مساله زن و نظام ارزشی غرب در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای

از ویکی‌جنسیت

«ﻳﻚ ﻣﻄﻠﺐ اﺳﺎﺳﻰ، در ﻣﻮرد ﻧﮕﺎه اﺳﻼم ﺑﻪ ﺟﻨﺲ زن اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﮕﺎه، درﺳﺖ نقطه‌ی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﮕﺎﻫﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﺑﻪ ﺟﻨﺲ زن دارد. ﻧﮕﺎه ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﺑﻪ زن ﻳﻚ ﻧﮕﺎه اهانت‌آمیز اﺳﺖ. اﺳﻢ آن را آزادی می‌گذارند، ﻟﻜﻦ در ﺣﻘﻴﻘﺖ آزادی ﻧﻴﺴﺖ. غربی‌ها در ﻃﻮل دو ﺳﻪ ﻗﺮن اﺧﻴﺮ، ﺑﺮ روی همه‌ی ﺟﻨﺎﻳﺎت ﺧﻮد ﻧﺎﻣﻬﺎی زﻳﺒﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ. اﮔﺮ ﻗﺘﻞ ﻛﺮدﻧﺪ، اﮔﺮ ﻏﺎرت ﻛﺮدﻧﺪ، اﮔﺮ ﺑﻪ ﺑﺮدﮔﻰ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، اﮔﺮ ثروت‌های ملت‌ها را ﻣﺼﺎدره ﻛﺮدﻧﺪ، اﮔﺮ جنگ‌های ﺗﺤﻤﻴﻠﻰ ﻣﻴﺎن ملت‌ها ﺑﻪ وﺟﻮد آوردﻧﺪ و دﻳﮕﺮ ﺟﻨﺎﻳﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﻛﺮدﻧﺪ، ﺑﺮ روی همه‌ی این‌ها ﻧﺎﻣﻬﺎی خوش‌ظاهر و ﻓﺮﻳﺒﻨﺪه ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ؛ ﻧﺎم آزادی‌طلبی، ﻧﺎم ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ، ﻧﺎم دﻣﻮﻛﺮاﺳﻰ و اﻣﺜﺎل این‌ها. ﻧﺎم آزادی ﺑﺮ آنچه جهت‌گیری ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زنان اﺳﺖ، ﻳﻚ ﻧﺎم دروﻏﻴﻦ اﺳﺖ؛ اﻳﻦ، آزادی نیست.»اﺟﻼس ﺟﻬﺎﻧﻰ » [۱]

تفاوت ذاتی نگاه اسلام و غرب به زن

نگاه اسلام به زن، ذاتاً با آنچه در غرب وجود دارد متفاوت و متعارض است: «در اﻟﮕﻮی اروﭘﺎﻳﻰ زن، مسئله اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ آن‌ها می‌خواهند زن ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ، اما اﺳﻼم نمی‌خواهد زن ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺎﺷﺪ؛ آن‌ها می‌خواهند زن در ﻣﻨﺎﺻﺐ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ و صحنه‌ی اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺑﺎﺷﺪ، وﻟﻰ اﺳﻼم نمی‌خواهد؛ ﻗﻀﻴﻪ اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ اﺳﻼم زنان عالمه ﺑﺰرﮔﻰ ﭘﺮورش داده اﺳﺖ. اﮔﺮ اﻣﺮوز ﻫﻢ در جامعه‌ی ﻣﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻛﻨﻴﺪ، می‌بینید ﻛﻪ متخصصان زن، داﻧﺸﻤﻨﺪان زن، ﭘﺰﺷﻜﺎن زن، محققان زن و ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان ﺑﺰرگ زن ﻛﻢ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؛ انسان‌های ارزش‌آفرین و صاحب‌فکر و مکتب در ﺑﻴﻦ آن‌ها ﻫﺴﺖ. درصحنه‌ی ﺳﻴﺎﺳﻰ و در ﻗﻮای ﻣﺠﺮﻳﻪ و مقننه ﻫﻢ همین‌طور اﺳﺖ. در همه‌ی بخش‌های ﻛﺸﻮر، ﺣﻀﻮر زنان، ﺣﻀﻮر فعالی اﺳﺖ. ﺑﻴﻦ ﻣﺎ و آن‌ها، ﺑﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮ و ارزش‌گذاری اﺳﻼﻣﻰ و ﻏﺮﺑﻰ، ﺑﺤﺚ ﺑﺮ ﺳﺮ این‌ها ﻧﻴﺴﺖ؛ ﺑﺤﺚ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭼﻴﺰ دﻳﮕﺮی اﺳﺖ. » [۲]اسلام به دنبال حفظ شخصیت و شانیت انسانی زن است و با هرآن چه مخالف و مانع اوست مقابله می‌نماید اما ذات آنچه در غرب، به‌عنوان عدم تبعیض رفتاری میان زن و مرد، به نمایش گذاشته می‌شود، برای دست‌یابی به منفعت‌های حضور زن برای جامعه و مردان است نه برای خود زنان: «اﻣﺮوز غربی‌ها ﺧﺠﺎﻟﺖ نمی‌کشند و مسئله‌ی هم‌جنس‌بازی را به‌عنوآن ‌یک ارزش ﻣﻄﺮح می‌کنند. اﻧﺴﺎنِ باکرامت، ﻋﺮق ﺷﺮم ﺑﺮ پیشانی‌اش می‌نشیند، اﻣﺎ آن‌ها ﺧﺠﺎﻟﺖ نمی‌کشند. ﻧﮕﺎه ﻏﺮب ﺑﻪ زن، ﻧﮕﺎﻫﻰ اﺳﺖ ﻣﻨﺤﻂ، ﻧﺎﻗﺺ،گمراه‌کننده و ﻏﻠﻂ. ﻧﮕﺎه اﺳﻼم ﺑﻪ زن، ﻧﮕﺎﻫﻰ اﺳﺖ ﻋﺰّتﺑﺨﺶ، کرامت بخش، رشدآفرین، اﺳﺘﻘﻼل‌دﻫﻨﺪه‌ی ﺑﻪ ﻫﻮﻳﺖ و ﺷﺨﺼﻴﺖ زن؛ اﻳﻦ ادﻋﺎی ﻣﺎﺳﺖ. » [۳]حدود متعین در اسلام در رابطه با معاشرت زن و مرد از همین نگاه گرفته‌شده است: «غربی‌ها ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ رﻓﺘﺎر و ﻣﻌﺎﺷﺮت، ﻣﻴﺎن زن و ﻣﺮد ﺗﻔﺎوﺗﻰ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮ اﻳﻦ ﻛﺎر، ﻓﺮﻳﺒﻨﺪه و ﺑﺎﻃﻦ آن ﻣﻨﻔﻰ و ﻧﺎدرﺳﺖ اﺳﺖ. اﺳﻼم وﺟﻮد ﺣﺠﺎب ﺑﻴﻦ زن و ﻣﺮد و رﻋﺎﻳﺖ ﺑﺮﺧﻰ محدودیت‌ها را در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪ ﺿﺮوری می‌داند، اما ﺑﺎ ﻇﻠﻢ و ﺳﺘﻢ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زن و استفاده‌های ﻇﺎﻟﻤﺎﻧﻪ از زنان ﻛﻪ در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻏﺮﺑﻰ و بخصوص اﻣﺮﻳﻜﺎ و ﺑﺮﺧﻰ از ﻛﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎﻳﻰ به‌مراتب ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ اﺳﺖ، ﻣﺒﺎرزه و ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ می‌کند. »[۴] چنانچه در غرب هم بر اساس اصول خود در این رابطه اقدام می‌نمایند: «آﻣﺎری ﻛﻪ در دﻧﻴﺎ ﭘﺨﺶ می‌گردد و در روزنامه‌ها و مجلات دﻳﺪه می‌شود، ﺣﺎﻛﻰ از ﻣﺴﺎﺋﻠﻰ از ﻗﺒﻴﻞ زن‌آزاری ﻳﻌﻨﻰ زوجه آزاری؛ ﻧﻪ ﻣﻄﻠﻖ زن در ﻏﺮب اﺳﺖ. همان‌هایی ﻛﻪ در ﻣﻘﺎﺑﻞ زن ﺑﻴﮕﺎﻧﻪ ﻛﺮﻧﺶ می‌کنند و ﺗﻤﻠﻖ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ، ﺑﺎ زن ﺧﻮدﺷﺎن ﭼﻨﻴﻦ رﻓﺘﺎری را ﻧﺪارﻧﺪ؛ بلکه زن‌آزاری و ﺗﺤﻘﻴﺮ و ﺗﻀﻴﻴﻖ دارﻧﺪ. ﭘﺲ، ارزش راﻳﺞ در دﻧﻴﺎ ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از اﻳﻨﻜﻪ در ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ زن ﻧﺎﻣﺤﺮم و ﺑﺎ غیر محرم ﺧﻮد، ﻳﻚ ﻧﻮع ﮔﺸﺎﻳﺶ و آﺳﺎﻧﮕﻴﺮیﻫﺎﻳﻰ دارﻧﺪ. ﻣﺎ، ﻧﻪ. ﻣﺎ در ﻣﻌﺎﺷﺮت ﺑﺎ زن ﻧﺎﻣﺤﺮم، ﻳﻚ ﻧﻮع سختگیری‌هایی دارﻳﻢ: دﺳﺖ نمی‌دهیم. ﺷﻮﺧﻰ و ﻣﺰاح نمی‌کنیم. در اﺗﺎق دربسته، دوبه‌دو نمی‌مانیم؛ و از اﻳﻦ ﻗﺒﻴﻞ...این‌ها را ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻛﻨﻴﺪ .»[۵]

