مهرانگیز کار

از ویکی‌جنسیت

مهرانگیز کار[۱] فعال سیاسی - اجتماعی فمینیست و همسر دوم سیامک پورزند است. وی در کنفرانس برلین رسوایی تاریخی دولت اصلاحات که توطئه آلمانی‌ها بود، همراه کسانی چون اکبر گنجی، شهلا لاهیجی و شهلا شرکت حضور داشت و پس از آن که به ایران برگشت دستگیر و بازداشت شد. پس از آزادی به بهانه درمان سرطان به خارج کشور رفت و همانجا ماند. عمده فعالیت مهرانگیز کار معطوف به مباحث حقوقی و به ویژه مسائل زنان است و در این محدوده وی مواضع فمینیستی تندی حتی در حد تجویز و ترویج همجنس‌گرایی اتخاذ نموده است.

مهرانگیز کار
اطلاعات شخصی
زاده 1323 اهواز؛ ایران
همسر سیامک پورزند

زندگی‌نامه

مهرانگیز کار در تاریخ 1323 در اهواز به دنیا آمد. وی در خصوص فعالیت‌هایش در خارج از کشور تصریح می‌کند که با محافل حقوق بشری آمریکایی همکاری داشته است: من تقریبا تمام این دو سال که خارج از کشور بوده‌ام، همیشه با خود گفته‌ام ای کاش حتی برای معالجه هم ایران را ترک نکرده بودم. من همیشه دوست داشتم که در ایران زندگی کنم و هیچ وقت نخواستم مهاجرت کنم و این مهاجرت فعلا به من تحمیل شده است. بیش‌ترین وقتم در آن دوران صرف ردیابی شوهرم و پدر بچه‌هایم شد که حداقل ببینیم در کجا نگهداری می‌شود. اما برای گذران زندگی نیاز داشتم که وارد حوزه فعالیت بشوم تا بتوانم زندگی‌ام را اداره کنم. از روابطی که با ایرانیان خارج از کشور و دوستان قدیمی داشتم استفاده کردم تا در مراکز تحقیقاتی و دانشگاه‌ها کار پیدا کنم. البته کارهایی که داشتم و دارم همه کوتاه مدت و همه موقت هستند ولی به هر حال هر کدام از اینها 5 ماه 6 ماهی من و دخترم را تامین کردند. در این مراکز تحقیقاتی من تا حدودی با نحوه تحقیقاتی ک خارج انجام می‌شود آشنا شدم. اخیرا هم در سال ۲۰۰۳ در دانشکده حقوق امریکن یونیورستی در واشنگتن دی.سی مشغول فرا گرفتن تجاربی هستم که در زمینه حقوق بشر قابل استفاده است.[۲]

وی در جای دیگری زندگی خود را در خارج کشور چنین توصیف و خود را ضد حجاب معرفی نموده است:

من زن 62 ساله‌ای هستم که پیش از انقلاب بی حجاب بودم و بعد از انقلاب البته باحجاب شدم. پیش از انقلاب روزنامه‌نویس بودم، دانشگاه رفته و پروانه وکالت دادگستری گرفته بودم. ... دوست داشتم در هر شرایطی ایران بمانم و قيود جدید را بپذیرم. ماندم. مقنعه و مانتو شلوار گشاد و بلند پوشیدم. مقنعه را تا روی دماغم می‌کشیدم و همه روزه به دادگستری می‌رفتم و به استناد احکام فقهی و قوانین اسلامی از موکلین دفاع می‌کردم. ویزای اقامت دائم آمریکا توی جیبم بود. اما دوست نداشتم از ایران بروم. ... دیگر بار در میان سالی از صفر شروع کردم و به حوزه‌های مطبوعاتی جمهوری اسلامی راه یافتم. من و خانواده‌ام زندگی بسیار ساده‌ای داشتیم. همراه با شوهر و دو دخترم که یکی متولد 1354 و یکی متولد 1363 است زندگی می‌کردیم.[۳]

از جمله اقدامات وی در زمانی که در داخل کشور بود، راه اندازی «مرکز فرهنگی زنان» در اسفند ۱۳۷۹ بود که در مرداد 1380 به ثبت رسید. این تشکل در پس یک سازماندهی جمعی میان فمینیست‌های تندرو مطرح و زمینه‌ساز اقدامات دیگری زیر عنوان اعتراضات ۸ مارس شد. برگزاری اولین مراسم ۸ مارس (روز جهانی زن در تقویم غربی که جنبه مارکسیستی و ضد خانواده هم دارد) به شکل علنی در اسفند ۱۳۷۸ و با کمک دو تن از زنان که ناشر بودند - انتشارات توسعه و انتشارات روشنگران - و برخی از محافل زنان و تشکل‌ها صورت گرفت. اقدام به ایجاد شعبه در شهرهای مختلف کشور، ارتباط گرفتن با محافل بیگانه و ارائه گزارش‌های منظم از اوضاع اجتماعی کشور و ارائه اطلاعات خاص به محافل غربی در چهارچوب گزارش های حقوق بشری، تحریک جامعه به اقدامات رادیکال علیه جمهوری اسلامی و به ویژه دستگاه قضایی و مجلس، طرح درخواست های ساختارشکن و متباین با دستورات و احکام اسلامی، ترویج رفتارهای لیبرالی به ویژه در زمینه روابط جنسی، نفى تقدس خانواده، نفی مناسبت‌های اسلامی ویژه زنان و برجسته کردن مناسبت‌های غربی در این زمینه و... از جمله اقدامات این تشکل بوده که دست اندرکاران آن به صراحت به عنوان دستاوردهای خود، گزارش آن را منتشر کرده‌اند. مهرانگیز کار به دلیل این خدمات که به محافل حقوق بشری غربی برای طرح پرونده‌ها و قطعنامه‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران کرده بود، مستحق دریافت یکی از جوایز آنها هم شناخته شد؛ محمد سیف‌زاده می‌گوید:

قبل از کنفرانس برلین قرار بود بنده به همراه خانم شیرین عبادی و مهرانگیز کار یک ان.جی.او حقوق بشری تاسیس کنیم که خانم کار گرفتار پرونده کنفرانس برلین و خانم عبادی درگیر پرونده نوارسازان و بنده نیز گرفتار پرونده های ساس شدم و عملا نتوانستیم آن.جی.او حقوق بشر کنیم. البته این امر مانعی جهت فعالیت خانم کار در زمینه حقوق بشر نشد و همین رویه را ادامه داد و به همین علت ایشان را شایسته چنین جایزه‌ای می‌دانم و از طرف خود به ایشان تبریک می‌گویم.[۴]

آثار

مهرانگیز کار کتاب‌هایی باتفکرات فمینیستی و شبهه علیه اسلام و جمهوری اسلامی ایران، از قبیل شورش، گردنبند مقدس، مشارکت سیاسی زنان ایران، موانع حقوقی توسعه سیاسی در ایران، خشونت علیه زنان در ایران، ساختار حقوقی نظام خانواده در ایران، رفع تبعیض از زنان: مطالعه تطبیقی کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض‌آمیز علیه زنان با قوانین داخلی ایران، حقوق سیاسی زنان در ایران، پژوهشی در هویت تاریخی زنان ایران و ... نوشته است.

