غريزه مادری در نظر سيمون دوبوار
غریزه مادری امتیازی است که برای زنان در نظر گرفتهاند. لذا در این مقاله تلاش شده که نقش مهم و اساسی زنان در خانواده و جامعه را ، مادر شدن و فرزندآوری معرفی کند و به بررسی دیدگاههای مختلف درباره «غریزه مادری» پرداخته شود. در نظریات «سیمون دوبوار» (1949)، مادر شدن را نوعی بردگی برای زنان بیان میکند. از آنها میخواهد برای پایان دادن به نظام پدر سالاری، از ازدواج کردن و خصوصا مادر شدن بپرهیزند. در حالی که بسیاری از اندیشمندان مادر شدن را امتیازی برای زنان به حساب میآورند و معتقدند مردان هرگز قادر به دسترسی به آن نیستند.
واژگان کلیدی
فمینیسم، غریزه مادری، سیمون دوبوار
گزارش مقاله
نویسنده در این مقاله، در صدد بررسی غریزه مادری بر پایه نظریههای سیمون دوبوار میباشد. لذا به توضیح فمینیسم و غریزه مادری پرداخته است، و سپس دورههای تاریخی فمینیسم را شرح و تفسیر داده است. بعد به توضیح چالشها بر سر غریزه مادری میپردازد. و در انتها غریزه مادری را از این جهت که آیا ذاتی هست یا اکتسابی؟ مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
فمینیسم و غریزه مادری
دفاع از حقوق زنان یکی از دغدغههای مهم عصر حاضر میباشد. با بررسی تاریخچه و پیشینه این مسئله، میتوان آن را حائز اهمیت ویژهای دانست که در برگیرنده تحولات سیاسی اجتماعی فراوان بوده و در روند تحولات خود موجب پیدایش جنبش فمینیستی و در پی آن موجهای سه گانه آن شده است. هر یک از آنها ویژگی و شرایط خاص خود را داشتهاند. بررسی بیشتر نشان میدهد که فمینیستها مواضع، برنامهها، اهداف گوناگون و گاه متضاد ارائه نمودهاند.
آنچه اهمیت دارد، این است که بین طرفداران فمینیسم در مورد غریزه مادری اختلاف نظر وجود دارد، البته جدال و شکاف داخلی بین فمینیستها تازگی ندارد، بلکه از زمانی که زنان شروع به متحد شدن برای مبارزه علیه نابرابری زنان و مردان نمودند، وجود داشته است. اولین تقاضاهای نظام اجتماعی فمینیستی آن است که، به هر وسیله ممکن، زنان را از بیولوژی تولیدمثل نجات دهند. سیمون دوبوار در کتاب «جنس دوم»، یک انقلاب واقعی در هویتسازی زنها پدید آورد و زنان را از مادرانگی جدا کرد.
دوره های تاریخی فمینیسم
فمینیسم، از نظر تاریخی به سه دوره متفاوت تقسیم میشود؛ که هر کدام تحت عنوان یک موج با مشخصههای مختلف در مورد مطالبات زنان در دورههای مختلف شناخته میشود. موج اول: در این دوره مطالبات اولیه زنان شامل حق رأی، حق تحصیل و حق کار برای زنان مطرح میشود. موج دوم: در این دوره، فعالان فمینیست برای به دست آوردن حقوق مربوط به فرزندآوری، سقط جنین و راههای کنترل بارداری و همچنین به منظور مبارزه علیه خشونت مردان در خانواده، تلاش کردند. موج سوم: این دوره فمینیستها به دنبال دستیابی به آزادی و برابری نسبی، به دنبال حضور هر چه بیشتر در فعالیتهای فرهنگی و هنری هستند و در پی اثبات این مطلبند که زنان در استعداد و قریحه از مردان کمتر نیستند بلکه آنچه آنها را عقب نگه داشته، تاثیرات مفاهیم مختلف اجتماعی بر زنان است.
