زنان فرمانروا

از ویکی‌جنسیت

زنان فرمانروا؛ نمونه روشنی از حاکمیت قدرت و مدیریت زنان

زنان فرمانروا در دولت های اسلامی، گزارشی تاریخی از حاکمیت زنان در کشورهای مسلمان ایران، هند، مصر‌ و عراق‌ می باشد کـه در طول قرن‌های هفتم تا دوازدهم قمری به فرمانروایی رسیدند. حاکمیت خاتون‌های مسلمان در ایران‌ بعد از اسلام نـمونه روشنی از حاکمیت قدرت و مدیریت زنان می‌باشد. بعد از‌ اسلام با روی کارآمدن‌ سلسله‌های‌ ترک و مغول بـه واسطه مقررات قابل تـسامحی کـه در زمینه حقوق زنان وجود داشته، زنان در موقعیت حکمرانی دولت قرار می‌گرفتند. رضیه خاتون نخستین پادشاه زن دولت مسلمان ترک بود‌ که با اقتدار حکومت کرد. شجـرالدر- دومین پادشاه زن مسلمان- از طریق انتخاب به حکومت رسـید؛ ولی به سبب عدم تأیید خلافت بعد از مدتی مجبور شد حکومت را رها نماید. ترکان‌ خاتون، پادشاه خاتون، آبش‌خاتون و ... فرمانروایان زن مسلمان دیگر هستند که طی دوره‌هایی به حکومت گرفتند. نویسنده در این مقاله بیان می‌کند که حاکمیت زنان در دولت‌های‌ اسلامی‌ هم‌ از راه انـتخاب، هـم از راه اسـتیلا و هم از طریق عرف بوده است و هر‌ سه‌ شکل‌ حاکمیت زنان بـنابر مـقتضیات، هر سرزمین و هر عصری بوده است. این مقاله بـرگرفته از کتاب «زنان فرمانروا» نوشته بحریه اوچوک استاد‌ دانشگاه‌ آنکارا می‌باشد.

زنان فرمانروا
الگوی جعبه اطلاعات مقالات
نویسندگان توکلی، فائزه
عنوان مقاله زنان فرمانروا در دولت های اسلامی
نام مجله مطالعات راهبردی زنان
سال چاپ پاییز 1385
شماره مجله شماره 33، صفحات 162 تا 193
امتیاز مقاله علمی- پژوهشی ISC

رضیه خـاتون، اولیـن سـلطان زن مسلمان

در میان پادشاهان‌ مسلمان‌ «رضیه‌ خاتون» اولین پادشاه زن دولت مسلمان ترک در دهلی بـود کـه طـی سال های (638‌ ـ 634‌ق) با اقتدار حکمرانی کرد. رضیه خـاتون در عـین جـنگجویی و جسارت زنی بسیار خـوش‌ خـوی، دوستدار و پشتیبان علما و دانشمندان بود. او عـدالت را بـر جـامعه حاکم کرد و نزدیک به چهار سال رسماً مملکت وسـیعی نـظیر یک امپراتوری را اداره‌ نمود. سلطان‌ رضیه‌ گذشته‌ از قـابلیت اداری و نظامی، در صنعت و هنر نیز استعداد غیر قابل انکاری داشت. دربارة سرنوشت سلطان‌ رضیه‌ روایـت های‌ گـوناگونی در دست است؛ از جمله ابن‌ بطوطه‌ به‌ شهید‌ شدن‌ او‌ به دست هندوها اشـاره کـرده است.[۱]