دیدگاه‌ها

تأكيد بر جدایی دین از سیاست

به عقیده مهرانگیز کار در خصوص بهبود وضع حقوق زنان مسلمان راه حل عمده این است که دین از سیاست جدا بشود تا بشود ضوابط حقوق بشر را نه تنها در مورد زنان بلکه در مورد همه شهروندان به خصوص در مورد غیر مسلمانان مراعات کرد.[۵]

ارائه برداشت های ناصواب و سیاه از قوانین شرعی و توهین به هویت زن مسلمان

کار معتقد است نیاز به گفتن ندارد که همواره شکنجه‌های جنسی در بستر زناشویی به قتل می انجامد. اما تداوم آن بر زنان ایرانی لطمات عاطفی، روانی و جنسی فراوانی وارد می‌کند. در دوران وکالت در ایران با این زنان بسیار الفت داشته‌ام. اغلب می‌آمدند تا قانون کمک و یاری برساند و آنها از جهنم هم آغوشی اجباری یا انحرافی رها بشوند. پاسخی درخور نمی‌یافتند. از نگاه قضات نه تنها همخوابگی اجباری (تمکین از شوهر) تکلیف شرعی و قانونی زن محسوب می‌شود، بلکه از برخی قضات با ناباوری شنیده‌ام که گفته‌اند هم آغوشی انحرافی هم با همسری که بر شوهر حلال است منع شرعی ندارد. زن مانند باغ باصفایی است که دو در دارد. شوهر از هر دری که بخواهد می‌تواند وارد بشود و منعی نیست! راستی در این جهنم قانونی، دیدگاهی، اقتصادی که زنان ایرانی در آن به دام افتاده‌اند، چه می‌توان کرد؟[۶]

نفی حجاب، حمایت از بی حجابی و متهم کردن نظام به خشونت سیاسی علیه زنان

کار در گفتگوی رادیو آمریکا می‌گوید: درباره وضع حقوق زنان آنچه که اهمیت دارد و توجه محافل جهانی باید به آن جلب شود این است که در ایران به جای اینکه مثل خیلی از کشورهای مسلمان دیگر از زنان حمایت بکنند که آنها در برابر خشونت علیه خودشان مصونیت پیدا کنند، برعکس قوانینی از تصویب گذشته که به موجب این قوانین خشونت علیه زنان هم در خانواده قانونی است و هم در صحنه زندگی سیاسی؛ مثل اجباری بودن حجاب. این یک خشونت سیاسی علیه زنان است که حکومت هم حافظ این خشونت است.[۷] او معتقد است: حجاب تو محترم است، زیرا مؤمنانه آن را انتخاب کرده‌ای. بی حجابی زنانی هم که بر پایه سلیقه شخصی آن را انتخاب می‌کنند محترم است. احدی حق ندارد زنی را به جرم داشتن حجاب یا بی حجابی مورد اهانت قرار دهد.

احدی حق ندارد از زنی که شیوه زندگی‌اش مضر به حال کسی نیست سلب حیثیت کند. احدی حق ندارد زنی را به اتهام بی حجابی یا باحجابی تحقیر کند. اما ضمنا به موهای سپید استادت نگاه کن. پیشنیه هنری اش را مطالعه کن. رفتاری که در یک لحظه خشم از او سر زده چه بسا بازتاب ۲۸ سال خون دل خوردن، رنج کشیدن و تحمل توهین و افترا از سوی متظاهرين به انقلابی گری و اسلام خواهی بوده است. این شکل از رفتارهای البته غیر قابل دفاع، واکنشی است به رفتار تندروهایی که سال هاست با پول مردم و امکاناتی که در اختیار گرفته‌اند، شرف، ناموس و حیثیت روشنفکری، نویسندگان، هنرمندان و اساتید دانشگاه را لجن مال می کنند.[۸] بحث حجاب سال هاست که در ایران بعضی وقت‌ها ارتباط پیدا می کند با فصل تابستان با مواقعی که بحران‌های سیاسی مهمی در کار است، اما صرف نظر از اینکه درباره اجباری بودن حجاب اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد، حتی در سطح فقها و کاملا در تعارض با ضوابط جهانی حقوق بشر است، به طور کلی با اصول مسلم حقوقی هم بر پایه قوانین ایران جای بحث دارد، به این معنا که ما در قوانین جزائی مان نمی بینیم عنوان مجرمانه ای به نام بد حجابی را و می‌شود گفت هر زنی را که طی این سال‌ها به اتهام بدحجابی دستگیر کردند، مورد توهین یا مجازات قرار دادند، آنچه نسبت به این زن اعمال شده، کاملا غیرقانونی بوده.[۹]

نفی جنبه‌های شرعی قوانین قضایی ایران

مهرانگیز کار معتقد است: در سازمان قضایی جمهوری اسلامی دو نظم عرفی و شرعی با یکدیگر در اختلاط قرار گرفته است. این اختلاط را قانون اساسی جمهوری اسلامی اجازه می‌دهد. به این ترتیب که قانون اساسی از قاضی می خواهد مستندات قانونی حکمی را که صادر می‌کند، صریحا در حکم بیاورد و چنانچه مواجه با ابهام یا سکوت قانون می‌شود، فتاوای مراجع معتبر را مینام حکم قرار دهد ولی ذکری از مراجع معتبر نشده است. در نتیجه قضات در مواردی که سیاسی کاری در یک پرونده را ضروری تشخیص می‌دهند، همان مراجعی را معتبر می شناسند که کانون‌های قدرت نفوذی در قوه قضائیه به آنها اقتدا می‌کنند.[۱۰] وی ادعا می‌کند: مدیران سیاسی کشور نیمه‌ای از جمعیت را به حوزه‌های مهم زمامداری راه نمی‌دهند و شواهد بسیار که در سال‌های اخیر پیش رو داشته اند، آنها را متقاعد نکرده که مردان از حیث مدیریت سیاسی تافته‌های جدا بافته نیستند و در سیاست‌گذاری آنقدر به خطا می‌روند که زندگی حداقلی مردم با مشکل مواجه می‌شود. از طرفی نیک پیداست به هم حرف ها و شعارها که هنگام ستایش از مقام زن و حقوق بی‌مانند زن در نظام جمهوری اسلامی بر زبان جاری می‌سازند اعتقاد ندارند و سال هاست یک کلمه عربی ماننا۔ رجال را در اصل ۱۱5 قانون اساسی گنجانده‌اند و خود را فارغ از مسئولیت نسبت به تفسیر این اصل متناسب با واقعیات امروز ایران و جهان می‌دانند.[۱۱]

توهین به نظام

کار در روزآنلاین می‌گوید: زنان افغان فریاد برآورده‌اند که ما قانون طالبانی نمی‌خواهیم زنان ایرانی بابت یک چنین خواسته‌ای بسیار مجازات می‌شوند. زندان می‌روند. سوء پیشینه پیدا می‌کنند و اگر شانس بیاورند زبانشان با حبس تعلیقی به کام می‌چسبد. زنان افغان البته بابت هر خواسته انسانی می‌روند زیر فشار طالبان که شهره است به زن کشی. زنان ایرانی بابت مطالبه حق و اعلام بیزاری از قوانین طالبانی امنیت از دست می دهند. نه از سوی طالبان که از سوی نهادهای قضائی و اطلاعاتی که باید از خواسته‌های انسانی آنها حمایت کند. شگفت انگیز نیست که ناظران بر این عرصه متقاعد می‌شوند دست طالبان در کار است و آنها در جاهایی نفوذ کرده‌اند. قانونی که در افغانستان به نام قانون طالبانی نامگذاری و آزادانه به نقد گذاشته شد در ایران عزت و شرف و مقبولیت دارد و زنان مجاز نیستند از آن صریح و روشن انتقاد کنند. شاید ناوگان نیروهای ناتو و قدرت‌های هم سوی آن به زنان افغان جرأت و جسارت داده‌اند که بر ضد قانون طالبانی به اعتراض برخیزند. حتی در این صورت بر اعتبار این نیروهاافزوده می‌شود و از اعتبار دولت‌هایی که تأکید بر تمکین خوار و خفیف می شمارند، کم می شود.[۱۲]