تفاوت نظام ارزشی غرب و اسلام

وقتی سخن از یک نظام ارزشی می‌شود به معنای مجموعه‌ای از بخش‌هاست که یک هدف را با هماهنگی باهم دنبال می‌کنند. نظام ارزشی غرب بر سه‌پایه‌ی لذت، ثروت و قدرت‌پایه گذاری شده است و هرآن چه تأمین‌کننده آن باشد، مطلوب است. در چنین نظام ارزشی، مجموعه‌ی مربوط به مسائل زنان نیز مستثنا نبوده و در همان سیستم ایفای نقش می‌نماید. باید توجه داشت که تفاوت و تقابل اسلام و غرب طیف وسیعی از مسائل را شامل می‌شود که ارزش‌ها یکی از مهم‌ترین مصادیق این تفاوت‌هاست.: «آﻧﭽﻪ در اﻳﻦ ﻣﻴﺎن ﺟﺎﻳﻰ ﻧﺪارد ﻳﺎ ﺟﺎی زﻳﺎدی ﻧﺪارد، ﭘﺮداﺧﺘﻦ ﺑﻪ ارزش‌های ﭘﻮچ و ﺧﻴﺎﻟﻰ و ﺑﻴﻬﻮده اﺳﺖ؛ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ در ﺟﻮاﻣﻊ زنان دﻧﻴﺎ، ﺑﻪ آن‌ها ﺧﻴﻠﻰ اﻫﻤﻴﺖ داده می‌شود. ﻣﺴﺎﺋﻠﻰ ﻣﺎﻧﻨﺪ آرایش‌ها و لباس پوشیدن‌ها و ﻣﺪﻫﺎ و ﺗﻔﺎﺧﺮﻫﺎ و ﻏﻴﺮه، ارزش‌های ﭘﻨﺪاری و پوچ‌اند. ﻏﺮب و دستگاه‌ها و شبکه‌های ﺻﻬﻴﻮﻧﻴﺴﺘﻰ و ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ می‌خواهند از اﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ شرکت‌های ﺧﻮدﺷﺎن را ﭘﻮﻟﺪارﺗﺮ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻨﺎﺑﻊ و ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﺎدّی خودشان‌اند، ﺳﺮ زنان و ﻣﺮدان را ﺑﺎ اﻳﻦ ارزش‌ها ﮔﺮم می‌کنند؛ اما در ﺟﻮاﻣﻊ اﺳﻼﻣﻰ، ﺑﻪ این چیزها اﻫﻤﻴﺖ ﻛﻤﺘﺮی داده می‌شود.»[۶]

ملاک ارزشمندی زن غربی

ارزش‌های یک جامعه ازآن‌جهت دارای اهمیت می‌باشند که رفتارها و تمایلات افراد را راهبری می‌نمایند. در جامعه‌ای که عرضه جذابیت‌های زنانه را ارزش می‌پندارد، جمعیت زنان برای ارزشمندی راهی جز پیمودن مسیر باطل جلوه‌گری نخواهند داشت: «اﻣﺮوز خانم‌های ﺑﺰرگ، ﻣﺘﻔﻜﺮ، اﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪ، ﻋﺎﻟﻢ، بااخلاق، ﺧﻮب در دﻧﻴﺎ زﻳﺎدﻧﺪ، در اﻳﻦ ﺣﺮﻓﻰ ﻧﻴﺴﺖ، امانگاه ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﺗﻤﺪّن راﻳﺞ دﻧﻴﺎ ﺑﻪ زن، آن ﻧﮕﺎه ﻧﻴﺴﺖ. ﺷﻤﺎ ﺑﺮوﻳﺪ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ از بافرهنگ‌ترین انسان‌هایی ﻛﻪ در محیط‌های ﻏﺮﺑﻰ زﻧﺪﮔﻰ می‌کنند، ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ از ﻛﺪام ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺧﻮﺷﺶ می‌آید، از آن زن ﻋﺎﻟﻢ ﻓﺎﺿﻞ ﻣﺨﺘﺮع ﻣﻜﺘﺸﻒ ﺗﻮاﻧﺎی ﺑﺮ مثلاً ﻳﻚ ﻣﻌﺠﺰه‌ی ﻋﻠﻤﻰ اما ﺑﺪون داﺷﺘﻦ هیچ‌یک از جذابیت‌های زن ﻏﺮﺑﻰ ﭘﺴﻨﺪ، ﻳﺎ ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻢ بی‌سواد بافرهنگ اما دارای آن جذابیت‌ها ﻳﻚ ﺳﺘﺎره‌ی مثلاً ﻓﺮض ﻛﻨﻴﺪ فلان جور ﺳﻴﻨﻤﺎ، ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﻛﺪام را در ﻣﻴﺰان وﺟﺪان ﺧﻮدش ﺗﺮﺟﻴﺢ می‌دهد. اﻳﻦ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺗﻠﺨﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻣﺮوز دﻧﻴﺎ ﺑﻪ آن دﭼﺎر ﻫﺴﺖ ﻛﻪ زن در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﻗﻴﻤﺖ واﻗﻌﻰ ﺧﻮدش را ﻧﺪارد، ﺑﺮای زن ﺧﻮدﻧﻤﺎﻳﻰ و جلوه‌گری و زیبایی فروشی، ﻳﻚ ﺷﺮط ﺣﺘﻤﻰ ﺷﺨﺼﻴﺖ اﺳﺖ. »[۷]

راهبرد غرب در نظام ارزشی زن

آنچه از تغییر وضعیت زن در غرب ممانعت می‌کند و تنها شکل این موقعیت را تغییر می‌دهد، در موضع ضعف قرار دادن جنس زن است که هر بار به‌گونه‌ای این راهبردش را عملیاتی می‌کند. در صدِ اخیر نیز باارزش گزاری بر فرهنگ برهنگی مقصود خویش را دنبال نموده است: «ﺗﻤﺪّن ﻏﺮب از ﻳﻜﺴﻮ زن را ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ادوار ﺗﺎرﻳﺦ، ﻃﺮف ﺿﻌﻴﻒ و ﻣﻐﻠﻮب در مجموعه‌ی ﺧﺎﻧﻮاده و ﺟﺎﻣﻌﻪ داﻧﺴﺘﻪ و نگهداشتِ و از ﺳﻮی دیگر با ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮﻫﻨﮕﻰ، دﺳﺖ ﺗﻄﺎول ﺟﻨﺲ ﻣﺮد را ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ وی گشوده و باکمال ﺗﺄﺳﻒ او را در ﻣﻮارد زﻳﺎدی در ﺣﺪّ ﻳﻚ وسیله‌ی اﻟﺘﺬاذ ﺗﻨﺰل داده اﺳﺖ.»[۸]

