مواجهه ایرانیان با فمینیسم
ارمغان مهم رؤیارویی ایرانیان با تجدد، چالش بین سنتهای دینی و تجدد بود. حوزه مسائل زنان و خانواده نیز در این چالش گرفتار آمد. این نوشتار میکوشد با رویکردی جامعه شناختی تاریخی و با روش اسنادی و کتابخانه ای به این پرسش ها پاسخ دهد که تفکر فمینیستی از چه زمانی وارد فضای فکری جامعه ایرانی شد و با تکیه بر چه بسترهایی به اشاعه خود پرداخت و در این مسیر چه مراحلی را پشت سرگذاشت؟ یافتهها حکایت از این دارد که حوادث پیش و پس از انقلاب مشروطه، زمینه آشنایی برخی زنان ایرانی را با جنبش زنان در غرب، فراهم آورد. در این میان، ساختاری شبه جنبش، در ایران شکل گرفت که بر زیست بهتر زنان و احقاق حقوق زنان تأکید میکرد. اما با ظهور دوره پهلویها، جنبش شکل دولتی به خود گرفته و به موجی آسوده بدل شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، موج سومی از جنبش شکل گرفت که همگرایی بیشتری با مبانی فمینیسم غربی داشت. این موج را طیفهای متفاوت و گاه متناقضی تشکیل میدهند که علی رغم تفاوتهای بسیار، در این نکته مشترکند که مسائل عصر مدرن را نباید با دین توضیح داد. این رویکردها از یک سو، از فقدان نگرش علمی رنج میبرند و از سوی دیگر، نوعی الگوبرداری صرف از مسائل زنان در غرب و بی توجه به ظرفیت های فرهنگی و ملی در حل مسائل زنان هستند. افزون بر این، رویکردهای آنان نوعاً سیاسی است که میتوانند از سوی دشمنان مورد بهره برداری قرار گرفته و خطری بزرگ برای امنیت ملی باشند.
مقدمه
ارتباط ایران با اروپا و آشنایی ایرانیان با تمدن جدید غرب از دوره صفویه به بعد، مفهوم تجدد را وارد حوزه فكری جامعه ایرانی كرد كه به نوعی باعث گسستگی در وحدت و هویت فرهنگی ایرانیان شد تاریخ بعد از جنگ های ایران و روس در زمـان قـاجار را بــاید تــاریخ ورود افسـارگسیخته تـجددطلبی در ایـران دانست. تجدد با ورود خود سنت را كه محور بنیادین آن دین بود، به چالش كشید. یكی از عرصه های رؤیـارویی سنت و مدرنیته حـوزه مـباحث زنـان بـود كـه از سـوی طرفداران تجدد و مدرنیته غـربی در آغـازین روزهـای ورود تجدد به ایران مورد حمایت قرار گرفت.
جریان فمینیسم كه با مـبانی فكـری دوره نـوزایـی ومدرنیته در غرب، به عنوان یک جنبش اجتماعی خود را به عرصه های عمومی معرفی كرده بـود، یكـی از نـمودهای تجددطلبی است كه لایههای آغازینش را نخست در تفكرافراد خاصی كه اروپا را از نـزدیک دیـده انـد و بـعدها در افكار طبقات دیگر جامعه ایران، میتوان رصد كرد.
بدون شک اندیشههای فمینیستی در ابـعاد مـختلف بـا آموزههای دینی درباره زن و خانواده در تضاد است و بـا رویكردی انسان محورانه به نوعی به دشـمنی بـا انـدیشه دینی در این حوزه گـام نـهاده است. و در تلاش است تا هویت دینی زنان و خانواده را به چالش بكشد. تحلیل پیشینه تاریخی، بسترهای حضور اجتماعی، پیشینه رهبران جنبش در ایران و نیز رویكردها و راهبردهای آن در حوزه زنان و خـانواده، مـیتوانـد در روشن شدن فضای فكری جامعه بخصوص نسل جوان و دانشگاهی، كارگشا باشد.
در این نوشتار، ما بر آنیم تـا بـارویكردی جامعه شناختی ـ تاریخی به این پرسشها پاسخ دهیم كه تفكر فمینیستی از چه زمانی وارد فـضای فكـری جامعه ایرانی شد؟ و با تكیه بر چه بسترهایی به اشاعه خود پرداخت؟ و در این مسیر چه مراحلی را پشت سر گذاشت؟ ذ كــر ایــن نكــته لازم است كــه پــیش از ایـن نـیز نویسندگانی به ایـن مـوضوع عـلاقه نشـان داده و بـه آن پرداخته اند. اما آنچه این پژوهش را از همگنان خود متمایز مـیكند ایـن است كه آثار پیشین با نگرش صرف تاریخی داشـته و از تحلیل جامعه شناختی بی بهره بودند و یـا ایـنكه مـقطعی خاص از تاریخ جنبش زنان در ایران را مورد واكاوی قرارداده بودند. نوآوری ایـن اثـر آن است كـه ضـمن اتـخاذ رویكردی تـحلیلی و جـامعه شناختی، سـه مرحـله ایـن جنبش در ایران را مورد پژوهش قرار داده است.