استفاده توهین آمیز از مقدسات برای حمله به نظام

مهرانگیز کار به حضرت زینب سلام الله علیها توهین کرده و در جنبش راه سبز می‌گوید: به نامت سکه می‌زنند، خبر داری؟ به نامت خطبه می‌خوانند تا ستمگری را ترویج دهند، خبر داری؟ یا زینب، به نامت آدم می‌کشند و زندان می‌سازند، خبر داری؟ ... با زینب ببین کار مکتب و مذهبی که بر پایه دادخواهی تو جان گرفته به کجا کشیده است، روا می‌داری به نام این مکتب جای عشق را با نفرت عوض کنند، راه بر بال پرواز ببندند و تو را خرج کنند در راه سرکوب زنانگی؟[۱۳]

اهانت و انکار ماهیت و مبانی دینی انقلاب و مقبولیت مردمی آن

اینکه ۳۱ سال است حکومت مشروعه داریم که البته برخی اصول مشروطه در آن گنجانده شده، قضایا را جور دیگری نگاه می‌کنیم. شاید اگر اولین مجالس بر آمده از مشروطه به حقوق زنان می‌پرداختند به سهولت بر بادشان می‌دادند و مشروطه ریشه کن شده بود، از بس در جامعه‌ای با مشخصات ایران ورود به بحث حقوق زن حساس بوده و هست به آنها حق می‌دهیم که برای آینده زنان بسترسازی کردند، اما خود از ترس یا از روی عقیده در آن نچرخیدند... تفکر شیخ فضل الله نوری شالوده حکومتی شد که زنان در سایه آن ۳۱ سال است شلاق می‌خورند، سنگسار می‌شوند، به صورت اهانت آمیز ارشاد می‌شوند، حرف‌های حسابشان انکار می‌شود، در قتل‌های محفلی به دست جانیان مرتبط با نهادهای حکومتی به قتل می‌رسند، جانشان و اعضای بدنشان را نصف مردان قیمت گذاری می‌کنند، در مراکز تصمیم‌گیری پذیرفته نمی‌شوند و با این حال موی دماغ حکومت مشروعه شده‌اند.[۱۴]

از وقتی که اتحاد جماهیر شوروی از پایه فرو ریخت و مجسمه‌های مارکس و لنین پایین آمد، توطئه کمربند سبز کمرنگ شد، به خصوص که حکومت دینی انقلابی برآمده از انقلاب که اسلامی شده بود، به همان اندازه که غرب و به ویژه آمریکا را دشمن می‌داشت، با روسیه (پیش و پس از فروپاشی شوروی) و با چین کمونیست در همه حال دوستی می‌کرد و می‌کند. این انقلاب با بی خدایان کنار آمد.[۱۵]

تا دو سه روز پیش علیرضا پهلوی فقط همشهری بوستونی من بود که هرگز با وجود پرسه زدن‌های بسیار در بوستون و کافه‌هایش، او را ندیده بودم. ای کاش دیده بودم و به او می‌گفتم همه ما تاج و تخت از دست داده‌ایم. همه ما به ناحق فحش خورده‌ایم و تأکید می‌کردم به ما شبیخون زده‌اند و ما همچون همه قربانیان شبیخون فقط هنگامی آرام می‌گیریم که با هم بنشینیم و در پناهگاه با هم گپ بزنیم. علیرضا پهلوی پس از مرگ، گویی عضوی از خانواده‌ام شده است که بیشتر زنده‌اش می‌پندارم تا مرده. احساس می‌کنم خویشاوندی را از کف داده‌ام. ...شاید به تعبیر هوشنگ اسدی ما او را کشته‌ایم. ولی این تعبیر روی دیگری هم دارد که هوشنگ از واگویی اش طفره رفته، روی دیگر این است که ما دسته جمعی، خودکشی کرده‌ایم، نه از آن رو که بر نظام شاهنشاهی یورش برده‌ایم که این حق هر ملتی است، بلکه از آن رو که نتوانسته‌ایم برای آن گزینه‌ای پیدا کنیم سزاوار شرافت ملی خودمان و آرامش و آسایش فرزندانی که بناحق قربانی سهل‌انگاری ما شده‌اند.[۱۶]

اهانت به هویت زن مسلمان و باورها و ارزش‌های مذهبی

مهرانگیز کار در توهین به هویت زن مسلمان می‌گوید: توهین به زنانگی که معمولا در کشورهای با اکثریت مسلمان به استناد شرع صورت می گیرد، در جوامع گوناگون به ابراز غیرت و عصیان زنان منجر می شود، اما غیرت و عصیان صفتی است که هرگاه زنان در جمهوری اسلامی خواسته اند با تأکید بر آن و به انگیزه آن با پلیس سرکوب برخورد کنند، نه تنها مردان حکومتی که زنانی هم سد راهشان شده‌اند. زنانی که در استخدام حکومت بوده‌اند. در حوزه اعتراض بر پایه غیرت، زنان ایرانی با تأخیر وارد شده اند. این تأخیر ناشی از شرایط فضای دینی سیاسی انقلاب اسلامی بود که همزمان شد با اختناق تحمیل شده بر ایرانیان در جنگ ۸ ساله ایران و عراق [جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ]. گونه ای حجب و حیا و ترس از بازگشودن رابطه بکارت با سیاست سرکوب که در دهه اول انقلاب خبرهایش را در گوشی می‌شنیدیم و ناگفته می‌نهادیم، سکوت بر شکنجه جنسی زنان در زندان ها را توجیه و تحمیل می کرد.[۱۷]

اهانت به هویت دینی و ملی ایرانیان

مهرانگیز کار در اهانت به هویت دینی می‌گوید: نمی شود به انبوه زنان معترض به سلیقه آخوندهایی از سلسله امامان جماعت در ایران بگویند بی بند و بار و روسپی، چرا که حجابشان سفت و سخت و یک کاسه سیاه نیست. نمی‌شود آنها را معاینه قابلگی کنند به این بهانه که ممکن است مأموران حکومتی و نظامی را به ازاله بکارت از خود متهم کنند. عربیت با درجاتی از تحمل غیرت زنانه از خود مدنیت نشان می‌دهد؛ با آن کنار می‌آید. برای خود و آینده ظرفیت‌سازی می کند. ندیدیم که حتی احزاب اسلامی پر غیرت و عصیان زنان مصری بخروشند و این صفات را مردانه تفسیر کنند. ندیدیم که شورای نظامی بر تظاهرات اعتراضی و عصبانی زنان در میدان تحرير بخروشد. ندیدیم که شورای نظامی، زنان جیره خواری را تربیت کرده و آنها را به جان انبوه زنان عاصی و عصبانی بیندازد. و ندیدیم که روحانیت در الأزهر بگوید آن زن را که مأموران حکومتی به او بی احترامی کرده‌اند، پوشاک غربی داشته و در خور احترام بوده‌است. همه اینها را که در کشورهای عربی ندیدیم؛ در کشور خودمان که مهد تمدن پارسی و ایرانی است دیده‌ایم و می‌بینیم. عربیت با عصر جاهلیت در حوزه زنان به تدریج و به صورت مدنی وداع می کند. و اما جاهلیت عربی در بستر فرهنگ و تمدن ایران حکومت دینی جاری و فربه شده است.[۱۸]