شجره‌الدر

دومـین پادشـاه زن مـسلمان در‌ کـشورهای‌ اسـلامی‌ «شجر‌الدر»یا «شـجره‌ا‌لدر»، هـمسر «ملک صالح نجم‌الدین ایوب» از پادشاهان ایوبی بوده که در کشور‌ اسلامی مصر به حکومت رسید. شـجر‌الدر اولیـن پادشاه ممالیک مصر می‌باشد. امرای ممالیک که لیاقت‌ و جسارت شجر‌الدر را در‌ اداره‌ امور کشور بزرگ مصر پس‌ از‌ مرگ ملک‌صالح دیده بودند، شجر‌الدر را به حاکمیت‌ مصر‌ انتخاب کردند.[۲] شجر‌الدر زنی مدیر‌، دین دار، خیرخواه و معتقد بـه صـلح و آرامش در داخل مملکت بود. وی مؤسس سلسله‌ جدید‌ ممالیک بحریه در مصر می‌‌باشد‌. وی هر روز با وزراء خود بـرای رسـیدگی به‌ کارهای‌ مملکتی، مجالس خصوصی تشکیل می‌داد و قـبل از صـدور هر فرمانی با مشاور اعظم خود که «اتابک عز‌الدین آیبک» نام‌ داشـت، بـه طـور مفصل مشورت می‌کرد. بعد از ازدواج شجره الدر با آیبک، مـملکت مـصر هم چنان از پشت پرده توسط او اداره می‌ شد و حـتی فرمان هایی نیز به اسم او صادر می‌گشت. به مرور زمان‌ روابط‌ شجر‌الدر‌ و آیبک رو به سردی گـرایید و بـه دنبال آن‌ آیبک‌ حاکمیت شجر‌الدر را بـر خـودش گـران دیـد. اما شجرالدر، آیبک را کشت و خودش توسط‌ همسر دوم آیبک به‌ قتل‌ رسید.[۳]

تـرکان خاتون

«ترکان خاتون‌» چهارمین پادشاه دولت قتلق‌ منطقه‌ کرمان می‌باشد. وی از سال‌ 655‌ ق تا 12 سال بعد یعنی 667 ق در کرمان با درایـت و خیرخواهی تمام اوضاع‌ را‌ سروسامان داد. ترکان خاتون زنی عادل و خیرخواه بود و تمام تلاش خود را صرف آبادانی سرزمینش، رفاه مردم، تشویق علما و احترام به فضلا کرد. در ایجاد مدارس‌، مساجد‌ و بناهای خیریه بسیار کوشید.[۴] او در تبریز از‌ غایت‌ حزن و اندوه مریض شد و در سال 681 ق وفـات کرد و نخست‌ هـمان جا مـدفون گردید.[۵] پس از مدتی بی‌بی‌ترکان و پادشاه خاتون (دختران ترکان خاتون) جسد وی را‌ به‌ کـرمان‌ بردند و به خاک‌ سپردند. بدین ترتیب‌ دولت‌ قـراختایی‌ یـا دولت قتلق در زمـان فـرمانروایی زن بـا اراده و بلند نظری چون ترکان خاتون‌ بـهار‌ زنـدگی‌ خود را گذراند.

صفوه‌الدین پادشاه خاتون

پادشاه خاتون (دختر قتلق ترکان) مدتی پس از‌ مـرگ‌ مـادرش در کرمان به حکومت رسید. صفوه‌الدین لقـب پادشاه خاتون بـود‌. او زنی عاقل، با وقار، خوشرو‌ و نیکو‌ سیرت بود. پادشـاه خـاتون در عرصه سیاسی پادشاه شایسته‌ای بـود و در انـجام امـور‌ عدالت‌ را رعایت می‌کرد. او خطاطی ماهر و نویسنده‌ای صاحب سبک بود.[۶] در زمینه تذهیب و تزیین نیز مهارت داشت و بسیاری از نسخه‌های قرآن کـریم را تـذهیب‌ نـمود‌. شاعر بسیار توانایی نیز بود.[۷]

آبش‌خاتون

«آبش» یا «اِبش خاتون» یک زن تـرک بود که در فاصله سالهای 685- 622 ق در منطقه فارس به‌ پادشاهی‌ دولت‌ سلغریان رسید. آبش‌ خـاتون‌ بـه محض اسـتقرار در شـیراز‌ خـواجه‌ نظام‌الدین را‌ به‌ وزارت‌ برگزید. او که یـک فـرد محلی‌ بود‌ با رضایت مردم برای اداره امور فارس انتخاب شد و زمینه آرامـش و رفـاه‌ مردم‌ را فراهم آورد. در‌ نهایت‌ آبش‌ خاتون در اثـر نـاراحتی‌های‌ زیاد در تبریز بیمار شد و پس از 22 ـ 23 سال حـکومت در سـال 685 ق در تبریز، چـشم‌ از‌ جهان‌ فرو‌بست[۸] پس از آبش‌ خاتون حاکمیت سـلغریان در فـارس بـرچیده شـد.

