مبانی غرب و مساله زن در اندیشه آیتالله خامنهای
این مقاله با توجه به محتوای بیانات آیتالله خامنهای تالیف شده است و دیگر آثار ایشان را دربر نمیگیرد. |
افراط و تفریط در مساله زن و ﺧﺎﻧﻮاده مبنا و مساله اصلی غرب در مساله ظلم و ستم به زن در گذشته و حال بوده است. دﻧﻴﺎی ﻏﺮب، به پاس جبران تفریط گذشته، افراط در مساله زن را پیش گرفت که نتیجه و ثمره آن ابتذال، بیهویتی، سرگردانی و افسردگی زﻧﺎن جهان غرب بود. ﺗﺎ ﺷﺼﺖ، ﻫﻔﺘﺎد ﺳﺎل ﻗﺒﻞ از اﻳﻦ، در ﺗﻤﺎم اروﭘﺎ و ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻰ، زن ﻓﻘﻂ در ﺳﻴﻄﺮهی ﻣﺮد ﻳﺎ ﻣﺮد ﺧﻮد و ﻳﺎ ﻳﻚ ﻣﺮد دﻳﮕﺮ مانند ﺻﺎﺣﺐ ﻛﺎرﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺰرﻋﻪ میتواﻧﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ و ﻫﻴﭻ ﺣﻘّﻰ از ﺣﻘﻮق اﺻﻠﻰ ﻳﻚ اﻧﺴﺎن در ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﺘﻤﺪّن را ﻧﺪاﺷﺖ. حق رای و حق مالکیت و حق معامله ﻧﺪاﺷﺖ. ﺑﻌﺪها زن را ﺑﻪ ﻣﻴﺪان ﻛﺎر و زﻧﺪﮔﻰ و فعالیت اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻛﺸﺎﻧﺪﻧﺪ؛ اما در ﻫﻤﺎن ﺣﺎل، ﺗﻤﺎم وﺳﺎﻳﻞ را ﺑﺮای ﻟﻐﺰش زن ﻓﺮاﻫﻢ ﻛﺮدﻧﺪ و او را در ﻣﺘﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ، رﻫﺎ و ﺑﻰﭘﻨﺎه ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ. ﻏﺮبیها در زﻣﻴﻨﻪی ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻃﺒﻴﻌﺖ زن و ﭼﮕﻮﻧﮕﻰ ﺑﺮﺧﻮرد ﺑﺎ ﺟﻨﺲ زن، دﭼﺎر اﻓﺮاط و ﺗﻔﺮﻳﻂ ﺑﻮدهاﻧﺪ. [۱]
اعتراف غرب در مساله زن
یکی از آزاردهندهترین معضلات پیش روی ایالت متحده در حال حاضر بحران اخلاقی است. این معضل با بسیاری از معضلات اجتماعی مرتبط است. بحران اخلاقی رابطه اساسی با نرخ رو به رشد جرائم، اعتیاد به مواد مخدر و روندهای رو به افزایش مسئولیتناپذیری و بیبندوباری جنسی دارد. یکی از اصلیترین علل بروز این بحران تساهل و رواداری نسبت به اموری است که غیراخلاقی هستند. تساهل و رواداری نسبت به موسیقی و تلویزیون که از لحاظ اخلاقی قابل مناقشه و سؤالبرانگیز هستند. راه مقابله با این مورد نیز ایجاد قواعد و ساختارهای نظاممند و معینتر و سانسور بیشتر رسانههاست. رسانهها تبدیل به هیولایی شدهاند که خشونت، بیبندوباری جنسی و ناهنجاری تولید میکنند. بااینهمه این نهادهای مبتذل، جاذبه فراوانی برای جذب مخاطبین در جامعه ما دارند. در حال حاضر زیرپوست جامعه ما دیگر از این ابتذال و ناهنجاریها احساس انزجار نمیکنند. بلکه به آن میخندد چراکه مطابق رویکردی که جامعه ما در پیشگرفته، این مسائل دیگر مضر تشخیص داده نمیشود.[۲] «ﻣﻦ اطلاع دارم و ﺧﻮاﻧﺪهام در نوشتههایی، در ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺗﻰ، در کتابهایی ﻛﻪ اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪان ﻏﺮﺑﻰ بهتدریج دارﻧﺪ اﺣﺴﺎس ﺗﺮس و اﺣﺴﺎس دﻫﺸﺖ میکنند از این وﺿﻌﻴﺖ؛ که حق ﺑﺎ آنها اﺳﺖ، ﻣﻨﺘﻬﺎ دﻳﺮ ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ؛ داﻣﻦ زدن ﺑﻪ ﻣﺴﺄﻟﻪی ﺷﻬﻮت - ﻛﻪ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﺑﻮد روی مسئلهی زنﻬﺎ؛ و اﻣﺮوز میبینید ﻛﻪ در دﻧﻴﺎ ﺑﺪﺗﺮ از اینها دارد میشود، اﻳﻦ مسئلهی همجنسﺑﺎزی و همجنسگرایی و اﻳﻦ ازدواجها و ﺧﺎﻧﻮادههای دو ﺟﻨﺲ ﻣﺸﺎﺑﻪ و ﻣﺎﻧﻨﺪ اینها - اینها ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ زﺑﺎن آﺳﺎن میآید؛ اینها چالههای ﻋﻈﻴﻢ و ﻋﻤﻴﻖ و ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﻰ اﺳﺖ ﭘﻴﺶ ﭘﺎی آن ﺗﻤﺪّن و ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ آن ﺗﻤﺪّن رادارند اداره میکنند و ﭘﻴﺶ میبرند؛ ﻟﻐﺰﺷﮕﺎه ﻋﺠﻴﺒﻰ اﺳﺖ، ﭘﺪر اینها را در ﺧﻮاﻫﺪ آورد؛ ﺣﺎﻻ اﻳﻦ نیمهی راه اﺳﺖ، نیمهی ﺳﺮاﺷﻴﺒﻰ اﺳﺖ. اﻟﺒﺘّﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﻗﺎدر ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺟﻠﻮی آن را ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. ﻳﻌﻨﻰ ﻣﺸﻜﻞ آنها از اﻳﻦ حرفها ﮔﺬﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﺳﺎل ﭘﻴﺶ - ﻫﻔﺖ، ﻫﺸﺖ، ده ﺳﺎل ﻗﺒﻞ از اﻳﻦ تقریباً - در ﻣﻄﺒﻮﻋﺎت ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﺧﺎرﺟﻰ دﻳﺪم و ﺧﻮاﻧﺪم و ﺷﻨﻴﺪم ﻛﻪ آمریکاییها دارﻧﺪ دﻧﺒﺎل میکنند ﻛﻪ از کتابهای ﻓﻼن ﻧﻮﻳﺴﻨﺪهی مثلاً رماننویس ﺧﺎﻧﻮاده ﻧﻮﻳﺲ - ﻛﻪ رمانهایش اﻃﺮاف ﺧﺎﻧﻮاده اﺳﺖ - ﻓﻴﻠﻢ درﺳﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺮای اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻜﺸﺎﻧﻨﺪ ﺟﻬﺖ فیلمسازی فیلمبرداری و ﺳﻴﻨﻤﺎ و ﻣﺎﻧﻨﺪ اینها را ﺑﻪ اﻳﻦ ﺟﻬﺖ؛ ﺧﺐ، ﻳﻚ ﻛﺎرﻫﺎﻳﻰ ﻫﻢ ﻛﺮدهاﻧﺪ، دارﻧﺪ ﻫﻢ میکنند؛ اما اینها ﻣﺜﻞ ﻳﻚ جریانهای ﺑﺎرﻳﻜﻰ اﺳﺖ در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻳﻚ ﺳﻴﻞ ﻋﻈﻴﻤﻰ ﻛﻪ ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﻪ دﺳﺖ ﺧﻮدﺷﺎن راه اﻧﺪاﺧﺘﻨﺪ؛ دﭼﺎرﺷﺎن ﻛﺮده اﺳﺖ و بعدازاین ﺑﻴﺸﺘﺮ دﭼﺎرﺷﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﻛﺮد. ﻣﺎ البتّه نسبت ﺑﻪ اﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﻓﻌﻼً ﻳﻚ» مصونیِ ﻣﺎ «اي١ دارﻳﻢ - به خاطر ﻫﻤﻴﻦ ﺣﺠﺎب و ﻫﻤﻴﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ وﺟﻮد دارد - ﻣﻨﺘﻬﺎ اﻳﻦ را ﻧﺒﺎﻳﺴﺘﻰ دﺳﺖﻛﻢ ﮔﺮﻓﺖ، ﺑﺎﻳﺴﺘﻰ اﻳﻦ را به جد اﻫﻤﻴﺖ داد. در همین ﻣﺒﺎﺣﺜﻰ ﻛﻪ خانمها اﺷﺎره ﻛﺮدﻳﺪ ﻛﻪ دارﻳﺪ ﻛﺎر میکنید، اﻳﻦ مسئلهی جاذبهی ﺟﻨﺴﻰ و ﺧﻄﺮ جاذبهی ﺟﻨﺴﻰ ﺑﺮای زن و ﺑﺮای ﻣﺮد و ﺑﺮای ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺑﺮای ﺧﺎﻧﻮاده، اﻳﻦ را ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ ﺧﻴﻠﻰ ﺑﺎﻳﺴﺘﻰ جدی ﮔﺮﻓﺖ.»[۳]
مبانی
«مردها ارباباند، زنهایشان را فحش میدادند، کتک میزدند، بیاحترامی میکردند، اصلاً نظرش را نمیپرسیدند، رأيش را نمیخواستند... بعد از مدتی اروپاییها و فرهنگ اروپایی و غربی آمد؛ و این بار مردان را اسیر زﻧﺎن کرد. بعضی از مردها مینشستند در خانههایشان، در محیطهای خانه البته خیلی فرهنگی مآب مینشستند شبها بچه را نگه میداشتند که زﻧﺎن شبها مهمانی بروند. مبل خانه را بایستی خانم بخرد، انتخاب کند. فرش خانه را باید خانم بخرد. اگر هم پول ندارد، باید فراهم کند. قبلاً مردسالاری بود بعد زنسالاری، نه هر دویش غلط است.»[۴]تعادل، آن معیار و سنجهای است که مقصود را حاصل میکند. مبنایی که غرب- از گذشته تا حال- به آن بیتوجه بوده و عایدی جز ضرر ناشی از افراطها و تفریطها نصیبش نشد: «ﻳﻚ اﻓﺮاط اینچنین، در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻳﻚ ﺗﻔﺮﻳﻂ ﻫﻢ دارد. وﻗﺘﻰ ﻧﻬﻀﺘﻰ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ زﻧﺎن در آنچنان ﻓﻀﺎﻫﺎ ﺑﻪوﺟﻮد میآید، ﻃﺒﻌﺎً دﭼﺎر ﺗﻔﺮیطهاﻳﻰ میشود، ﻟﺬا ﺷﻤﺎ میبینید، در ﻃﻮل ﭼﻨﺪ ده ﺳﺎل، آﻧﭽﻨﺎن بیبندوباری و ﻓﺴﺎد در ﻏﺮب بهوسیلهی آزادی زﻧﺎن ﺑﻪ راه اﻓﺘﺎد و رواج ﭘﻴﺪا ﻛﺮد ﻛﻪ ﺧﻮد ﻣﺘﻔﻜﺮان ﻏﺮﺑﻰ را دﭼﺎر وﺣﺸﺖ ﻛﺮد. اﻵن دﻟﺴﻮزان و ﻣﺼﻠﺤﺎن، انسانهای ﺧﺮدﻣﻨﺪ و ﺑﺎ اﻧﮕﻴﺰه در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻰ، از آﻧﭽﻪ ﭘﻴﺶ آﻣﺪه اﺳﺖ، ﻣﺘﻮﺣﺶ و ﻧﺎراﺣﺘﻨﺪ و اﻟﺒﺘّﻪ نمیتوانند ﻫﻢ ﺟﻠﻮی آن را ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. بهعنوان اﻳﻨﻜﻪ میخواهند ﺑﻪ زﻧﺎن ﺧﺪﻣﺖ ﺑکنند، بزرگترین ﺿﺮﺑﻪ را ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ زن وارد آوردﻧﺪ. ﭼﺮا؟ به خاطر اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎ ﺑﻰﺑﻨﺪ و ﺑﺎری، ﺑﺎ اشاعهی ﻓﺴﺎد و ﻓﺤﺸﺎ، ﺑﺎ آزادی ﺑﻰﻗﻴﺪ و ﺷﺮط ﻣﻌﺎﺷﺮت زن و ﻣﺮد، ﺑﻨﻴﺎد ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺘﻼﺷﻰ ﺷﺪ. ﻣﺮدی ﻛﻪ میتواند آزاداﻧﻪ در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻃﻔﺎی ﺷﻬﻮت ﺑﻜﻨﺪ، زنﻰ ﻛﻪ میتواند ﺑﺪون ﻫﻴﭻ اﻳﺮاد و اﺷﻜﺎﻟﻰ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺗﻤﺎس داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، اینها در ﺧﺎﻧﻮاده، ﻧﻪ ﻳﻚ ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮب و ﻧﻪ ﻳﻚ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮب و زن ﺧﻮب ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد؛ ﻟﺬا ﺑﺴﺎط ﺧﺎﻧﻮاده متلاشی شد»[۵] تعارض شعارهای امروزی با حقیقت مبانی و رویکرد غرب را میتوان در میان متون ادبی و تاریخی اروپا، در کنار شعرها و رمانهای بهجامانده از گذشته، مشاهده کرد. واقعیتی که برای زن ارزش و اعتبار انسانی قائل نبود:«شما به شعارهایی که در غرب داده میشود، نگاه نکنید؛ این شعارها پوچ است و حاکی از واقعیت نیست. فرهنگ غربی را از این شعارها نمیشود فهمید. فرهنگ غربی را باید در ادبیات غربی جستجو کرد. کسانی که با ادبیات اروپایی، با شعر اروپایی، با رمان و داستان و نمایشنامههای اروپایی آشنا هستند، میدانند که در چشم فرهنگ اروپایی، از دوران قرونوسطی و بعدازآن تا اواسط قرن فعلی، زن موجود درجه دوم بوده است! هر چه برخلاف این ادّعا کنند، خلاف میگویند. شما به نمایشنامههای معروف شکسپیر انگلیسی نگاه کنید، ببینید با چه نفسی و با چه زبانی و با چه دیدی در این نمایشنامهها و سایر ادبیات غربی به زن نگاه میشود! مرد در ادبیات غربی، سرور و ارباب زن و اختیاردار اوست که بعضی از نمونههای این فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقی است.» [۶]
معرفتشناسی مادی و غیر الهی
