رابطه تجرد با جمعیت

طرح مساله
خانواده مهمترین، بنیادیترین و ابتداییترین نهاد تشکیل دهنده هر جامعهای است که متداولترین شکل تشکیل آن را ازدواج و پیوند زناشویی یک زن و یک مرد تشکیل میدهد. کنار هم قرارگرفتن یک زن و یک مرد زیر چتر ازدواج، علاوه بر تشکیل فرزندان و تداوم نسل، ارضای نیازهای جنسی و روانی زن و مرد را در پی دارد.( وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) با وجود این، تغییرات فرهنگی و نگرشی مردم به مقوله ازدواج، راحتطلبی، وضعیت اقتصادی و بالارفتن تحصیلات عمومی، باعث بالا رفتن سن ازدواج خصوصاً در خانمها و افزایش تجرد در آنها شده است.
تجرد قطعی یعنی کسانی که امید به ازدواج ندارند و احتمال زوجیت در آنها بسیار کم است (ساروخانی. 1375). البته طبق برخی تعاریف دیگر، تجرد قطعی پدیدهای است که در آن فرد شرایط مناسب سنی برای ازدواج را از دست میدهد و یا در صورت ازدواج امکان باروری را نخواهد داشت. آمار و ارقام حاکی از آن است که در کشور ما نیز، تمایل به تشکیل زندگی مشترک کاهش یافته و جوانان امروزی بر خلاف سالیان گذشته، زندگی مجردی را ترجیح میدهند.
افزایش تجرد در جامعه، علاوه بر ایجاد مسائل و مشکلات فراوان فرهنگی، سبب کاهش نرخ باروری و کاهش جمعیت شده است. در این راستا نهادها و ارگانهای فرهنگی از یک سو و حکومت و سیاستگذاران حکومتی از سوی دیگر، برای پیشگیری از حرکت هرم جمعیتی به سوی پیر شدن جامعه و مشکلات سالمندی، وظایف سنگینی بر عهده دارند.
آمار تجرد در ایران
مطابق بررسیهای مرکز آمار ایران روند رشد تجرد قطعی برای زنان بیش از مردان گزارش شده است. با نگاهی به نمودارهای زیر که درصد تجرد قطعی را طی سالهای 75 تا 95 برای مردان و زنان نشان میدهد، این امر به وضوح قابل مشاهده است. تجرد قطعی برای مردان طی این سالها از 1/34 به 2/26 و برای زنان از 1/19 به 3/73 رسیده است. بنابراین رشد نگران کننده سه برابری تجرد قطعی در زنان بیش از رشد حدودا دو برابری همین شاخص در مردان است.
طبق اطلاعات مرکز آمار کشور، تعداد افراد جوانی که هنوز مجرد مانده و ازدواج نکردهاند، نزدیک به 9 میلیون و 800 هزار نفر گزارش شده است که 4 میلیون و 423 هزار نفر آنان را زنان و 5 میلیون و 737 هزار تن دیگر را مردان تشکیل میدهد که این امر، علاوه بر اینکه حاکی از عدم توازن جنسیتی در سن ازدواج است، از طرف دیگر همین بیشتر بودن تعداد مردان مجرد نسبت به زنان مجرد، خود مساله پیچیده و مشکلساز دیگری از لحاظ فرهنگی خواهد بود. پراکندگی تجرد قطعی در بین استانهای کشور بسیار متفاوت است که این موضوع به فرهنگ، آداب و رسوم، شرایط اقتصادی، بازار کار و...هر استان برمیگردد.
عوامل افزایش تجرد
هر پدیدهای که در این جهان رخ میدهد، برخواسته از علل و عواملی است که دست به دست هم داده و نتایج مثبت یا منفی را به دنبال دارد. در صورتی که آن پدیده، پدیدهای منفی و مخل روابط اجتماعی و انسانی باشد، بدون دستیابی و کشف علل ایجاد کننده آن، حذف و یا حداقل تقلیل آن، غیر ممکن به نظر میرسد. بحث و بررسی افزایش تجرد در بین زنان و مردان نیز، از این امر کلی مستثنی نیست.
