فریدریش انگلس

از ویکی‌جنسیت
(تغییرمسیر از فردریش انگلس)

فریدریش انگلس[۱]؛ فیلسوف، مورخ و انقلابی کمونیست آلمانی و نزدیک‌ترین همکار کارل مارکس .

فریدریش انگلس به‌همراه کارل مارکس «مانیفست حزب کمونیست» و آثار نظری دیگری نوشته‌ است.صاحب نظران آثار نظری او و کارل مارکس را، اوّلین آثار نظری کمونیستی می‌دانند. انگلس دوشادوش مارکس، برای پایه‌گذاری علمی تئوری سوسیالیسم، تدوین برنامهٔ مبارزاتی کارگران اروپایی و ایجاد حزب طبقهٔ کارگر، تلاش نمود.

فریدریش انگلس
اطلاعات شخصی
زاده ۲۸ نوامبر ۱۸۲۰ در ووپرتال (آلمان)
درگذشت ۵ اوت ۱۸۹۵ در لندن (۷۵ سالگی)
محل سکونت آلمان ، انگلستان
خدمات
دین بی دین
مذهب خدا ناباوری، ماتریالیست

زندگینامه

فریدریش انگلس در سال 1820م در شهر «بارمن» آلمان متولد شد و همانند مارکس در سال 1841م، به جناح چپ «هگلیان جوان» پیوست. در 1842م، در 22 سالگی، نخستین اثر انتقادی خویش را بر دیالکتیک غیرمادی «شلینگ» با نام «شلینگ و اشراق» نوشت.انگلس در 1844 مطالعات اقتصادی خود از زندگی دردناک و استثمار طبقه کارگر انگلیس را در کتاب «وضعیت طبقه کارگر در انگلستان» به صورت علمی و موشکافانه تبیین کرد.در سال های 1844-1846 کتاب های «خانواده مقدس» و «ایدئولوژی آلمانی» را به طور مشترک با مارکس منتشر کردند. در 1847، رئوس اصلی مرامنامه «اتحادیه کمونیست ها» را با نام «اصول کمونیسم» نوشت. [۲]

در سال 1849م، پس از شکست انقلاب آلمان ناچار به ترک آنجا شد و در سال بعد نظرات خویش را از آن واقعه، در «جنگ دهقانی در آلمان» و «انقلاب و ضد‌انقلاب در آلمان» تشریح کرد.پس از سکونت در انگلستان، دوشادوش مارکس در اعتلای جنبش کارگری کوشید و برای تشکیل «بین الملل اول» تلاش فراوان و مجدانه‌ای داشت. انگلس پس از مرگ مارکس (1883) جلد دوم و سوم کتاب «سرمایه» را منتشر کرد. انگلس در سن 76 سالگی از دنیا رفت. [۳]

دیدگاه

نظريه تكاملي خانواده

انگلس در 1878 نوشت كه ممكن نيست «خانواده مدرن بورژوايي بتواند به تمامي از پايه اقتصادي خود بگسلد، بي‌آنكه شكل آن كاملاً دستخوش تغيير شود.» [۴] اما قويترين بيان اين نظر در كتاب «منشأ خانواده، مالكيت خصوصي و دولت» وجود دارد. گرچه انگلس اين كتاب را يك سال پس از مرگ ماركس نوشت، اما اين كتاب نتيجه همكاري نزديك پيشين اين دو نفر بود. ماركس قصد داشت خودش اين‌كار را انجام دهد و ديدگاه‌هاي مترقي اين كتاب بايد كار مشترك هردو آنها تلقي شود.[۵]

