههای دور تا دوران مدرن کنونی جزء مسائل پیچیده، سوال برانگیز و متناقضنمای انسانها بوده است. شواهد و قراین بسیاری وجود دارد که نشان میدهد مهمترین و پایهایترین نیاز انسان، حیات و حفظ و بقای آن است؛ و این نیاز اساس بسیاری از نظریات علمی را شکل میدهد. با وجود این، انسان آمادگی دارد تا حیات خود را به دست خویش به پایان برساند. عمل خودکشی با نیاز دوست داشتن خود، تضاد آشکاری دارد، اعتقادات افراد و توصیههای مذهب را به چالش میکشد و ارزشهای جامعه انسانی را در مورد معنای زندگی هم به صورت فردی و هم در بستر اجتماعی نقض میکند.
عمل خودکشی نه تنها نشاندهنده نارضایتی فرد خودکشیکننده است و از دیدگاه فردی و روانشناختی اهمیت پیدا میکند، بلکه اثرات و تبعات جدیای در جامعه و مخصوصا در شبکه ارتباط اجتماعی فرد خودکشیکننده بر جای میگذارد؛ چرا که تلویحا نشان میدهد که نابهنجاریها و مشکلات اجتماعی به حدی است که انسانهای اطراف، در اصلاح وضعیت رخداده ناتواناند. با وجود چنین پارادوکسهایی، مسئله خودکشی پیچیدهتر میشود و ابعاد ناشناختهای پیدا میکند.
خودکشی در جوامعی که شاهد تغییرات اجتماعی سریع (مانند رکود اقتصادی یا رشد سریع اقتصادی)، فقر و مواجهه سنت و مدرنیته هستند باعث زیاد شدن آشفتگی و آسیبهای اجتماعی میشود که بهتبع آن میزان خودکشی بالا میرود. شرایط بی ثبات سیاسی و اجتماعی، بحرانهای اقتصادی، مواجهه سنت و مدرنیته، رسانههای جمعی، فردگرایی پسامدرن و تنهاافتادگی انسانها و ستمهای ملی و قومی باعث خودکشی میشود. از اینرو، خودکشی به عنوان مسئلهای چندبعدی، با ابعاد روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در نظر گرفته میشود.
مصداق بارز چنین آنومیای در کشورهای جهان سوم مشاهده میشود. برای کشورهای جهان سوم مانند ایران و تاجیکستان تغییرات سریع در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میتواند با فرایند جهانیشدن رخ دهد و سلامت روانی انسانها را تحت تاثیر خود قرار دهد. نتیجه این تاثیرات در شیوع اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب قابل مشاهده است.
ایران و تاجیکستان کشورهای فارسی زبان و در حال توسعهای هستند که در شرایط گذار قرار دارند و تجربیات جدید مربوط به توسعه، مدرنیته، رسانههای جدید و پدیده جهانی شدن در آنها مشهود است. مطالعات نشان میدهد که هم در ایران و هم در تاجیکستان میزان خودکشی، طبق آمار رسمی، روند رو به افزایشی داشته است. تحقیقات نشان میدهد که میزان و نرخ خودکشی در کشورهای ایران و تاجیکستان در زنان بیشتر از مردان است. آمار خودکشی زنان در ایران و تاجیکستان در سالهای گذشته به یک مسئله اجتماعی تبدیل شده است که نیازمند بررسی و مطالعه چندبعدی میباشد.
گزارش مقاله
این پژوهش با هدف مقایسه علل اجتماعی و روانشناختی اقدام به خودکشی در بین زنان کشورهای ایران و تاجیکستان انجام شده است. و مطالب ذیل در آن بیان شده است؛
خودکشی از منظر اندیشمندان علوم اجتماعی
در مورد خودکشی دیدگاههای جامعهشناختی به بررسی سابقه خودکشی، معنای نمادین آن و علتهای اجتماعی و کلان آن میپردازند.[۱] جامعهشناسی به چرایی خودکشی یک فرد خاص اهمیت نمیدهد، چیزی که بر عهده روانشناسی است، بلکه به تبیین تفاوتهای میزان خودکشی و علیت جامعهشناختی خودکشی علاقهمند است. برای مثال، بررسی این موضوع که چرا یک گروه در مقایسه با گروهی دیگر دارای میزان خودکشی بالاتری است در بستر جامعهشناسی بررسی میشود.