انکار رویه‌های عادلانه قضایی در ایران

به موجب اصل 168 قانون اساسی جمهوری اسلامی ار رسیدگی به جرایم سیاسی و مطبوعاتی علنی است حضور هیئت منصفه. در دو نظام حکومتی پیش از انقلاب و بعد از آن مراعات حقوق مجرمین سیاسی به رسمیت شناخته نشده است. بحث مراعات حقوق مجرمین سیاسی تکیه بر مطبوعاتی که از دوم خرداد ۱۳۷6 منتشر شد گسترش یافت. حقوق‌دانان و فعالان سیاسی عموما به استناد اصل 168 تلاش ورزیدند نهادهای امنیتی و قضایی کشور را متقاعد کنند، تا اصلاحاتی را در وضعیت محاکماتی متهمين سیاسی بپذیرد. از سال ۱۳۷6 تعریف جرم سیاسی وارد شریان‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای شد و اصل ۱6۸ بازخوانی شد. از این که دادگاه‌های متهمین سیاسی غیر علنی برگزار می‌شود، انتقاد شد، از نبودن هیئت منصفه و عدم دسترسی متهمین سیاسی به وکیل تعیینی انتقاد شد. مجموعه حاد به خصوص قوه قضائیه بارها مخاطب قرار گرفت کمبودها را پر کند. حاصل کار در مورد متهمین سیاسی هیچ بود.[۱۹]

ایراد اتهامات واهی حقوق بشری علیه نظام

کار می‌گوید: روند ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی واکنش‌های جهانی را برانگیخته است، موج تازه سرکوب فعالان جامعه مدنی ضوابط جهانی حقوق بشر را بیش از پیش در ایران زیر پا گذاشته‌است. این روند ضد حقوق بشری واکنش‌های جهانی را برانگیخته است. به حدی که مجامع بین المللی و دولت‌های اروپایی و آمریکایی پیرامون حوادث اخیر حساس شده‌اند. در حالی که دولت‌های غربی درگیر مذاکرات سلاح‌های هسته‌ای با ایران شده‌اند، نهادهای اطلاعاتی امنیتی ایران با استفاده از فرصت، آخرین بقایای آزادی بیان را مورد هجوم قرار داده‌اند.[۲۰]

دعوت به اقدام علیه نظام

کار در تریبون ایرانیان فمینیست بیان می‌دارد: سال‌هاست که زنان برای دستیابی به حقوق برابر تلاش می کنند. دشواری‌ها و موانع بسیار جدی بر سر راه آنان وجود دارد. بن بست‌های قانون اساسی و قوانین مدنی و جزائی حاکم بر جامعه یکی از مهم‌ترین این موانع است. ما زنان برای پیگیری و دستیابی به حقوق برابر از تمامی شیوه‌های مسالمت‌آمیز بهره می‌جوییم تا با یاری یکدیگر صدای اعتراض خود را به قوانین موجود هر چه رساتر اعلام کنیم.[۲۱] پافشاری زنان برای ورود به استادیوم آزادی برای آن بود که جهانیان را از آتشی زیر خاکستر آگاه کنند. مردم ایران هویت ملی خود را در خاورمیانه و جهان باز می‌یابند. مردم ایران از هر فرصتی استفاده می کنند تا غرور ملی خود را به رخ بکشند.[۲۲]

ایراد اتهامات واهی علیه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران

سیاست جنایی حکومت ایران نسبت به جانیانی که روشنفکران دینی یا عرفی را به قتل می‌رسانند محبت‌آمیز است. مجوز قتل روشنفکران، در مواد و تبصره‌های قانون گنجانده شده و راه را برای اجرای این سیاست جنایی که بر اصل مراعات نسبت به جانیان قرار دارد گشوده است. بحث‌های حقوقی مرتبط با قتل روشنفکران، سال‌ها پیش از آنکه به برکت اصلاحات گسترده و علنی بشود، در محافل خصوصی روشنفکری همچون یک خطر جدی مطرح بود و به آن پرداخته می شد. قتل‌هایی که زیر عنوان زنجیره‌ای در ایران اتفاق افتاده و هنوز آمار دقیقی از آن در دست نیست بستر قانونی مشخصی دارد و جانیان در پناه این بستر قانونی است که آدم می‌کشند و مجازات جدی نمی‌شوند.[۲۳]

ارتباط با محافل حقوق بشری و دعوت از آنها برای دخالت در امور داخلی ایران

مهرانگیز کار در نامه‌ای به شورای حقوق بشر سازمان ملل می‌نویسد: شورای حقوق بشر سازمان ملل، با سلام و احترام، به اطلاع رسانده می شود که آقای ولی ا... فيض مهدوی از زندانیان سیاسی در خطر اعدام فوری توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به سر می‌برد. ایشان در سال ۲۰۰4 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه همکاری با سازمان مجاهدین خلق دستگیر شدند و پس از تحمل 546 روز سلول انفرادی، شرایط دشوار بازجویی و فشار های جسمی و روحی به اعدام محکوم شدند. اخیرا با اطلاع شد روز ۲6 اردیبهشت به عنوان تاریخ اعدام به ایشان ابلاغی شده‌است. ما مصرانه از آن نهاد محترم خواهشمندیم تا با استفاده از اختیارات و تماس با نهادهای مربوطه شرایطی را فراه سازند تا به فوریت این حکم ناعادلانه لغو شود.[۲۴]

تمجید از دستگاه قضایی رژیم شاه

یکی از کوشش‌های روحانیون جمهوری اسلامی کنترل دادگستری ایران بود که پس از انقلاب مشروطه بر مبنای دادرسی مدرن بنا شده بود و پس از ۷۰ سال تجربه تبدیل به یکی از ارکان جامعه مدنی شده بود. پس از انقلاب گذشته از تضعیف نقش قاضی در دادگستری و حذف دادسراها وظایف قاضی، بازجو و دادستان در هم ادغام شد. باعث تأسف است که یک یک امکانات قضائی مدرن را تضعیف کردند و آن را به مبانی شرعی مورد نظر خود نزدیک کردند.[۲۵]