شكست زنان

انگلس در كتاب منشاء خانواده بر شواهدي از مرحله ابتدايي تسلط زنان در خانواده، با اتكا به شرايط زندگي آن زمان تاكيد مي‌كند. تقسيم كار بين دو جنس با دلايلي كاملا متفاوت با آنچه كه جايگاه زن در جامعه را تعيين مي‌كند، معين مي¬شود. افرادي كه زنانشان بايد بيش از آن‌چيزي كه معمول مي‌پنداريم، كار مي‌كنند، در مقايسه با اروپايي‌ها احترام بيشتري براي زنان قائل هستند. جايگاه اجتماعي يك بانوي متمدن كه با احترامي دروغين احاطه شده و با هر نوع كار واقعي بيگانه است، از لحاظ اجتماعي بي‌نهايت پايين‌تر از منزلت يك زن سخت‌كوش دوران بربريت است.[۶]

انگلس انتقال سلطه به پدر را براساس تغيير در ماهيت نوع معين مالكيت خانواده (از كشاورزي به دامپروري) توصيف مي‌كند. اما اين شرح انسان‌شناختي كه اكنون به آن علاقه‌منديم نيست. انتقال قدرت (سلطه) در چارچوب تقسيم كار خانواده يك «انقلاب» بود. يكي از تعيين‌كننده‌ترين تجاربي كه انسان كسب كرد، شكست تاريخي ـ جهاني جنس مونث بود. زن، تنزل مقام پيدا كرد، در حقيقت برده شد، و به ابزار صرف پرورش بچه بدل شد. اين موقعيت فرودست زنان، به تدريج بزك شده و ناديده گرفته شد و با اينكه گاهي در شكلي متعادل‌تر ظاهر شد، اما به‌هيچ‌وجه از بين نرفت.[۷]

تک‌همسری

از نظر انگلس، در تاریخ سه شکلی اصلی ازدواج وجود دارد که به‌طور کلی با سه مرحله عمده تکامل انسانی انطباق دارد. برای دوران توحش، ازدواج گروهی؛ برای عصر بربریت، ازدواج زوجی؛ برای دوران تمدن، تک‌همسری، که زنای محصنه و فحشاء نیز مکمل آن است. منظور از ازدواج زوجی، زندگی مشترک دو نفر بر مبنای عاطفه و علاقه مشترک است نه پول و موقعیت اجتماعی.[۸]

نهاد تك‌همسري همراه با مالكيت خصوصي و تقسيم‌هاي طبقاتي پامي‌گيرد. اين نهاد متكي بر برتري مرد است؛ هدف روشن آن زاد و رود يك پدرانگي بي‌قيدوشرط است؛ اين پدرانگي لازم است تا اين فرزندان در زمان مقتضي، ثروت پدر خود را به عنوان وارث طبيعي‌اش به ارث ببرند.[۹]

به عنوان يك قاعده، تنها مرد مي‌تواند ازدواج را فسخ كند، و در عمل محدوديت تك‌همسري فقط در خصوص زنان اعمال مي‌شود. در اين معنا، نهاد خانواده حتي تك‌همسري حقيقي نيست. تك‌همسري به هيچ عنوان ثمره عشق جنسي فردي نبود و با آن هيچ قرابتي نداشت. زيرا ازدواج، همان ازدواج سهل‌گيرانه پيشين باقي ماند. خانواده تك‌همسري اولين شكل خانواده است كه مبتني بر شرايط اقتصادي و نه طبيعي است؛ يعني پيروزي مالكيت خصوصي، بنابراين تك‌همسري به هيچ¬وجه در تاريخ در حكم مصالحه زن و مرد ظاهر نمي‌شود و چه رسد به اينكه عالي‌ترين شكل براي چنين مصالحه‌اي باشد. برعكس، تك‌همسري به عنوان استيلاي يك جنس بر جنس ديگر، اعلان تعارض بين جنس‌ها است كه تا دوران ماقبل تاريخ كاملا ناشناخته مانده بود. [۱۰]

