سازگاری زناشویی

از ویکی‌جنسیت

سازگاری زناشویی فرایندی است که در طول زندگی زوجین به وجود می‌آید. نقش حمایت اجتماعی در سازگاری زناشویی زنان یکی از موضاعاتی است که در چند سال اخیر مورد مطالعه بسیاری قرار گرفته است. با دیدن زندگی‌های زناشویی گوناگون به این نتیجه می‌توان رسید که عشق، محبت، صمیمیت و آرامش که در برخی از زندگی‌ها و خانواده‌ها وجود دارد لزوماً این‌طور نیست که در تمام زندگی‌ها باشد، و بسیاری از زندگی‌ها وجود دارد که تهی از محبت، سازگاری، صمیمیت و ارامش هستند و تفاهم میان تمام زوج‌ها وجود ندارد. در این زمینه نظریه‌پردارانی هم‌چون گافمن، نای، بات، آندره میشل و بوردیو نظریه‌هایی ارائه داده‌اند. بنابراین در مقاله حاضر به بررسی نقش حمایت اجتماعی در سازگاری زناشویی زنان پرداخته شده است.

سازگاری زناشویی
الگوی جعبه اطلاعات مقالات
نویسندگان سیدصالحی، سپیده ؛ چیت ساز، محمدعلی ؛ حقیقتیان، منصور
عنوان مقاله بررسی نقش حمایت اجتماعی در سازگاری زناشویی زنان
نام مجله پژوهش های جامعه شناختی
سال چاپ زمستان 1400
شماره مجله 4(‎19 صفحه - از 75 تا 93 )
امتیاز مقاله علمی - پژوهشیISC

کلید واژگان

سازگاری زناشویی، حمایت عاطفی، حمایت ابزاری و اطلاعاتی.

گزارش مقاله

نویسنده در مقاله حاضر به دنبال این سوال است که دریافت حمایت اجتماعی چه نقشی در سازگاری زناشویی زنان می‌تواند داشته باشد؛ و هدف اصلی این پژوهش شناسایی میزان دریافت حمایت‌های اجتماعی و سازگاری زناشویی زنان است. همچنین نویسنده در ابتدا به بیان روش استفاده شده برای پژوهش پرداخته است. و در ادامه یافته‌های پژوهش که شامل یافته‌های توصیفی و یافته‌های استنباطی است را بیان کرده است.

بیان مسئله

خانواده از بخش‌های عمده و نهادهای اصلی هر جامعه و یکی از طبیعی‌ترین گروه‌هایی است که می‌تواند نیازهای مادی، عاطفی، تکاملی و همچنین نیازهای معنوی انسان‌ها را برطرف نماید. این واحد اجتماعی مبدأ بروز عدالت انسانی و کانون صمیمانه‌ترین روابط و تعاملات فردی است. اهمیت خانواده به اندازه‌ای است که سلامت و بالندگی هر جامعه‌ای وابسته به سلامت و رشد خانواده‌‌های آن است. در عصر حاضر خانواده ایرانی در معرض تأثیرات ساختاری و کارکردی قرار گرفته که همین امر روابط موجود در میان اعضای خانواده را دچار دگرگونی نموده است، به تبع این دگرگونی هنوز هنجارها به مثابه قواعد رفتاری که مورد پذیرش همگانی باشند به صحنه اجتماعی نیامده‌اند، به همین علت رفتار در محیط خانوادگی دارای پراکندگی است. در نتیجه قوی‌ترین پیوندهای انسانی در مستحکم‌ترین قرارگاه آن ، یعنی نظام ریشه‌دار خانواده در معرض تهدید جدی قرار می‌دهد.

مشاهدە زندگی زناشویی در طی چند سال اخیر در سطح جامعه، و همچنین پژوهش‌های موجود در این زمینه، بیانگر این نکته است که در همه زندگی‌های خانوادگی، فضای آرامش، محبت و عشق برقرار نیست و تفاهم بین همه زوجین وجود ندارد. یعنی رضایت از زندگی و به دنبال آن، خوشبختی زنان و مردان تأمین نمی‌شود در نتیجه، تعدادی از خانواده‌‌ها در محيطی پرتنش زندگی می‌کنند که علاوه بر تاُثیر بر اخلاق، رفتار و فعالیت‌های روزمره زوجین، بر اخلاق، رفتار و شخصیت فرزندان آن‌ها اثر می‌گذارد‌. [۱]