عملیات غرب در نظام ارزشی زن

اما چگونه می‌شود که با این ذات و این عملکرد بازهم کسانی هستند که مقهور و مغلوب غرب قرار می‌گیرند؟! قطعاً غرب اجازه نخواهد دارد تا اذهان بشریت در شرایط برابر و عادلانه در معرض تضارب آرا قرار بگیرند و بیشترین دستاوردها را در عملیات روانی «نام گذاری‌ها» به دست آورده است: «ﻳﻚ ﻣﻄﻠﺐ اﺳﺎﺳﻰ، در ﻣﻮرد ﻧﮕﺎه اﺳﻼم ﺑﻪ ﺟﻨﺲ زن اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻧﮕﺎه، درﺳﺖ نقطه‌ی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﮕﺎﻫﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﺑﻪ ﺟﻨﺲ زن دارد. ﻧﮕﺎه ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﺑﻪ زن ﻳﻚ ﻧﮕﺎه اهانت‌آمیز اﺳﺖ. اﺳﻢ آن را آزادی می‌گذارند، ﻟﻜﻦ در ﺣﻘﻴﻘﺖ آزادی ﻧﻴﺴﺖ. غربی‌ها در ﻃﻮل دو ﺳﻪ ﻗﺮن اﺧﻴﺮ، ﺑﺮ روی همه‌ی ﺟﻨﺎﻳﺎت ﺧﻮد ﻧﺎﻣﻬﺎی زﻳﺒﺎ ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ. اﮔﺮ ﻗﺘﻞ ﻛﺮدﻧﺪ، اﮔﺮ ﻏﺎرت ﻛﺮدﻧﺪ، اﮔﺮ ﺑﻪ ﺑﺮدﮔﻰ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، اﮔﺮ ثروت‌های ملت‌ها را ﻣﺼﺎدره ﻛﺮدﻧﺪ، اﮔﺮ جنگ‌های ﺗﺤﻤﻴﻠﻰ ﻣﻴﺎن ملت‌ها ﺑﻪ وﺟﻮد آوردﻧﺪ و دﻳﮕﺮ ﺟﻨﺎﻳﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﻛﺮدﻧﺪ، ﺑﺮ روی همه‌ی این‌ها ﻧﺎﻣﻬﺎی خوش‌ظاهر و ﻓﺮﻳﺒﻨﺪه ﮔﺬاﺷﺘﻨﺪ؛ ﻧﺎم آزادی‌طلبی، ﻧﺎم ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ، ﻧﺎم دﻣﻮﻛﺮاﺳﻰ و اﻣﺜﺎل این‌ها. ﻧﺎم آزادی ﺑﺮ آنچه جهت‌گیری ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زنان اﺳﺖ، ﻳﻚ ﻧﺎم دروﻏﻴﻦ اﺳﺖ؛ اﻳﻦ، آزادی نیست. »[۹] در این رابطه آنچه اهمیت دارد و به‌طورمعمول در میان اقشار متوسط، کمتر مورد مداقه قرار می‌گیرد معنا و مفهوم این نام گزاری لاست: «ﻣﺎ وﻗﺘﻰ ﺑﻪ ﻧﺎم زن ﺳﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﻢ و ﺑﻪ دﻓﺎع از زن می‌پردازیم، ﭼﻪ ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﻰ را ﻣﻄﺮح می‌سازیم، ﭼﻪ ﭼﻴﺰی را ﻣﻄﺎﻟﺒﻪ می‌کنیم و ﺑﺮای ﭼﻪ ﭼﻴﺰی ﺗﻼش می‌نماییم؟ اﻳﻦ ﻫﻢ ﺧﻴﻠﻰ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ. در اﻳﻨﺠﺎ ﻫﻢ روش اﺳﻼﻣﻰ - ﻳﻌﻨﻰ آن ﭼﻴﺰی ﻛﻪ از ﻣﺒﺎﺣﺚ اﺳﻼﻣﻰ درباره‌ی زن و ﺗﻌﺎرﻳﻒ اﺳﻼﻣﻰ و ﻣﻌﺎرف اﺳﻼﻣﻰ می‌شود ﻓﻬﻤﻴﺪ - ﺑﺎ آن ﭼﻴﺰی ﻛﻪ اﻣﺮوز در ﻏﺮب وﺟﻮد دارد، ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. آﻧﭽﻪ در ﻏﺮب ﺑﺎ ﻋﻨﻮان ﺷﻌﺎر وﺟﻮد دارد، در درجه‌ی اول آزادی زن اﺳﺖ. آزادی، ﻣﻌﻨﺎی وﺳﻴﻌﻰ را ﺷﺎﻣﻞ می‌شود؛ ﻫﻢ ﺷﺎﻣﻞ آزادی از اﺳﺎرت اﺳﺖ، ﻫﻢ ﺷﺎﻣﻞ آزادی از اﺧﻼق اﺳﺖ - ﭼﻮن اﺧﻼق ﻫﻢ ﻳﻚ قیدوبند اﺳﺖ - ﻫﻢ آزادی از ﻧﻔﻮذ ﻣﺒﻨﻰ ﺑﺮ سوءاستفاده‌ی ﻛﺎرﻓﺮﻣﺎﻳﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ زن را ﺑﺎ ﻣﺰد ﻛﻤﺘﺮی ﺑﻪ ﻛﺎرﮔﺎه می‌کشد و ﻫﻢ ﺷﺎﻣﻞ آزادی از ﻗﻮاﻧﻴﻨﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ زن را در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺷﻮﻫﺮ، ﻣﺘﻌﻬّﺪ می‌کند. آزادی، ﺑﻪ همه‌ی اﻳﻦ ﻣﻌﺎﻧﻰ می‌تواند ﺑﺎﺷﺪ. ﻛﻤﺎ اﻳﻨﻜﻪ در ﻫﻤﻴﻦ ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زن وﺟﻮد دارد، ﻃﻴﻒ وﺳﻴﻌﻰ از اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺒﺎت و درخواست‌ها ﻫﺴﺖ، ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ به‌کلی متناقض‌اند. اﻳﻦ آزادی ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ در دﻧﻴﺎی ﻏﺮب، ﺑﻴﺸﺘﺮ تفاهم از این آزادی، آزادی ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻧﺎدرﺳﺖ و ﻣﻀﺮ آن اﺳﺖ ﻳﻌﻨﻰ آزادی از قیدوبندهای ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ، آزادی از ﻧﻔﻮذ ﻣﻄﻠﻖ ﻣﺮد، آزادی از ﺣﺘّﻰ ﻗﻴﺪ ازدواج و ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺧﺎﻧﻮاده و ﭘﺮورش ﻓﺮزﻧﺪان در آﻧﺠﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻫﺪف ﺷﻬﻮاﻧﻰ زودﮔﺬری در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮد ﻧﻪ آزادی ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺻﺤﻴﺢ آن؛ ﻟﺬا ﺷﻤﺎ می‌بینید ﺟﺰو حرف‌هایی ﻛﻪ در دﻧﻴﺎی غرب‌زده می‌شود، مسئله‌ی آزادی سقط‌جنین است که اﻳﻦ نکته‌ای ﺑﺴﻴﺎر ﻣﻬﻤﻰ اﺳﺖ و بااینکه ﻇﺎﻫﺮ ﺳﺎده و ﻛﻮﭼﻜﻰ دارد؛ اما باطن ﺑﺴﻴﺎر ﺧﻄﺮﻧﺎك و ﺳﻬﻤﮕﻴﻨﻰ در اﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻣﻀﻤﺮ و ﻣﻨﺪرج اﺳﺖ. اﻳﻦ، وﺳﻴﻠﻪ و ﺷﻌﺎر و مطالبه‌ای اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻏﺮب ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻄﺮح می‌شود؛ ﻟﺬا ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻧﻬﻀﺖ آزادی زنان. در ﻧﻈﺎم ﺻﺤﻴﺢ، در ﻳﻚ مطالبه‌ای ﺻﺤﻴﺢ و ﻣﺒﺎرزه تصحیح، ﻫﺪف نمی‌تواند اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎی وﺳﻴﻌﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﺑﺨﺶ آن ﻗﻄﻌﺎً ﻣﻀﺮ اﺳﺖ؛ اگرچه ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ بخش‌های ﻣﻔﻴﺪی ﻫﻢ در آن ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل ﺷﻌﺎرﻫﺎﻳﻰ ﺑﻬﺘﺮ، مناسب‌تر، صحیح‌تر و گره‌گشاتر ﮔﺸﺖ. »[۱۰] به‌عبارت‌دیگر این تعابیر و عناوین را باید در مبانی و فرهنگ غرب فهم نمود: «ﻣﺤﺘﻮای ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﻣﻤﻠﻮ از اﻫﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﻣﻘﺎم زنان اﺳﺖ. اﻛﻨﻮن در ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﻨﺎﻃﻖ دﻧﻴﺎ مسئله‌ی ارﺗﺒﺎﻃﺎت زن و ﻣﺮد به‌صورت ﻣﺒﺘﺬل و سرگرم‌کننده درآﻣﺪه و ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎﻋﺚ دور ﺷﺪن زن از ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺧﻼﻗﻰ و حضور فعال درصحنه‌های ﺳﻴﺎﺳﻰ و ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺷﺪه اﺳﺖ و ﻃﺒﻴﻌﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺳﻼم ﺑﺎ ﭼﻨﻴﻦ مسئله‌ای ﻣﺨﺎﻟﻒ اﺳﺖ.» تنها با این رویکرد است که می‌توان شناخت دقیقی پیدا کرد و الا دچار خطا خواهیم شد: «وقتی‌که در ﻣﺤﻴﻂ ﻏﺮب، آزادی زن ﮔﻔﺘﻪ می‌شود - ﺑﺎ توجه ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮب و ﺑﺮداﺷﺖ ﻏﺮب از مسئله‌ی زن - ﺑﻪ ﻫﻴﭻ وﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ زن آزاد ﺑﺎﺷﺪ درس ﺑﺨﻮاﻧﺪ؛ ﻳﺎ زن آزاد ﺑﺎﺷﺪ در فعالیت ﺳﻴﺎﺳﻰ ورود ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ؛ ﻳﺎ زن آزاد ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮای اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺎ اﻣﻮال خودکار ﻛﻨﺪ. اﺻﻼً ﻣﺮاد از آزادی زن اﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ. آزادی زن، ﻳﻌﻨﻰ آزادی ﺟﻨﺴﻰ؛ آزادی بی‌بندوباری؛ زن ﺑﺘﻮاﻧﺪ در آن ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻬﻰ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺟﻨﺴﻰ و ﺷﻬﻮاﻧﻰ اﺳﺖ، آزاداﻧﻪ رﻓﺘﺎر ﻛﻨﺪ و دﻳﮕﺮان ﻫﻢ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ زن آزاداﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮرد ﻛﻨﻨﺪ. ﻣﻔﻬﻮم آزادی زن در ﻏﺮب اﻳﻦ اﺳﺖ. آن‌ها ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ در اﻳﺮان اﺳﻼﻣﻰ، آزادی ﻧﻴﺴﺖ. آری؛ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ اﻟﺒﺘّﻪ ﻛﻪ آزادی ﻧﻴﺴﺖ. »[۱۱] نکته مهم و حیاتی در مسئله زن رعایت اصل اعتدال هست به‌گونه‌ای که تمامی آنچه به‌عنوان حق، تکلیف و یا هر چیز دیگر در ارتباط با زن و انسان تعریف می‌شود باید ناظر به هدف غایی و کمال ویژه‌ای باشد که در متن خلقت برای او تعریف‌شده است. نتیجه توسعه در مفهوم آزادی برای زن در غرب که آن‌هم حاصل تفکر مادی‌گرای غرب هست چیزی جزء نگاه ابزاری، فشارهای جسمانی، روانی و روحی برای زن نبوده است

