روش شناسی فمینیستی

از ویکی‌جنسیت

بی‌شک فهم دقیق و درست درون مایه نظریه‌های اجتماعی، بدون شناخت مبانی فکری و فلسفی آنها ناممکن یا دستکم بسیار دشوار است. نظریه فمینیسم به مثابه یک جریان نظریه اجتماعی، اندیشه‌های خود را وامدار مبانی فکری و فلسفی خویش است. هدف این پژوهش تحلیل روش شناسی فمینیستی با تأکید بر فمینیست‌های رادیکال و پست مدرن و چالش‌های پیش روی آن است. که با استفاده از روش توصیفی و تبیینی به پرسشهای ذیل پاسخ داده‌ایم: روش شناسی فمینیستی چیست؟ مبانی معرفت شناختی و هستی شناختی و انسان شناسی آن کدام است؟ از منظر رئالیسم حکمت صدرایی کاستی‌های روش‌شناسی فمینیستی کدامند؟ یافته‌های تحقیق حکایت دارد که خرد و عقلانیت شاخصه‌ای انسانی است و جنسیت فاعل شناسی دخالتی در معرفت بشری ندارد. غفلت فمینیست‌ها از هویت عقلانی انسان موجب شده است که معرفت را جنسیت بردار تصور کنند و دردام نسبیت گرایی گرفتار آیند که سر از شکاکیت در می‌آورد.

روش شناسی فمینیستی
الگوی جعبه اطلاعات مقالات
نویسندگان چراغی كوتیانی، اسماعیل
عنوان مقاله بررسی انتقادی روش شناسی فمینیستی از منظر رئالیسم صدرایی
نام مجله معرفت فرهنگی اجتماعی
سال چاپ تابستان 1390
شماره مجله 7 (‎30 صفحه - از 33 تا 62 )
امتیاز مقاله مقاله پژوهشی حوزهISC

کلیدواژه

فمینیسم، انسان شناسی، هستی شناسی، معرفت شناسی، روش شناسی

مقدمه

امروزه یكی از مباحث مهم فلسفه علم، روش شناسی است. روش شناسی به تحلیل نظری یا تحلیل فلسفی روش‌هایی می پردازد كه در شاخه‌های مختلف علوم به كار برده می‌شوند. روش شناسی اشارۀ صرف به مجموعه‌ای ساده از روش‌ها نیست، بلكه به واكاوی مفروضات عقلانی و فلسفی می‌پردازد كه شالودۀ فهم خاص را بنیان می‌نهند. به عبارت دیگر روش شناسی در پی بیرون کشیدن مبانی عقلی و فلسفی اصول و روش هاست. اصولاً نمی‌توان روش ها را ابزاری خنثی تصور كرد كه بدون هیچ پیشینه فكری و به دلخواه انتخاب و به كار برده می شوند؛ بلكه باید آنها را شیوه‌هایی به شمار آورد كه متضمن اصول و مبانی هستند كه در جهت دهی به ذهن در فهم پدیده‌ها و درک متمایز جهان اثر گذارند.


فمینیسم به عنوان جنبشی اجتماعی مانند بسیاری از جنبش‌های اجتماعی بر مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی و روش شناختی خاصی بناشده و پیامد پذیرش این مبانی، گزینش دیدگاه‌های خاصی در حوزۀ مسائل اجتماعی، سیاسی و علوم تجربی و انسانی است. از طریق همین مبانی فكری است كه فمینیسم با داعیه رهایی زنان از یوغ ستم مردان، برای زنان جهان نسخه می‌پیچد. ازاین رو، فهم این مبانی و اصول فكری فمینیست، ضرورتی انكارناپذیر دارد؛ زیرا اولاً ما را در فهم دیدگاه ها، نظریه ها و كنش‌های اجتماعی فمینیسم كمک می‌كند؛ ثانیاً پژوهشگران را در نقد دیدگاه‌ها و سیاست گذاری‌های آنها درحوزۀ مسائل زنان و خانواده یاری می‌دهد. در این گفتار برآنیم تا با واكاوی اندیشه‌های بنیادین فمینیستی در حوزۀ معرفت شناسی، هستی شناسی، انسان شناسی و روش شناسی، به ریشه‌های فكری این نظریه اشاره كنیم و در ادامه این مبانی را از منظر رئالیسم صدرایی به چالش كشیده، به نقادی آن بپردازیم. سؤالات عمدۀ ما در این نوشتار پرسش از چیستی مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی، انسان شناختی و روش شناختی خواهد بود.