یکی از مواردی که می‌تواند میزان رضایت از زندگی مشترک را تحت تأثیر قرار دهد، وجود حمایت اجتماعی می‌باشد. حمایت اجتماعی میزان برخورداری از محبت، همراهی و توجه اعضای خانواده، دوستان، تمهیدات عمومی جامعه و سایر افراد تعریف شده است. پیوند اجتماعی آسودگی روانی را برای شخص فراهم می‌آورد، اما آثار موثر دیگری نیز دارد. شبکه آشنایی‌هایی فرد به او کمک می کند تا کاری را که با حال او تناسب بیشتری دارد، پیدا کند یا در دایره ارتباط دیگری جا بیافتد، ادراک حمایت اجتماعی منجر به انسجام اجتماعی می‌شود. ادراک اجتماعی و احساس ارزشمندی منجر به سلامتی افراد و ایفای وظایف متقابل آن‌ها در مقابل جامعه خواهد بود. [۲]

با توجه به افزایش آمار طلاق بخصوص در شهر تهران در سال‌های اخیر که واقعیتی است غیر قابل انکار و چشم‌پوشی؛ و از طرفی با توجه به اهمیت نهاد خانواده و نقش خانواده سالم در پیکر اجتماع و از سویی دیگر از آن‌جا که تحقیقات نشان داده‌اند ناسازگاری و نارضایتی در روابط زن و شوهر ضمن بر هم زدن تعادل روانی - عاطفی افراد خانواده باعث اشکال در روابط اجتماعی، گرایش انحرافات اخلاقی و افول ارزش‌های فرهنگی بین زوجین می‌گردد.

چارچوب نظری

در زمینه چارچوب نظری تحقیق و در ارتباط با رابطه حمایت اجتماعی با میزان سازگاری زناشویی زنان مورد مطالعه، مجموعه‌ای از نظریه‌ها؛ نظریه مبادله اجتماعی نای، نظریه نمایشی گافمن، الگوی نقش‌های الیزابت بات، نظریه گاتمن، تفکرات غیرمنطقی و انعطاف‌ناپذیر آلبرت الیس، همچنین چرخه سازگاری زناشویی آندره میشل که حاوی ملاحظه ویژگی‌های خانوادگی نظیر (تعداد فرزندان، شغل زنان) و نظریه سرمایه فرهنگی پیر بوردیو که ویژگی‌های شخصی همچون سطح تحصيلات را در نظر می‌گیرد، استفاده شده است.

از نظر نای، زوجین در رابطه متقابل با بررسی و مقایسه منافع و هزینه‌های ارتباطی قضاوت می‌کنند. تا زمانی که منافع برابر با هزینه‌ها یا فراتر از هزینه‌ها باشند، روابط صمیمانه‌تر و خصوصی‌تر می‌شود؛ اما هنگامی که هزینه‌ها از منافع فراتر روند، روابط به تدریج متوقف و در نهایت پاشیده می‌شود. اگر شخص معتقد باشد که سرمایه‌گذاری (هزینه‌های ارتباطی) عواملی همچون پول، وقت و احساسات با عواملی نظیر محبت و امنیت (پاداش‌های ارتباطی) جبران می‌شوند، آن زمان است که شخص مایل به ادامه رابطه خواهد بود. اما اگر شخص، دهنده محض و شریک و همسر او، گیرنده محض باشد، این رابطه احتمالا ً قطع خواهد شد. اثر درمان‌های موفق زناشویی بر حداکثرسازی جنبه‌های پاداش‌دهندە روابط و به حداقل رساندن موانع تأکید دارند.[۳]

روش‌شناسی

پژوهش حاضر از نوع همبستگی و به صورت پیمایشی انجام شد. جامعه آماری این پژوهش زنان متأهل شهر تهران به تعداد 133180 نفر می‌باشند. منطقه مکانی این تحقیق مناطق 2، 6 و 18 شهر تهران و محدوده زمانی آن نیز سال 1398 است. از آنجا که جامعه آماری وسیع و گسترده می‌باشد در این تحقیق از روش نمونه‌گیری تصادفی ساده استفاده شد. در بحث اعتبار پرسش‌نامه تهیه شده از اعتبار صوری استفاده شد و وفاق داوران روی همگونی شاخص‌ها، دلیل روشنی بر اعتبار پرسش‌نامه طراحی شده است. برای سنجش پایایی داده‌ها بررسی آلفای کرونباخ پرسش‌نامه تحقیق حاضر ابتدا نمونه‌ای شامل سی پرسش‌نامه در بین پاسخگویان که بصورت کاملا تصادفی انتخاب شدند و طی دو مرحله با فاصله زمانی سه روز پخش گردید.

