شولامیث فایرستون

از ویکی‌جنسیت
شولامیث فایرستون
اطلاعات شخصی
زاده ۷ ژانویه ۱۹۴۵؛اتاوا کانادا
مکتب فمنیسم رادیکال
درگذشت ۲۸ اوت ۲۰۱۲، نیویورک
محل سکونت کانادا، واشنگتن
خدمات
تحصیلات کارشناسی ارشد هنرهای زیبا
محل تحصیل دانشگاه واشینگتن در سن‌لوئیس

شولامیث فایرستون؛ فمینیسم رادیکال.

شولامیث فایرستون از طرفداران گرایش فمینیسم رادیکال است که، تفاوت‌های جنسیتی فیزیولوژیک زن و مرد را پذیرفته، و در کتاب «دیالکتیک جنس» بر این عقیده‌ است که تقسیم میان مرد و زن مبنای زیست‌شناختی دارد. فایرستون معتقد بود: ماهیت حقیقی دو جنس مرد و زن مساوی و یکسان است، و طبیعت بشر اساساً دو جنسیتی است، لذا با کنترل ابزار تولید مثل توسط زنان و بر چیده شدن خانواده و نقش‌های جنسیتی، تفاوت‌های جنسیتی به تدریج کاهش می‌یابد و سرانجام از میان می‌رود. فایرستون بیولوژی تولید مثل را موجب سرکوب زنان می‌داند. او در كتابش تحت عنوان «ديالكتيك جنس»، بدن جنس مؤنث] را عامل ستم‌ديدگی زنان می‌داند، زيرا از نظر وی زنان قدرت لازم برای انجام برخی از كارها را ندارند و به مرور، تن به كارهای پست هم‌چون خانه‌داری می‌دهند و هميشه اسير ساختار بدنشان خواهند بود، زيرا هماره نيازمند مردان بوده و مورد بهره‌كشی جنسی آنان قرار می‌گيرند. فايرستون معتقد است كه روابط جنسی و فرزندزايی سلطه‌ی مردان را بر زنان تقويت می‌كند.

زندگی‌نامه

شولامیث فایراستون [۱] متولد ۷ ژانویه ۱۹۴۵م در اتووای کانادا به دنیا آمد و در موسسه هنر شیکاکو تحصیل کرد. فایرستون مدرک کارشناسی ارشد هنرهای زیبا خود را از همین مدرسه دریافت کرد. فایرستون یکی از بنیان‌گذاران جنبش آزادی زنان در دهه ۱۹۶۰م بود. او یکی از اعضای زنان طرفدار اصلاحات نیویورک و نیز عضو گروهی بنام «وداستایتینگ» بود و برای مجله اصلاح طلب طرفدار آزادی زنان مقاله می‌نوشت. در سال ۱۹۷۰م وی کتابی با نام «مناظره جنسیت» رابه چاپ رساند که بیانیه‌ای در مورد انقلاب فمینیستی بود و یکی از تاًثرگذارترین آثار در کنار آثار بتی فریدان، کیت میلت و جرمی‌نگری محسوب می‌شد.[۲]

دیدگاه

«فایرستون» در کتاب «دیالکتیک جنسیت» معتقد است: فرودستی زنان نه تنها در زمینه‌های آشکاری مانند قانون و اشتغال تحقق دارد، بلکه در روابط شخصی نیز وجود دارد. زنان نه تنها از مردان متمایزند، بلکه زیردست آنانند. اساساً مرد دشمن اصلی زن است.

بنابراین وظیفه نظری، فهمیدن نظام جنس و جنسیت و وظیفه سیاسی پایان دادن به آن است. به نظر فایرستون، تفاوت میان مردان و زنان مبنایی زیستی دارد. زنان به دلیل ویژگی‌های تناسلی‌شان و به این دلیل که ناگزیرند از نوزاد ناتوان انسان مراقبت کنند، از لحاظ جسمی ضعیف تر از مردان هستند. این امر روابط اجتماعی را ایجاد کرده است که بر اساس آن، زنان برای تأمین امنیت جسمانی خویش ناچارند به وابستگی به مردان تن دهند، اما چون پیشرفت‌های فناورانه، بارداری را به نحو دیگری نیز میسر ساخته است، بنابراین، مبنای زیستی عملاً خاصیت خویش را از دست داده و فرودستی زنان و در مقابل، سلطه مردان دیگر ضرورتی ندارد. این پیشرفت‌ها زنان را از اجبار به بچه‌دار شدن رها کرده، در نتیجه مردان و زنان می‌توانند در کار بچه آوردن و بچه‌داری سهیم شوند.[۳]