نوع نگاه بشر به جهان هستی، انسان و خداوند است که تعیینکنندهی خطومشی زندگی فردی-اجتماعی و خانوادگی اوست. زﻧﺎن- در طول تاریخ- به دلیل جایگاه فرودستی که داشتهاند در انتخاب و تعیین جهانبینی خود هیچ نقشی نداشته و همواره طبق نظر و باور مردان جامعه عمل کردند. به همین جهت مسئلهی زن، همواره در کشمکش نگاه فلاسفه و مکاتب فکری- پیگیری شده است. اساساً نگرش به زن و مسئله شدن زن در غرب، پس از قرونوسطی، در پوشش و لوای افکار متجدد بروز و ظهور یافت. جایگزینی محوریت «خداوند» در جهان هستی با «انسان آزاد» در غرب موجب شد که در تمامی ساحات زندگی فردی و اجتماعی؛ جنبهی مادی بر جنبههای معنوی- توجه به بعد روحانی انسان- غلبه داشته باشد. لذا در چنین چارچوب معرفتی، مسئلهی حقوق زن نیز با مبانی مادی پیگیری خواهد شد«افکار غربیها، نظرات غربیها، در زمینهی مسئلهی زن مطلقاً نمیتواند مایهی سعادت و هدایت جامعهی بشری باشد؛ زیرا تفکرات آنها، تفکراتی است مبتنی بر معرفتشناسی مادّی و غیر الهی که این خودش یک غلطی است. هر دستگاه علمی و فکری که بر پایهی معرفت مادّی و اعتقاد مادّی باشد، طبعاً غلط است .»[۷]
برابری جنسیتی
برابری جنسیتی برای زﻧﺎنی که فرودست انگاشته میشدند، شعاری جذاب، ایدهآل و حتی آرمانی به نظر میرسید. شعاری که برآمده از یک خطای محاسباتی بود. خطایی که در چاچوب فکری آلوده به امانیسم پیریزی و در نظام سرمایهداری لیبرال، پیگیری شد. باور به غایت سعادت زن در برابری جنسی ثمرهای جز اضمحلال عدالت نداشت: «یکی از بزرگترین خطاهای تفکّر غربی در مورد مسئلهی زن، همین عنوان «برابری جنسی» است. عدالت یک حق است؛ برابری گاهی حق است، گاهی باطل است؛ چرا باید انسانی را که از لحاظ ساخت طبیعی - چه از لحاظ جسمی، چه از لحاظ عاطفی - برای یک منطقهی ویژهای از زندگی بشر ساختهشده، از آن منطقهی ویژه جدا کنیم، به منطقهی ویژهی دیگری که برای یک ساخت دیگر، برای یک ترکیب دیگری خدای متعال آماده کرده بکشانیم؟ چرا؟ این چه منطق عقلایی دارد، چه دلسوزیای در این هست؟ چرا باید کاری که مردانه است به زن داده بشود؟ این چه افتخاری است برای زن که کاری را انجام بدهد که مردانه است؟ من متأسّفم که گاهی خود خانمها، خود بانوان، روی این مسئله حسّاسیّت نشان میدهند که ما با مردها چه فرقی داریم؟ خب بله در خیلی از مسائل هیچ تفاوتی نیست.»[۸]
آزادی
مفهوم آزادی در غرب پیچیدهتر از یک عنوان است. ریشهی این آزادی، خواست و تمایلات انسان است. مقصود از تمایلات، «خواستن» دل و تمنّای دل انسانی است. اگرچه بناست که آزادی با قانون محدود گردد اما در چارچوب معرفتی امانیستی، قانون نیز برآمده از آرزوها و تمنیات انسان است. آرزوها و تمنیات اکثریت افراد جامعه که آزادیهای فردی را در چارچوب خود محدود میکند. هرچند که میل و خواست اکثریت افراد را نیز عدهای محدود مدیریت و سازماندهی مینمایند. افرادی که برای بقای خویش نیازمند سازماندهی بینشها، گرایشها و باورهای آحاد مردم جهاناند: «ﻳﻚ اﻓﺮاط اینچنین، در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻳﻚ ﺗﻔﺮﻳﻂ ﻫﻢ دارد. وﻗﺘﻰ ﻧﻬﻀﺘﻰ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ زﻧﺎن در آنچنان ﻓﻀﺎﻫﺎ ﺑﻪوﺟﻮد میآید، ﻃﺒﻌﺎً دﭼﺎر ﺗﻔﺮیطهاﻳﻰ میشود، ﻟﺬا ﺷﻤﺎ میبینید، در ﻃﻮل ﭼﻨﺪ ده ﺳﺎل، آﻧﭽﻨﺎن بیبندوباری و ﻓﺴﺎد در ﻏﺮب بهوسیلهی آزادی زﻧﺎن ﺑﻪ راه اﻓﺘﺎد و رواج ﭘﻴﺪا ﻛﺮد ﻛﻪ ﺧﻮد ﻣﺘﻔﻜﺮان ﻏﺮﺑﻰ را دﭼﺎر وﺣﺸﺖ ﻛﺮد. الان دﻟﺴﻮزان و ﻣﺼﻠﺤﺎن، انسانهای ﺧﺮدﻣﻨﺪ و ﺑﺎ اﻧﮕﻴﺰه در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻰ، از آﻧﭽﻪ ﭘﻴﺶ آﻣﺪه اﺳﺖ، ﻣﺘﻮﺣﺶ و ﻧﺎراﺣﺘﻨﺪ و اﻟﺒﺘّﻪ نمیتوانند ﻫﻢ ﺟﻠﻮی آن را ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. بهعنوان اﻳﻨﻜﻪ میخواهند ﺑﻪ زﻧﺎن ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻠﻜﻪ، بزرگترین ﺿﺮﺑﻪ را ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ زن وارد آوردﻧﺪ. ﭼﺮا؟ به خاطر اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎ ﺑﻰﺑﻨﺪ و ﺑﺎری، ﺑﺎ اشاعهی ﻓﺴﺎد و ﻓﺤﺸﺎ، ﺑﺎ آزادی ﺑﻰﻗﻴﺪ و ﺷﺮط ﻣﻌﺎﺷﺮت زن و ﻣﺮد، ﺑﻨﻴﺎد ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺘﻼﺷﻰ ﺷﺪ. ﻣﺮدی ﻛﻪ میتواند آزاداﻧﻪ در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻃﻔﺎی ﺷﻬﻮت ﺑﻜﻨﺪ، زﻧﻰ ﻛﻪ میتواند ﺑﺪون ﻫﻴﭻ اﻳﺮاد و اﺷﻜﺎﻟﻰ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎ ﻣﺮدان ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺗﻤﺎس داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، اینها در ﺧﺎﻧﻮاده، ﻧﻪ ﻳﻚ ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮب و ﻧﻪ ﻳﻚ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮب و زن ﺧﻮب ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد؛ ﻟﺬا ﺑﺴﺎط ﺧﺎﻧﻮاده متلاشی شد.»[۹]