یافته‌های پژوهش

  • یافته‌های توصیفی: مطابق با نتایج به دست آمده از سن پاسخگویان، کم‌ترین سن برابر با کمتر از 30 سال و بیش‌ترین سن 61 سال و بالاتر بوده است. بیشتر پاسخگویان نیز در مقطع سنی 41 الی 50 سالگی قرار دارند. کم‌ترین تفاوت سنی با همسر برابر با کمتر از 2 سال و بیش‌ترین تفاوت سنی با همسر 9 سال و بالاتر بوده است. بیش‌ترین تفاوت سنی با همسر نیز 5 - 6 سال می‌باشد. 2/56 درصد از کل پاسخگویان عنوان کرده‌اند که قبل از ازدواج با همسرشان آشنا بوده‌اند و 8/45 درصد از کل پاسخگویان نیز عنوان کرده‌اند که قبل از ازدواج با همسرشان آشنا نبوده‌اند. 83 نفر از افراد نمونه دارای تحصیلات ابتدایی هستند، 83 نفر راهنمایی و سیکل، 143 نفر متوسطه و دیپلم و ... هستند. بیش‌ترین فراوانی مربوط به سطح تحصیلات کارشناسی می‌باشد. بیش‌ترین فراوانی مربوط به شغل کارمندی می‌باشد. بیش‌ترین فراوانی مربوط به شغل همسر، شغل آزاد می‌باشد.
  • یافته‌های استنباطی:
  • فرضیه اول: بین دریافت حمایت عاطفی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.
  • فرض صفر: بین دریافت حمایت عاطفی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود ندارد.
  • فرض مقابل: بین دریافت حمایت عاطفی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.

با توجه به نتایج مشاهده می‌شود سطح معنی‌داری آزمون 0/001 کمتر از 0/05 می‌باشد بنابراین فرض صفر رد شده و با اطمینان 95% می‌توان گفت رابطه معنی‌داری بین دو متغیر مورد بررسی وجود دارد. یعنی با افزایش دریافت حمایت عاطفی از سوی زنان، سازگاری زناشویی آنان افزایش می‌یابد.

  • فرضیه دوم: بین دریافت حمایت ابزاری از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.
  • فرض صفر: بین دریافت حمایت ابزاری از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود ندارد.
  • فرض مقابل: بین دریافت حمایت ابزاری از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.

با توجه به نتایج شاهده می‌شود سطح معنی‌داری آزمون 0/001 کمتر از 0/05 می‌باشد بنابراین فرض صفر رد شده و با اطمینان 95% می‌توان گفت رابطه معنی‌داری بین دو متغیر مورد بررسی وجود دارد. یعنی با افزایش دریافت حمایت ابزاری از سوی زنان، سازگاری زناشویی آنان افزایش می‌یابد.

  • فرضیه سوم: بین دریافت حمایت اطلاعاتی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.
  • فرض صفر: بین دریافت حمایت اطلاعاتی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود ندارد.
  • فرض مقابل: بین دریافت حمایت اطلاعاتی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.

با توجه به نتایج مشاهده می‌شود سطح معنی‌داری آزمون 0/001 کمتر از 0/05 می‌باشد. یعنی با افزایش دریافت حمایت اطلاعاتی از سوی زنان، سازگاری زناشویی آنان افزایش می‌یابد.

  • فرضیه چهارم: بین عضویت گروهی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.
  • فرض صفر: بین عضویت گروهی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود ندارد.
  • فرض مقابل: بین عضویت گروهی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.

با توجه به نتایج مشاهده می‌شود سطح معنی‌داری آزمون 0/001 کمتر از 0/05 می‌باشد بنابراین فرض صفر رد شده و با اطمینان 95% می‌توان گفت رابطه معنی‌داری بین دو متغیر مورد بررسی وجود دارد. یعنی با افزایش عضویت گروهی زنان، سازگاری زناشویی آنان افزایش می‌یابد.

  • فرضیه پنجم: بین داشتن پیوند قوی با اعضای شبکه اجتماعی شخصی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.
  • فرض صفر: بین داشتن پیوند قوی با اعضای شبکه اجتماعی شخصی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود ندارد.
  • فرض مقابل: بین داشتن پیوند قوی با اعضای شبکه اجتماعی شخصی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد.

با توجه به نتایج مشاهده می‌شود سطح معنی‌داری آزمون 0/001 کمتر از 0/05 می‌باشد بنابراین فرض صفر رد شده و با اطمینان 95% می‌توان گفت رابطه معنی‌داری بین دو متغیر مورد بررسی وجود دارد. یعنی زنانی که با اعضای شبکه اجتماعی شخصی‌شان؛ پیوند قوی دارند، سازگاری زناشویی‌شان افزایش می‌یابد.

