فمینیسم مارکسیست

از ویکی‌جنسیت

فمینیسم مارکسیست؛ ارائه تحلیل مارکسیستی از رابطه میان ستم بر زنان و بهره‌کشی طبقاتی در نظام سرمایه‌داری.

فمینیسم مارکسیستی،در اواسط قرن نوزدهم، هم‌زمان با رشد نظام سرمایه‌داری به‌وجود آمد. این نظریه، اقتباسی از تئوری مارکس در تحلیل طبقاتی است. فمینیسم مارکسیستی، تحلیل طبقاتی مارکسیستی را به اعتراض اجتماعی فمینیستی پیوند زد و ستم جنسی را وابسته به ستم طبقاتی کرد.

از نظر فمینیست‌های مارکسیست، زنان نه به‌دلیل اختلاف منافع اساسی و مستقیم بین دو جنس، بلکه به‌سبب ظلم طبقاتی و ملزومات آن مثل نابرابری در مالکیت، استثمار کاری و ازخودبیگانگی، در وضعیت نابرابر با مردان قرار گرفته‌اند.

تحلیل وضعیت زنان

از منظر فمینیسم مارکسیست همانند فمینیسم لیبرال، زنان در وضعیت نابرابر و تبعیض آمیز نسبت به مردان قرار دارند.[۱] در تحلیل چرایی این وضعیت بررسی دیدگاه مارکس و انگلس دارای اهمیت است.

دیدگاه‌های مارکس

مارکس به نقش سنتی زنان قائل بود و به جایگاه زنان در نظام سرمایه‌داری توجه نداشت و تاثیر خانواده را بر نظام کارگری مهم می‌دانست. خانواده با بافت سنتی‌اش برای کارگر مهم و مفید است، زیرا فشارهای کاری را در خانواده جبران می‌کند.

زنان در خانه باید تیمارداری مردان را بکنند. اگر زنان به عرصه کار وارد شوند، تهدیدی برای طبقه کارگر است. لذا مارکس به‌صورت مستقیم به مسئله ستم جنسی اشاره نمی‌کند؛ هر چند از تحلیل طبقاتی او میتوان طبقه جنسی را نیز استنباط کرد.[۲]

دیدگاه انگلس

آثار انگلس دستاویزی برای فمینیسم مارکسیسم شد. انگلس با توجه به جایگاه زن در نظام سرمایه‌داری، تقسیم جنسی کار را کانون بحث در جامعه سرمایه‌داری قرار داد. جوامع اولیه اشتراکی بود. کمون اولیه و یک سوسیالیسم جنسی حاکم بود.

زنان با مردان بی‌شماری ارتباط داشتند و بچه از طریق انتسابش به مادر شناخته می‌شد. وضعیت مادرشاهی بود و زنان در وضعیت عالی بودند.بعد که نظام فئودالی و کشاورزی به وجود آمد. (نظام فئودالی؛ نظام اقتصادی مبتنی بر کشاورزی است) مردان به خاطر اینکه ثروت از خانواده بیرون نرود، خانواده تک‌همسری را اختیار کردند.

بنابراین خانواده به شکل امروزی شکل گرفت. بعد نظام سرمایه‌داری از خانواده برای گسترش اهداف خودش کمک گرفت. از نظر فمینیسم مارکسیسم، خانه‌داری زنان و حذف آنها از عرصه عمومی بیشترین سود را به سرمایه‌داری رساند.

نظام سرمایه‌داری، زنان را در عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی به نفع خودش نپذیرفت. تابعیت زن، شکلی از ستم است که از درون جامعه طبقاتی ایجاد شده است و چون در خدمت منافع سرمایه واقع شده، تا به امروز تداوم پیدا کرده است.[۳]

علت فرودستی زنان

از منظر فمینیسم مارکسیست، فرودستی زنان، به‌دلیل ویژگی‌های زیستی و طبیعی زنان نیست؛ بلکه ریشه در عوامل اقتصادی دارد؛ تغییر شیوه تولید در طی تاریخ و به‌وجود آمدن اصل مالکیت که امتیازی مردانه در نظر گرفته می‌شد، سبب وابستگی اقتصادی زن به مرد و در نتیجه تابعیت او شد و همین فرودستی زن را شکل داد.[۴]

در مقایسه با فمینیسم رادیکال، فمینیسم مارکسیستی، دل‌مشغولی کمتری به ایده‌ها و نگرش‌ها دارد. تمرکز فمینیسم مارکسیست در پژوهش‌های مربوط به جایگاه زنان، بر کار و اقتصاد است. مناسبات اجتماعی مربوط به نابرابری جنسی، توسط اقتصاد شکل می‌گیرد نه ایده‌ها و نگرش‌ها.