افزایش بیرویه تجرد که هم اکنون در کشور ما، خصوصا در برخی کلانشهرها، به وفور دیده میشود، گاه خواسته و گاه ناخواسته است. دختری که در سن ازدواج قرار گرفته و تمایل به ازدواج دارد، اما به دلایل خانوادگی، فردی یا اجتماعی، موفق به ازدواج نمیشود، مشمول تجرد ناخواسته قرار گرفته است. در مقابل، تجرد خواسته، به پدیدهای اطلاق میشود که فرد با وجودی که شرایط ازدواج برایش فراهم است، اما برای رسیدن به برخی اهدافش، زندگی مجردی را بر پیوند زناشویی ترجیح میدهد.
با توجه به اینکه مطابق با فرهنگ اکثریت جوامع که در آنها نقشهای جنسیتی یکسان نبوده و معمولا تقاضای ازدواج، از سوی مرد صورت میپذیرد، دختران بیش از پسران در معرض تجرد ناخواسته قرار میگیرند. بر همین اساس، عوامل، تاثیرات و راهکارهای مواجهه با این معضل اجتماعی، در دختران و پسران یکسان نیست. همانگونه که بیان شد، دلایل برگزیدن تجرد در پسران تا حدودی متفاوت از دختران است، هر چند گاهی مشابه بوده و گاهی هم با هم رابطه متقابلی یافته و بر هم تاثیر میگذارند.
از جمله مهمترین دلایل تجرد در پسران، عوامل اقتصادی و خصوصا بیکاری، ترس از مواجه شدن با زندگی مشترک و مسئولیتهای آن، راحت طلبی، کمرنگ شدن ابعاد دینی و فرهنگی زندگی متاهلی، تنوعطلبی، تاثیر فراون فرهنگ غربی، عدم توانایی در برآورده ساختن نیازهای دختر خصوصاً در بحث مهریه و مسکن، ایجاد بسترهای جایگزین ازدواج در جامعه همچون ارتباطات نامشروع و... میباشد. اکثر این عوامل در دختران نیز یافت میشود و علاوه بر آنها میتوان به عوامل دیگری همچون ترس از طلاق، عدم پذیرش ولایتمداری مرد خانواده، استقلال طلبی، فرار از مسئولیتهای سنگین مادری، دیدن وضعیت بغرنج برخی زنان متاهل و... اشاره کرد.
اما شاید مهمترین علل افزایش تجرد در دختران خصوصاً در سدههای اخیر، بالا رفتن توانمندیهای زنان خصوصاً در ابعاد مالی و در نتیجه بینیاز دانستن خود از شریک زندگی و نیز افزایش توقعات آنان در زندگی زناشویی باشد. ایجاد زمینههای مناسب برای تحصیلات عالی زنان هر چند که باعث بالا بردن سواد، فرهنگ و تواناییهای گوناگون در آنان شده و اثرات مثبت فراوانی را به دنبال داشته است، اما متقابلا نمیتوان از معایب آن نیز چشمپوشی نمود.
بسیاری از دختران دانشجو، ازدواج را منوط به اتمام تحصیلات خود دانسته و پس از آن نیز ضرورتاً ازدواج با همسری پایینتر از خود را دون شان اجتماعی و تحصیلی خویش قلمداد میکنند. از سوی دیگر ورود زنان در عرصههای گوناگون شغلی، راه را برای ورود مردان به جامعه اقتصادی و شغلی کمرنگ تر کرده و باعث افزایش بیکاری در مردان شده است. عاملی که خود به طور غیر مستقیم، تاهل زنان را تحت تاثیر قرار میدهد.