گزارش مقاله
نگارنده معتقد است؛ فمینیسم را نمیتوان با دفاع از حقوق زنان برابر انگاشت. فمینیسم جنبشی بود كه در بسـتر مـدرنیته و بـا پـذیرش بسیاری از اصول و مبانیی هستی شناختی، معرفت شناختی و انسانشناختی غرب مدرن پـا بـه عـرصه وجـود نـهاد. ادعای آنها این بود كه زنان در طول تاریخ از سوی مردان در جایگاه فرودستی قرار داده شدهاند و باید تلاش كرد تا بنیان این فرودستی برچیده شود.
این مقاله به تبیین سه موج فمینیسم می پردازد، تمام اعتقادات و افکار آنها را به طور کامل تببین میکند. در ادامه بحث از تفاوت بین مفهوم فمینیسم و مفهوم دفاع از حقوق زنان، سؤالی اینجا مطرح است، كه آیا اصولا فمینیسم در ایران هویتی جدای از فمینیسم غـربی دارد؟ این مسئله باعث آراء و نظرات متفاوت و متناقض است. نویسنده به توضیح و تفسیر این سوال و نظرات مختلف میپردازد. به هر حال، اگـر فـمینیسم را مـجموعه كـوششها وفعالیتهای نظری و عملی به نفع زنان معنا كـنیم، شـاید بتوان با تسامح، تلاشهای پراكنده برخی زنان ایـران پس از مشروطه را نوعی كوشش فمینیستی دانست.
امروز با پدیدهای به نـام فـمینیسم در كشـورمان روبه رو هستیم كه داعیه دفاع از حقوق پایمال شده زنان را دارد. شــناخت تـاریخ ورود ایــن جــریان بـه ایـران و جریان شناسی آن تا به امروز از مباحث مهم و جـدی درحوزه مطالعات زنان و خانواده است.
رفتار سیاسی زنان پیش از مشروطه؛ بـا محوریت موضوع زنان نبوده و غالبا متأثر از رهبران مذهبی بود كه با محوریت شعار عدالتخواهی، مبارزه با ظـلم و اسـتبداد قـاجاری و جـلوگیری از نـفوذ اسـتبداد استعماری، شكل میگرفت. در هیچیک از این حركتها، شعار تساوی زنان و دفاع از حـقوق زنـان مـطرح نـبود. ولی شرکت زنان در این حرکت ها، ذهنیت آنها را زنده کرد و پر قدرت در راستای دفاع از حقوق خود وارد میدان شوند.
عوامل تأثیرگذار در پیدایش جنبش زنان
بسترهای پیشا مشروطه:
- اعزام دانشجو به خارج؛ با اعزام دانشجویان بـه كشـورهای خـارجـی بـرای تحصیل علوم جدید، دانشجویان با ورود به فرهنگ جدید و مشاهده نظم اجتماعی و دقـیق حـا كـم بـر كشـورهای اروپایی و با مقایسه وضعیت اسف بار ایـران عـصر قـاجار، شیفته غرب و فرهنگ آن میشدند.
- شکلگیری فرقه های انحرافی( بابیت و بهائیت):این مورد عامل مهمی در بررسی تحولات مسائل زنان پس از مشروطیت محسوب میشود. صدیقه دولت آبادی از افرادی که، به بابیت گرایش داشتهاند.
عوامل پسا مشروطه: از عوامل و زمینههای رستاخیز جنبش زنان؛ انتشار نشریات زنان، شکل گیری سازمانهای زنانه و گشایش مدارس دخترانه بود. بعد مقاله به معرفی فعالان این عرصه میپردازد. از جمله فعالان؛ صدیقه دولت آبادی، فخر آفاق پارسا، محترم اسکندری، زندخت شیرازی اینها نمونه ای از رادیکالترین گرایشهای فمینیستی در ایران بود. از جمله نشریات زنان؛ مجله دانش،شکوفه، زبان زنان، نامه بانوان، عالم نسوان و جهان زنان میباشد. تشکیل انجمن های زنانه؛ یکی دیگر از زمینه های اجتماعی شکل گیری جنبش زنان، تشکیل انجمن های زنانه بوده است. از جمله این انجمنها؛ انجمن حریت زنان، انجمن مخدارت وطن، جمعیت پیک سعادت، جمعیت و نسوان وطن خواه ایران میباشد.