اولین تحلیل مشهور جامعهشناختی از خودکشی را امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی ارائه کرد. دورکیم فرض را بر این گذاشت که عوامل بیولوژیکی، روانشناختی و اجتماعی اساسا از یک گروه به گروه دیگر یا از یک دوره زمانی به دوره زمانی دیگر ثابت است. اگر میزان خودکشی از گروهی به گروه دیگر یا از یک دوره زمانی به دوره زمانی دیگر متفاوت باشد، این تفاوت ناشی از تغییر در عوامل جامعهشناختی به خصوص در جریانهای اجتماعی است. او استدلال کرد که در جامعه و گروههای اجتماعی، نیروها و فشارهایی وجود دارند، که عمل خودکشی را تشویق یا تقبیح میکنند و خودکشی از عوامل و نیروهای اجتماعی بر میخیزد.
مهمترین عامل اجتماعی مشخص که او به عنوان عامل تبیینگر خودکشی معرفی میکند، «همبستگی و یگانگی اجتماعی» است. تونیس از دست رفتن دلبستگیها را، از آنگونه که در اجتماعات کوچک و محلی دیده میشود، عامل بروز مسائل اجتماعی گوناگون، مانند تبهکاری و جنایت، خودکشی، بیماریهای روانی و کردارهای ناروا و نامشروع میداند.
از دید نظریههای مارکسیستی خودکشی ناشی از تأثیر تفاوتهای طبقاتی و استثمار و فقر طبقات پایین است. نظریات پسادورکیمی خودکشی را حاصل مجموعهای پیچیده از عوامل اجتماعی قلمداد میکنند. و بر آن است که هر اندازه پیش زمینههای اجتماعی در یک جامعه تنوع بیشتری یابد، موقعیتهای خودکشی نیز افزایش خواهد یافت.
خودکشی از منظر اندیشمندان علم روانشناسی
برخلاف جامعهشناسان که خودکشی را در چارچوب ساختار روابط فرد با دیگران بررسی میکنند، روانشناسان خودکشی را کنش عمدی هدایت پرخاش به درون میدانند و در مطالعه آن بر ویژگیهای فرد خودکشیکننده تأکید دارند. دیدگاههای روانشناسی در مورد خودکشی به علتهایی میپردازند که ریشه در مشکلات روانی و سابقه زندگی شخصی فرد دارند. هر چند خودکشی متأثر از وضعیتهای کلان اقتصادی و اجتماعی و سیاسی است، در نهایت خودکشی امری فردی است و این خود فرد است که با توجه به سازوکارهای درونی و شخصیتی و تاریخچه زندگی خود در مورد خودکشی تصمیم میگیرد. دلماس به نظرات دورکیم در باب خودکشی معترض بوده و معتقد بوده است که عوامل اجتماعی نمیتوانند در خودکشی تأثیر داشته باشند، چرا که خودکشی فقط بخش کوچکی از هر جمعیت را در بر میگیرد. [۲]
در یک جمعبندی، جامعهشناسان خودکشی را تابع عوامل و نیروهای اجتماعی میدانند. برخی دیگر خودکشی را نتیجه تغییر فرهنگ سنتی - عشیرهای به فرهنگ شهرنشینی میدانند که موجب رشد فردگرایی و از میان رفتن دلبستگی میشود. فمینیسم لیبرال نیز آن را اعتراض وحشتناک و هراسآور زنان، به دنیای پر از نابرابری و ظلم مردانه میدانند و سرانجام روانشناسان، برخلاف جامعهشناسان، خودکشی را در چارچوب ساختار روابط فرد با دیگران بررسی میکنند و ریشه آن را در مشکلات روانی و سابقه زندگی شخصی فرد جستوجو میکنند.