ساختار نظام ارزشی زن در غرب

با توجه حاکمیت نظام سرمایه‌داری در غرب، خیلی دور از انتظار نخواهد بود که نظام ارزشی در چنین جامعه‌ای ساختار منفعت‌گرایی داشته باشد. منفعتی که پاسخ گوی نظام مردسالاری است نه نیاز زنان: «در ﻣﻮرد مسئله‌ی اول ﻛﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎه زن در زﻧﺪﮔﻰ و در ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ - ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﻌﺒﻴﺮی ﻛﻪ می‌خواهید ﻣﻄﺮح ﻛﻨﻴﺪ، می‌شود از آن اﺳﻢ ﺑﺮد - اﺷﻜﺎل اﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ نامعادله‌ای را به‌تدریج ﺑﻪ وﺟﻮد آورده‌اند؛ یک‌طرف ذﻳﻨﻔﻊ، یک‌طرف ﻣﻮرد اﻧﺘﻔﺎع؛ ﺑﺸﺮﻳﺖ را این‌جوری ﺗﻘﺴﻴﻢ کرده‌اند. ﻃﺮف ذﻳﻨﻔﻊ ﻣﺮد اﺳﺖ، ﻃﺮف ﻣﻮرد اﻧﺘﻔﺎع ﻋﺒﺎرت اﺳﺖ از زن. اﻳﻦ به‌طور آرام، ﺑﺎ ﺗﺪرﻳﺞ، ﺑﺎ شیوه‌های ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن، ﺑﺎ ﺗﺒﻠﻴﻐﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ، در ﻃﻮل دﻫﻬﺎ ﺳﺎل - ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻪ صدسال، ﺻﺪ و ﭘﻨﺠﺎه ﺳﺎل ﺑﺮﺳﺪ، ﻛﻪ ﻣﻦ دﻗﻴﻖ نمی‌توانم ﺑﮕﻮﻳﻢ و اﻳﻦ مسئله ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻘﻴﻖ اﺳﺖ در ﺟﻮاﻣﻊ ﻏﺮﺑﻰ در درجه‌ی اول و ﺑﻌﺪ در ﺟﻮاﻣﻊ دﻳﮕﺮ جاافتاده ﺷﺄن اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ زن را این‌جوری ﻣﻌﺮﻓﻰ ﻛﺮدﻧﺪ، این‌جوری ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﺮدﻧﺪ: زن به‌عنوان ﻣﻮﺟﻮدی ﻛﻪ ﻣﻮرد اﻧﺘﻔﺎع ﻣﺮد ﺑﺎﻳﺪ ﻗﺮار ﺑﮕﻴﺮد. ﻟﺬا در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ اگر زن ﺑﺨﻮاﻫﺪ در جامعه‌ی ﻧﻤﻮد ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ، ﺷﺨﺼﻴﺖ ﭘﻴﺪا ﻛﻨﺪ، ﺣﺘﻤﺎً ﺑﺎﻳﺪ از جذابیت‌های ﺟﻨﺴﻰِ ﺧﻮدش ﭼﻴﺰی را اراﺋﻪ ﺑﺪﻫﺪ. حتی در ﻣﺠﺎﻟﺲ رﺳﻤﻰ، ﻧﻮع ﭘﻮﺷﺶ زن ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻮری ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﺮای ﻃﺮف ذﻳﻨﻔﻊ و ﻣﻨﺘﻔﻊ - ﻳﻌﻨﻰ ﻃﺮف ﻣﺮد - چشم‌نواز ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ بزرگ‌ترین ﺿﺮﺑﻪ، بزرگ‌ترین اﻫﺎﻧﺖ، بزرگ‌ترین حق‌کشی ﻛﻪ درزمینه‌ی مسئله‌ی زن انجام‌گرفته، ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ. در محیط اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ ﺷﻜﻞ ﺑﮕﻴﺮد ﻛﻪ زن به‌عنوان ﻃﺮف ﻣﻮرد اﻧﺘﻔﺎع، ﺑﺮای استفاده‌ی یک‌طرف ذﻳﻨﻔﻊ ﻣﻄﺮح ﺷﻮد؛ اﻳﻦ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ اﻣﺮوز در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ وﺟﻮد دارد. دﻳﮕﺮان ﻫﻢ از آن‌ها ﺗﻘﻠﻴﺪ ﻛﺮدﻧﺪ، در راﻫﺶ ﻛﻮﺷﺶ ﻛﺮدﻧﺪ، ﺗﻼش ﻛﺮدﻧﺪ و اﻳﻦ در دﻧﻴﺎ جاافتاده. اﮔﺮ ﻛﺴﻰ ﺧﻼف اﻳﻦ را ﺑﮕﻮﻳﺪ، ﻋﻠﻴﻪ او ﺟﻨﺠﺎل می‌کنند. ﻓﺮض ﻛﻨﻴﻢ اﮔﺮ در ﻳﻚ جامعه‌ای مسئله‌ی آراﻳﺶ زنان ﺗﺒﺮج زنان در محیط‌های ﻋﻤﻮﻣﻰ ﻣﺤﻜﻮم ﺷﻮد، ﺟﻨﺠﺎل ﺑﻠﻨﺪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. اﮔﺮ نقطه‌ی ﻣﻘﺎﺑﻞ آن اﻧﺠﺎم ﺑﮕﻴﺮد - ﻳﻌﻨﻰ در ﻳﻚ جامعه‌ای ﻋﺮﻳﺎﻧﻰ زنان مطرح ﺷﻮد -ﻫﻴﭻ سروصدایی در دﻧﻴﺎ ﺑﻠﻨﺪ نمی‌شود؛ اما وﻗﺘﻰ پوشش زن، ﻋﺪم ﺗﺒﺮج زن، آراﻳﺶ ﻧﻜﺮدن زن در جامعه‌ی ﻣﻄﺮح ﺷﻮد، دستگاه‌های مسلط ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺗﻰ دﻧﻴﺎ سربلند می‌کنند، ﺟﻨﺠﺎل می‌کنند؛ اﻳﻦ نشان‌دهنده‌ی اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ، ﻳﻚ ﺳﻴﺎﺳﺘﻰ، ﻳﻚ راﻫﺒﺮدی وﺟﻮد دارد ﻛﻪ سال‌های متمادی اﺳﺖ دﻧﺒﺎل می‌شود و پایه‌اش اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺟﺎﻳﮕﺎه، اﻳﻦ ﺷﺄن، اﻳﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻏﻠﻂ و اهانت‌آمیز را ﺑﺮای زن ﺗﺜﺒﻴﺖ ﻛﻨﻨﺪ؛ و ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻛﺮدﻧﺪ. »[۱۲]