سپس انگلس اين بحث را با يك توضيح قوي خلاصه مي‌كند: ستيزه‌گري درجه يكي كه در تاريخ ظاهر مي‌شود، منطبق است با توسعه ستيزه‌گري بين زن و مرد در ازدواج تك‌همسري، ستم درجه يكي جنس مونث توسط جنس مذكر. تك‌همسري، يك پيشرفت تاريخي بزرگ بود. اما درعين‌حال، همراه با برده‌داري و ثروت خصوصي، دوره‌اي را گشود كه تاكنون ادامه دارد و در آن هر پيشرفتي يك پسرفت نسبي است، و رفاه و ترقي يك گروه با بدبختي و سركوب ديگران به‌دست مي‌آيد. اين شكل سلولي جامعه متمدن است كه در آن مي‌توانيم ماهيت ستيزه‌گري‌ها و تضادهايي را كه در اين جامعه به‌طور كامل بسط مي‌يابد مطالعه كنيم.[۱۱]

مخالفت با فمينيسم بورژوايي

انگلس مانند جنبش‌هاي اصلي سوسياليستي زنان، كاري به اتحاديه‌هاي بورژوايي حقوق زنان نداشت. اولا اتحاديه‌هاي يادشده (مانند امروز) معمولا برابري انتزاعي را در مقابل حمايت از زنان كارگر در صنعت قرار مي‌دادند. انگلس به يك فمينيست[۱۲] توضيح داد كه: تاجايي كه مي‌دانم، مزد برابر براي كار برابر براي هردو جنس، تا زماني كه مزد به‌طور كلي الغا شود، مطالبه همه سوسياليست‌هاست. اينكه زن كارگر به دليل عملكرد ويژه فيزيولوژيكي خود، در مقابل بهره‌كشي سرمايه‌دارانه، نياز به محافظت ويژه‌اي دارد، براي من روشن است. زنان انگليسي كه از حقوق رسمي هم‌جنسان خود پشتيباني كردند تا به خودشان اجازه دهند كه به¬طور كامل مانند مردان – مستقيم يا غيرمستقيم- استثمار شوند، علاقه‌مند به بهره‌كشي سرمايه‌داري از دو جنس هستند. اعتراف مي‌كنم كه بيشتر به سلامت نسل آينده علاقه‌مند هستم تا به برابري مطلق رسمي جنس‌ها در واپسين سال‌هاي شيوه توليد سرمايه‌دارانه. عقيده من اينست كه برابري واقعي زنان و مردان تنها زماني مي‌تواند محقق شود كه بهره‌كشي از هردو.[۱۳]

به باور انگلس، نخستین ستم طبقاتی با نخستین ستم بر جنس مونث از سوی جنس مذکر متقارن و درنتیجه امری تاریخی است. وی رهایی زنان و برابری آنان با مردان را منوط به تغییرات اجتماعی می‌داند. جالب آنکه از جمله شروط بسیار مهم برای آزادی زنان زنان از نظر او، حضور آنها در کار مولد خارج از خانه است، یعنی شرطی که با گسترش سرمایه‌داری صنعتی گسترش می‌یابد. [۱۴]

به‌طوركلي انگلس ــ مانند رهبران زنان انقلابي ماركسيست مانند كلارا زتكين در آلمان و النور ماركس در انگليس ــ به‌شدت از تشكيلات جنبش‌هاي زنان سوسياليست و جنبش‌هاي زنان كارگر كه براي برابري جنسيتی كامل مبارزه مي‌كردند، پشتيباني و با گروه‌هاي بورژوايي، حقوق زنان بورژوايي كه برايشان كسب حق جداگانه زنان، يك سرگرمي كاملا بورژوايي بود، مخالفت مي‌كند.[۱۵]