استفاده ابزاری از زن
گفتمان غالب غرب در مسئلهی زن، از دو بعد خارج نیست. مردواره کردن و وسیلهی التذاذ شدن زن: «ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏﺮب در ﻣﻮرد زن، ﻳﻚ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻛﺎﻣﻼً حسابشدهی سیاسی است؛ ﻳﻌﻨﻰ آن روزی ﻛﻪ اﻳﻦ ﻓﻜﺮ و اﻳﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن درﺑﺎرهی زن، در ﻏﺮب آﻏﺎز ﺑﻪ کار کرد و ﺷﺮوع ﻛﺮد، ﻳﻚ محاسبهی دﻗﻴﻘﻰ ﭘﺸﺖ اﻳﻦ وﺟﻮد داﺷﺖ. اﻳﻦ اﻟﺒﺘّﻪ بهعنوان ﺧﺒﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ از روی اطلاع و ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ اﺧﺒﺎر ﺑﮕﻮﻳﻢ، اﻣﺎ ﻣﺆﻳﺪات واقعیای دارد ﻛﻪ اﻳﻦ ﺗﺤﻠﻴﻞ را ﺗﻘﻮﻳﺖ میکند؛ ﻳﻌﻨﻰ از آﻏﺎز رﻧﺴﺎﻧﺲ در ﻏﺮب و ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن ﺣﻀﻮر ﺻﻨﻌﺖ و ﭘﻴﺪاﻳﺶ ﺻﻨﻌﺖ ﺟﺪﻳﺪ در ﻏﺮب، بهتدریج اﻳﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏﺮﺑﻰ رﺷﺪ ﭘﻴﺪا ﻛﺮد؛ و اوﺟﺶ در روزﮔﺎر ﻣﺎ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻟﺒﺘّﻪ اﻳﻦ اوج ﻫﻤﺮاه ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد ﺑﺎ اﻧﺤﻄﺎط و ﻧﺰول و انﺷﺎءاﷲ ﺳﺮاﻓﻜﻨﺪﮔﻰ و ﻓﺮوﭘﺎﺷﻰ اﻳﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن. ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏﺮﺑﻰ در ﻣﻮرد زن اﺟﺰاء ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻰ دارد، ﻟﻜﻦ دو ﺟﺰء در آن ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ اﺳﺖ: ﻳﻜﻰ ﻣﺮدواره ﻛﺮدن زن، ﻳﻌﻨﻰ زن را ﻣﺘﺸﺒﻪ ﺑﻪ ﻣﺮد ﻗﺮاردادن، اینیک ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻢ از اﻳﻦ ﮔﻔﺘﻤﺎن اﺳﺖ؛ ﻳﻚ ﺑﺨﺶ دﻳﮕﺮ ﻫﻢ زن را وسیلهی راﺣﺘﻰ ﺑﺮای اﻟﺘﺬاذ ﺟﻨﺴﻰ ﻣﺮد ﻗﺮار دادن، ﺣﺎﻻ اﻟﺘﺬاذ ﭼﺸﻤﻰ ﻳﺎ ﻣﺮاﺣﻞ ﺑﺪﺗﺮ و ﺑﻌﺪﺗﺮ از اﻟﺘﺬاذ ﭼﺸﻤﻰ، اﻳﻦ ﻫﻢ ﻳﻚ ﺑﺨﺶ دﻳﮕﺮ از ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏﺮﺑﻰ اﺳﺖ در ﻣﻮرد زن. اﻳﻦ مسئلهی ﻓﻤﻴﻨﻴﺴﻢ و اﻳﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ اﻣﺮوز در دﻧﻴﺎ راﻳﺞ ﺷﺪه، ﻫﻤﻪ درواقع فراوردههای آن ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻏﺮﺑﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ در نهایت ﻛﺎر ﺑﻪ اﻳﻨﺠﺎﻫﺎ میرسد.»[۱۰] استفادهی ابزاری از زن در فرهنگ غرب چنان تئوریزه شده است که زﻧﺎن نیز این خیانت و ستم آشکار را به چشم یک فرصت مینگردند:«ﺑﺴﺎط آن ﭼﻴﺰی ﻛﻪ اﻣﺮوز ﺑﻌﻨﻮان آزادی زن در دﻧﻴﺎ و از ﺳﻮی ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻨﺤﻂ ﻏﺮﺑﻰ ﭘﻬﻦ ﺷﺪه اﺳﺖ، ﺑﺮ اﻳﻦ ﭘﺎﻳﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ زن را در ﻣﻌﺮض دﻳﺪ ﻣﺮد ﻗﺮار ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮدان از آﻧﻬﺎ ﺗﻤﺘّﻌﺎت ﺟﻨﺴﻰ و لذت ﺑﺒﺮﻧﺪ و زنها وﺳﻴﻠﻪی اﻟﺘﺬاذ ﻣﺮدان ﺑﺸﻮﻧﺪ. آنها ﺑﻪ اﻳﻦ، آزادی زن میگوﻳﻨﺪ. آﻳﺎ اﻳﻦ آزادی زن اﺳﺖ؟ آنکسانی ﻛﻪ در دﻧﻴﺎی ﺟﺎﻫﻞ، ﻏﺎﻓﻞ و ﮔﻤﺮاه ﻏﺮﺑﻰ ادعا میکنند ﻃﺮﻓﺪار ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ و ﺣﻘﻮق زن ﻫﺴﺘﻨﺪ، در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺳﺘﻤﻜﺎران ﺑﻪ زن ﻫﺴﺘﻨﺪ.» [۱۱] تناقض ادعا با رفتار در تمدن غرب را میتوان در تعریف آزادی و انحصارش در آن تعریف مشاهده کرد. بهگونهای که تنها انتخابی آزاد است که در چارچوب معنایی غرب بگنجد:« ﻧﮕﺎه ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺑﻪ زن ﻛﻪ در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ نهادینهشده، ﻧﮕﺎهی ﻏﻠﻄ اﺳﺖ؛ ﻧﮕﺎه اﺑﺰاری اﺳﺖ، ﻧﮕﺎه اهانتآمیز اﺳﺖ. از نظر ﻏﺮب، علت اﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺗﻮی ﭼﺎدر ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺣﺠﺎب داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ، اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ آزاد باشید. ﺷﻤﺎ دارﻳﺪ میگوﻳﻴﺪ ﻣﻦ باﺣﺠﺎب ﻫﻢ آزادی دارم. او ﭼﻴﺰ دﻳﮕﺮی موردنظرش اﺳﺖ؛ زن را ﺑﺮای ﻧﻮازش ﭼﺸﻢ ﻣﺮد، ﺑﺮای بهرهوری ﻧﺎﻣﺸﺮوع ﻣﺮد، میخواهند ﺑﻪ ﺷﻜﻞ خاصی در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺸﻮد. اﻳﻦ، بزرگترین اﻫﺎﻧﺖ ﺑﻪ زن اﺳﺖ؛ ﺣﺎﻻ وﻟﻮ ﺑﺎ ﭼﻨﺪﻳﻦ لفاف ﺗﻌﺎرفآﻣﻴﺰ اﻳﻦ را ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ و اسمهای دﻳﮕﺮی روﻳﺶ ﺑﮕﺬارﻧﺪ.»[۱۲]
عرصه
سیاست