متهم کردن نظام جمهوری اسلامی به زن ستیزی

نخستین بار که تیتر آیا باید از احمدی‌نژاد عبور کنیم را در سایت تابناک دیدم، کنجکاو شدم بدانم ماهیت این عبور احتمالی چیست. آیا همان است که اصلاح طلبان در دورانی از ریاست جمهوری محمد خاتمی بر آن تأکید می‌کردند؟ آیا عبور از احمدی‌نژاد در بر گیرنده آرزوها و آمال ترقی است که او نتوانسته در راه آن گام بردارد؟ آیا با عبور از احمدی‌نژاد ایرانیان در وضعیت بهتری قرار می‌گیرند، و یک اصولگرای خوشفکر پا به صحنه می‌گذارد؟ ... آنچه در تابناک به قلم علی مطهری انتشار یافته عبور از احمدی‌نژاد را با مشخصات دیگری مطرح می‌کند. این بار نیز کسی که وارد بحث شده از طیف فکری شخص رئیس جمهور است. اصولگراست. البته از جمله اصولگرایانی است که با احمدی‌نژاد اختلاف نظر پیدا کرده‌اند. نقطه نظرهای علی مطهری را که خواندم متوجه شدم اگر این عبور اتفاق بیفتد نصف جمعیت کشور یعنی زنان از همین مختصر حقوق و حضوری که دارند محروم می‌شوند. ... شگفتا از زنان بیش از تمام دشمنان داخلی و خارجی می‌ترسند. سایت‌های اینترنتی مرتبط با این طیف یک کلام می خواهند به بهانه ارزش‌های اسلامی زنان ایرانی را بگذارند توی قفس و هر وقت دلشان خواست آب و دانه ای در قفس بگذارند. به این هم قانع نیستند و می‌خواهند معیارهای جهانی در امور ورزشی را به سلیقه خود تغییر بدهند. ... سر آخر دکتر علی مطهری دیپلم دانشگاهی و نام و آوازه خانوادگی‌اش را وسط گذاشته و همه را دارد خرج می کند تا اگر زورش برسد به بهانه عبور از احمدی‌نژاد زنان ایرانی را به کلی از هستی ساقط کند. حال آنکه حتما مطلع هستند که افراد و دستجاتی به مراتب زورمندتر از ایشان سی سالی است نیرو بر سر این کار گذاشته‌اند، اما از عهده برنیامده‌اند. آقای احمدی‌نژاد تاجی بر سر زنان نگذاشته که علی مطهری عزم جزم کرده تا از وی عبور کند.[۲۶] زنان ایران در سال‌های بعد از انقلاب به بهانه‌های سیاس مطبوعاتی بسیار زندانی شده‌اند و در مواردی در مو خانواده زندانیان سیاسی و مطبوعاتی، انواع نگرانی‌ها جانکاه را تحمل کرده‌اند. ... تصور عمومی بر این است در همه حال زندان، زندان است. زندانی چه زن باشد، چه مرد، انواع محرومیت‌ها و محدودیت‌ها را تحمل می‌کند. اما زنانی که زندان رفته‌اند خوب می‌دانند حتی در موقعیت زندانی، زن زندانی از مرد زندانی بیشتر رنج می‌کشد و در آنجا هم احساس می‌کند تبعیض جنسیتی مصیبت زندان را دو چندان می‌کند.[۲۷]

ادعای نفی حقوق زنان در انقلاب اسلامی

زنان ایرانی در پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ نقشی چشمگیر داشتند، آنها نخستین پاره از جمعیت ایران بودند که به نام انقلاب و اسلام مورد اهانت قرار گرفتند و حقوقی را که در آخرین دهه از حکومت شاه به دست آورده بودند، بالافاصله پس از ۲۲ بهمن از دست دادند.[۲۸]

القای توهم زن‌ستیز بودن جمهوری اسلامی

در ایران قوانین نسبت به زنان به صورت صریح و روشن تبعیض آمیز است. قوانین تبعیض آمیز بر ضد زنان فراگیر است و همه زنان از همه لایه‌ها و طبقات اجتماعی زیر فشار این قوانین سلامت روانی را از دست می‌دهند. از آن بیش، تندروهای اسلامی به همین قوانین تبعیض آمیز هم رضایت نداده و با برخوردهای کنترل کننده بر محدودیت‌ها و مشکلات زنان می‌افزایند. طرح امنیت اجتماعی که مراحلی از آن به اجرا گذاشته شده و مراحل دیگری در آینده اجرایی خواهد شد متمرکز است بر اعمال فشار نسبت به زنان در خیابان‌ها و محافل عمومی.[۲۹]

متهم کردن دستگاه‌های فرهنگی کشور به تنفيذ قوانین ضد زن

در روزهای پایانی سال گذشته آیین نامه تازه‌ای با هدف محدودیت زنان تدوین و انتشار یافته که بر نگرانی‌ها افزوده است. آیین نامه اجرایی حضور زن در سینمای ایران محصول دیدگاه معاونت اجرایی وزارت ارشاد است و البته راهی است به سوی جلب قلوب افراد و گروه هایی که در تمام صد سال اخیر مانع در برابر حضور مولد زنان در جامعه تراشیده‌اند و پشت اسلام نگرش‌های برتری‌جویانه خود را مخفی کرده‌اند.[۳۰]

تمجید از سیاست های مروج بی بند و باری در رژیم پهل انکار تکریم زنان در جمهوری اسلامی

در آخرین دهه از حکومت محمدرضا شاه پهلوی موقعیت حقوقی و اجتماعی زنان ایرانی به صورت چشمگیری بهبود یافت. زنان حق رأی و ورود را به پارلمان (مجلس شورای ملی و مجلس سنا) به دست آوردند. در مقام قاضے رسمیت شناخته شدند. قوانین ناظر بر خانواده اصد دادگاه‌های خانواده تأسیس شد و در نتیجه مردان دیگ نمی توانستند زن خود را بدون موافقت و رأی دادگاه طلا دهند. به سخن دیگر از مردان حق طلاق خودسرانه سلب شد. ... وقتی انقلاب شد حدود 40 سال بود که زنان ایرانی هماهنگ با پیشرفت های اجتماعی از حق انتخاب پوشاک بهره‌مند بودند. نه بی حجابی اجباری بود، نه حجاب. جداسازی افراد دو جنس در محافل عمومی مطرح نبود. فقط در مساجد و اماکن دینی زنان حجاب را مراعات می‌کردند و محل نشستن زن و مرد از هم جدا می‌شد. حتی زیارت و طواف پیرامون ضریح دوجنسی بود و در زیارتگاه‌ها افراد دو جنس در کنار یکدیگر مؤمنانه حضور می‌یافتند. ... محدودیت هایی که بعد از انقلاب بر زنان تحمیل شد و حجاب اجباری آغازگر آن بود جامعه را با یک شوک مواجه ساخت که انتظارش نمیرفت محدودیت‌ها طرفدارانی در جامعه ایرانی داشت، اما اعتراض نسبت به آن گسترده بود و هنوز هست. نسل های معترض که انقلاب بر آزادی‌های انسانی آنها تاخت، همچنان خشمگین‌اند؛ و به دختران و نوه‌های خود حق می دهند، نا جایی که ممکن است زیر بار نروند و تبعیض و محدودیت را نپذیرند. مهم نیست که در ایران قوانین پر فضا، زنان تبعیض آمیز است، مهم این است که این قوانین در ملات سی سال که از عمرش می‌گذرد پذیرفته نشده و مورد احترام نیست.[۳۱]

تطهیر رژیم پهلوی

آن رژیم سیاسی [رژیم شاه] هر چه بود احترام فقيه ملا [شهید مطهری] را نگاه داشت و گذاشت هر چه می خواهد بگوید و بنویسد. سرانجام هم به گلوله تندروها بلافاصله پس از روی کار آمدن نظم اسلامی جان باخت.[۳۲]

اقدام به راه اندازی تشکل‌های معاند با نظام

کمیته‌ای سه نفره متشکل از عبدالكریم لاهیجی، مهرداد مشایخی و مهرانگیز کار برای متهم کردن ایران به نقض حقوق بشر فعال شده است. قرار است این افراد در پوشش پیگیری حقوق زندانیان سیاسی علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت‌های خود را تشدید کنند.[۳۳]