سیاست و نظام ارزشی

آنچه غرب را در ساخت، تبلیغ و ترویج نظام‌های ارزشی منطبق با راهبردهایش موفق می‌دارد همسویی و هماهنگی تمام ارکان آن با یکدیگر است. چنانچه در رابطه با نظام ارزشی زن نیز سیاست به کمک عرصه فرهنگ آمده است: «ﺷﻤﺎ می‌بینید در ﻏﺮب باحجاب ﺗﺪرﻳﺠﺎً به‌صورت ﻋﻠﻨﻰ دارد ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ می‌شود. ﻋﻨﻮاﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺮای اﻳﻦ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ذﻛﺮ می‌کنند، اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﺣﺠﺎب ﻧﻤﺎد ﻳﻚ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﺬﻫﺒﻰ اﺳﺖ؛ ﻣﺎ نمی‌خواهیم در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺎ - ﻛﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﻻﺋﻴﻚ ﻫﺴﺘﻨﺪ - ﻧﻤﺎدﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﻰ ﻣﻄﺮح ﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻦ اﻳﻦ دروغ اﺳﺖ؛ ﺑﺤﺚ ﻣﺬﻫﺐ و ﻏﻴﺮ ﻣﺬﻫﺐ ﻧﻴﺴﺖ؛ بحث اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﻴﺎﺳﺖ راﻫﺒﺮدی اﺳﺎﺳﻰِ ﺑﻨﻴﺎﻧﻰ ﻏﺮب ﺑﺮ ﻋﺮﺿﻪ ﺷﺪن و ﻫﺮزه ﺷﺪن زن اﺳﺖ و ﺣﺠﺎب، ﻣﺨﺎﻟﻒ آن اﺳﺖ. ﺣﺘّﻰ اﮔﺮ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺣﺠﺎب ﻧﺎﺷﻰ از ﻳﻚ اﻧﮕﻴﺰه و اﻳﻤﺎن دﻳﻨﻰ ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ، ﺑﺎ آن ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ می‌کنند؛ ﻣﺸﻜﻞ اﺳﺎﺳﻰ اﻳﻦ اﺳﺖ. »'[۱۳] هرچند که منافاتی با شعارها و ادعاهای آن‌ها داشته باشد. تاریخ غرب پر است از فدا کردن منفعت‌ها برای منفعت بالاتر و بزرگ‌تر: «آن‌ها دروغ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ و ﻣﻄﻠﻘﺎً ﺑﻪ دﻣﻮﻛﺮاﺳﻰ و آزادی و آرای ﻣﺮدم اﺣﺘﺮام نمی‌گذارند؛ نمونه‌اش ﻣﻤﻨﻮﻋﻴﺖ ﺣﺠﺎب در ﻣﺪارس ﺑﺮﺧﻰ ﻛﺸﻮرﻫﺎی اروﭘﺎﻳﻰ اﺳﺖ. اﺟﺎزه نمی‌دهند دﺧﺘﺮ محصل ﺑﺎ روﺳﺮی ﺑﻪ ﻛﻼس ﺑﺮود و درس ﺑﺨﻮاﻧﺪ. در اروﭘﺎ، اﻳﻦ ﺣﻔﺎظ و ﺣﺠﺎب از ﻗﺪﻳﻢ ﻧﺒﻮده، اما درعین‌حال ﻫﻤﻴﺸﻪ و ﻇﻮاﻫﺮ و ﻧﻪ ازلحاظ بقیه‌ی ﺟﻬﺎت اﺧﻼﻗﻰ و ﻏﻴﺮه؛ ﻟﻴﻜﻦ آن ﺣﺠﺎب و حفاظ ﻫﻢ ﻧﺒﻮده؛ اما درعین‌حال ﻫﻤﺎن ظلم‌ها ﻫﻢ می‌شده اﺳﺖ.»'ﭘﻴﺎم ﺑﻪ کنگره‌ی ﻋﻈﻴﻢ ﺣﺞ 83/10/29