در جامعهای که نیازها و راهحلها بر پایهی منفعت مادی استوار است نمیتوان انتظار برپایی عدل و قسط واقعی که برآمده از حقیقت انسان است را داشت:«اﻣﺮوز ﻫﻢ ﻛﻪ دﻧﻴﺎي ﺗﻤﺪّن ﻏﺮب میخواهد عقبافتادگی ﺑﺴﻴﺎر ملامتانگیز ﺧﻮد در ﻣﻮرد مسئلهی زن را ﺟﺒﺮان ﻛﻨﺪ، ﻃﻮر دﻳﮕﺮی ﺟﺒﺮان میکند. آنها ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﻧﺴﺎﻧﻰ در ﻣﻮرد زن را ﺗﺤﺖاﻟﺸّﻌﺎع ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺗﻰ و ﺳﻴﺎﺳﻰ و اﻗﺘﺼﺎدی ﻗﺮار میدهند؛ ﻛﻤﺎ اﻳﻨﻜﻪ از اول ﻫﻢ در اروﭘﺎ همینطور ﺑﻮده اﺳﺖ و از ﻫﻤﺎن ﻫﻨﮕﺎم ﻛﻪ ﺑﻪ زﻧﺎن ﺣﻘﻮﻗﻰ داده ﺷﺪ، ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺒﺎﻧﻰ ﻏﻠﻂ اﺳﺘﻮار ﺑﻮده اﺳﺖ. »[۱۳]
اقتصادی
با انقلاب صنعتی و جنبش بورژوازی، غرب استثمار نیروی کار زﻧﺎن و دختران جوان را در پیش گرفت. انقلاب صنعتی با تفکیک سپهر عمومی و خصوصی تولیدات خانگی (نساجی) را به تولیدات کارخانهای تبدیل نمود. از پیامدهای عمیق این اتفاق، تبدیل زﻧﺎن مؤثر در تولید به زﻧﺎنی صرفاً خانهدار بود. در چنین شرایطی مرد تنها نانآور ﺧﺎﻧﻮاده بود و زن موجودی وابسته به آن. در ابتدا خانهداری زن به نفع نظام سرمایهداری بود چراکه: 1. محلی امن و آرامشبخش برای کارگران کارخانهها بود. 2. بهرهمندی از نیروی کار بدون دستمزد (زﻧﺎن در برابر خدماتی که به کارگران نظام سرمایهداری ارائه میدادند، دستمزدی دریافت نمیکردند)؛ اما توسعهی سرمایهداری، مستلزم گسترش نیروی کار ارزان و فراوان بود. حذف نیمی از جمعیت بازار کار، آنهم در شرایط اقتصادی روبه رشد و شکوفایی، نمیتوانست به نفع نظام سرمایهداری باشد لذا تلاشها برای کشاندن زﻧﺎن به بازار کار آغاز شد.«اﺻﻼً در دﻧﻴﺎی ﺻﻨﻌﺘﻰ، واردکردن زن درصحنههای اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺗﺎ ﺣﺪود زﻳﺎدي انگیزههای اﻗﺘﺼﺎدي داﺷﺖ. همینطور ﻛﻪ میداﻧﻴﺪ و اﻳﻦ در کتابها و ﻣﻘﺎﻻت و نوشتههایی ﻛﻪ درﺑﺎرهی زن نوشتهشده تحلیلشده، ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ دﻫﻬﺎ ﺳﺎل اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ مسئله گفتهشده و ﺟﺰو واﺿﺤﺎت اﺳﺖ. علت اﻳﻨﻜﻪ در اﻧﮕﻠﻴﺲ و در ﻓﺮاﻧﺴﻪ و در ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﻏﺮﺑﻰ ﻛﻼّ ﺑﺮای زن حقوقی شناختند ﻛﻪ ﺗﺎ اواﻳﻞ ﻗﺮن ﻧﻮزدﻫﻢ ﺑﺮای زن ﺣﻘﻮﻗﻰ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﺒﻮدﻧﺪ و زن مقهور مطلق دﺳﺖ ﻣﺮد ﺑﻮد در ﺗﻤﺪّن اروﭘﺎﻳﻰ. علت اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮای او ﺣﻘّﻰ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ، حق رأی، حق ﻣﺎﻟﻜﻴﺘﻰ، حق ﺗﺼﺮﻓﻰ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ او میتوانست ﻳﻚ بازوی کاری ارزاﻧﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮاي اﻳﻦ ﺻﻨﺎﻳﻌﻰ ﻛﻪ ﺗﺎزه ﺑﻪ ﺷﻜﻮﻓﺎﻳﻰ داﺷﺖ میرسید، ﻳﻌﻨﻰ زن در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻗﺮﺑﺎﻧﻰ ﺗﻤﺪّن ﺻﻨﻌﺘﻰ ﺷﺪ در اروﭘﺎ. اﻳﻦ یکچیزی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺎﻣﻼً روﺷﻦ و مشخص اﺳﺖ.»[۱۴]
فرهنگی
سرمایهداری پدیدآورندهی فرهنگ لذتجویانه در غرب بود. چراکه با ارتقاء سطح رفاه مردم، تبلیغات و مُد توانست اخلاق پروتستانی قناعت و صرفهجویانه را به حاشیه براند و اصالتالّذت را جایگزین آن کند. فرهنگی که در آن گوش دادن به امیال و تسلیم شدن در برابر آن و کسب لذت حداکثری از زندگی، توصیه و تشویق میشد. انسان منضبط، کوشا، صرفهجو و اقتدارمنش دیروز، امروز در انطباق با این فرهنگ، نیاز نظام سرمایهداری را به بهترین وجه پاسخ میدهد. در این میان زﻧﺎن به واسطهی نقشهایی که متکفلاند، ارزشهای نظام سرمایهداری- که با شخصیت خودشان پیوند خورده است- را در نسل بعد بازتولید مینمایند.«ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮب، ﻓﺮﻫﻨﮓ برنامهریزی ﺑﺮاي ﻓﺴﺎد اﻧﺴﺎن اﺳﺖ، ﻓﺮﻫﻨﮓ دﺷﻤﻨﻰ و ﺑﻐﺾ باارزشها و درخشندگیها و فضیلتهای اﻧﺴﺎﻧﻰ اﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﭽﻮن اﺑﺰار در اﺧﺘﻴﺎر ﺧﺪاوﻧﺪان زور و زر و اﻣﭙﺮاﻃﻮران ﻗﺪرت اﺳﺖ. ﺑﺎ اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ، درﺻﺪدﻧﺪ ﻧﺴﻞ بنیآدم را از ﻫﻤﻪ ﻓﻀﺎﻳﻞ اﻧﺴﺎﻧﻰ ﺗﻬﻴﺪﺳﺖ ﻛﻨﻨﺪ و انسانها را ﺑﻪ ﻣﻮﺟﻮدات ﻓﺎﺳﺪ و ﻣﻄﻴﻊ و ﺗﺴﻠﻴﻢ و ﻏﺎﻓﻞ از یاد ﺧﺪا و ﻣﻌﻨﻮﻳﺖ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻛﻨﻨﺪ. ﻣﻨﺎﻓﻊ آنها، ﺟﺰ از ﻃﺮﻳﻖ ﮔﺴﺘﺮش اﻳﻦ فرهنگ تأمین نمیشود. اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺑﺮﻫﻨﮕﻰ و اﺧﺘﻼط و اﻣﺘﺰاج ﺑﻰﻗﻴﺪ و ﺷﺮط زن و ﻣﺮد باهم اﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻜﻰ از پایههای اﺻﻠﻰ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ است و از روز اول، ﺑﺮای ﻓﺴﺎد اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ و ﺧﺮوج اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ از داﻳﺮهی ﻓﻀﺎﺋﻞ اﻧﺴﺎﻧﻰ بنیانگذاری ﺷﺪ. آنها ﻛﻪ دﻟﺸﺎن ﺑﺮای اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻧﺴﻮﺧﺘﻪ اﺳﺖ. بزرگترین ایستگاههای ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﻰ و رادﻳﻮﻳﻰ، از آن ﺻﺎﺣﺒﺎن بزرگترین کارخانهها و ﻣﻌﺎدن و ﻣﻨﺎﺑﻊ و عظیمترین ثروتهاست.» [۱۵]