متهم کردن دستگاه قضایی به حمایت از قاتلان

مهرانگیز کار معتقد است: واقعیت این است که در قوانین جزائی ایران مواد و تبصره‌هایی است که اگر فردی، شخص دیگری را به قتل برساند به این تصور که آن شخص مهدورالدم است، در این صورت مجازاتش قصاص نخواهد بود و اگر در دادگاه بتواند ثابت کند شخص مقتول واقعا مهدورالدم بوده، از هر مجازاتی مبرا است و اگر هم نتواند ثابت کند شخص مهدورالدم نبوده، باز هم قصاص شامل حالش نمی شود و فقط باید دیه بپردازد.[۳۴]

دعوت از محافل غربی برای دخالت در امور داخلی ایران به بهانه حقوق بشر

در دنیای امروز تبعیض نژادی با فرم‌های ارزشی و اخلاقی در تضاد است. از این رو جامعه جهانی تبعیض نژادی را نمی‌پذیرد. این داوری جهانی که منجر به واکنش‌های بازدارنده در برابر آثار بازمانده از تبعیض نژادی می شود، نمی‌تواند تبعیض جنسیتی را نادیده بگیرد. به خصوص که در جوامع با اکثریت مسلمان تبعیض جنسیتی جدی است و حساسیت جهانی را مطالبه می کند. ایران کشوری است که نظارت جهانی بر روند تحولات و مبارزات حقوق زن در آن ضروری است. ضروری است جامعه جهانی با هدف ایجاد ثبات در ایران مطالبات و نیازهای ایرانیان را در مرکز توجه خود قرار دهد. دولت ایران در خلأ زندگی نمی‌کند. به طور کلی دولت در مبادلات بین المللی است که تعریف می شود، نه در خلأ. در نتیجه همه آن ارتباطاتی که دولت را در سطح بین المللی (دولتی یا غیر دولتی) تعریف می‌کند باید مسئله نقض حقوق بشر در ایران را متذکر شده و نسبت به آن حساسیت نشان داده و درخواست بهبود آن را مطرح کند.[۳۵]

حمایت از چهره‌های ضد ایرانی و تطهیر جنایات آنها

کار در روز آنلاین می‌گوید: همچنین کانداليزا رایس را پس از کولین پاول در مقام حساس‌ترین منصب سیاسی آمریکا مشاهده کردیم که لحظه‌ای از سفر، مذاکره و تلاش برای فروکاستن از تنش‌ها متناسب با سلیقه های حزبی خود آسوده نبود. او با همتایانش و بسیار سران جهان بارها نشست و برخاست تا شاید از وخامت بحران خاورمیانه بکاهد. وی هرگز در سخت ترین بحرانها ابراز خستگی نکرد و صرف نظر از اینکه مخالفانش بیش از دوستدارانش در سطح جهان بوده باشند، زن را بر صحنه سیاست آمریکا پرانرژی، جدی، آموخته مکتب سیاست، راهی کسب تجربه های سیاسی، خستگی ناپذیر و مهیا برای بحران زدایی تصویر کرد. نانسی پلاسی دموکرات و کانداليزا رايس جمهوری خواه هر یک به سبک و شیوه حزبی که به آن تعلق دارند، زنانگی را با تمام ظرافت ها و ظرفیت‌های سیاسی‌اش وارد سیاست گذاری آمریکا کرده اند.[۳۶]

توهین به نظام و ادعای وجود فساد گسترده در آن

آیا ایران با پاره‌هایی از این تصویر که از حکومت سایه افغانستان ارائه می‌شود شباهتی ندارد؟ می‌گویند و می‌گوییم افغانستان را حضور خارجی، پول خارجی، دخالت خارجی به این روز نشانده. ما چرا چنین شده‌ایم؟ در این سی سال اشغالگر نظامی از گونه روسی با آمریکایی در کار نبوده. پیاپی شعار مرگ بر آمریکا داده شده و پرچم آن را سوزانده اند و آدمک آمریکا را به آتش کشیده اند. روسها که اشغالگر افغانستان بوده اند در مهرورزی به ایران سنگ تمام گذاشته‌اند. طالبان با ویژگی هایی که بر افغانستان حمله ور شده به ایران حمله نکرده یا زورش نرسیده افکار خود را به مردم ایران بقبولاند. پول خارجی هم در کار نبوده تا مروج فساد بشود. از طرفی دسته دسته انسان های خوش نیت، منتقد و فرهیخته سال هاست راهی زندان می شوند به جرم همسویی با دشمن خارجی. از قرار و بر پایه همه اعلامیه‌های منابع رسمی، پشت دشمن خارجی را به خاک مالیده‌اند و با این وصف دلایلی در دست است که خودمان به خودمان حمله کرده ایم. حکومت سایه کاملا خودی است؟ از خارج حمله نکرده. دشمن داخلی است و نان قلدری اش را می خورد. با قلدری به فعالیت همه نهادهای کنترل کننده پایان داده و در نهادهای قضایی و امنیتی کشور خانه کرده تا جایی که نمی گذارد حکومت قانون نیم نفسی بکشد. آیا این دو تابلو فساد در دو کشور همسایه را می توان در یک چارچوب قاب کرد؟ می توان حکومت سایه را در هر دو کشور یکسان به تحلیل کشید؟ مدیران افغانستان بی گمان منصوب و منتخب خارجی هستند. مدیران ایران یک چنین و با گی ندارند. اما ویروس فساد بر هر دو کشور تاخته است. تاخت و تاز ویروس فساد به اندازه ای است که یافتن راه حل را غیر ممکن ساخته است. پرزیدنت اوباما اراده کرده تا بر ویروس فساد در افغانستان چیره بشود. ایرانیان که ویروس شان کاملا خودی است امید از دست داده و با آن کنار آمده اند. ایرانیان اغلب با حافظان فساد وارد معامله می شوند تا به حقوق ابتدایی شان دست یابند. وضعیت دردناکی است.[۳۷]

تأكيد بر شعارهای فمینیستی و ساختارشکن فتنه گران

انتخابات غير دمکراتیک دهمین دوره ریاست جمهوری گرچه از پراقبال‌ترین انتخابات این دوره برای ایجاد تغییر مسالمت جویانه بود، آنچه در پی آن آمد اعتراض همگانی را برانگیخت. طیف وسیعی از فعالان جنبش زنان، در کمپین‌ها و گرایشات مختلف، در کنار فعالان دانشجویی، کارگری، مدنی و سیاسی، قومیتی، روزنامه نگاران، و... در انتخابات شرکت کردند تا به دولت تبعیض نگر نه بگویند، و خواهان رفع تبعیض های جنسیتی علیه زنان شوند. امید به تغییر وضعیت، میلیونها زن و مرد را به پای صندوق های رأی کشاند، اما نتیجه شمارش آرا این امید را به یأس بدل کرد و اعتراض گسترده مردمی را برانگیخت. اعتراضی که پاسخ حاکمیت به آن خشونت عريان، ضرب و شتم و مجروح کردن و کشتن شهروندان عادی، بازداشت فعالان و وکلای حقوق بشر، فعالان سیاسی و مدنی، روزنامه نگاران، نی دانشجویی و قومیتی و... بود.[۳۸]