نتیجه‌گیری

سازگاری زناشویی، یک تجربه‌ی شخصی در ازدواج است که فقط توسط خود فرد در پاسخ به میزان لذت رابطه‌ی زناشویی قابل بررسی است و عوامل زیادی هستند که در زندگی مشترک روی رضایت زناشویی تاثیر می‌گذارند و این احساس نقش مهمی در میزان کارکردهای بهنجار خانواده ایفا می‌کند. زوج‌های با رضایت زناشویی ادراک شده‌ی بالا، توافق زیادی با یکدیگر دارند، از نوع و سطح روابطشان راضی‌اند، از نوع و کیفیت گذران اوقات فراغت رضایت دارند و مدیریت خوبی‌ در زمینه‌ی وقت و مسائل مالی خودشان‌ اعمال می‌کنند.

برای آزمون فرضیه اول (بین دریافت حمایت عاطفی از سوی زنان و سازگاری زناشویی آنان رابطه وجود دارد) از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج بیان کرد که بین دو متغیر رابطه مثبت و مستقیمی برقرار است و با افزایش یکی دیگری افزایش می‌یابد. یعنی با افزایش دریافت حمایت عاطفی از سوی زنان، سازگاری زناشویی آنان افزایش می‌یابد. نظریه بوچنر نتیجه این فرضیه را تایید کرده است. به باور بوچنر، خودگشودگی یا خودافشاگری به دلایل زیاد بسیار مهم است. وقتی که ما در مورد خود، در مورد احساسات و ادراکات خود سخن می‌گوییم به شناخت بهتری از خود می‌رسیم و آگاهی بیشتری از خویش و تمایلات خود پیدا می‌کنیم. خودگشودگی به خود بالندگی منجر می‌شود. چنانکه اشخاص دیگر بازخوردی از رفتار ما به ما بدهند، ما به بعضی از مشکلات و مسایلی که به آن روبرو هستیم، اطلاع حاصل کرده اشتباهات خود را در پیدا می‌کنیم. خودگشودگی بیشتر در برابر کسانی است که با آنها احساس راحتی بیشتری می‌کنیم. همچنین نتایج بدست آمده با این فرضیه با تحقیق جلالی و عادلیان راسی همسو بوده است.[۴]

از نتیجه این فرضیه می‌توان اینگونه برداشت کرد که زنانی که مهارت لازم در کمک گرفتن از دیگران هنگام برخورد با دشواری‌ها را دارند، دارای سازگاری زناشویی بهتری نیز هستند.

با توجه به نتیجه‌های بدست آمده در تحقیق جهت افزایش و ارتقای هر چه بیشتر حمایت اجتماعی و سازگاری زناشویی می‌توان راهکارهای زیر را پیشنهاد نمود:

  1. برای این کار، جوانانی که قصد ازدواج دارند باید آموزش ببینند تا نخست به خودشناسی دست یابند و جهان‌بینی و دنیای فکری خود را بشناسند، با خواسته‌های واقعی خود به صورت عمیق آشنا شوند، و آنگاه زوجی را برای زندگی مشترک خود برگزینند که هماهنگی و حداقل نزدیکی بین دنیای فکری یا سرمایه‌های فرهنگی‌شان وجود داشته باشد. هم‌چنین به زوج‌های جوانی که تازه ازدواج کرده‌اند نیز آموزش‌ داده شود تا به کمک گفتگو، نخست دنیای فکری، فرهنگی خود و یکدیگر را بشناسند و سپس تلاش کنند تا در صورت تفاوت میان دنیای فکری‌شان، شناخت‌ها و ارزش‌هایشان را به کمک گفتگو به هم نزدیک کنند.
  2. پیشنهاد می‌شود دادگاه‌های خانواده، مراکز و کلینیک‌های مشاوره خانواده با توجه به افزایش روزافزون مشکلات، نارضایتی و ناسازگاری زناشویی، افزایش آمار طلاق طی سال‌های اخیر و نیز پیامدهای آن، از نتایج این‌گونه تحقیقات جهت کاهش ناسازگاری زناشویی بهره گیرند.
  3. با توجه به سـطوح درک متفاوت زوجین از حمایت اجتماعی، لازم است نهادهای مسئول پیوسته با تمرکز بر عوامل موثر بر دریافت حمایت اجتماعی زوجین، نیازهای حمایتی ایـن زوجین را از نظر کمیت و کیفیت بررسی کرده و در جهت بالا بردن دریافت حمایت اجتماعی و گسترش شبکه حمایتی‌شان اقدام کنند. هم‌چنین با بسیج منابع حمایتی موجود در جامعه و مشارکت خانواده در جهت ارتقای ارایه حمایت به این زوجین قدم بردارند.

پانویس

منبع