گزارش مقاله

نگارنده در این مقاله به تعریف مفاهیم کلیدی؛ روش‌شناسی و فمینیسم می‌پردازد و سپس در ادامه بحث اصول هستی شناختی فمینیسم را بیان می‌کند. اصول هستی شناختی فمینیسم شامل؛

  1. سازه‌گرایی اجتماعی
  2. نسبی‌گرایی جنسیتی
  3. زن بودن برساخته‌ای اجتماعی.

نکات مهمی که در این مقاله پرداخته شده است، به این ترتیب:

انسان شناسی

از آنجا كه نظریه‌های فمینیستی در حوزۀ رویكرد انتقادی قرار می‌گیرند، انسان شناسی آنها با انسان شناسیی انتقادی قرابت نزدیكی دارد. در این رویكرد انسان‌ها از خلاقیت وانطباق پذیری بالایی برخوردارند. انسان‌ها در موقعیت‌های اجتماعی اقتصادی مختلف قرار دارند و بر اساس توجیه این موقعیت ها یكدیگر را به خدمت می‌گیرند. در این شرایط اندیشه‌های توأم با فریب و نیرنگ كه پیامد آن آگاهی كاذب است، شكل می‌گیرد. كاركرد این آگاهی كاذب ناتوان‌سازی انسان‌ها در درک صحیح از واقعیت است. رویكردهایی انتقادی در توصیف طبیعت انسان، دیدگاه اثباتی را بدین جهت كه ارادۀ انسان را نادیده می‌گیرند و آن را مقهور شرایط می‌دانند در كانون انتقاد قرار می‌دهد.

معرفت‌شناسی فمینیسم

نویسنده، ریشه معرفت شناسی فمینیستی را روشنگری با ارائه مفاهیمی چون آزادی، برابری و انسان محوری، بستر مناسبی برای رشد مفاهیم و حركت‌های فمینیستی فراهم آورد كه شكل گیری جنبش‌های حق رأی، حق تحصیل و ارتقای سطح زندگی زنان، در زمرۀ آنهاست. فمینیست‌ها برای بازسازی طرح معرفتی خود، هم زمان به دو كار مشغول شدند: نخست، ارائه مباحث انتقادی كه خصلت مردگرایانه و امتیازخواهانه معرفت شناختی را نشان دهد و دوم، ارائه مباحث متحول كننده كه روش‌ها و فرایندهای توجیهی را به گونه‌ای بازسازی كند.

ویژگی‌های معرفت شناسی فمینیسم

  1. نفی عاری از ارزش بودن علم و تأكید بر اهمیت آگاهی و موقعیت پژوهشگر نسبت به پدیدۀ مورد مطالعه.
  2. نفی جدایی بین نظریه و عمل، بین محقق و مورد مطالعه و تأكید بر اهمیت بررسی موضوع
  3. بیان اهمیت آگاهی و توانمندی فكری زن كه در دوره‌ای طولانی تحت الشعاع آگاهی‌های مردانه قرار داشته است.
  4. انتقاد به شیوۀ بررسی و حل مسائل با نگرش جزئی و موردی و تأكید بر اهمیت نگاه كلی و فراگیر به پدیده‌ها؛
  5. نفی دوگانگی حاكم بر اندیشة غربیی به ویژه دوگانگی عام و خاص و نفی تقسیم كار اجتماعی بر اساس جنسیت؛

در پایان این بخش لازم است به نكته‌ای اشاره كنیم كه پرده از ارتباط نظریه و عمل در اندیشه فمینیستی بر می‌دارد.

اصول و مبانی معرفت شناسی فمینیسم

نگرش معرفت‌شناسانه فمینیسم مبتنی بر شماری اصول و مبانی است كه بررسی آنها ما را در فهم كامل نظریه معرفت‌شناختی آن‌ها كمک می‌كند. در ذیل به این اصول اشاره می‌شود.