ظهور مدارس دخترانه جدید: یکی از مهمترین محیط های جامعه پذیری، مراکز آموزشی است که در آنها نوباوگان را با فرهنگ و ادب ملی آشنا میکنند و نیز رشتههایی از علوم مختلف به آنها یاد داده میشود. نویسنده به نسبت عوامل زمینه ساز فمینیسم ایرانی و چرایی شکل گیری جریان نخستین جنبش زنان میپردازد. در قسمت چرایی شکل گیری، عوامل مهمی مثل؛ فضای سیاسی باز، گسترش مطالعات زنان در سطح جهانی را تبیین میکند.
اهداف موج اول جنبش زنان ایران
هدف اصلی و محوری فمینیست های ایرانی موج اول مبارزه با موقعیت فرودست زنان در جامعه، دفاع و بازیابی حقوق پایمال شده زن ایرانی است. اما جنبش زنان برای تحقق این هدف کلان، اهداف میانهای را نیز دنبال میکند که این اهداف عبارتند از: ضرورت تحصیل زنان، تغییر قوانین ازدواج و طلاق، مخالفت با حجاب، حق سیاسی (حق رأی).
موج دوم؛ فمینیسم در دورۀ پهلوی اول
جنبش دفاع از حقوق زنان در دورۀ پهلوی اول و دوم شکل دولتی به خود گرفته و در مسیر حذف فرهنگ دینی و ترویج فرهنگ غرب قرار میگیرد، از صورت جنبش خارج شده و در سایه سیاستهای غربگرایانه پهلوی حرکت میکند. و حرکتهای اجتماعی زنان ایرانی در این دوره غالباً متأثر از الگوهای مبتذل غربی بود. در ادامه نویسنده به موج سوم؛ فمینیسم پس از انقلاب اسلامی میپردازد، که شامل؛ فمینیسم ایرانی سکولار، فمینیسم اسلامی و رویکرد انتقادی را نیز بیان میکند.
نتیجه گیری
آنچه در این پژوهش حاصل آمد، می توان با گـزارههـای ذیل گزارش داد:
- جــریان جـنبش زنـان در ایـران بـر بسـترهایی ازحوادث سیاسی ـ اجتماعی پـیش و پس از مشـروطه بـنا شده است. فهم این بسترها و شرایط اجـتماعی مـا را درتحلیل دقیق تر یاری میرساند. در این میان، نـقش اعـزام دانشجو به خارج از كشور و فرقههای انحرافی هـمچون بهائیت در پیش از مشروطه و نیز تأسیس مدارس دخترانه جدید و نشریات زنان در برهه پس از مشروطه، از اهمیت بیشتری برخوردارند.
- هرچند نمی توان به طور دقیق جریان اول دفـاع از حقوق زنان را جنبشی فمینیستی نامید، اما بدون شک، این جریان متأثر از آشنایی رهبران آن جنبشهای فمینیستی درغرب است و در برخـی مـقاطع نـیز بـین ایـن رهـبران وفمینیست های غربی ارتباطاتی وجود داشته است.
- ایــدههای دفــاع از حـقوق زنـان لزوما بـه معنای فمینیسم بودن این ایدهها نیست؛ زیرا فمینیسم جنبشی با اصول و مبانی خاص است كـه در شـرایـط اجـتماعی و فرهنگی غرب پدیدار شده است.
- پس از انقلاب اسلامی در ایران، جنبش زنان، به دوقسمت کلی تقسیم شد. برخی از آنها با اتخاذ رویکردی سکولار، انقلاب را مانعی بر سر راه اندیشههای فمینیستی خود بر آورد کرده و از سویی، داخل کشور را و بستر مناسبی برای ارائه اندیشههای خود نمیدیدند؛ از این رو، به خارج مهاجرت کرده و به ترویج اندیشههای خود پرداختند.
- این رویکردها از یک سو، از فقدان نگرش علمی رنج میبرند و از سوی دیگر، نوعی الگوبرداری صرف از مسائل زنان در غرب و بی توجه به ظرفیتهای فرهنگی و ملی در حل مسائل زنان است. مضافا بر اینکه رویکردهای آنان نوعا سیاسی است که میتوانند از سوی دشمنان مورد بهره برداری قرار گرفته و خطری بزرگ برای منیت ملی باشند.
- اندیشههای فمینیستی به هر حال، در مقام نقد رویکرد اسلام به حوزه زنان است و ما نیز متقابلا اندیشه آنها را مورد نقادی قرار داده و طرد میکنیم. وقتی اندیشه ای را ناکافی دانسته، به ناچار باید جایگزینی برای آن معین شود. این مسئله در حوزه مطالعات زنان و خانواده به دلیل حساسیت بالا و تأثیرگذاری آن، از اهمیت بیشتری برخوردار است. نیاز است تا اندیشمندان اسلامی به طرح ریزی گفتمان اسلامی در حوزه زنان و خانواده همت گمارند.
کلید واژه ها
فمینیسم ایرانی، فمینیسم اسلامی، تجدد، مشروطیت، انقلاب اسلامی