ایراد اتهامات تبعیض قومی و تبعیض مذهبی علیه نظام

آخرین گزارش‌ها حاکی از محکوم شدن دو جوان کرد به اعدام توسط یک شعبه دادگاه تجدید نظر شهر ارومیه است پیش تر در هفته های اخیر جوانان کرد به اتهام عضویت در احزاب تجزیه طلب و محاربه و مانند آن اعدام شده‌اند. تلاش بر این است که فضای زندگی کردهای ایران که گفته می شود چهار میلیون نفر از ۷۰ میلیون نفر جمعیت ایران را تشکیل می دهند چندان ترسناک بشود که صدای اعتراضی به گوش نرسد. در مناطق کردنشین ایران از دیرباز، پیش و پس از انقلاب، اعتراض شهروندان کرد حتی اگر به قیمت نخود و لوبیا معترض بوده اند به اقدام بر ضد تمامیت ارضی و امنیت ملی تعبیر شده است. ... بعد از انقلاب که همت والای اقلیت های قومی در پیروزی آن تأثیرگذار بود و در جنگ نیز به همت والای اقلیت های مرزنشین تمامیت ارضی ایران حفظ شد، به این اقلیت قومی بیش از پیش بی اعتنایی شده است. در این مناطق مشاغل کلیدی حتی از درجات پایین در اختيار شیعیان است. در این مناطق به اندازهای محرومیت های اجتماعی و فرهنگی جدی است که وشی حکومت تصمیم می گیرد اندک گشایشی در حد بخور نمبر ایجاد کند، ناگزیر مقام اول کشور به یکی از این من می رود و مثلا دستور می دهد از صداوسیمای منطقه اذان شافعی هم پخش بشود![۳۹]

برجسته کردن مناسبت‌های غربی در خصوص زنان

۸ مارس در تاریخ تحولات سیاسی سه دهه اخیر ایران فقط یک مناسبت نیست، چیزی بیش از آن است. این روز برای نویسندگان تاریخ این دوران فقط روز زن نیست، چیزی بیش از آن است. این روز مبنای اعتراض مدنی و مسالمت آمیز ایرانیان نسبت به تندروی های ضد حقوق بشری حکومت بر آمده از انقلاب است. حرکتی که ۸ مارس سال ۱۹۷۹ میلادی - ۱۹ اسفند ۱۳5۷ به انگیزه اعتراض به حجاب اجباری آغاز شد هرگز زیر سرکوب تعطیل نشد و تداوم یافت تا پس از سه دهه، جنبش مدنی نیرومندی در بستر آن آرام آرام شکل گرفت.[۴۰]

ایراد اتهامات حقوق بشری علیه نظام و دعوت از محافل غربی برای دخالت در امور داخلی کشور

با توجه به اعلام آمادگی ایران برای پذیرش گزارشگران ویژه سازمان ملل متحد در «اولین فرصت ممکن» این گزارشگران به ایران اعزام شوند تا درباره بازداشت شدگان و محکومان به اعدام تحقیق کرده و گزارش خود را ارائه کنند. از شما تقاضا می‌کنیم، در اولین فرصت ممکن، گزارشگران ویژه «بازداشت‌های خودسرانه»، «اعدام های فراقانونی» و «شکنجه» از ایران بازدید کرده و در خصوص کسانی که پس از حوادث انتخابات به مجازات مرگ محکوم و به دار آویخته شده اند، در مورد افرادی که به زندان های سنگین محکوم و حکم آنان در حال اجراست، و نیز در مورد کسانی که با رسیدگی به اتهامات آنان جریان است و یا بدون هرگونه اتهامی در زندان به سر می برند، تحقیق کنند و گزارش مشاهدات خود را تهیه و به اطلاع مقامات ذیصلاح برسانند.[۴۱]

تحسین گرایش های غربی و سکولار در جریان انقلاب مشروطه

مشروطه لجام زدن به حکومت مطلقه و پاسخگو شدن حاکمان در برابر نمایندگان مردم را پیش برد. اینک که به گذشته می‌نگریم و آن را سبک سنگین می کنیم تازه در می یابیم صدور فرمان مشروطیت از سوی شاه قاجار کاری بوده کارستان که هر گاه عقل ساز شکار، آن را پیش نمی برد، در محاصره لشکر بزرگ و زیر فرمان شیخ فضل الله نوری، اینک نمی توانستیم از مشروطه ای که به دست آوردیم و مشروعه ای که سد راه بوده و هست با دل قرص سخن بگوییم. در شرایطی که جامعه بی سواد، روستانشین و بسیار مذهبی و سنتی بود، عقل رهبران که از دو طایفه غرب گرا و روحانی بودند کار خودش را کرد و مردم تشنه عدالت و عدالتخانه را به سوی خود کشید. جاذبه ها چنان بود که زنان از لای چادرهای خود افق پیش رو را دیدند و جماعتی به آن خوشدل شدند و نیرو بخشیدند.[۴۲]

تطهیر خانواده پهلوی

جوانان خانواده پهلوی نتوانسته‌اند از زندگی دور از ایران با وجود برخورداری از ثروت و امکانات بسیار لذت ببرند. جوان‌های این خانواده که کمترین نقش خوب و بد سیاسی در مدیریت ۵۷ ساله خاندانشان نداشته اند، هویت تازه ای به پهلوی ها بخشیده اند. هویتی که برخلاف شایعات در پول و رفاه و خوشگذرانی خلاصه نمی شود. هویتی که جاه طلبانه هم نیست و جنبه‌های انسانی و عشق ورزی به ایران در آن نیرومند است. هویتی متفاوت با آن داوری‌های ساده و قطعی که با روزنامه کیهان و خواهران تابناکی اش همسویی می کند. هویتی با ویژگی‌های جوانان امروز ایران که خانواده خود را سوگوار می کنند، اما همرنگ جهل حاکم و عقل حاکم نمی شوند. این جوانهای پهلوی، برخی با مرگ خودخواسته و برخی با زندگی آرام و خانوادگی، بیش از پیش به تبار ایرانیان تبعیدی تعلق پیدا کرده اند. حتی ایرانیان درون کشور، که در سرزمینشان غریب مانده اند، آنها را از رگ و ریشه خود می یابند، بی آنکه بازگشت سلطنت را انتظار بکشند یا به هوای آن با سوگواران همدردی کنند.[۴۳]

تمجید از فتنه ۸۸

آن بخش از جامعه مدنی ایران که با استفاده از فرصت‌های به دست آمده در دوران محمد خاتمی شالوده هایش ریخته شده، جامعه مدنی در تبعید را تشکیل داده است. جامعه مدنی پس از جنبش اعتراضی ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ در تبعید کار می کند و نیمه محبوس و گرفتارش در ایران به آن انرژی می بخشد.[۴۴]

طرح مدعيات واهی در خصوص توان اپوزیسیون خارج‌نشین

تفاوت نظام امنیتی ایران با نظام امنیتی مصر از زمین تا آسمان است. مصر فقیر است. دیکتاتوری مصری به گنجینه‌های نفتی که جانیان ایرانی به آن دست یافته اند، دسترسی نداشته و نتوانسته تشکل های جانیان را سازماندهی کرده و اعضا را به نان و نوا برساند. این است که تهدید آمریکا بر قطع کمک‌های مالی اثر می‌گذارد و تیغ سرکوب را در مصر کند می2کند. با وجود این تفاوت‌ها و بسیاری دیگر چه اصراری است که دو نمونه غير مشابه را با هم تاخت بزنیم و هیجان بی وقت بیافرینیم؟ جامعه مدنی در تبعید هرگاه نیروی خود را به این سمت هدایت کند که ایده و فکر ایجاد شاخه‌های برون مرزی تشکل‌های سیاسی درون ایران را فعال کند و از تلاش برای حذف اندیشه سیاسی مبتنی بر سکولاریسم که در تبعید تناور شده بپرهیزد، با قدرت و قوت بیشتری از عهده تغییر وضع موجود بر می‌آید.[۴۵]