هنر و نظام ارزشی

غرب برای تطهیر باطن و حقیقت خود و همچنین برای القای تمدن ادعایی خویش ناگزیر است تا از هنر و رسانه بهره‌مند گردد: «این‌ها توانسته‌اند ﺑﺎ ﻛﻤﻚ اﺑﺰارﻫﺎی ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪی ﺗﺒﻠﻴﻐﺎﺗﻰ و ارﺗﺒﺎﻃﺎﺗﻰ - ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮن، ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﻨﺮ، ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﻫﺎﻟﻴﻮود، ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺑﺎزﻳ‌ﻬﺎی اﻳﻨﺘﺮﻧﺘﻰ و رایانه‌ای، ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺳﺮﻳﻊ در دﻧﻴﺎ - ﺳﺮ ﺑﺸﺮﻳﺖ را ﻛﻼه ﺑﮕﺬارﻧﺪ. ادﻋﺎی ﺗﻤﺪّن می‌کنند، اما ﺗﻤﺪّن ﻧﺪارﻧﺪ؛ واﻗﻌﺎً وﺣﺸﻰ ﻣﺤﺾ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻗﺒﻼً ﮔﻔﺘﻢ؛ ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮان ﻣﺮﺗﺐ ﻣﻨﻈﻤﻰ وﻗﺘﻰ در ﺧﻴﺎﺑﺎن راه ﺑﺮود، ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ آزار او ﺑﻪ ﻣﻮرﭼﻪ ﻫﻢ نمی‌رسد؛ اما ﺷﻤﺎ ﻧﺎﮔﻬﺎن اﻳﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺟﻮان را در زﻧﺪان اﺑﻮﻏﺮﻳﺐ ﭘﻴﺪا ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ؛ ﺑﺎ دﺳﺖ ﺧﻮدش ﻣﺮد ﻋﺮاﻗﻰ را ﺷﻜﻨﺠﻪ می‌کند و ﻗﻬﻘﻬﻪ ﺳﺮ می‌دهد و ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮدی آدم می‌کشد! یک‌وقت ﻛﺴﻰ ﻋﺼﺒﺎﻧﻰ می‌شود و آدم می‌کشد؛ ﻧﻪ، این‌ها ﺑﺎ ﺧﻮﻧﺴﺮدی و در ﺣﺎل ﻗﻬﻘﻬﻪ آدم می‌کشند و ادعای دﻣﻮﻛﺮاﺳﻰ ﻫﻢ می‌کنند! این‌ها ﺑﺎ ﺟﺒﺎرﺗﺮﻳﻦ حکومت‌ها، حکومت‌های ﻛﻮدﺗﺎﻳﻰ، حکومت‌های ﻧﻈﺎﻣﻰ و حکومت‌هایی ﻣﺜﻞ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮی، در ﻋﻴﻦ اﺳﺘﺒﺪاد، ﭼﻮن در ﺧﺪﻣﺖ آن‌ها و ﻣﻨﺎﻓﻊ آن‌ها ﻫﺴﺘﻨﺪ، نه‌تنها ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ نمی‌کنند، اﺻﻼً از آن‌ها ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻫﻢ می‌کند.»[۱۴]

نقش زن در نظام ارزشی

در چنین ساختاری نقش زن کاملاً مشخص است: «ازنظر ﻏﺮب و ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ ﻳﻜﻰ از ارزش‌هایی ﻛﻪ ﺑﺮای زن ﻣﺘﺼﻮراﺳﺖ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ باوجود ﺧﻮد و باشخصیت ﺧﻮد وﺳﺎﻳﻞ اﻟﺘﺬاذ و بهره‌مندی دﻳﮕﺮان را ﻓﺮاﻫﻢ آورد لذا وﻗﺘﻰ ﻣﺎ ﺑﺮ اﺳﺎس ﻓﺮﻫﻨﮓ اسلامی اعلام می‌کنیم ﻛﻪ اﺳﻼم ﺑﺮای ﻣﻌﺎﺷﺮت زن و ﻣﺮد ﻣﺤﺪودﻳﺘﻰ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪه معاشرت ﺑﻰﻗﻴﺪ و ﺷﺮط زن و ﻣﺮد را ﺟﺎﻳﺰ ﻧﺪاﻧﺴﺘﻪ، ﻣﺎ را متهم می‌کنند ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ زن اﻫﺎﻧﺖ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ. درحالی‌که اﻫﺎﻧﺖ آن ﭼﻴﺰی اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮب ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ زن دﻳﺪه می‌شود »[۱۵]

جایگاه ارزشی زن در غرب

هیچ گزارشی به‌اندازه جایگاه ارزشی زن نمی‌تواند حقیقت نظام ارزشی غرب را ارزیابی نماید:

بعد فردی

در مواردی تفاوت آنچه غرب عمل می‌کند با آنچه ادعا دارد بسیار است. چنانچه در رابطه با هویت زن غربی این امر به‌وضوح مشاهده می‌گردد و هویت تبعی داشتن جزو لاینفک زن غربی است: «اﻣﺮوز ﻫﻢ وﻗﺘﻰ زﻧﻰ ﺑﺎ ﻣﺮدی ازدواج می‌کند و ﺑﻪ خانه‌ی ﺷﻮﻫﺮ می‌رود، ﺣﺘّﻰ ﻧﺎم ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ او ﻋﻮض می‌گردد و ﻧﺎم ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ ﻣﺮد می‌شود. زن ﺗﺎ وﻗﺘﻰ ﻧﺎم ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ ﺧﻮد را دارد ﻛﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﻜﺮده اﺳﺖ؛ وﻗﺘﻰ ﺷﻮﻫﺮ ﻛﺮد، ﻧﺎم ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ زن ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ ﻣﺮد ﺗﺒﺪﻳﻞ می‌شود. اﻳﻦ رﺳﻢ غربی‌هاست؛ در ﻛﺸﻮر ﻣﺎ این‌طور ﻧﺒﻮده، ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ. زن ﻫﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻰ ﺧﻮدش را ﺑﺎ ﺧﻮدش ﺣﻔﻆ می‌کند؛ وﻟﻮ ﺑﻌﺪ از ازدواج. آن، نشانه‌ی ﻫﻤﺎن ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺪﻳﻤﻰ ﻏﺮﺑﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮد ﺳﺮور زن اﺳﺖ. »[۱۶] این تابعیت به اینجا ختم نمی‌شود و تمام ساحات و مراودات زن را نیز در برمی‌گیرد به‌گونه‌ای که زن برای ارتباط با محارم خود نیز باید گوش به فرمآن‌ همسر خود باشد. شاید به‌ظاهر تفاوتی با آنچه در جوامع اسلامی رخ می‌دهد نداشته باشد[۱۷] اما تفاوت اصلی آنجا نمایان می‌شود که این محدودیت در عرصه اجتماعی و میان زن و مرد برداشته خواهد شد و قیدی در این مراودات وجود نخواهد داشت حال‌آنکه اسلام در رابطه با معاشرت زن و مرد نامحرم قیودی را مشخص نموده است. در این شرایط قطعاً آنکه متضرر خواهد شد زن است و آنکه متنعم می‌شود مردانند «ﻣﺎ ﻣﻴﮕﻮﻳﻴﻢ در ﻣﻌﺎﺷﺮت زن ﺑﺎ ﻣﺮد، ﺑﺎﻳﺪ ﺣﺪودی رﻋﺎﻳﺖ ﺷﻮد؛ اما درعین‌حال ﻛﻪ اﻳﻦ ﺣﺪود ﺑﺎﻳﺪ رﻋﺎﻳﺖ ﺷﻮد، زن آزاد اﺳﺖ. ﺑﺎ ﭘﺪرش ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻮرد ﻛﻨﺪ، آزاد اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮ، آزاد اﺳﺖ. ﺑﺎ ﺑﺮادر، آزاد اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻰ ﻫﻴﭻ ﻣﺮدی رابطه‌ی ﺑﺮﺗﺮی، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻗﻮه‌ی ﻗﺎﻫﺮه، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ زن ﻧﺪارد. ﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ، ﻧﻪ ﭘﺪر، ﻧﻪ ﺑﺮادر. درعین‌حال، در معاشرت‌ها، ﺑﻴﻦ زن و ﻣﺮد ﻣﺮزی ﺑﺎﻳﺪ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ؛ اما در آن ﻓﺮﻫﻨﮓ، درﺳﺖ به‌عکس اﺳﺖ. زن در معاشرت‌ها، ﺑﻰﻗﻴﺪ و ﺷﺮط، آزاد اﺳﺖ. ﻳﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮم می‌تواند در اﺗﺎق ﺧﻠﻮﺗﻰ ﻣﻴﮕﺴﺎری ﻛﻨﺪ. اﻳﻦ، ازلحاظ ﻋﺮف ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮﺑﻰ اﺷﻜﺎﻟﻰ ﻧﺪارد؛ اما ﻫﻤﻴﻦ زن، ﺑﺮده‌ی ﺷﻮﻫﺮش اﺳﺖ و اﮔﺮ ﺷﻮﻫﺮ اﺟﺎزه ﻧﺪﻫﺪ ﻛﻪ او ﺑﺎ ﭘﺪرش ﺣﺘّﻰ، ﺳﻼم و ﻋﻠﻴﻚ ﻛﻨﺪ، ﻣﺠﺒﻮر اﺳﺖ ﺗﺴﻠﻴﻢ او ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ! اﻳﻦ، درﺳﺖ نقطه‌ی ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻧﻈﺮ اﺳﻼم اﺳﺖ.»[۱۸]

