دهه ۸۰ نقطه اوج داستان نویسی زنان در ایران

از ویکی‌جنسیت

نشست «جایگاه زنان در آینده ادبیات ایران» از سلسله نشست‌های فرهنگی سی امین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی، در سرای اهل قلم برگزار شد.

در این نشست وجیهه سامانی داستان‌نویس و دبیر علمی‌ جایزه ادبی جلال آل احمد، فریبا یوسفی شاعر و منتقد و آناهیتا آروان داستان‌نویس و پژوهشگر به بیان دیدگاه‌های خود درباره وضعیت فعلی و پیش روی زنان شاعر و داستان‌نویس پرداختند.

نخستین سخنران این نشست، فریبا یوسفی بود که درباره جایگاه زنان در شعر آینده ایران سخن گفت. وی با ارجاع به کتاب «تاریخ شعر زنان از سده چهارم تا هشتم هجری» نوشته دکتر روح انگیز کراچی، به بررسی جایگاه زنان شاعر در گذشته ادبی ایران پرداخت و گفت: به دلیل شرایط اجتماعی در آن دوران شاعران زن حضور کمرنگی در عرصه ادبیات داشته اند به گونه ای که در طول این چهارقرن، در برابر بیش از 8 هزار شاعر مرد تنها 400 شاعر زن شناخته شده اند ضمن اینکه نوع ادبی در حوزه‌های شعر عرفانی، حماسی و تعلیمی‌ در انحصار مردان بوده است و شاعران زن تنها در گونه شعر غنایی فعال بوده‌اند.

وی با نام بردن از رابعه و مهستی گنجوی به عنوان دو شاعر برجسته در دوران شعر کلاسیک ایران گفت: رابعه را می‌توان آغاز کننده شعر عاشقانه در ادبیات ایران محسوب کرد، ضمن اینکه مهستی در سرودن رباعی عاشقانه و نیز رباعی‌های معروف به شهرآشوب که به بیان ویژگی‌های شهرها و مشاغل گوناگون می‌پرداخته؛ مشهور بوده است.

یوسفی سپس به نقش بانوان شاعر در دوران معاصر اشاره کرد و از پروین اعتصامی، فروغ فرخ زاد و طاهره صفارزاده به عنوان شاعران شاعر مهم و تاثیرگذار در ادبیات امروز ایران نام برد.

تصویری مبهم و روشن از آینده

این شاعر سپس به موضوع نشست پرداخت و دنیای آینده را با وجود فناوری‌های واقعیت مجازی و واقعیت افزوده، دنیایی عجیب توصیف کرد که این فناوری‌ها در همه شاخه‌های زندگی از جمله تاثیرگذار خواهد بود. به گفته وی تصور چنین جهانی، تصویری هم مبهم و هم روشن از آینده به ما می‌دهد.

وی در ادامه گفت: فارغ از مباحث سیاسی و آبشخور یا اهداف شعار «زن، زندگی، آزادی»، این شعار یک پیام روشن دارد و آن اینکه زنان متوجه ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خود و اثری که در جامعه دارند، شده‌اند و همین توجه معطوف شده، بخش روشن این شعار است که می‌تواند در آینده جامعه و ادبیات هم اثرگذار باشد.

به گفته وی شاعران برای ساختن آینده ادبیات باید جامع تمام جریان‌های روز خود باشند و به یک نگرش محدود نشوند، چرا که هنر به شکل کلی و شعر به طور خاص، نیازمند داشتن دانش عمومی ‌و حکمتی والاست که از قبل آن شاعر به انسان به طور دقیق و عمیق فکر کند و آثاری فرازمانی و فرامکانی بیافریند.

«سووشون» مطلع داستان نویسی زنان ایران

وجیهه سامانی سخن خود را با این جمله آغاز کرد که : زنان نویسنده، امروز سهم ارزشمندی در ادبیات ما دارند و این مساله قابل انکار نیست.

وی فعالیت زنان داستان‌نویس را دارای دو پیام کلی دانست، یکی پیوند آنان با فرهنگ و ادب کشور که هرچه دامنه حضور آنان بیشتر شود، جامعه فعال تر و فرهنگی تر می‌شود. پیام دوم از نظر این داستان نویس، این بود که حضور و فعالیت زنان نشان دهنده تحولات بنیادین و عمیق در عرصه‌های دیگر اجتماع مانند سیاست و اقتصاد است.

دبیر علمی ‌جایزه ادبی جلال آل احمد با اشاره به اینکه مادران و زنان ما همیشه بهترین قصه گویان جهان بوده اند، گفت: با این وجود داستان نویسی مدرن صدسال است که وارد ایران شده است و ما در چند دهه ابتدایی آن به تعداد انگشتان دست هم زن نویسنده نداریم.

وی سال 1348 و انتشار «سووشون» سیمین دانشور را مطلع داستان نویسی زنان ایران توصیف کرد و گفت: این رمان که اثری جدی و قابل توجه در ادبیات ایران است و به 17 زبان زنده جهان ترجمه شده و بیش از 500 هزار نسخه تیراژ داشته است، نخستین رمانی است که نویسنده و راوی آن یک خانم است که شخصیتی فعال، متفکر و جریان ساز است و در فضای بسته یک جامعه مردسالار و برهوت زن ستیزی آن دوران ظهور می‌کند.