روششناسی
این مقاله با استفاده از رویکرد روششناسی کیفی انجام شده است. شیوه پژوهش کیفی برای کمک به پژوهشگر برای درک افراد و بسترهای اجتماعی و فرهنگیای که انسانها در آن زندگی میکنند، شکل گرفت. پژوهش کیفی میتواند اثبات گرایی، تفسیری یا انتقادی باشد. تحقیق کیفی مستلزم نگرش پژوهشی خاصی است که مبتنی است بر اولویت موضوع پژوهش، جهتدار بودن فرایند تحقیق، و اینکه محقق باید با افراد مورد مطالعه دیدار کند.[۳]
پدیده خودکشی در ایران و تاجیکستان ایران
ایران با نرخ خودکشی شش نفر در صدهزار نفر، در رتبه ۵۸ جهان قرار دارد. طی سالهای ۷۵ تا ۷۸ در استانهای غربی کشور، میزان خودکشی زنان بیشتر از مردان گزارش شده است. این میزان در استانهای کرد و لرنشین بیشتر است. در این استانها که تا حدودی دارای بافت سنتی هستند؛ از نظر فرهنگی زن معمولا از خود اختیاری ندارد و مردان زنان را تحت تملک خود میدانند. زنان باید بیشتر کارهای خانه و حتی بعضی از کارهای مردان را انجام دهند. پدیده چندزنی و نشانههای اعمال خشونت علیه زنان در این استانها بیشتر از سایر استانهای کشور است. در سال ۱۳۸۰ در حدود سه هزار خودکشی کامل در ایران وجود داشته است که حدود ۶۵ درصد آنها از سوی مردان و ۳۵ درصد از سوی زنان انجام شده و شامل یک درصد از کل مرگ و میرهای کشور بوده است.
زنان در دنیا سه برابر مردان دست به خودکشی میزنند؛ اما مردان سه برابر زنان خودکشی کامل دارند. در ایران مردان حدوداً دو برابر زنان، خودکشی کامل دارند. بالاترین میزان خودکشی در استان ایلام با حدود ۷۰ مورد خودکشی موفق از حدود ۳۴۰ مورد اقدام به خودکشی و استان کرمانشاه است. پدیده خودکشی در تاجیکستان با جنگ داخلی در آن کشور گره خورده است. به موجب این جنگ، حدود یک میلیون نفر از مردان در جستوجوی کار به روسیه با قزاقستان مهاجرت کردند. همسران چنین مردانی در تاجیکستان با مشکلات خاصی از جمله نزاعهای خانگی در کنار خانواده شوهر و دخالتهای خوشدامنها روبهرو هستند. مطالعه اسناد دولتی و انجام یک نظرسنجی در میان کارکنان دولت تاجیکستان، نشان میدهد که خودکشی در این کشور یک مشکل دائمی است. اقدام به خودکشی زنان در تاجیکستان بیشتر از نوع خودسوزی، استفاده از مواد سمی و غرق کردن خود در دریا میباشد.[۴]
با توجه به پیشینه تحقیقات خارجی و داخلی که در زمینه خودکشی انجام شده است به نظر میرسد که دلایل کلی خودکشی و اشکال مختلف آن در سراسر جهان تا حدودی مشابه است. این موضوع در مورد ایران و تاجیکستان به دلیل تماسهای فرهنگی بیشتر است. تماسهای بین فرهنگی میتوانند در تقويت هوش فرهنگی انسانها يا گروههای اجتماعی موثر واقع شوند.
یافتههای تحلیلی تحقیق
یافتههای حاصل از این پژوهش بیانگر متغیرهایی است که کارکردهای مشابه و متفاوتی را در دو میدان تحقیق دارند. از جمله خشونت خانگی که زنان دو گروه تجربه کردهاند؛ با این تفاوت که زنان تاجیک به علت سفرهای طولانی مدت همسرانشان خشونت مضاعفی را از طرف خانواده همسر تجربه میکنند. در حوزه تحقیق ما در ایران، مردان به ندرت خانواده را ترک میکنند، ولی به جایگاه زن توجهی ندارند و همواره زنان را از اهانت، تحقیر و گاه کتک زدن بیبهره نمیگذارند.
متغیری که بین هر دو حوزه تقریبا مشترک عمل میکند، القای فرهنگی و روابط سرد خانوادگی است. دختران از همان دوران کودکی در مقایسه با پسران محبت کمتری دریافت میکنند و همواره با تبعیض مواجه هستند و بهترین دوران کودکی و نوجوانی خود را با کلمات تهدیدآمیز مادر مبنی بر خودکشی یا خودسوزی میگذرانند.
