زنان در المیزان
هدف نهایی این مقاله تبیین نظام فکری علّامه طباطبائی در موضوع «مطالعات زنان» به منزله یک رشته میانرشتهای قابل مقایسه با رشتههای رایج علمی است. این کار باید در قالب پارادایمی مقایسهپذیر با پارادایمهای رایج رشتههای علمی صورت پذیرد تا امکان داوری و گزینش را فراهم سازد. تهافت مبنایی در پارادایمهای رایج الهیاتی (وحیمحور) با پارادایمهای رایج دانشگاهی (عقل ـ تجربهمحور) از یکسو و لزوم فراگیر بودن الگو و ساختار ارائهشده برای همه موضوعات مطرح در آن علم بهگونهایکه با مبانی پارادایمی ارتباطی منسجم و قابل دفاع برقرار کند، خبر از صعوبت چنین الگویی میدهد. علّامه براساس یک الگوی چهاروجهی که دربرگیرنده مباحث تاریخی و جامعهشناسانه، هستیشناسانه، ارزششناسانه و آسیبشناسانه است، شاکله اصلی این رشته میانرشتهای را صورتبندی کرده و با مدد از برخی از مفاهیم و سازههای بنیادین فلسفی به دفاع از این ساختار میپردازد.
کلیدواژه
زن در اسلام، مطالعات زنان در المیزان، حقوق زن در اسلام.
مقدمه
المیزان ازجمله کتابهایی است که مسائل و مباحث پژوهشی گستردهای را در دل خود جای داده است؛ تا آنجا که برخی اندیشمندان، از این مجموعه اصالتاً تفسیری به «موسوعه پژوهشی» تعبیر کردهاند. این ویژگی المیزان، دستمایهای برای پژوهندگان رشتهها و گرایشهای مختلف علوم انسانی و حتی تجربی فراهم آورده تا سرنخ حل عقدههای علمی در رشته ها و گرایشهای مختلف علوم انسانی را در این کتاب بجویند. نگاهی به پایان نامه ها و مقالاتی که نمایانگر المیزان در عنوان، موضوع، متن یا ارجاعات است، دلیل این ادعاست.
المیزان ماهیتاً یک منبع تفسیری ترتیبی است و مطالب آن براساس اقتضائات ترتیبی سورهها و آیات ارائه شده است. از این رو مطالب ناظر بر یک موضوع خاص در کل این تفسیر پراکنده و بررسی بسیاری از مباحث و موضوعات علمی در المیزان مستلزم کاوش و تدقیق در سراسر این کتاب است. محققان بسیاری در حوزههای مختلف علوم انسانی و حتی علوم تجربی، موضوعات گوناگونی را با کنکاش در مباحث المیزان، اصطیاد و چه بسا بر اساس چارچوبهای متعارف در رشتههای مذکور یا حتی بر اساس سلیقههای شخصی، به تنظیم و صورتبندی این موضوعات اقدام میکنند.
این رویه گاه سبب میشود سلایق و پیشفهمهای پژوهشگران یا الگوهای رایج در گرایشهای مختلف علوم انسانی به المیزان تحمیل شود. اما سنخ دیگری از مباحث، موضوعات علمی و دینی وجود دارد که به گونهای نظاممند، توسط خود علامه صراحتاً «صورتبندی» و به طرف «محتوا» دلالت شده است. اگر این صورت بندی و دلالت محتوایی بتواند مؤلفههای پارادایمی و نظری یک حوزه از دانش را به گونه ای واضح، جامع و قابل دفاع نمایان سازد، آنگاه المیزان، بدون تكلف میتواند منشأ نظریهپردازی در حوزه آن دانش قلمداد شود. اگر استقلال این نظریه از یکسو و پیوند این نظریه با آموزههای اسلامی اثبات شود، میتواند شکل دهنده نوع یا انواعی خاص از علم اسلامی یا دینی تلقی شود.
گزارش مقاله
نویسنده در این مقاله به صورتبندی مطالعات زنان در المیزان میپردازد، برای شرح مسئله به مطالب ذیل اشاره میکند.
مسئله تحقیق
فارغ از تحمیل پیش فهمهای ذهنی یا سعی در تطبیق پارادایمهای رایج در رشتههای علوم انسانی، آیا میتوان در موضوع مطالعات زنان، مؤلفههای پارادایمی و نظری را که شکل دهنده الگوی جامع و واضح برای بررسی یک موضوع علمی از استخراج کنیم و بدون تكلف آنها را به المیزان نسبت دهیم؟ اگر پاسخ به این پرسش مثبت است، بر اساس چه روشی؟ براساس کدام صورت بندی و با چه محتوایی؟ توضیح آنکه علّامه در المیزان در موضوع «زن» به طور خاص، مطالب بسیاری را مطرح کرده است. اما وجود گسترده مفاهیم و سازههای معرفتی مربوط به زن در المیزان، اگرچه محتوای علمی چشمگیری را برای پژوهشگران آماده میکند، شرط کافی برای نظریهپردازی نیست؛ چراکه؛
اولاً: فراوانی چشمگیر سورهها و آیات درباره زن، مستلزم گستردگی مفاهیم تفسیری در این زمینه است.