این رابطه متقابل که از لحاظ فرهنگی در چشم اکثریت افراد جامعه، تنها روی زیبای سکه آن نمایان میشود، به طرز نامحسوس و فریبندهای، تشکیل پیوند زناشویی هر دو قشر زن و مرد را دستخوش آسیبهای جدی قرار میدهد و این همان چیزیست که نیازمند اجرای سیاستگذاریهای کلان فرهنگی و حکومتی، چه از سوی خود خانوادهها و چه از سوی نهادهای حکومتی میباشد. [۱]
عامل بسیار تاثیرگذار دیگر در افزایش تجرد جوانان، گرایش بیحد و حصر افراد به مادیات، تجملگرایی و تنوعطلبی میباشد که گاه از سوی خود زوج و گاه حتی از سوی خانوادههای آنها، بر آن تاکید و اصرار میشود. مراسمات عقد و عروسی مفصل، لوازم زندگی لوکس، جهیزیههای سنگین و فراتر از عرف جامعه، لزوم مهیا بودن مسکن و خودرو شخصی از همان بدو زندگی مشترک، همه و همه از جمله مصادیق تجملگرایی و توجه بیش از حد به بعد مادی زندگی مشترک میباشد که اغلب باعث میشود که جوانان از روبرو شدن با زندگی مشترک، از همان ابتدای امر، سرباز زده و زندگی مجردی را برگزینند.
مزایا و معایب فردی تجرد
بررسی دقیق و موشکافانه یک پدیده و یافتن نتایج و پیامدهای آن، تا حد زیادی میتواند دستخوش نوع جهان بینی و ایدئولوژی افراد به آن موضوع باشد. بسته به اینکه نوع نگاه انسان به جهان و رویدادهای آن، صرفا مادی و محصور به همین دنیای گذرا بوده و امری فراتر از آن، همچون زندگی اخروی و ماورایی، برای آن تصور نشود، تجزیه و تحلیل پدیدههای درونی آن نیز می تواند بسیار متفاوت از نگرش مقابل، یعنی نگرشی دو بعدی با ساحتی مادی و معنوی به دنیا باشد.
در نگاه مادیگرایان که مقوله دنیوی تنها بعد زندگی آنان را تشکیل میدهد، شاید زندگی مجردی در نگاه اول، معایب چندانی را به دنبال نداشته باشد. نفس راحت طلب انسان در زندگی مجردی تا حد زیادی به تمنیات خود همچون خوشگذرانی، تنوع طلبی، زندگی بی قید و شرط و بی حد و حصر خود، آزادیهای همه جانبه و... به راحتی دست پیدا میکند. حتی کسانی که مقید به زندگی متشخص و منظم شهروندی مثلاً در قالب یک فرد تحصیلکرده هستند، راحتی و آسایش در زندگی تحصیلی خود را منوط به داشتن فراغت کامل و به دور از غوغای یک زندگی مشترک با حضور فرزندان میدانند.
این نگرش در قالب و نگاه چنین افرادی، تا حد زیادی قابل پذیرش است، هر چند که با گذر زندگی و اغلب با نزدیک شدن به سالمندی، با نگاهی به سالهای گذشته، گاه احساساتی همچون پشیمانی، تنهایی، بیهویتی، طرد شدن از برخی اجتماعات، بیهدفی و یا حداقل کم ارزش دیدن اهداف گذشته و... بر آنان غلبه میکند. از طرف دیگر چون از فوران احساسات جوانی و شور و حرارت اهداف گذشته فاصله گرفتهاند، گاه عمر و جوانی خود را بر باد رفته دیده و خلا یک زندگی گرم و با محبت در کنار خانوادهای واقعی را در درون خود بسیار حس میکنند.
نگرش طرف مقابل بسیار متفاوت از مادیگرایان است. کسانی که وجود انسان را متشکل از دو بعد جسم و روح دانسته و جسم را تنها وسیله و ابزاری در اختیار اهداف روح قلمداد نمودهاند، منتهای خواسته و اهداف و پایهی ایدئولوژی آنان، دستیابی به سعادت اخروی و ماورایی که فراتر از این دنیاست میباشد. بر همین اساس، نه بعد جسمانی خود را رها کرده و نه آن را منتها الیه خواستههای خود قرار میدهند.
بلکه در نگاه آنان، جسم همچون خودرویی تصور میشود که وظیفه دارد سرنشین خود را به سلامت به مقصدش رساند. پس در این راه مواظبت و رسیدگی به آن خودرو نیز نباید فراموش شود. انسان موحد با باور به این آیه کریمه (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في كَبَدٍ) انتظار آسایش و راحتی مطلق را از این دنیای فانی ندارد. پس با گزینش راه درست و قدم برداشتن در آن، تمام تلاش خود را برای رسیدن به اهداف خود به کار میبندد.