در مقوله ازدواج در هر دو بخش هم در ایران و هم در تاجیکستان، با دختران خود ناعادلانه برخورد میکنند، اما زنان تاجیک با شدت عمل بیشتری برای ازدواج تحمیلی مواجه هستند؛ زیرا آنها را در زیر شانزده سالگی به مردانی میدهند که متأهل هستند، چند فرزند دارند و گاه تفاوت سنی آنها از پانزده یا بیست سال هم میگذرد. در رابطه با مسئولیت بیش از اندازه نیز به زنان تاجیک ظلم بیشتری روا میشود؛ آنها یا به حرفه رفتگری مشغول هستند یا در مزرعه پنبهکاری میکنند و یا واسطه فروش نان در محله یا میادین هستند و در کنار آن وظیفه نگهداری از مادر شوهر، خواهران و برادران شوهر را نیز بر عهده دارند.
از سوی دیگر زنان در تاجیکستان فاقد حریم خصوصی هستند، زیرا در یک خانه کوچک و پرجمعیت به صورت خانواده گسترده زندگی میکنند و به شدت از این بابت در رنج هستند. در ایران نیز مشابه این رفتار مشاهده میشود، اما از شدت کمتری برخوردار است. در دو حوزه تحقیق چندهمسری محسوس است، با این تفاوت که در ایران به صورت پنهانی و در حالت صیغه انجام میگیرد، اما در تاجیکستان علیرغم منع قانونی و تأکید بر تک همسری، مردان اقدام به ازدواج مجدد میکنند و همسران آنها زندگی مشترکی دارند. یک تفاوت کلی که تاجیکستان با ایران دارد این است که در این کشور مردان هرگاه اراده کنند با گفتن سه بار جمله طلاقت دادم طلاق را جاری میکنند و پیوند زناشویی از بین میرود.
از متغیرهای دیگری که بین دو حوزه تحقیق مشترک است، فقدان ارتباط مناسب بین نسلها است. در ایلام به علت زندگی عشیرهای و نظام مردسالاری، مردان اکثرا حاضر به تغییر در اندیشه خود نیستند و انتظارشان همان تفکری است که از پدران خود دریافت کردهاند، گویی دو گروه در دو دنیای متفاوت زندگی میکنند. پسران از فضای آزادی برخوردارند، اما دختران و زنان با محدودیت شدید مواجه هستند. در کنار این خشونت روانی، زنان دیگر خشونتها را نیز تجربه میکنند؛ مانند خشونت کلامی و جسمی در فضایی فاقد صمیمیت.
متغیرهای تعریف شده شامل موارد زیر میباشد:
القای فرهنگی: تجربههای دوران کودکی و زندگی باعث به وجود آمدن طرحوارهها در ذهن افراد میشود؛ یعنی همان قالب فکری و آنچه بهوسیله آن دنیا را میبینیم و از طریق آن، رفتار دیگران را معنا میکنیم و به اتفاقاتی که پیرامون ما رخ میدهد، معنا میبخشیم.
روابط سرد خانوادگی: انسان ذاتاً به دریافت محبت و زندگی در یک محیط صمیمی و بانشاط نیازمند است. انسان رویدادها و عوامل محیط خود را درک میکند و در ذهن خود به آنها معنا میدهد و این برداشت فرد از آن چیزی است که بر ادراک فرد از جهان و رفتارش تأثیر میگذارد. در یک خانواده سرد و غیرصمیمی، که اقتداری مردانه بر آن حاکم است فرد از ابراز احساس خود ناتوان میماند.
ازدواج اجباری: در فرهنگ عشیرهای ایلام ازدواج زودهنگام را بر دختران تحمیل میکنند؛ به ویژه ازدواج با خویشان پدر. در فرهنگ تاجیکستان هم براساس باورهایشان ازدواج را بر دختران خود در سنین پایین و اغلب زیر شانزده سال تحمیل میکنند؛ با این تفاوت که اغلب اوقات آنها با مردانی ازدواج میکنند که تفاوت سنی بسیار دارند.
مسئولیت بیش از اندازه: تفاوت اساسی در مسئولیت بیش از اندازه در ایران در مقایسه با تاجیکستان، نبود امکانات اولیه الکترونیکی است که مشکلاتزنان را چند برابر کرده است. به زنان ایلامی و تاجیک مسئولیتهای سنگینی در خانواده تحمیل میکنند که گاه توان انجام آن را ندارند.
فقدان حریم خصوصی: در خانوادههای گسترده زن و مرد و فرزندان و فرزندان پسر، پس از ازدواج در همان خانه پدری زندگی میکنند. این مورد در تاجیکستان در مقایسه با ایران شدت بیشتری دارد. لذا در چنین شرایطی، زنان از هرگونه فضای خصوصی محروم هستند.