چگونگی
استعمار غرایز زنانه
گرایش به زیبایی یکی از خواستهای فطری انسان بوده و احساس لذت از زیبایی و پاکیزگی با سرشت آدمی آمیخته است. از نظر روانی، زﻧﺎن به عرضهی زيبايی نزد ديگران- بيش از خود زيبايی- علاقه نشان ميدهند. به همین جهت در محيط شخصی و خصوصی کمتر از مجالس و محافل عمومی به زيبايیهای خود توجه دارند. نظام سرمایهداری با هدف انباشت سرمایه، سود و منفعت از این غرایز زنانه نهایت استفاده را میبرد:«غریزههای زنانگیای ﻛﻪ ﻣﺜﻞ همهی ﻏﺮاﻳﺰ در ﺟﺎي ﺧﻮد ﺧﻮب است، اﻣﺎ اﺳﺘﻌﻤﺎر ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ و اﺳﺘﻌﻤﺎر اﺧﻼﻗﻰ و ﺗﺮﺑﻴﺘﻰ ﺧﻮاﺳﺘﻪ از اﻳﻦ ﻏﺮاﻳﺰ استفاده کند ﺑﺮاي ﺑﻪ ﺗﺒﺎﻫﻰ ﻛﺸﺎﻧﺪن ﻋﺎﻟﻢ و آدم، اﻳﻦ خودنماییهایی ﻛﻪ ﺷﻤﺎ میبینید زﻧﺎن در همهجای دﻧﻴﺎ میکنند. اﺻﻼً زن را ﺑﺎ اﻳﻦ ﺧﺎﺻﻴﺖ میخواهند به دنیا ﻧﺸﺎن ﺑﺪﻫﻨﺪ. البته اﻳﻦ ﺧﺎﺻﻴﺖ در زن ﻫﺴﺖ، اﻳﻦ ﻏﺮﻳﺰه در همهی اﻧﺴﺎنها ﻣﺨﺼﻮﺻﺎً در زﻧﺎن، ﻋﻴﺒﻰ ﻫﻢ ﻧﺪارد، ﺟﺰﺋﻰ از ﻃﺒﻴﻌﺖ اوﺳﺖ و ﺑﺮای یکچیز ﺧﻮﺑﻰ اﺳﺖ، ﺑﺮای ﻳﻚ ﻣﻘﺼﻮد درﺳﺘﻰ اﺳﺖ. ﻣﺜﻞ همهی ﻏﺮاﻳﺰي ﻛﻪ در وﺟﻮد اﻧﺴﺎﻧﻰ ﻫﺴﺖ، اﺻﻠﺶ ﺧﻮب اﺳﺖ، اما ﺑﻪ اﻧﺤﺮاف ﻛﺸﺎﻧﺪن آنها ﻳﺎ ﺗﺸﺪﻳﺪ ﻛﺮدن آن ﻏﺮاﻳﺰ ﭼﻘﺪر مضر و آتشافروز اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻏﺮﻳﺰه ﻫﻢ همینجور اﺳﺖ و دﻧﻴﺎ روي اﻳﻦ اﻧﮕﺸﺖ ﮔﺬاﺷﺖ و ﻃﺮاﺣﺎن سیاستهای ﺗﺮﺑﻴﺘﻰ اﺧﻼﻗﻰ و ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺳﺘﻌﻤﺎري روي اﻳﻦ کارکردند و از زن اﻳﻦ ﻣﻮﺟﻮدي را ﻛﻪ ﺷﻤﺎ در دنیادارید میبینید و ﺗﺎ دﻳﺮوز ﺗﻮي ﻛﺸﻮر ﺧﻮدﻣﺎن ﻫﻢ میدیدید ﺑﻪ وﺟﻮد آوردﻧﺪ.»[۱۶]
استفاده از ویژگیهای زنانه
در فرهنگ غرب آنچه ضرورت دارد، ترکیب جذابیتهای فردی زن در کنار شخصیت اجتماعی اوست. گمراهی عمیقی که در دنیای سیاست و لابهلای اسناد ریزودرشت بینالمللی نیز دنبال میشود:«در ﻏﺮب، بهخصوص در اﻣﺮﻳﻜﺎ و در ﺷﻤﺎل اروﭘﺎ - ﻛﺸﻮرﻫﺎی اﺳﻜﺎﻧﺪﻳﻨﺎوی- ﻣﺮاﻛﺰ ﻣﻬﻤﻰ وﺟﻮد دارد ﻛﻪ اﺻﻼً ﺑﻨﺎي ﻛﺎرش ﺑﺮ عرضهی ﺟﻨﺴﻰ زن در مقابل ﻣﺮد اﺳﺖ؛ در روزنامهها و مجلات ﻫﻢ ﺗﺒﻠﻴﻎ میشود، هیچکس ﻫﻢ اﻋﺘﺮاض نمیکند! به همین دلیل ﺑﻪ ﺣﺠﺎب و ﺑﻪ ﺟﺪاﻳﻰ ﻣﺮز ﻣﻌﺎﺷﺮت زن و ﻣﺮد بهشدت اﻋﺘﺮاض میکنند، ﻳﻜﻰ از مهمترین حرفهایشان اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ زن را ﻣﺤﺪود ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ، نمیگذارید ﻛﻪ زیباییهای ﺧﻮدش را در ﻣﻌﺮض دﻳﺪ اﻓﺮاد ﻗﺮار ﺑﺪﻫﺪ، زن زﻳﺒﺎﺳﺖ میخواهد زﻳﺒﺎﻳﻰ ﺧﻮدش را ﻧﺸﺎن ﺑﺪﻫﺪ، میخواهد جاذبههای ﺧﻮدش را در ﻣﻨﻈﺮ دﻳﺪ اﻓﺮاد ﺑﮕﺬارد. اینیک ﺣﺮف پذیرفتهشده در دﻧﻴﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زن جاذبههای ﺧﻮدش را در اﺧﺘﻴﺎر دﻳﺪ ﻣﺮدان ﺑﮕﺬارد. اﻳﻦ ﺷﺪه ﻋﺮف، اﻳﻦ ﺷﺪه ﻋﺎدت. ﭼﻪ ضربهای ﺑﺮای زن از اﻳﻦ ﺑﺎﻻﺗﺮ؟ اﻟﮕﻮ درﺳﺖ ﻛﺮدن ﺑﺮای زﻧﺎن ﺑﻪ اﻳﻦ ﺷﻜﻞ - زﻧﺎن ﺧﻮدﺷﺎن را میگوﻳﻢ و ﻛﺸﻮرﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ دنبالهرو آنهایند، ﻧﻪ زﻧﺎن ﻣﺎ را - ﻳﻜﻰ از بزرگترین ضربههایی اﺳﺖ ﻛﻪ دارﻧﺪ میزنند. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻧﺒﺎﻳﺪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻠﻂ اﻧﻔﻌﺎل داﺷﺖ. ﻏﺮب در قضیهی زن و ﺧﺎﻧﻮاده، در ﻳﻚ ﮔﻤﺮاﻫﻰ و ﺿﻼﻟﺖ ﻋﻤﻴﻘﻰ ﺑﻪ ﺳﺮ میبرد. ﻓﻘﻂ ﺧﺎﻧﻮاده ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﻠﻜﻪ در ﻣﻮرد ﺷﺨﺼﻴﺖ زن، هویت زن، ﻏﺮب در ﻳﻚ ﮔﻤﺮاﻫﻰ ﻋﺠﻴﺒﻰ اﺳﺖ. »[۱۷] عدم تغیّر پذیری مبنا و غایت غرب در مسئلهی زن، حاصلی جز اهانت به او نداشته و نخواهد داشت. به عبارتی فرودستی زن در غرب پایان ندارد و تنها از صورتی به صورت دیگری تبدیل شده است:«آنهایی ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﺠﺎب و ﺑﻪ ﺟﺪاﻳﻰ ﻣﺮز ﻣﻌﺎﺷﺮت زن و ﻣﺮد بهشدت اﻋﺘﺮاض میکنند، ﻳﻜﻰ از مهمترین حرفهایشان اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ زن را ﻣﺤﺪود ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ، نمیگذارید ﻛﻪ زیباییهای ﺧﻮدش را در ﻣﻌﺮض دﻳﺪ اﻓﺮاد ﻗﺮار ﺑﺪﻫﺪ، زن زﻳﺒﺎﺳﺖ میخواهد زﻳﺒﺎﻳﻰ ﺧﻮدش را ﻧﺸﺎن ﺑﺪﻫﺪ، میخواهد جاذبههای ﺧﻮدش را در ﻣﻨﻈﺮ دﻳﺪ اﻓﺮاد ﺑﮕﺬارد. اینیک ﺣﺮف پذیرفتهشده در دﻧﻴﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ زن جاذبههای ﺧﻮدش را در اﺧﺘﻴﺎر دﻳﺪ ﻣﺮدان ﺑﮕﺬارد، اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﭼﻴﻪ؟ آﻳﺎ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ در اﻋﻤﺎق ذات آن ﻓﺮﻫﻨﮓ اروﭘﺎﻳﻰ ﻫﻤﺎن ﺑﺮداﺷﺖ ﻗﺪﻳﻤﻰ و ﺑﺎﺳﺘﺎﻧﻰ ﺗﻤﺪّن روﻣﻰ از زن ﻣﺴﺘﺘﺮ اﺳﺖ و وﺟﻮد دارد؟ زن ﻫﻨﻮز آن اﺳﺖ، اﺳﻼم اﻳﻨﺠﺎ راه ﭘﻴﺪا ﻧﻜﺮده. در دﻳﺪﮔﺎه ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﺑﺎ همهی اﻳﻦ ﻫﻴﺎﻫﻮﻳﻰ ﻛﻪ راه میاﻧﺪازﻧﺪ و ﺑﺎ همهی اﻳﻦ ﺑﻮق و ﻃﺒﻠﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﺴﺎﺋﻞ زن و ﺣﻘﻮق زن زدﻧﺪ و میزنند وﻗﺘﻰ ﺑﻪ اﻋﻤﺎق ﺑﻴﻨﺶ آنها ﺷﻤﺎ ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ میبینید ﻛﻪ ﺑﻠﻪ بازهم در ﻋﻤﻖ وﺟﺪان و اﺣﺴﺎس ﺧﻮدﺷﺎن زن را بهعنوان وسیلهای ﺑﺮای ﻣﺮد میخواهند، ﻧﻪ زن را ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮدش، ﺟﻨﺲ زن را ﺑﺮای ﺟﻨﺲ ﻣﺮد و اﻳﻦ بزرگترین اﻫﺎﻧﺖ ﺑﻪ زن اﺳﺖ»[۱۸]
اهداف غرب از الگوسازی
معرفی زن غربی به عنوان الگوی برتر
آنچه غرب برای حکمرانی بر دنیا به آن نیاز دارد، اثبات و القای برتری خویش است. پیشرفت و توسعه همراه با حس رضایت و آرامش، معیاریست که هر انسانی در دنیای امروز به دنبال آن بوده و هرآنچه بتواند آن را محقق گرداند بهترین ساختار و الگو خواهد بود. الغای الگوی زن یعنی الغای فرهنگ، ارزشها و هنجارها در تمامی سطوح و در میان تمامی افراد جامعه:«دﻧﻴﺎي ﻓﺎﺳﺪ ﻏﺮب ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ زن را، ﺷﺨﺼﻴﺖ زن را در روشهای غلط و اﻧﺤﺮاﻓﻰ ﻛﻪ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎ ﺗﺤﻘﻴﺮ ﺟﻨﺲ زن اﺳﺖ، بهزور ﺑﻪ ذﻫﻦ دﻧﻴﺎ ﻓﺮوﻛﻨﻨﺪ: زن ﺑﺮای اﻳﻨﻜﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺧﻮدش را ﻧﺸﺎن ﺑﺪﻫﺪ، ﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﺑﺮای ﻣﺮدان چشمنواز ﺑﺎﺷﺪ. اﻳﻦ ﺷﺪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺑﺮای ﻳﻚ زن؟! ﺑﺎﻳﺴﺘﻰ ﺣﺠﺎب و ﻋﻔﺎف را ﻛﻨﺎر ﺑﮕﺬارد، جلوهگری ﻛﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺮدﻫﺎ ﺧﻮﺷﺸﺎن ﺑﻴﺎﻳﺪ. اﻳﻦ ﺗﻌﻈﻴﻢ زن اﺳﺖ ﻳﺎ ﺗﺤﻘﻴﺮ زن؟ ﻏﺮب مست دیوانهی ازهمهجابیخبر، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ دستهای ﺻﻬﻴﻮﻧﻴﺴﺘﻰ، اﻳﻦ را بهعنوان ﺗﺠﻠﻴﻞ از زن َﻋﻠﻢ ﻛﺮد؛ ﻳﻚ ﻋﺪّه ﻫﻢ ﺑﺎور ﻛﺮدﻧﺪ. ﻋﻈﻤﺖ زن ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﭼﺸﻢ ﻣﺮدﻫﺎ را، ﻫﻮس ﻫﻮﺳﺮاﻧﺎن را ﺑﻪ ﺧﻮدش ﺟﻠﺐ ﻛﻨﺪ؛ اﻳﻦ اﻓﺘﺨﺎری ﺑﺮای ﻳﻚ زن ﻧﻴﺴﺖ؛ اﻳﻦ ﺗﺠﻠﻴﻞ زن ﻧﻴﺴﺖ؛ اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﺮ زن اﺳﺖ.»[۱۹] با تبلیغ، تجلیل، انتشار چهرههای بهظاهر برتر و احداث شبکههای مختلف رسانهای؛ زن به سبک اروپایی را به جهان تحمیل کردند. تحمیلی که تغییر در پوشش، مصرف، مد، آرایش، روابط جنسی و معاشرتی را به دنبال داشته است:«میخواهند زن ﺑﻪ ﺳﺒﻚ اروﭘﺎﻳﻰ را در ﺟﺎﻣﻌﻪ رواج ﺑﺪﻫﻨﺪ؛ ﻛﻪ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از ﺳﺒﻚ ﻣﺪ و ﻣﺼﺮف و آراﻳﺶ در اﻧﻈﺎر ﻋﻤﻮم و ﻣﻠﻌﺒﻪ ﻗﺮار دادن ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻨﺴﻰ ﺑﻴﻦ دو ﺟﻨﺲ؛ میخواهند اﻳﻦ ﭼﻴﺰﻫﺎ را بهوسیلهی زﻧﺎن رواج ﺑﺪﻫﻨﺪ. هر جا ﺑﺎ اﻳﻦ هدفگیری غربیها ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺸﻮد، ﻓﺮﻳﺎدﺷﺎن ﺑﻠﻨﺪ میشود! اینها کمطاقت ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ! ﻫﻤﻴﻦ ﻣﺪّﻋﻴﺎن ﻏﺮﺑﻰ، ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﻣﺨﺎﻟﻔﺘﻰ را ﺑﺎ مبانی پذیرفتهی ﺧﻮدﺷﺎن ﺗﺤﻤﻞ نمیکنند. همهجاي دﻧﻴﺎ را ﻫﻢ توانستهاند ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮار ﺑﺪﻫﻨﺪ؛ ﻣﮕﺮ محیطهای اﺳﻼﻣﻰ واﻗﻌﻰ را. ﺷﻤﺎ اﮔﺮ ﺑﻪ دﻧﻴﺎي ﻓﻘﻴﺮ آﻓﺮﻳﻘﺎ و اﻣﺮﻳﻜﺎی ﻻﺗﻴﻦ و ﺷﺮق آﺳﻴﺎ و هر جا ﻛﻪ ﺟﻮاﻣﻌﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻴﺪ، ﺧﻮاﻫﻴﺪ دﻳﺪ ﻛﻪ آﻧﺠﺎ هم توانستهاند ﻫﻤﺎن اﻟﮕﻮﻫﺎي ﺧﻮدﺷﺎن - همانطور آراﻳﺶ ﻛﺮدن، همانطور ﻣﺼﺮف ﻛﺮدن و همانطور ﻣﻠﻌﺒﻪ ﺷﺪن زن - را رواج ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺗﻨﻬﺎ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺗﻴﺮ آنها ﺑﻪ ﻧﺸﺎن ﻧﺨﻮرد، محیطهای اﺳﻼﻣﻰ اﺳﺖ و ﻣﻈﻬﺮ آنها جامعهی ﺑﺰرگ ﺟﻤﻬﻮری اﺳﻼﻣﻰ اﺳﺖ؛ ﻟﺬا بهشدت ﺑﺎ اﻳﻦ ﻣﺒﺎرزه میکنند.»[۲۰]
از بین بردن ﺣﺠﺎب و حفاظ بین زن و مرد