فایرستون معتقد بود هر زمان که زنان و مردان در صحنه تئاتر تولیدمثل، بازیگر نقش­‌‌‌هایی متفاوت از یکدیگر نباشند امکانی برای محو تمامی نقش­‌های جنسی بوجود خواهد آمد. وی باور داشت که نقش‌­های فعلی زنان و مردان در خانواده تنها به منظور پشتیبانی از خانواده­‌ی طبیعی بر آنان تحمیل شده­ است و هنگامی ­‌که فناوری بتواند راه­‌های جدید و حتی «مصنوعی» برای تولیدمثل پیش‌­ِروی مردم بگذارد نیاز به خانواده‌­ی طبیعی و نقش آن در اجتماع و هم‌­چنین در پی آن، نیاز به تحمیل تنها دگرجنس‌­خواهی برای تضمین بقای نوع بشر از بین می‌­رود.

بدین‌­ترتیب تمایل مرد به مردان و تمایل زن به زنان گزینه­‌های جدید و دل‌­بخواهی به جای دگرجنس­‌خواهی در جامعه سرمایه­‌داری تلقی نمی‌­شود. در واقع مفاهیم دگرجنس‌­خواهی و هم‌جنس­‌خواهی از رونق افتاده و آمیزش جنسی به روش کنونی که مرد و زن در آن نقش­‌هایی کاملاً تعریف شده و از پیش مشخص دارند از میان خواهد رفت.[۴]

باید توجه داشت که آن­چه شولامیث فایرستون را از سایر هم‌­قطارانش در فمینیسم رادیکال متمایز می‌­کند امید به ظهور فناوری­‌ها و تکنولوژی­‌هایی است که زنان را از آن­چه آنان را تحت ستم مردان قرار می­‌دهد (تولید مثل) رهایی بخشد. بنابراین فایرستون معتقد به فروپاشی مردسالاری با تغییر در طبقه‌­ی جنسی و دگرگونی بهره‌­کشی از توان تولید مثلی زنان بود. با انتشار کتاب «دیالکتیک جنس» انتقادات فراوانی به فایرستون شد انتقاداتی که فایرستون را متهم می­‌کرد که تنها برتری­‌ای را که زنان در خانواده دارند و تنها ویژگی­‌ای که آنان را از مردان متمایز می‌­کند نادیده گرفته و خواهان در اختیار قرار دادن این عرصه به مردان است. چرا که مردان در عرصه تکنولوژی پیشتاز بوده و فن‌آوری‌­های نوین به دست مردان ظهور می‌­یابد. بدین ­ترتیب زنان علاوه بر فرودستی در حیطه خانواده و اجتماع با قراردادن توانایی زایش خود به مردان برای ابد در طبقه‌­ی فرودست باقی خواهند ماند.[۵]

آثار

  • دیالکتیک جنس: انقلاب فمینیستی (۱۹۷۰)

پانویس

منابع

  • محبوبی شریعت پناهی، نسیم‌السادات ،«دیالکتیک جنس»، وب‌لاگ فلسفه و عرفان ،جامعه شناسی،روانشناسی، تاریخ بازدید: 11 بهمن 1401ش.
  • «نگاهی به گرایش‌‌های فمینیستی (بخش سوم)»، وب‌سایت بصیرت، تاریخ درج مطلب: 30 بهمن 1390ش، تاریخ بازدید: 11 بهمن 1401ش.
  • «نظریه های روانشناسی فمینیستی شولامیث فایرستون، وبلاگ جعفر هاشم‌لو، تاریخ بازدید: 11 بهمن 1401ش.