چندهمسری: در تاجیکستان از نظر قانون مردان فقط یک همسر میتوانند داشته باشند، اما آنها اکثرأ با زیر پا گذاشتن قانون اقدام به ازدواج دوم و سوم میکنند. اما در ایران طبق ضوابط خاصی مردان اقدام به ازدواج دوم میکنند.
تعصبات نامعقول: تعصبات نامعقول و افراطی در هر دو بخش تحقیق وجود دارد، با این تفاوت که در تاجیکستان بر اساس باورهایشان از دفن زنان مسلمان منتحر در گورستان مسلمانان جلوگیری میکنند.
فقدان ارتباط مناسب بین نسلها: تضاد رفتاری سالمندان با دختران و زنان جوان، محدودیت در رفت و آمد با خویشان، احساس تنهایی و احساس حقارت، پیامد یک رابطه تبعیضآمیز در خانواده است که ماندن در آن شرایط، انزوا، احساس تنهایی و در نهایت تمایل به خودکشی را در فرد ایجاد میکند.
نتیجهگیری
بنابر آنچه بیان شد عوامل اجتماعی مؤثر در خودکشی زنان در دو کشور تاجیکستان و ایران عبارتاند از عوامل اجتماعی بیرون از خانواده(احساس فقر نسبی، القای فرهنگی و تعصبات نامعقول ناموسپرستی) و عوامل اجتماعی درون خانواده(فقدان ارتباط مناسب بین نسلها، خشونت خانوادگی، فقدان حریم خصوصی در محل زندگی، روابط سرد خانوادگی، ازدواج اجباری، تجربه عشقی ناموفق و چندهمسری).
القای فرهنگی به عنوان یک متغیر اجتماعی بومی در این پژوهش با استدلال دورکیم که معتقد بود در جامعه و گروههای اجتماعی، نیروها و فشارهایی وجود دارند که عمل خودکشی را تشویق یا تقبیح میکنند و خودکشی از عوامل و نیروهای اجتماعی بر میخیزد، همخوان است. در زمان پژوهش دورکیم، فرایند تغییر و تحول گذار از جامعه سنتی به مدرن بر جامعه اروپایی حاکم بود. این وضعیت دقیقا منطبق بر جامعه زنان مورد نظر در این مطالعه است. کشورهای ایران و تاجیکستان در دوران گذار از سنت به مدرنیته قرار دارند.
مسئولیت بیش از اندازه، تعصبات نامعقول ناموسپرستی، خشونت خانوادگی، فقدان حریم خصوصی در محل زندگی، روابط سرد خانوادگی، ازدواج اجباری، تجربه عشقی ناموفق و چندهمسری به عنوان علل خودکشی از دیدگاه فمینیسم قابل تبیین است. از نظر فمینیستها زنان با بی عدالتى و نابرابرى روبهرو شدهاند؛ و مردان آزادی زنان را محدود کردهاند.
در نهایت خودکشی را نه میتوان یک عمل فردی آگاهانه و با میل و اراده فردی به حساب آورد و نه میتوان آن را محصول نیروهای اجتماعی دانست؛ بلکه میتوان باور داشت که خودکشی محصول جمع شدن همه عوامل فرهنگی - اجتماعی و روانی و حاصلتعامل بین فرد و زمینه اجتماعی اوست.
پانویس
- ↑ McManners, J. (1981). Death & the enlightenment: Changing attitudes to death among christians & unbelievers in eighteenth-century France. Oxford University Press
- ↑ اکبر علیوردی، بررسی تطبیقی میزان خودکشی، یایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس، ۱۳۷۳.
- ↑ Flick, U.(1387 [2008 A.D]). Darāmadi bar tahqiq-e keyfi. (Persian translation of An introduction to qualitative, research), translated by: Jalili, H. Tehrān: Našr-e Ney
- ↑ Latypov, A. (2009). Revisiting female suicide in muslim Tajikistan: Religious, cultural & public health perspectives. In China & Eurasia Forum Quarterly, 7 (3), 31-61
منبع
- نویسندگان: ریاضی، سید ابوالحسن ؛ نجفیان پور، بانو دخت؛ تحقیقات فرهنگی ایران زمستان 1394 - شماره 32 رتبه علمی-پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (26 صفحه - از 143 تا 168 )
- لینک نورمگز
- لینک پرتال جامع علوم انسانی
- تحقیقات فرهنگی ایران