بعد خانوادگی

زن غربی از آن موقعیت و منزلتی که یک زن باید در خانواده، دارا باشد محروم است به‌گونه‌ای که حتی از مواهب مادری نیز به‌طور کامل و سالم برخوردار نیست چه رسد به همسری و در مراتب بعدی، حضور موفق اجتماعی و ...: «در ﺟﻮاﻣﻊ ﻏﺮب و آمریکایی زن ﻣﻮرد ﺗﺤﻘﻴﺮ و ﻇﻠﻢ ﺷﻮﻫﺮ و ﻓﺮزﻧﺪان ﻗﺮار می‌گیرد و از ﺣﻖّ ﻣﺎدری ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی واﻗﻌﻰ آن ﻣﺤﺮوم اﺳﺖ؛ اما در جامعه‌ی اﺳﻼﻣﻰ اﻳﺮان زنان ﻣﺎ در ﺳﻄﻮح ﻋﺎﻟﻰ زﻧﺪﮔﻰ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻗﺮار دارﻧﺪ ارزش‌های اﻧﺴﺎﻧﻰ ﺧﻮد را ﺑﺎ ﺣﻀﻮر در ﻣﻴﺪان ﺟﻨﮓ و فعالیت‌های ﺑﺎزﺳﺎزی اﻳﻔﺎی ﻧﻘﺶ و ﻗﺪرت رواﻧﻰ ﺧﻮد در ﭘﻴﺸﺒﺮد اﻫﺪاف اﺳﻼم و ﻧﻈﺎم اﺳﻼﻣﻰ ﻧﺸﺎن داده‌اﻧﺪ. » [۱۹]در مورد وضعیت زن در مقام همسری آمارهای فراوانی وجود دارد که به خشونت‌های خانگی منسوب می‌گردد به‌گونه‌ای که آنچه در ویترین غرب و در اجتماع و مراسم رسمی آن‌ها مشاهده می‌شود هیچ سنخیتی با آنچه در سپهر خصوصی شأن رخ می‌دهد ندارد: «اﻳﻦ غربی‌هایی ﻛﻪ می‌بینید این‌قدر ﺟﻨﺠﺎل می‌کنند و ﺳﺮ مسئله‌ی زن این‌قدر ﺑﺎزی درمی‌آورند، همین‌جا ﮔﺮﻓﺘﺎرﻧﺪ. ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﻣﺎ اﺣﺘﺮام زن را ﻧﮕﻪ می‌داریم. ﺑﻠﻪ اﺣﺘﺮام زن را ﺗﻮی ﻣﺠﺎﻟﺲ رﺳﻤﻰ و ﺗﻮی فروشگاه‌ها و خیابان‌ها ﻧﮕﻪ می‌دارند آن‌هم ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی تلذذ از او؛ اما ﺗﻮی ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﻢ ﺷﻮﻫﺮ ﺑﺎ زﻧﺶ همین‌طور اﺳﺖ؟ ﭼﻘﺪر زن‌آزاری، ﭼﻘﺪر ﻛﺘﻚ زدن زﻧﻬﺎ ﺑﻪ دﺳﺖ ﻣﺮدﻫﺎ، ﭼﻘﺪر فاجعه‌آفرینی در داﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ، ﻗﻠﺪرﻣﺂﺑﻰ و... »[۲۰]

بعد اجتماعی

با تمام هزینه‌ای که زنان در غرب برای به دست آوردن شانیت و شخصیت خودکرده‌اند اما همچنان سرگرد آن‌همان کوچه‌های تاریک ظلم تاریخی مانده‌اند و چرایی آن برمی‌گردد به عدم‌تشخیص صحیح و عملکرد نادرست: «ﺷﻌﺎرﻫﺎ و بافته‌های ذﻫﻨﻰ غربی‌ها در ﻣﻮرد زن، ﻫﻴﭻ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻪ ﺟﻠﻮی ﻇﻠﻤﻰ را ﻛﻪ در ﺧﺎﻧﻮاده و ﺑﻴﺮون ﺧﺎﻧﻮاده در ﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﻪ زﻧﻬﺎ می‌شده- ﻛﻪ ﻫﻨﻮز ﻫﻢ می‌شود- ﺑﮕﻴﺮد. اﮔﺮ ﻓﺮض ﻛﻨﻴﻢ ﺑﺸﻮد در جامعه‌ای از مظلومیت زنان- ﻛﻪ اﻳﻦ ﻣﻈﻠﻮﻣﻴﺖ ﻫﻢ ﻳﻚ ﻋﻠﻞ ﻃﺒﻴﻌﻰ و ﻗﻬﺮی دارد- ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی ﻛﺮد، ﻓﻘﻂ در سایه‌ی اﺧﻼق و ﻗﺎﻧﻮن و ﺗﻬﺬﻳﺐ و مهذب ﻣﺮدان اﺳﺖ؛ اما اﻣﺮوز در ﻏﺮب ﻣﻄﻠﻘﺎً از اﻳﻦ ﺧﺒﺮی ﻧﻴﺴﺖ. آزار زنان، ﻓﺸﺎرﻫﺎی ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺟﺴﻤﺎﻧﻰ و آزارﻫﺎی روﺣﻰ ﺑﺮ زنان در ﻏﺮب، آﻣﺎرﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ اﻵن دارﻧﺪ می‌دهند، به‌مراتب از ﻛﺸﻮر ﺧﻮد ﻣﺎ و از ﺟﺎﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﺎ اطلاع دارﻳﻢ، ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺟﻠﻮی آن ﻣﺸﻜﻞ را ﻫﻢ ﻧﺘﻮاﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ، از این‌طرف ﻫﻢ این‌همه ﺿﺎﻳﻌﻪ اﻳﺠﺎد ﻛﺮدﻧﺪ. »[۲۱]آنچه غرب را در مسئله خشونت علیه زن با مشکل مواجهه نمود تعریف وسیع مفهوم خشونت بود. به‌گونه‌ای که قوانین حمایتی در مقابله با خشونت علیه زنان خود به عاملی تحریک‌کننده در جهت خشونت تبدیل شد. اینکه زنان هر مسئله‌ای در دادگاه را به معنای خشونت مطرح می‌کردد مردان را در خشونت علیه زنان بیشتر تحریک می‌کرد. نکته مهم دیگر این است که در مسئله خشونت قانون به‌تنهایی نمی‌تواند عامل بازدارنده باشد پس بر این اساس می‌توان گفت که نقش اخلاق و تهذیب مرد در امر خشونت علیه زنان و همچنین رعایت اخلاق و حدود از طرف زن می‌تواند عاملی برای منع خشونت علیه زنان باشد. به‌عبارت‌دیگر در مسئله خشونت طرفین دعوا باید هر دو به رعایت اخلاق بپردازند و قانون نقش حمایتی در این مسئله را داشته باشد.