با توجه به دل‌مشغولی رهیافت فمینیست مارکسیست به سازمان کار، توجه خاصی به کار و دستمزد زنان دارد. اهمیت کار بی‌دستمزد در عرصه خصوصی، که کاملا مرتبط با زنان است، جدل انگیز است، چرا‌که مارکسیسم عمدتا اقتصاد را با آن‌چه در بازار سرمایه وجود دارد، برابر تصور می‌کند اما بر خلاف فمینیست‌های لیبرال، متفکرین فمینیست مارکسیست با اقتصاد سرمایه‌داری مخالفند و از رهیافت انقلابی برای سرنگونی سرمایه‌داری حمایت می‌کنند.[۵]


نظریه فمینیسم مارکسیستی، کورجنس است. یعنی نظریه‌های آنها تحلیل جنسیتی ندارد. این واقعیت که زنان هر طبقه در مقایسه با مردان آن طبقه محروم‌ترند و نه بالعکس در این نظریه مورد توجه واقع نشده است. تمام مشکلات و مسائل زنان به نظام سرمایه‌داری نسبت داده شده.[۶]

راهکار فمینیست مارکسیست

انقلاب کارگری

راه‌حل نابرابری جنسی، نابودی ستمگری طبقاتی است. زنان هم باید پا به پای طبقه کارگر کمک کنند و از طریق انقلاب کارگری، نظام سرمایه‌داری را حذف کنند. وقتی نظام سرمایه‌داری سرنگون شود وضعیت زنان هم بهبود پیدا می‌کند. به تبع اینکه همه در وضعیت برابر قرار می‌گیرند، وضعیت زنان هم در جایگاه برابر واقع می‌شود.[۷]

ورود زنان به عرصه اقتصاد

ورود زنان به عرصه کار و اقتصاد نیز راهکار دومی است که فمینیسم مارکسیستی، آن را پیشنهاد می‌دهد. در این راستا اجتماعی یا عمومی کردن کار خانگی از طریق تاسیس مراکزی برای انجام کارهای خانگی زنان، مثل رستوران‌ها و مهدکودک‌ها در همین راستا پیشنهاد می‌شوند.[۸]

حذف خانواده

فمینیسم مارکسیست، با استناد به نظر مورگان مبنی بر مادرسالار بودن جوامع اولیه بشری، معتقدند عامل بردگی زنان، پیدایش مالکیت خصوصی در جوامع است و این اسارت تا زمان ادامه نظم بورژوازی، مالکیت و خانواده بورژوازی تداوم خواهد داشت. نظریه حذف خانواده در جامعه از راهکارهای فمینیست مارکسیست است.[۹]

شخصیت‌ها

فمینیست‌های مارکسیست از عقاید مارکس و انگلس بهره بردند. اما میشل بارت را می‌توان از برجسته‌ترین متفکران فمینیسم مارکسیست دانست. همچنین مادام کولونتای از معروف‌ترین فمینیست‌های مارکسیست بود که در انقلاب روسیه نقشی بسزا داشت.

وی علناً خواهان نفی نظام خانواده بود. از دیگر شخصیت‌های مارکسیست فمینیست می‌توان به رزا لوگزامبورگ از رهبران جنبش زنان کارگر لهستانی و هم‌رزمش کلارا زتکین از رهبران جنبش کارگری آلمان، اشاره نمود.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. رودگر، فمینیسم، 1394ش، ص 77
  2. چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، 1388ش، ص51
  3. چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، 1388ش، ص51
  4. رودگر،فمینیسم،1394َش، ص 77
  5. بیسلی، چیستی فمینیسم، 1385ش، ص 98
  6. چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، 1388ش، ص 52
  7. چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، ص 53
  8. رودگر، فمینیسم، 1394ش، ص 78
  9. اسفندیار، پیام زن، 1387ش، ص 193

منابع

  • رودگر، نرجس، فمینیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش‌ها، نقد، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، تابستان1394ش.
  • بیسلی، کریس، چیستی فمینیسم، ترجمه محمد‌رضا زمردی، تهران، روشنگران، چاپ اول، 1385ش.
  • چراغی کوتیانی، اسماعیل، خانواده، اسلام و فمینیسم: تبیین رویکرد اسلام و فمینیسم به کارکردهای خانواده، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388ش.
  • اسفندیار، سرور، پیام زن، شماره 193، فروردین 1387.