  1. تفكیک بین جنس و جنسیت: فمینیست‌ها در تحلیل و بررسی‌هایی پدیده‌های اجتماعی كه به نوعی با زنان در ارتباط است، بر تفاوت بین این دو مفهوم اصرار می‌ورزند و معتقدند كه اگر این تفاوت خوب فهمیده و درک شود، بسیاری از مسائل و مشكلاتی را كه رودرروی زنان در زندگی اجتماعی شان قرار گرفته و موجبات نابرابری و ظلم بر آنان شده است بر طرف می‌كند.
  2. تأثیر عوامل اجتماعی در معرفت: فمینیست‌ها در صورت‌بندی نگرش معرفت شناسانه خود به بحث انتقاد از اصالت فرد پرداختند. آنها این موضوع را طرح كردند كه اگر به تاریخ معرفت‌شناسی نظری بیفكنیم خواهیم دید ویژگی همه معرفت شناسان این است كه «فردگرا» بوده‌اند. چنین فرض كرده‌اند كه انسان موجودی است كه معرفت را فارغ از شرایط اجتماعی، كسب می‌كند.
  3. تأثیرجنسیت در معرفت : معرفت شناسی فمینیسم بر این باور است كه جنسیت جزئی از بافت و شرایط اجتماعی است كه در درک فاعل‌شناسی از هستی و وصول به معرفت اثرگذار است. البته باید متذكرشد كه طرح مسئله جایگاه جنسیت در فلسفه علم بدون زمینه‌سازی و پیشینه نبوده است.
  4. تأثیرارتباط و همدلی در معرفت: بسیاری از فمینیست‌ها معتقدند كه علاوه بر شرایط اجتماعی و جنسیت، احساسات و عواطف انسان نیز در شكل‌گیری معرفتش اثرگذارند.
  5. تأثیر دیدگاه در معرفت: مفهوم دیدگاه را نخستین بار ماركسیست‌ها طرح كردند. به اعتقاد ماركس، طبقات اجتماعی موقعیت های مختلفیی دارند و همین امر موجب می‌شود كه آنها دیدگاه‌ها و زوایه‌های متفاوتی در نگرش به واقعیت داشته باشند؛ و در نتیجه، فهم آنها از واقعیت نیز گوناگون خواهد بود. ماركس این الگوی اندیشه را برایی تحلیل نوع نگاه متفاوت طبقه كارگر به كارگرفته بود.
  6. برتری دیدگاه زنانه در معرفت :فمینیست‌ها نه تنها معتقدند دیدگاه زنان و مردان با هم متفاوت اند، بلكه پا را از این هم فراتر نهاده و به برتری دیدگاه زنانه معتقد شده‌اند. از نظر آنها معرفت اصیل معرفتی است كه زن دارد. جایگاه ویژۀ زن در اجتماع باعث می‌شود كه معرفت زن، واقع نما شود، ولی معرفت مرد واقع‌نما نیست. بعد نگارنده در ادامه بحث به گونه‌شناسی تأثیر جنسیت در معرفت می‌تواند اثر می‌گذارد، را تبیین می‌کند. و مواضع مشترک بین فمینیست‌ها را بیان کرده است. و به توضیح روش‌های تحقیق کمی‌گرا به چهار زمینه اشاره کرده است. و به نقد وبررسی روش شناسی فمینیسم پرداخته است. که نقدها شامل؛ نقد تأثیر زمینه‌های اجتماعی معرفت، نقد تأثیر جنسیت در معرفت و تفوق دیدگاه زنانه بر دیدگاه مردانه می‌باشد.

نتیجه‌گیری

بی‌شک دو جنس مرد و زن از جهات مختلفی با هم تفاوت دارند. از نظر زیست‌شناختی و نیز روان شناختی تفاوت‌های بسیاری بین این دو مشاهده می‌شود. نیز مسلم است كه زنان در طول تاریخ و در فرهنگ‌های مختلف كما بیش و به علل مختلف مورد ستم مردان واقع شده اند. اما هیچ یک از دو امر پذیرفته شده تأثیری در این واقعیت ندارد كه هر دو جنس، انسان‌اند؛ انسان‌هایی که هم از خرد و عقلانیت و هم از احساس و عاطفه برخوردارند؛ عقلانیت و احساسی که برای پیشبرد زندگی فردی، اجتماعی، تسهیل روابط اجتماعی و کار آمدی آن ضرورتیِ کارکردی دارند. فهم و معرفت که میوۀ به کارگیری خرد و عقلانیت است، به حکم انسان بودن، در هر دو جنس یکسان است. ازاین رو، نمی‌توان از یک سو عقلانیت زن و مرد را به حکم انسانیت پذیرفت و از سوی دیگر خرد دوگانه‌ای برای آنها اثبات کرد. افزون بر اینكه روش شناسی فمینیسم به نوعی برگشت نظری به چیزی دارد كه از آن گریزان بود و مردان را به سبب یک سو نگری در برتری دادن عقل مذکر تخطئه می‌کرد. اگر سوگیری جنسیتی در علم و معرفت امری ناپسند است، باید برای هردو جنس ناپسند باشد و اگر پسندیده است، باید برای هردو پسندیده باشد. بر همین اساس، پایه‎‌های رویكردهای هستی‌شناختی و انسان شناختی فمینیستی نیز فرو ریخته می‌شود؛ زیرا همسازه‌گرایی اجتماعی و هم نسبی‌گرایی جنسیتی نوع نگرش فمینیست‌ها به معرفت‌شناختی، از پشتوانه معرفتیی پذیرفتنی بی‌بهره‌اند.

منبع