دستاوردها

دستاورد نظام ارزشی غرب در جامعه، بیش از آنکه متوجه زنان باشد مردان را متنعم ساخته است به‌عبارت‌دیگر مردسالاری مدرن خروجی نظام ارزشی غرب برای زنان است: «ﻳﻜﻰ از نشانه‌های ﻣﺮدﺳﺎﻻری غربی‌ها ﻫﻤﻴﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ زن را ﺑﺮای ﻣﺮد می‌خواهند؛ ﻟﺬا ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ زن آراﻳﺶ ﻛﻨﺪ، ﺗﺎ ﻣﺮد اﻟﺘﺬاذ ﺑﺒﺮد! اﻳﻦ ﻣﺮدﺳﺎﻻری اﺳﺖ، اﻳﻦ آزادی زن ﻧﻴﺴﺖ؛ اﻳﻦ در ﺣﻘﻴﻘﺖ آزادی ﻣﺮد اﺳﺖ. می‌خواهند ﻣﺮد آزاد ﺑﺎﺷﺪ، ﺣﺘّﻰ ﺑﺮای اﻟﺘﺬاذ ﺑﺼﺮی، ﻟﺬا زن را ﺑﻪ ﻛﺸﻒ ﺣﺠﺎب و آراﻳﺶ و تبرج در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺮد ﺗﺸﻮﻳﻖ می‌کنند، البته اﻳﻦ ﺧﻮدﺧﻮاﻫﻰ را ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺮدان در ﺟﻮاﻣﻌﻰ ﻛﻪ از دﻳﻦ ﺧﺪا بهره‌مند ﻧﺒﻮدﻧﺪ، از دوره‌های ﻗﺪﻳﻢ ﻫﻢ داﺷﺘﻨﺪ، اﻣﺮوز ﻫﻢ دارﻧﺪ؛ غربی‌ها ﻫﻢ ﻣﻈﻬﺮ اﻋﻼی اﻳﻦ ﺑﻮدﻧﺪ. »[۲۲] دنباله این مردسالاری مدرن، پیش روی در فساد و تنزل یافتن شخصیت انسانی افراد بوده است: «اﺳﺎس ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺮب اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ زن را به‌عنوان ﻛﺎﻻ، به‌عنوان وسیله‌ی ﺗﻤﺘﻊ ﺑﺮای ﻣﺮد در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﺮﺿﻪ ﺑﻜﻨﺪ. ﺗﺸﻮﻳﻖ و تحریر ﺑﺮ عریان گرایی ﺑﻪ اﻳﻦ ﺟﻬﺖ اﺳﺖ. در ﻏﺮب، زن‌آزاری در ﻃﻮل صدسال و دوﻳﺴﺖ ﺳﺎل ﮔﺬﺷﺘﻪ اﻓﺰاﻳﺶ پیداکرده اﺳﺖ، ﻛﺎﻫﺶ ﭘﻴﺪا ﻧﻜﺮده اﺳﺖ. آزادی ﺟﻨﺴﻰ و بی‌بندوباری ﺟﻨﺴﻰ در ﻏﺮب ﻣﻮﺟﺐ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ دﻳگر ً ﺷﻬﻮت ﺑﺸﺮی ﻛﻪ ﻏﺮﻳﺰی و ﻃﺒﻴﻌﻰ اﺳﺖ، از ﺟﻮﺷﺶ ﺑﻴﻔﺘﺪ. قبلاً این‌جور ﺗﺒﻠﻴﻎ می‌کردند، می‌گفتند ﺑﮕﺬارﻳﺪ زن و ﻣﺮد در ﺟﺎﻣﻌﻪ رواﺑﻂ آزاد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺣﺮص ﺷﻬﻮت ﺟﻨﺴﻰ ﻛﻢ ﺑﺸﻮد؛ ﻋﻤﻼً ﻣﻌﻠﻮم ﺷﺪ ﻛﻪ ﻗﻀﻴﻪ به‌عکس اﺳﺖ. ﻫﺮ ﭼﻪ آزادی رواﺑﻂ زن و ﻣﺮد در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺸﻮد، ﺑﺎ وﺿﻌﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ وﺟﻮد آوردﻧﺪ، ﺣﺮص ﺷﻬﻮاﻧﻰ ﺑﺸﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮ می‌شود. »[۲۳] تفاوت نگاه اسلام و غرب در مسئله غرایز طبیعی این است که غرب درگذشته غرایز طبیعی انسان را سرکوب و امروز به دنبال تشویق و تحریر این غرایز با اهداف مادی است؛ اما اسلام هرگز به دنبال سرکوب غرایز و نابودی سلایق و ذائقه‌های مختلف یا یکسان کردن آن‌ها نبوده ونی است، بلکه اسلام همواره به دنبال جهت‌دهی به آن‌هاست و می‌خواهد غرایز و سلایق و ذائقه‌های مختلف همگی به‌عنوان ابزارهایی برای سعادتمندی و کمال انسان به خدمت گرفته شوند. آنچه در نظام ارزشی فاسد از زن غربی یک عنصر فعال و همسو می‌سازد حسی است که در چنین جامعه‌ای دریافت می‌نماید: «اﺷﺘﺒﺎه می‌کند، دﻧﻴﺎی اﺳﺘﻜﺒﺎری ﺳﺮﺷﺎر از ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ ﻛﻪ ﺧﻴﺎل می‌کند ارزش و اﻋﺘﺒﺎر زن ﺑﻪ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮد را در ﭼﺸﻢ ﻣﺮدان آراﻳﺶ ﻛﻨﺪ ﺗﺎ چشمه‌ای ﻫﺮزه ﺑﻪ او ﻧﮕﺎه ﻛﻨﻨﺪ و از او ﺗﻤﺘّﻊ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ و او را ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ.»[۲۴]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. زنان و ﺑﻴﺪاری اﺳﻼﻣﻰ 91/04/21
  2. پرستاران 22/08/ 70
  3. شرکت‌کنندگان در اﺟﻼس ﺟﻬﺎﻧﻰ» زنان و ﺑﻴﺪاری اﺳﻼﻣﻰ٩١/0٤/0٢
  4. اﻋﻀﺎى ﺷﻮراى ﻓﺮﻫﻨﮕﻰـ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ زﻧﺎن 75/05/14
  5. ﺳﻔﺮا و ﻛﺎرداران وزارت امور خارجه،72/06/04
  6. ﭘﺮﺳﺘﺎران74/07/12
  7. پرستاران 65/10/15
  8. مراسم افتتاحیه ﻛﻨﮕﺮه‌ى بین‌المللی زن و اﻧﻘﻼب ﺟﻬﺎﻧﻰ اﺳﻼم 67/11/08
  9. اﺟﻼس ﺟﻬﺎﻧﻰ » زنان و ﺑﻴﺪاری اﺳﻼﻣﻰ 91/04/21
  10. دیدار عمومی زنان 30/07/ 76
  11. ائمه جمعه سراسر کشور 79/07/11
  12. زنان نخبه01/0٣ /٩٠
  13. زنان ﻧﺨﺒﻪ 90/03/01
  14. علما و روحانیون استان همدان 83/04/15
  15. مراسم افتتاحیه کنگره بین‌المللی زن و انقلاب جهانی اسلام 17/11/ 66
  16. دیدار عمومی زنان76/07/30
  17. با توجه به ادبیات رهبری این امر مورد تأیید اسلام نیست!
  18. اعضای گروه اجتماعی صدا جمهوری اسلامی ایران 71/10/29
  19. ﭘﺮﺳﻨﻞ و ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﻧﻬﺎدﻫﺎى ﻓﺮﻫﻨﮕﻰ 73/07/20
  20. مراسم عقد ازدواج 79/06/28
  21. زنان نخبه 86/04/13
  22. دیدار عمومی زنان 76/07/30
  23. شرکت‌کنندگان در اﺟﻼس ﺟﻬﺎﻧﻰ «زنان بیداری اﺳﻼﻣﻰ» 91/04/02
  24. زنان نخبه 71/09/25

منابع

KHMENEI.IR

  • بانکی پور فرد،محمد حسین،مجموعه 5 جلدی نقش و رسالت زن، در بیانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی،انتشارات انقلاب اسلامی،1391