چالشها بر سر غریزه مادری
در سالهای اخیر، بین «آگاسینسکی» و «بدانتر» به عنوان طرفداران نظریات تفاوتگرا و شباهتگرا، مباحثاتی در گرفت که در پی اظهار نظرات «بدانتر» به عنوان دنبالهرو عقاید سیمون دوبوار درباره مسئله «مادر جایگزین» مطرح شد و «آگاسینسکی» از موضع خود نسبت به تفاوتهای موجود در جنسیت زن و مرد دفاع کرده و با موضوع مادر جایگزین به مخالفت پرداخته است.
غریزه مادری: ذاتی یا اکتسابی
درمورد غریزه مادری، تفاوت آن با مهر و عشق مادری، ذاتی بودن یا اکتسابی بودن آن، زمان پیدایش آن در بدن زنان، در صورت قبول ماهیت وجودی آن و سایر جزئیات مربوط به آن، هنوز نتیجه قطعی و قابل اطمینانی حاصل نشده است. از منظر فمینیستها، دوگانگی در رد و قبول ماهیت وجودی این غریزه در زنان، به همین ترتیب در اکتسابی بودن و ذاتی بودن آن، به شرط قبول وجود اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد.
نتیجهگیری
فمینیسم، با طرح موضوع آزادی جنسی زن و طرد نقشهای سنتی مادری و همسری، موضعی افراطی در برابر خانواده اتخاذ نمود، که برای مخالفت و حذف این بنیان اجتماعی بود. فمینیستها فرزندآوری را سبب کنار گذاشته شدن زنان از دیگر نقشهای تولیدی میدانند. با تاکید بر فشارهای اجتماعی نقش مادری مدعی شدند که این فشارها بدن و انرژی زنان را در کنترل خود گرفته است. از نظر آنها این فشارها باعث میشوند که قابلیت زنها تنها به محیط خانه محدود شود و توانایی حضور اجتماعی را از دست بدهند که این موضوع باعث حاکمیت پدر سالاری میشود.
در مقابل بعضی از اندیشمندان بر این باورند که فمینیستها با تشویق زنان به مشارکت در امور خارج از خانه مانند پرداختن به مسائل اقتصادی و سیاسی، در واقع فشار مضاعفی را به آنها وارد میکنند و زنان تا به امروز، هرگز تا این اندازه زیر فشار مسئولیت نبودهاند، زیرا آنها علاوه بر انجام کارهای خانه و فرزندان، مجبور هستند به کارهای خارج از خانه نیز بپردازند. تندرویهای فمینیستها، ناهنجاریهای اجتماعی فراوانی را در پی داشت. زنان غربی پایبندی چندانی برای حفظ زندگی مشترك و متعارف نشان نمیدهند و ازدواج را قیدوبندی میدانند که نتیجه ناآگاهی و برخاسته از سنت قدیم است.
از دیدگاه فمینیسم، همانگونه که مدرنیته بر نابودی سنتها بنا گشته، میتوان بر خرابههای نهاد خانواده، گونههای جدیدی از روابط و زندگی را بنا نهاد. چیزی که «گاردنر» آن را زیرورو شدن جامعه میخواند. بنابر این خانواده نادیده انگاشته شد؛ چرا که خانوادههای جدیدی بنا شدهاند که هسته آن، دو همجنس یا فقط زندگی اشتراکی خواهد بود. این دگرگونی در ساختار خانواده، نتیجه تغییر در مفهوم ارزشی خانواده و ناکارآمد جلوه دادن کارکردهای آن میباشد. در حال حاضر دولتها و برخی سازمانهای غربی نیز آسیبهای گسست خانواده را در غرب متوجه شدهاند و انگار که به گونهای سازمان یافته، رویکرد جدیدی نسبت به خانواده در حال شکلگیری است.
منبع
- پدیدآورنده (ها):شیدا صفوت صفائی؛ سید فضل الله قدسی، نشریه زن و فرهنگ، زمستان 1396 ، شماره 34، I S C، صفحات: از 95 تا 110
- لینک زن و فرهنگ
- لینک پرتال جامع علوم انسانی