چنین نگرشی تمامی پدیدههای این جهان را به شیوه خاص خود تفسیر میکند. مقوله ازدواج نیز از این امر کلی مستثنی نیست. ازدواج و تشکیل خانواده نیز، با وجود تمامی سختیهای احتمالی، مرکبی جهت رسیدن به مقامات انسانی بالاتر است. وسیلهای جهت آرامش و سکون و ارضای نیازهای جنسی و کاهش غلیانات درونی است تا در پرتو آن زن و مرد با فراغ بال بیشتر و طیب خاطر بهتری بتوانند به وظایف فردی و اجتماعی خود بپردازند.
با توجه به چنین پیشفرضهایی، سختی های تشکیل زندگی مشترک، همچون کاستن از آزادیهای فردی، مراقبت و رشد فرزندان، چشمپوشی از برخی خواستههای شخصی و نفسانی، لزوم سعی و تلاش در جهت رفاه بقیه اعضای خانواده و... کاملاً قابل توجیه است. هر چند که اینها بخش به ظاهر تلخ زندگی متاهلی است، در حالی که با نگاهی واقعبینانه، اغلب در نظر بیشتر جامعهشناسان و روانشناسان، اگر انتخاب همسر به درستی صورت پذیرد، زندگی متاهلی بسیار شیرین تر و برگزیدهتر از مجردی خواهد بود و راهی که زوج جوان تصمیم به پیمودن آن را دارند، بسیار سادهتر، زیباتر و دلنشینتر طی خواهد شد. در مقابل، زندگی مجردی، تاثیرات منفی فراوانی بر فرد و جامعه خواهد داشت. در بعد فردی انسان مجرد حتی با وجود داشتن دوستان فراوان، در برهههایی از زندگی خود تنهایی را شدیداً تجربه میکند که این حالت خصوصاً در دوران میانسالی به بعد شدت بیشتری پیدا می کند.
طبیعت بشری ثابت کرده که هیچ پیوند و رابطهای نمیتواند مستحکمتر از رابطه خونی و خویشاوندی باشد. روابط دوستانه هر چقدر هم که قوی باشند، دوام و استحکام روابط خویشاوندی را نخواهند داشت و بالاخره گاه شرایطی ایجاد میشود که فرد مجرد مشاهده خواهد کرد که اطرافیانش بنا به شرایط خاص زندگی فردی خویش او را رها ساخته و به دنبال اهداف خود رفتهاند. طبع اجتماعی انسان از تنهایی بیزار است و تنهایی برای فرد مجرد، خلا عاطفی و محبتی فراوانی را در پی دارد که گاه باعث بروز بیحوصلگی، افسردگی و در شرایط حادتر حتی خودکشی را نیز برای فرد مجرد محتمل میسازد. تمامی این خلاهای عاطفی را فرد میتواند با شریک زندگی خود، به شادی و سرزندگی و عشق و محبت تبدیل کند.
فراتر از تمامی معایب فوق، غریزه انسانی، طالب ازدیاد نسل و بودن در کنار فرزندان خویش است. انسان امتداد زندگی و حیات خویش را در فرزندان خود یافته و بیهیچ چشمداشتی، با تمام وجود، سعی در به ثمر رساندن آنان دارد. روح خسته انسان پس از یک روز طاقت فرسا، با دیدن فرزند خود و رشد و بالندگی او، شور و حرارت جدیدی یافته و روزانه پتانسیل جدیدی را از سوی آنان در خود احساس میکند و در واقع همین حس زندگی است که به انسان توان میدهد که با وجود سختیهای فراوان، باز هم برای رفاه خانواده و خصوصاً فرزندان خود، از هیچ فداکاری دریغ نورزد.