آثار

  • زنان در جامعه
  • اتحادیه های کارگری و سه مقاله دیگر
  • اصول عام دیالکتیک
  • اصول کمونیسم
  • انقلاب آقای دورینگ در علم (انتی دورینگ) (1878)
  • انقلاب‌ و ضد‌انقلاب‌ در آلما‌ن‌
  • جنبش کارگری جهان در صد سال پیش (مجموعه آثار )
  • درباره مسائل ارضی
  • سوسياليسم‌ تخيلي‌ و سوسياليسم‌ علمي‌
  • لودویگ‌ فوئربا‌خ‌ و ایدئولوژی آلما‌نی‌
  • مانیفست
  • مسائل کارگری
  • خانواده مقدس
  • وضعیت طبقه کارگر در انگلستان (1845)
  • جنگ دهقانان در آلمان (1850)
  • دیالکتیک طبیعت (1883)
  • مکاتبات مارکس و انگلس در باب ماترياليسم تاريخي
  • منشا‌ء‌ خا‌نواده‌ ما‌لکیت‌ خصوصی‌ و دولت‌ (1884)
  • نظام مزدبری، اقتصاد سیاسی برای کارگران
  • در مورد مساله مسکن
  • م‍ارک‍س‌ و روزن‍ام‍ه‌ رای‍ن‌ ج‍دی‍د (ن‍ئ‍ورای‍ن‍ی‍ش‌ ت‍س‍ای‍ت‍ون‍گ‌)
  • نقش قهر در تاریخ[۱۶]
  • در مورد مساله مسکن
  • شلینگ و اشراق
  • ایدئولوژی آلمانی
  • سرمایه [۱۷]

پانویس

  1. Friedrich Engels.
  2. انگلس و جمعی از نویسندگان، زنان در جامعه، 1381ش، ص 7-8 مقدمه
  3. انگلس و جمعی از نویسندگان، زنان در جامعه، 1381ش، ص 7-8 مقدمه
  4. انگلس، آنتی دورینگ، ص438.
  5. انگلس، پیشگفتار کتاب منشا خانواده، ص170.
  6. انگلس، پیشگفتار کتاب منشا خانواده، ص209
  7. انگلس، پیشگفتار کتاب منشا خانواده، ص215
  8. انگلس، زنان در جامعه، ص12.
  9. انگلس، زنان در جامعه، ص221.
  10. انگلس، زنان در جامعه، ص224.
  11. انگلس، زنان در جامعه، ص224.
  12. اين فرد گرترود گيوم ـ شاك بود. او رهبر جنبش بورژوايي زنان در آلمان بود و سپس براي دوره‌اي در جنبش سوسياليستي زنان فعاليت كرد (ضربه¬اي كه از آن نجات پيدا كرد). سپس به انگليس رفت و با روي آوردن به آنارشيسم، به اتحاديه سوسياليستي بي‌رمق ويليام موريس پيوست. او در آژيتاسيون فرمان قانوني ضدبيماري‌هاي واگيردار فعال بود. نظرات انگلس درباره او در تعدادي از نامه‌ها وجود دارد.
  13. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، ص21.
  14. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، ص21.
  15. نامه انگلس به ببل، 1 اكتبر 1891 ، در ماركس و انگلس: آثار، ص164.
  16. «کتاب نقش قهر در تاریخ»، وب‌سایت فیدیبو
  17. فردریش انگلس و جمعی از نویسندگان، زنان در جامعه، 1381ش، ص 7-8 مقدمه

منابع

  • انگلس، فریذریش و جمعی از نویسندگان، زنان در جامعه، ترجمه اصغر مهدی زادگان، انتشارات نگاه، 1381ش.
  • انگلس، فردریش، منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت، ترجمه خسرو پارسا، تهران، نشر جامی، 1380ش.
  • مشیرزاده، حمیرا، از جنبش تا نظریه اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، تهران، نشر شیرازه، 1390ش.
  • انگلس، فردریش، آنتی دورینگ، ترجمه عزیزالله علیزاده، تهران، نشر فردوس، 1395ش.
  • «کتاب نقش قهر در تاریخ»، وب‌سایت فیدیبو، تاریخ بازدید: 30 بهمن 1401ش.