الگو قرار گرفتن زن غربی یعنی الگو قرار گرفتن سبک زندگی غربی، بهگونهای که با از دست رفتن حیای زﻧﺎن و غیرت ﻣﺮدان دیگر تعصبی برای از دست دادن سایر ارزشهای دینی و فرهنگی نخواهد ماند و بهراحتی تمام اصول و ارزشهای غرب مدرن پذیرفته خواهند شد.«آنچه در ﻏﺮب ﺗﺮوﻳﺞ میشود و در ﺟﻬﺎن ﺳﻮم ﻫﻢ بهشدت روی آن ﻛﺎر میشود؛ آن ﺑﺮداﺷﺘﻦ ﺣﻔﺎظ و ﺣﺠﺎب ﻣﻴﺎن زن و ﻣﺮد اﺳﺖ، آﻣﻴﺨﺘﻦ زن و مرد اﺳﺖ، ﻋﺮﻳﺎن ﻛﺮدن زن از ﭘﻮﺷﺶ ﺣﺠﺐ و ﻋﻔﺎﻓﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﻄﺮی اوﺳﺖ؛ و ﺑﺎﻳﺪ زﺣﻤﺖ ﺑﻜﺸﻨﺪ آن را از او ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ، ﺗﻼش میشود ﺑﺮای ﺳﻠﺐ اﻳﻦ، اﻳﻦ اﺳﻤﺶ آزادی ﻧﻴﺴﺖ. اﮔﺮ اﻳﻦ را ﻛﺴﻰ دﻟﻴﻞ ﺑﺸﻤﺎرد ﺑﺮ اﻳﻨﻜﻪ اﻣﺮوز وﺿﻊ زن در دﻧﻴﺎ ﺧﻮب اﺳﺖ اﻳﻦ را ﻣﺎ بهشدت اﻧﻜﺎر میکنیم؛ زﻳﺮا ﻛﻪ ﺑﺮای زن مسئلهی اول اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ در ﺧﻴﺎﺑﺎن و ﻣﺤﻴﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ و رفتوآمدها و ﻣﺮاﻛﺰ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن در ﻛﻨﺎر مرد و ﺑﺎ مرد ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﻧﺒﺎﺷﺪ.»[۲۱]
ترویج آزادی به معنای غربی
در الگوی غرب، نه تنها رفتارها بلکه معانی نیز دچار دگرگونی خواهند شد. آزادی که یک مفهوم مقدس در تمامی ادیان الهی است چنان دستخوش تمایلات نفسانی قرار گرفته که در این معنای جدید، قابلیتهای خویش در تعالی بشریت را از دست داده است:«در ﻏﺮب ارﺗﺒﺎط بیبندوباری زن و مرد ﻳﻚ ﻛﺎر راﻳﺞ اﺳﺖ و ﻋﺪم ﺣﺠﺎبﻰ و واﺳﻄﻪ و فاصلهای ﺑﻴﻦ زن و مرد در معاشرتها، ﻳﻚ ﻛﺎر ﻣﻌﻤﻮﻟﻰ اﺳﺖ. نمیگوییم ﻛﻪ در ﻛﺸﻮرﻫﺎي ﻏﺮﺑﻰ، ﻫﻤﻪ ﻣﺮدان ﻳﺎ زﻧﺎن ﻓﺎﺳﺪﻧﺪ. ﻧﻪ، ﭼﻨﻴﻦ ادعایی نمیکنیم، ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻬﻤﺘﻰ نمیزنیم؛ واﻗﻌﻴﺖ ﻫﻢ ﻧﺪارد. در ﻣﻴﺎن آﻧﺎن، ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﺮدان و زﻧﺎن ﺧﻮب و ﻧﺠﻴﺐ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ اما آزادي ﺟﻨﺴﻰ در ﺟﻮاﻣﻊ ﻏﺮﺑﻰ ﺣﺎﻛﻢ اﺳﺖ. اﻳﻦ، در آﻧﺠﺎ ﻳﻚ ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺳﺖ. در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ، آزادي ﺷﻬﻮات ﺟﻨﺴﻰ، ﻳﻚ اﻣﺮ ﻣﺒﺎح و ﻣﺠﺎز و ﺑﻰﻗﻴﺪ و ﺷﺮط اﺳﺖ. ﺑﻌﻀﻰ از ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻰ، در اﻳﻦ قسمتها ﺧﻴﻠﻰ ﻫﻢ پیشرفتهاند و زندگی ﺧﻮدﺷﺎن را ﺑﻪ شکلهای ﺷﺮمآوری درآوردهاﻧﺪ و اﻟﺒﺘّﻪ پشیماناند. اﻳﻦ ﭼﻴﺰي اﺳﺖّ ﻛﻪ ﻣﺘﻔﻜﺮان و ﺳﻴﺎﺳﺘﻤﺪاران و برنامهریزان و ﻣﺪﻳﺮان ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻰ در آن گیرکردهاند و واﻗﻌﺎً ﺑﺮاﻳﺸﺎن ﻣﺸﻜﻞ درﺳﺖ ﻛﺮده اﺳﺖ. ﻏﺮب، اﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ و اﻳﻦ ﺧﺼﻠﺖ و ﺧﻮ و ﻋﺎدت را ﺑﻪ ﺗﻤﺎم ﻛﺸﻮرﻫﺎی دﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﺻﺎدر ﻛﺮد. در ﻛﺸﻮرﻫﺎی دﻳﮕﺮ، ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺴﺎدی ﻧﺒﻮد. در ﻛﺸﻮرﻫﺎی اﺳﻼﻣﻰ و ﺣﺘّﻰ ﻛﺸﻮرﻫﺎی غیر اسلامی ﺷﺮق همچنین ﭼﻴﺰی وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺖ؛ اﻳﻦ را غربیها وارد ﻛﺮدﻧﺪ.» [۲۲]
جستارهای وابسته
- کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان
- حق رای زنان از منظر فقهی
- تلاشهای زن ستیزانه غرب در اندیشه آیتالله خامنهای
- ترسیم وضعیت زن غربی در اندیشه آیتالله خامنهای
- مساله زن و نظام ارزشی غرب در اندیشه آیتالله خامنهای
- زن غربی (تاریخچه) در اندیشه آیتالله خامنهای
پانویس
- ↑ دیدار عمومی زﻧﺎن 76/07/30 و زﻧﺎن پزشک سراسر کشور 68/10/26
- ↑ فمینیسم شکست افسانه آزادی زﻧﺎن، جلد ۲، صفحه ۴۸ و ۴۹
- ↑ زﻧﺎن ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﻪ و ﺣﻮزوی 92/02/21
- ↑ مراسم عقد ازدواج 62/12/05
- ↑ دیدار عمومی زﻧﺎن 76/07/30
- ↑ دیدار عمومی زﻧﺎن 76/07/30
- ↑ زﻧﺎن برگزیده کشور93/01/30
- ↑ زﻧﺎن برگزیده کشور93/01/30
- ↑ دیدار عمومی زﻧﺎن76/07/30
- ↑ زﻧﺎن ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﻪ و ﺣﻮزوى 92/02/21
- ↑ زﻧﺎن نخبه 71/09/25
- ↑ زﻧﺎن قرآنپژوه ﻛﺸﻮر77/07/28
- ↑ زﻧﺎن ﭘﺰﺷﻚ ﺳﺮاﺳﺮ ﻛﺸﻮر 68/10/28
- ↑ ﺳﻤﻴﻨﺎر ﻧﻘﺶ زن در جامعهی در داﻧﺸﮕﺎه ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻣﻌﻠّﻢ 64/12/10
- ↑ ﺟﻤﻌﻰ از ﭘﺰﺷﻜﺎن، 68/09/15
- ↑ زﻧﺎن آموزشوپرورش 63/11/07
- ↑ ﺳﻮﻣﻴﻦ ﻧﺸﺴﺖ اندیشههای راﻫﺒﺮدى ﺑﺎ ﻣﻮﺿﻮع زن و ﺧﺎﻧﻮاده 90/10/14
- ↑ پرستاران 65/10/15
- ↑ ﭘﺮﺳﺘﺎران 89/02/01
- ↑ ﭘﺮﺳﺘﺎران 70/08/22
- ↑ مراسم افتتاحیه کنگرهی بینالمللی زن و اﻧﻘﻼب ﺟﻬﺎﻧﻰ اﺳﻼم 67/11/08
- ↑ ﺧﻄﺒﻪ ﻧﻤﺎز ﺟﻤﻌﻪ 69/01/10
منابع
- KHMENEI.IR
- بانکی پور فرد، محمد حسین، مجموعه 5 جلدی نقش و رسالت زن، در بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی،انتشارات انقلاب اسلامی، 1391
- حسینی خامنهای، سید علی،آزادی از دیدگاه اسلام و غرب، اندیشه حوزه، شماره 14، سال 77
- سخایی، مژگان،فمینیسم؛ شکست افسانه آزادی زنان،:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1388
- دایانا پاسنو، فمنیسم؛ راه یا بی راه،مترجم: محمدرضا مجیدی، نشر معارف،1387