ثانیاً: برای نظریهپردازی، علاوه بر محتواهای پراکنده، نیازمند الگو، صورتبندی شفاف، جامع و قابل دفاعی برای پوششدهی نسبی مباحث مربوط به موضوع زن هستیم که در ضمن آن، شکل ورود و خروج به مباحث، مبانی، اهداف، مسائل بنیادین و روش فهم و بررسی مسائل آن علم، کانون توجه قرار گیرد و «نظام» یابد.
اگر چه برای شکلگیری یک رشته جامع علمی، بررسی همه مسائل و گزارههای آن علم ضرورت ندارد، بلکه آنچه در این باره مهم است، وجه دلالتگری و ارائه نقشه راه برای حل مسائل آن علم، و پوششدهی منطقی و منسجم و فراگیر مسائل است. گرچه ادعای نظریهپردازی علامه در حوزه مطالعات زنان، کم و بیش از سوی بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان حوزوی و دانشگاهی مطرح شده است، با توجه به اینکه هیچ مأخذ مدون تحلیلیای را در این زمینه نیافتم، به نظر میرسد این ادعا تنها در حد احتمال باقی مانده است.
روش: تحلیل محتوا، در جهت بررسی محورهای تحقیق حاضر، اجتنابناپذیر است.
توضیح متن مقاله
نویسنده، ابتدا به توضیح مختصر برخی از واژگان مثل پارادایم، نظریه، صورتبندی مطالعاتزنان میپردازد. در بخش نخست، به روش تفسیری المیزان که در حقیقت نشاندهنده روش تحلیل و نقشه راه رسیدن به پاسخ مسئله اصلی است، پرداخته است. پس از آن صورتبندی علامه از مطالعات زنان در المیزان را بیان میکند. در بخش دوم مقاله جستو جو و برخی ویژگیها و کیفیت دلالتگری آن را تبیین میکند. به تبیین منطق ساختار مباحث اشاره میکند که شامل؛ اشاره به جایگاه و ماهیت موضوع و روش تحقیق، راهبرد ورود به بحث و شیوه مسئلهشناسی، هویت تکوینی عزیمتگاه و هویت ارزشی و پایگاه اجتماعی، نظام ارزشی زن و مرد و وجه تمایز در پایگاه اجتماعی، نظم تشریع و حقوق زن به مثابه روبنا، مفاهیم بنیادین و توجه به لزوم نظام تربیتی و نظام اجرایی مناسب را تبیین میکند. در بخش سوم از طریق این صورتبندی، گزارشی اجمالی از محتوا ارائه خواهیم داد. که این بخش را در دو حیطه؛ گزارش کمّی مفاهیم و سازههای مرتبط با زن در قرآن و گزارش کمِّی مفاهیم و سازههای مطالعات زنان در المیزان بررسی میکند و نویسنده تمام این مباحث را به طور کامل در مقاله شرح میدهد.
نتیجهگیری
موضوع «مطالعات زنان»، در شمار آن دسته موضوعات علمی است که علامه آن را به گونهای نظاممند صراحتاً «صورتبندی» و به طرف «محتوا» دلالت کرده است. این صورتبندی و دلالت محتوایی، در کنار مبانی معرفتشناختی، هستیشناختی و روششناختی، به گونهای واضح، جامع، منسجم و قابل دفاع به مؤلف المیزان قابل استناد است. براساس این صورت بندی، رشته مطالعات زنان، رشتهای میانرشتهای خواهد بود که برای شکلگیری و نضج به استخدام مباحثی از رشتههای تاریخ، فلسفه، کلام، جامعهشناسی، زیستشناسی، روانشناسی و برخی علوم ارزشی و دستوری مانند اخلاق، حقوق، سیاست و علوم تربیتی نیازمند است. در تقسیمبندی علم دینی و معارف اسلامی نیز هر سه قسم اقسام دانش (عقاید، اخلاق و احکام) در شکلگیری این رشته تأثیر مستقیم دارند. در پایان ذکر برخی ویژگیهای مباحث مطرح شده در المیزان میتواند راهنمای ما در تهیه و تنظیم برنامه مطالعاتی این رشته از علوم انسانی باشد:
- صورتبندی و محتوای علمی ارائه شده در موضوع مطالعات زنان و خانواده در المیزان اگرچه از پایگاه یک عالم دینی با اندیشههای اسلامی مطرح میشود، با دستاوردهای معقول پارادایمهای مطرح دانش بشری هم داستان است. در این دستگاه معرفتی، اگرچه انحصارگرایی روشی پارادایم پوزیتیویستی رد میشود، روش و دستاوردهای پوزیتیویستی به منزله بخشی از فرایند کسب معرفت (در مقام اثبات، ابطال یا داوری) قابل استفاده است.