دولت خـاتون

در حـدود سال‌های970 - 574 ق در خان عشایر جنوب غربی ایران دولتی به نام «اتابکان لرکوچک» شکل گرفت که سلسله آل‌ خورشید‌ در آن به حکومت رسید. «دولت خاتون» به عنوان چهاردهمین پادشاه آل خورشید به حکومت رسـید. دولت خاتون اقتدار دیگر پادشاهان زن، چون تـرکان‌ خـاتون‌ حاکم کرمان‌ و یا دیـگران را نـداشت و از طرفی به علت مستور کردن بیش از حد خود نتوانست مشکلات حکومت‌ را حل کند.[۹] دولت‌ خاتون‌ سلطنت را به برادرش عز‌الدین حسین واگذار‌ کرد‌. دولت خاتون پس از انصراف از سلطنت با «یوسف‌شاه» از لربزرگ ازدواج کرد. درباره وضعیت داخلی و خـارجی حـکومت دولت خاتون اطـلاعاتی در دست نیست.

سـلطان ‌ ‌سـاتی بیگ

در قرن شانزدهم زنی به نام «ساتی بیگ» از تبار ایلخانان‌ که‌ از شاخه مـسلمان امـپراتوری مـغول بودند، به حکومت رسید (739 ق). ساتی‌ بیگ دختر «الجایتو» خواهر «ابوسعید» و جانشین «غازان» در سال 739 ق به سلطنت رسید. اما شیخ حسن کوچک فرزند تیمورتاش، سـاتی بیگ را به زور به ازدواج سلیمان شاه‌ پسر یوسف شاه از خاندان هلاکو‌ درآورد‌ و او را‌ وادار‌ کرد‌ بـه نـفع سـلیمان شاه‌ از سلطنت کناره‌گیری نماید و ساتی‌بیگ تخت پادشاهی‌ خود‌ را در میان صدها تـوطئه تـرک‌ کـرد‌.[۱۰] منابع‌ تاریخی‌ مدت‌ حکمرانی ساتی‌بیگ را‌ حدود‌ یک‌سال ذکر می‌کنند.

دوندو‌ خـاتون‌

«دوندوخاتون‌» (امیره‌ تندو‌)، دختر‌ «حسین بن اویس» سومین پادشاه جلایری، از خاندان بـزرگ مـغول است. دوندوخاتون بـرای تـحکیم قــدرت‌ خانـدان‌ جلایر تلاش‌های‌ زیادی کرد و از جـمله مـدت‌ها بـه جـنگ «مـآنی»، امیر عرب پرداخـت و مـوفق شد مناطقی چون شهرهای واسط‌، بصره و شوشتر را تصرف کرده و شوشتر را مرکز حکومت جلایریان کند‌ و با‌ ضـرب‌ سـکه و خـواندن خطبه در این مناطق به حکومت خود جـنبه قـانونی بـخشد.[۱۱] از دیگر اقدامات دوندوخاتون فرمانبرداری از شاهرخ تیموری و در دست‌ گرفتن‌ خوزستان‌ بود. دوندو خاتون در سال 822 ق وفات کرد. وی در انسجام و وحـدت دولت جـلایریان و تثبیث آنان نقش بسیار مهمی‌ ایفا کرد؛ اگر چه در این راه مرتکب خطاهایی نیز شد.