سامانی از داستان نویسانی چون شهرنوش پارسی پور، منیرو روانی پور و غزاله علیزاده به عنوان نویسندگانی سد شکن یاد کرد که فضا را برای رشد و ظهور جریان داستان نویسان زن ایرانی پس از خود باز کردند.

این داستان نویس، با ارائه آماری از رشد خیره کننده زنان داستان نویس بعد از انقلاب اسلامی‌گفت: در سال 1357 تنها 11 نویسنده زن داشتیم اما یک سال بعد یعنی 1358 این آمار به 80 نفر رسید و در سال 1396 این میزان به بیش از 28 هزار نویسنده خانم رسیده است. زنان شهامت وارد شدن به وادی نویسندگی پیدا کرده‌اند و کاراکترهای زن داستان‌ها هم شخصیت‌هایی جریان ساز، کنشگر و دارای ایدئولوژی هستند.

افول داستان نویسی در دهه 90

وی دهه 70 را دوران باز شدن درهای ورود زنان به دانشگاه و اجتماع دانست و گفت: در دهه 80 شاهد نقطه اوج حضور زنان در حوزه داستان و رمان بودیم، در این دهه خیلی از آثار پرفروش را نویسندگان زن نوشته بودند که به دور از کلیشه‌های مردانه، به مسائل جهانی و مهم در آثارشان پرداخته اند.

به گفته وی دهه 90 شاهد افول ادبیات داستانی در ایران بوده ایم. سامانی این دلایل را برای این مساله برشمرد: مشکلات اقتصادی و تضعیف صنعت نشر و در نتیجه افت تولید کتاب، فضای کلی جامعه و اقبال مخاطبان به ناداستان و کاسته شدن از تقاضای بازار برای آثار داستانی.

سامانی با بیان اینکه در علوم انسانی و از جمله ادبیات، چیزی قابل پیش بینی نیست، گفت: نویسندگان زن امروز در نقطه خوبی ایستاده اند اما برای آینده، نیازمند تجهیز اطلاعاتی بیشتر و مطالعه افزون تر هستیم، نباید احساس کنیم که همه چیز را می‌دانیم و بلدیم بلکه باید آگاهی و ارتباط خود با متن اجتماع را افزایش دهیم.

در اهمیت «چراغ ها را من خاموش می‌کنم»

دیگر منتقدی که در این نشست از طریق فضای مجازی حاضر بود، آناهیتا آروان بود که سخن خود را با این سوال آغاز کرد که چرا نشست‌ها و موضوعاتی که به جنس زن مربوط است، با حضور کارشناسان و نویسندگان زن برگزار می‌شود؟ وی در ادامه گفت: اگر این شکل از دعوت‌ها به صورت استثنا باشد، قابل قبول است اما وقتی به قاعده تبدیل شد، پرسش برانگیز و بحث انگیز می‌شود و این سوال را به ذهن می‌اورد که منظور از این نشست‌ها این نیست که خانمها بهتر است در همان حیطه مربوط به خودشان حرف بزنند و دیگر قلمروها مردانه است؟

وی موضوع تفاوت میان جنس به عنوان یک مقوله فیزیولوژیک و جنسیت به عنوان یک مقوله فرهنگی را یک موضوع جهانی دانست و گفت: اینکه آثار هنری و ادبی در ایران  در دوره‌ای طولانی در انحصار مردان بوده است، چیز عجیبی نیست چرا که درتمام دنیا همین بوده است. در سال 1985 موزه هنرهای معاصر نیویورک اعلام کرد که از 1165 اثر موجود در آن؛ تنها 13 اثر متعلق به زنان است. ضمن اینکه یادمان باشد در تمام دنیا هنرمندان از جمله داستان نویسان زن، در آثار خود دست به جنسیت زدایی زده اند تا بتوانند در بازار رقابت هنری فعالیت کنند به همین دلیل هیچ نشانی از آثار زن ساخته، با تاریخی که در آن می‌زیسته اند در کارهایشان دیده نمی‌شود.

وی با بیان اینکه برخی آثار در تاریخ ادبیات به نقطه عطف تبدیل می‌شوند، از دو کتاب نوشته دونویسنده زن به عنوان نقطه عطف‌های ادبیات زنانه در ایران نام برد وگفت: سووشون با بررسی تحولات فارس دردوران جنگ جهانی دوم از نگاه یک زن به نقطه عطف تبدیل شد. در دهه 80 هم رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نوشته زویا پیرزاد، یک نقطه عطف بود که کاراکتر زنی خانه دار به نام کلاریس در آن چنان متفاوت است که بسیاری از نویسندگان زن بعد از پیرزاد، آن را بازتولید کرند.

آروان در پایان درباره دیدگاه خود از آثار امروز ادبیات داستانی ایران گفت: آثار چند سال اخیر نویسندگان جوان خانم، عمق و اعتلا دارد و از دانش و آگاهی عمیقی خبر می‌دهد اما متأسفم بگویم آثار داستان نویسان جوان مرد،  از این عمیق و دانش برخوردار نیست و بیشتر از نوعی اعتماد به نفس کاذب برخاسته است.

منبع