تجرد قطعی
از معایب تجرد گرایی، از دست رفتن فرصت های ازدواج است و فرد زمانی که به سن40 سالگی می رسد به سن تجرد قطی می رسد. که برای ازدواج و امکان باوری با مشکل مواجه می شود براساس بررسیهای مرکز آمار ایران، تجرد قطعی که در سال ۱۳۷۵ برای مردان حدود ۱.۳۴ درصد و برای زنان ۱.۱۹ درصد بوده، در سال ۱۳۹۵ به ۲.۲۶ درصد برای مردان و ۳.۷۳ درصد برای زنان رسیده است؛ این آمار نشان میدهد، روند افزایشی تجرد قطعی در زنان، بسیار بیشتر از مردان بوده به طوری که طی سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ این شاخص برای مردان، حدود دو برابر شده اما برای زنان بیش از سه برابر بوده است.[۲] زنان و مردان زمانی که به سن تجرد قطعی می رسند امکان فرزند آوری آنها با مشکل مواجه می شود . اکنون حدود ۱۲ میلیون مجرد در کشور وجود دارد که از این میان آنها شش میلیون پسر ۲۰ تا ۴۵ ساله است و ۵.۶ میلیون دختر ۱۵ تا ۴۰ ساله مجرد هستند که اگر وارد سن تجرد قطعی شوند، از آنجا که طبیعتا فرزندی ندارند از خود جانشینی باقی نخواهند گذاشت و جمعیت جدید جایگزین نمیشود.[۳]
تاثیرات آن بر جامعه
هر دو گروه زنان و مردان مجرد بخاطر تجردشان، معمولاً در جامعه اتفاقات تلخی را تجربه میکنند که البته این حالت در بین دختران معمولاً بیشتر مشاهده میشود. برخی از این اتفاقات، ناشی از پایین بودن سطح فرهنگ عمومی جامعه و عدم برخورد شایسته با افراد مجرد است که باعث زجر روحی آنها میشود. اما برخی دیگر ناشی از رفتار خود آنهاست. نگاههای جنسی مردان به یک زن مجرد، حتی در محل کار و نداشتن آرامش و تمرکز لازم در آن محل و از طرف دیگر ایجاد شرایط مناسب جهت خیانت به همسران مردان متاهل از سوی خانمهای همکار مجرد و یا ایجاد سوءظنهای پی درپی از سوی همسران این مردان، گوشهای از آسیبهای اجتماعی میباشد که هم زندگی و آرامش افراد مجرد و هم متاهل را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
از معایب بسیار حاد دیگری که کشور ما نیز در معرض آن قرار دارد، کاهش نرخ رشد جمعیتی بر اثر کاهش موالید و در نتیجه پیرشدن جمعیت در آینده نزدیک است. در حالتی که تمایل جوانان به ازدواج کاهش یافته و زندگی مجردی را برگزینند، به زودی باید شاهد کشوری باشند که بیشتر افراد آن را سالمندان و افراد کم توانی تشکیل دادهاند که توانایی کار کردن و گرداندن چرخه اقتصادی کشور را نخواهند داشت. چنین کشوری هم از لحاظ اقتصادی ضعیف شده و هم آمادگی مستعمره شدن برای ابرقدرتها را پیدا خواهد کرد. از دیگر معایب اجتماعی زندگی مجردی که خاص دختران مجرد است، روانه شدن قشر عظیمی از زنان مجرد به بازار کار حتی به بهای تن دادن به یک کار بیارزش در ازای دریافت مزد بسیار اندک از سوی کارفرما میباشد.
دختران مجرد برای گذران زندگی خود ناچار به این کار هستند و چون این مطلب را سودجویان به خوبی درک کردهاند، با بهای اندکی آنان را جذب کرده و به کار میکشند که این امر هم ظلم به قشر زنان بوده و هم با ایجاد بیکاری فزاینده برای مردان، شرایط تحصیل ازدواج را بیش از پیش برای آنان سخت تر مینماید. حالت فجیعتر این معضل اجتماعی، تنفروشی و ایجاد فساد در جامعه، انحلال کانون خانوادهها و به اضمحلال کشیدن فضای فرهنگی جامعه خصوصاً میان جوانان و حتی نوجوانان میباشد.