سلطان خدیجه‌، سلطان‌ مریم، سلطان فاطمه دایین

از میان نوزده پادشاه مسلمان جزایر مالدیو که در جنوب غربی هندوستان قرار دارد، زنی به نام «خدیجه بـنت جـلال‌الدین عمر» که نام محلی او «رهـندی‌ کـابادیکیلاجه‌» بود، بعد از پدر بلافاصله بر تخت نشست. ملکه آداب خاصی برای‌ اداره‌ امور داشت، نیروهای نظامی ملکه از اهالی محلی و غـیر ‌ ‌مـحلی تشکیل می‌شدند که حدود یک هزار‌ تن‌ بودند‌ و هر روز برای اجرای مراسم اسـلام رسـمی بـه دربار می‌آمدند. حقوق سپاه‌ با‌ برنج‌ پرداخت می‌شد؛ زیرا در این جزایر به جای پول از صدف دریـایی و منجوق‌های ریز‌ استفاده‌ می‌شد‌. سلطان خدیجه تا سال781 ق، (سی و سه سال‌) سلطنت‌ کرد‌ و پس از او خواهرش به نام «مریم بنت جلال‌الدین عمر»، با نام‌ محلی‌ «ملکه رادافاتی کامبادیکیلاجه» به سلطنت رسید. پس از او دخترش «ملکه فاطمه دایین کامبادیکیلاجه» به سلطنت رسید. سـلطنت او در سال 790 ق به پایان رسید‌. بدین‌ ترتیب در تخت سلطنت مالدیو‌ زنان چهل و دو‌ سال‌ بدون‌ وقفه حکومت را در دست گرفتند‌.

برخی دیگر از زنان مسلمان حکمران

دولت «آچه» از اوایل قرن شانزدهم‌ مـیلادی‌ در شـمال جـزیره «سوماترا» که از‌ بزرگترین جزایر انـدونزی اسـت‌، شـکل‌ گرفت. اسکندر دوم از پادشاهان‌ آچه‌ در همین‌ سال ها‌ حاکمیت‌ داشت و نقش مهمی در‌ تـثبیت و گـسترش دولت آچـه ایفا کرد. پس از فوت اسکندر در سال 1046 ق، به علت‌ نداشتن‌ فرزند پسـر، همسرش به نام «صفیه‌الدین‌ تاج‌ عالم‌» به‌ سلطنت‌ رسید. بعد از او فرمانروایان زن به ترتیب زیر به سلطنت رسیدند: 1.نقیه‌الدین نور عالم 2. مـلکه زکیه‌الدین عنایت شاه 3. زینت الدیـن کـمالات شاه در‌ دوره‌ حـکومت زیـنت‌الدین کـمالات شاه، سرانجام کسانی که موافق انتخاب یک فرمانروای زن پس از مرگ ملکه نبودند، فتوایی مبنی‌ بـر‌ ایـن که دیگر زنی فرمانروا نشود از او گرفتند و لذا تـوانستند پس از مـرگ ملکه در سـال1111ق از انـتخاب مـلکه جدید جلوگیری نمایند.

کلید واژه

زنان فرمانروا، دولت‌های اسلامی، قدرت زنان، بحریه اوچوک.

پانویس

  1. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، 1348، ج2، ص437
  2. خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، 1353، ج3، ص251
  3. ابوالفرج، ج2، ص552؛ به نقل از اوچوک، زنان فرمانروا، ص163
  4. خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، 1353، ج3، ص129
  5. همان، ص269
  6. میرخواند، روضه الصفا، 1339، ج3، صص270-271
  7. مشیر سلیمی، زنان سخنور، 1335، ج1، صص58-59
  8. زرکوب شیرازی، شیرازنامه، 1350، ص96
  9. معینی، تاریخ شبانگار، ص63؛ به نقل از اوچوک، زنان فرمانروا، 1374، ص233
  10. شرفنامه، ج2، ص42؛ به نقل از اوچوک، زنان فرمانروا، 1374، ص244
  11. محمد ذهنی، مشاهیر النساء، ج2، ص401؛ به نقل از اوچوک، زنان فرمانروا، 1374، ص257

منبع