- کمتر از چهل سال است که دانشمندان غربی با دنبالهروی از نظریات رایج سکولاریستی کوشیدهاند به مباحث فمینیستی، شکل و شمایل نظری بدهند. با اینکه رشته مطالعات زنان بحثی میانرشتهای و در عداد مباحث نوظهور علمی در دانشگاههای غربی و به تبع آن دانشگاههای داخلی است، به شدت متأثر از مباحث فمینیستی است. با اینکه این مطالعات میان رشتهای بنا به اعتراف دانشمندان فلسفه علم، دست کم با سه بحران فراگیر (عدم انسجام در نظریهپردازی، بحران مسئلهگرایی و عدم تناسب نظریه و عمل) روبه رو هستند، با توجه به آنچه گفته شد، شاهد هستیم که نظریهپردازی در این باب بیش از نیمقرن پیش به شکل منسجم، مسئلهگرا و متناسب با نیازهای روز، پیریزی شده است؛ گو اینکه علامه دغدغههای امروز جامعه ما را نشانه رفته و برای آن الگوی علمی ارائه داده است.
- متصدی ساماندهی این رشته میان رشتهای، کدام یک از رشتههای اصیل دانشگاهی است؟ فلسفه و کلام (علوم عقلی) یا جامعهشناسی و علوم اجتماعی (بالمعنى الاخص) یا روانشناسی و علوم تربیتی، از مهمترین مدعیان دایگی این نوزاد نوپا هستند. شکلگیری و نضج مسائل یک علم و همچنین روش حل مسائل و میزان کارآمدی آن، ارتباط وثیقی با قالب پرورش دهنده و ابزار مورد استفاده دارد. از این رو چه بسا هرکدام از رشتههای فلسفه و جامعهشناسی یا روانشناسی به نقد دایگی دیگری بپردازد. فلسفه به دلیل برج عاجنشینی و مباحث عمدتأ انتزاعی، و روانشناسی و علوم تربیتی به دلیل نگاه تقلیلگرایانه مورد نقد یا اتهام قرار گرفتهاند. جامعهشناسی به سبب محدودیتهای روشی، رویکرد عمدتأ تراژدیک و جبرگرایانه اجتماعی، محافظهکاری یا دغدغه حفظ وضعیت موجود، عدم اصالت، ابزار قدرت بودن یا اساسأ به سبب خطای استراتژیک در بومیسازی این رشته در موضع اتهامات بیشتری نسبت به دو رقیب خود قرار دارد. به هر تقدیر فارغ از مباحث مهمی که در این زمینه وجود دارد، تجربه بیش از یک دهه گروه جامعهشناسی در پرورش این رشته در دانشگاههای ایران، به اذعان بسیاری از صاحبنظران، تجربه موفقی نبوده است. به نظر میرسد این عدم توفیق بیش از آنکه ناشی از موانع اجرایی باشد، ناشی از محدودیتها، ماهیت و شرایط این ظرف است.
- رشته مطالعات زنان و به تبع آن مطالعات خانواده، با مسائل در هم تنیده معرفتشناختی، هستیشناختی، انسانشناختی، ارزششناختی و حقوقی درگیر است. نگاه تک بعدی فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی، فقهی یا حقوقی برای ساماندهی رشته مطالعات زنان و خانواده نمیتواند کارآمدی لازم را داشته باشد. پس رشته «معارف اسلامی» که در برگیرنده نظام اعتقادی، ارزشی و رفتاری با رویکرد اسلامی است، میتواند فارغ از هرگونه تنگنظری روشی، منابع مختلف معرفت را به رسمیت بشناسد و با دستاوردهای اصیل پارادایمهای گوناگون معرفتی همسو شود و ظرفی مطلوب برای پرورش رشته مطالعات زنان و خانواده متناسب با نیازهای بومی جامعه اسلامی - ایرانی باشد. تنها در این رشته مطالعاتی است که ابزارهای مفهومی متناسب با رشته مطالعات زنان و خانواده، مطابق با نیازها، مسائل واقعی و منطبق با هنجارهای جامعه اسلامی و ایرانی در اختیار قرار میگیرد.