راههای پیشگیری
همانگونه که خانواده اولین و در عین حال بنیادی ترین کانون پروش انسانها میباشد، برای اصلاح و پایهریزی هر گونه کار فرهنگی نیز باید از آنجا شروع نمود. در اولین قدم و اولین مرحله برای کاهش نرخ تجرد در جامعه لزوم کار فرهنگی بر خانواده بسیار ضروری به نظر میرسد. توجه به معیارها و شاخصه های اصیل دینی در انتخاب همسر، لزوم توکل به خدا و استمداد از اهل بیت در تمامی مراحل زندگی و القا تفکر واقعبینی و دوری از کمالگراییهای افراطی و خودخواهیهای بیمورد در زندگی، نشان دادن الگوهای مناسب به فرزندان و نهادینه ساختن تمامی این اصول و مواردی از این دست در فرزندان خانواده، میتواند آینده فرزندان را در تشکیل و ادامه زندگی مشترکشان تضمین نماید.
این کار فرهنگی بر فرزندان خانواده جهت آمادهسازی فکری آنان در آینده و پیشگیری از انتخاب راه نادرست در زندگی و بر همسران جهت مستحکم ساختن هر چه بیشتر کانون خانواده و پیشگیری از طلاق متصور است. در سطح وسیع تر پیادهسازی فرهنگ خانواده مداری در جامعه و تکیه و تاکید بر ضرورت تشکیل خانواده و دوری از تجرد در کنار آموزشهای صحیح انتخاب همسر شایسته، در کانونهای فرهنگی، مدارس، دانشگاهها، رسانهها و مطبوعات، میتواند تاثیرات شگرفی بر کاهش آمار تجرد در جامعه داشته باشد. البته این نکته نیز حائز اهمیت است که نباید کیفیت فدای کمیت شود.
یعنی در کنار تبلیغ برای افزایش ازدواج، لزوم آموزش های انتخاب همسر، همسرداری شایسته، تربیت فرزندان و... را هم نباید فراموش کرد. قدم بعدی در هر جامعه اصلاح سیاستهای کلان اجتماعی و اقتصادی در جهت بهبود هر چه بیشتر رفاه حال خانوادهها و تسهیل شرایط اقتصادی مناسب برای ازدواج جوانان خواهد بود. فراهمسازی مسکن مناسب، کاهش بیکاری، دادن اقساط با بازپرداخت متناسب با وضعیت مالی جوانان و خانوادههایشان و... در تسریع و افزایش آمار ازدواج تاثیر بسزایی خواهد داشت.
همانگونه که ذکر شده، تعدادی از جوانان ناخواسته مجبور به قبول زندگی مجردی تا آخر عمر خود خواهند بود. پس در کنار راهکارهایی که در خانواده و جامعه، برای کاهش و رفع مجردی انجام میپذیرد، در عین لزوم عدم تبلیغ تجرد، باید راهکارها و شرایطی برای بهبود وضع زندگی و معیشت افراد مجرد ناخواسته نیز اندیشید. ایجاد بسترهای مناسب جهت کاهش آسیبهای ناشی از تنهایی، تسهیل سپردن فرزند خوانده به افراد دارای شرایط مناسب، ایجاد فضاهای شغلی ایمن و... میتواند تا حد زیادی زندگی و رفاه حداقلی این قشر مظلوم را تامین نماید.
پانویس
- ↑ معصومه حیدری زرگوش و احسان نجفی، تحلیل جامعهشناختی تجرد قطعی جوانان ایرانی
- ↑ خبرگزاری جمهوری اسلامی
- ↑ خبرگزاری ایسنا، مصاحبه با ریس موسسه تحقیقات جمعیت کشور
منبع
- ساروخانی. باقر. 1375. مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده. انتشارات سروش
- معصومه حیدری زرگوش و احسان نجفی، تحلیل جامعهشناختی تجرد قطعی جوانان ایرانی
- خبرگزاری جمهوری اسلامی
- مرکز آمار ایران
- خبرگزاری ایسنا، مصاحبه با ریس موسسه تحقیقات جمعیت کشور