ایراد اتهامات حقوق بشری علیه انقلاب و نظام اسلامی ایران

قطعنامه اخیر شورای حقوق بشر که بر ضرورت تعيين ناظر ویژه بر وضعیت حقوق بشر در ایران تأکید دارد و امضای ۲۲ دولت عضو شورا از آن جمله چند دوست جمهوری اسلامی زیر آن است، فروپاشی اخلاقی دولت ایران را علنی کرد. ... کافی است سوابق جمهوری اسلامی را در حوزه حقوق بشر که از اعدام‌ها و مصادره‌های بدون رسیدگی اول انقلاب شروع و از قتل عام مخالفان عبور می کند و دیگر بار فرزندان صدیق خودش، اصلاح طلبان و حامیان آنان را زیر ضرب می‌گیرد، بررسی کنیم. ... این رزیم به سرعت در نقض حقوق بشر پیش می‌رود و باید آن را به هر شکل ممكن متوقف کرد.[۴۶]

ادعای واهی در خصوص توان اثرگذاری فتنه سبز

از ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ جنبش اعتراضی مردم پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، به رنگ سبز معنای سیاسی تازه‌ای بخشید. سبز شد رنگ اعتراض، رنگ مطالبه اصلاحات و رنگ اصرار بر تغییر حکومت به صورت پایه‌ای در ایران. رنگ سبز رنگ ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بود و تا پیش از حضور مردم در تظاهرات وسیع انقلابی، اهمیت سیاسی نداشت. پس از آن ایرانیان در سراسر جهان، و حتی دستجاتی که تا پیش از روبه رو شدن با اعتراض خیابانی انبوهی از مردم که در انتخابات شرکت کرده بودند و می گفتند رأی من کو، رأی دادن در جمهوری اسلامی را مصداق خیانت یا بلاهت می دانستند، پرچم های سبز برافراشتند و کمربند سبز را در شهرهای محل اقامت ایرانیان تبعیدی و مهاجر، از جایی به جای دیگری حمل کردند و به آن در جای نماد اعتراض رسمیت بخشیدند. ... این سبز همان نیست که شالی از آن را بر گردن احمدی نژاد دیدیم. همان نیست که تکه پاره های آن را در شوهای قذافی دیده ایم. این سبز سبزی نیست که میدان تحریر قاهره و انتخابات آن را رنگ زد. سبز ایرانی حتی اگر بخواهد نمی تواند خطای ۱۳۵۷ را تکرار کند. این سبز هر گاه انرژی اش آزاد بشود و تب یارانه ها بالا برود و دزدان بیش از پیش یقه هم را بگیرند، آزموده را نمی آزماید. به آمیزه دین و دولت به هر شکل و شمایلی که باشد رضایت نمی دهد. جانمازها را از عرصه عمومی جمع می کند و عرصه خصوصی را در جای حریم مردم از تجاوز مصون می دارد. ... حادثه ها در راه است و هر چه هست دامان اسلام سیاسی را می گیرد که در ایران بازتابی جز فساد و تباهی و فقر و گرانی و تحریک دولتهای قدرتمند به تحریم و حمله به ایران نداشته است.[۴۷]

نقد دیدگاه‌های مهرانگیز کار

عمده فعالیت مهرانگیز کار معطوف به مباحث حقوقی و به ویژه مسائل زنان است و در این محدوده وی مواضع فمینیستی تندی، حتی در حد تجویز و ترویج همجنس گرایی، اتخاذ نموده است. این مواضع وی را در تقابل با احکام و دیدگاه‌های اسلام قرار می‌دهد که البته تا پیش از وقایع سال ۸۸ تلاش می‌کرد این امر نمودی نداشته باشد و پس از فتنه صراحت عليه مبانی دینی و شرعی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران و حتی روحیه و هویت فرهنگی مردم ایران دیدگاههایش را مطرح نمود. با این حال وی در چهارچوب مباحث حقوقی، مخالفت خود را با احکام اسلامی ابراز داشته است. در تکمیل این دیدگاه اسلام‌زدا، وی تصریح می‌کند که بهترین وضعیت برای زنان تنها تحت حقوق بشر قابل تصور است و البته آشکار است که مبانی حقوق بشر، دست کم در زمینه برابری زن و مرد، تباین و تضادهای مبنایی با قوانین اسلامی دارد. از دید وی جامعه و حکومت ایران هر دو بحران زده اند و ریشه این بحران بر می‌گردد به وضعیت نابسامان زنان و قوانینی که در خصوص آنها در قوانینی قضائی و قانون اساسی موجود است. مهرانگیز کار در این زمینه تا آنجا پیش می‌رود که می‌گوید جامعه و به خصوص زنان ایرانی در داخل کشور به انحای مختلف مخالفت خود را با حاکمیت ابراز می کنند - حتی با مبادرت به روسپی گری! - و این آسیب های اجتماعی ریشه‌های جنبش زنان ایران هستند. مهر انگیز کار کتابی هم با عنوان «گردنبند مقدس» نوشته است که شامل یادداشت ها و نظراتش درباره کنفرانس برلین و پیشامدها و پیامدهای آن است. این کتاب شامل 42 عنوان و سه ضمیمه است. مهرانگیز کار این کتاب را به لوسیا بینن، منشی دوم سفارت هلند در امور مهاجرت و حقوق بشر تقدیم کرده است که گویا در سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۱ به فعالان مطبوعاتی، سیاسی و فرهنگی که تحت پیگرد قرار می‌گرفتند از جمله خود مهرانگیز کار و خانواده‌اش یاری رسانده است. کتاب با یک «توقف خیالی» از زبان «آزاده» دختر شانزده ساله مهرانگیز کار در ساعت ۱۷ و 40 دقیقه روز سه شنبه ۳۰ اسفند ۱۳۷۹ در کنار بستر بیماری مادر آغاز می‌شود. تقریبا یک سال از «کنفرانس برلین» که در آوریل ۲۰۰۰ برگزار شد، می‌گذرد. کتاب با استعاره و احساس شروع می‌شود و در چندین صفحه بعد به نکته اصلی می‌رسد:

تعریف ما از آزادی همان نیست که نسل‌های جوان را به خواستن بر می‌انگیزد. تعریف آنها از آزادی چنان نیست که ما به آن خو گرفته‌ایم. پنداری قرن‌ها با هم فاصله داریم، نه سال‌ها. جوان‌ها با آنچه برای ما آشنا است و طی قرون به آن تن داده‌ایم، بیگانگی می‌کنند. تکفیر و توهین و در خفا زیستن را برنمی‌تابند. به ریاکاری تاریخی که محصول بردباری تاریخی اجدادشان است، تن در نمی‌دهند. در جایی که یک ملت به «قربانی نگون بخت» یک نظام تبدیل شده است، «مادر» چاره ای جز «تن در دادن» نمی یابا: در چنگال اهل ریا، من هم ریاکار شدم. شروع کردم به خوردن نان قندی. انگار چیزی از مکالمه آمر و مأمور نمی فهمم و گوسفندی هستم از گله گوسفندان». قاضی مأمور می خواست حقوقدان را طبق قانون محاکمه کند که چرا صدها کیلومتر آن سو تر حرف های خیلی بدی زده است.[۴۸] در مجموع مشخص است که این عنصر حامی فتنه، مبلغ تفکرات فمینیستی تندی است که آنها را در قالب مباحث حقوقی مطرح کرده و از این طریق هم علیه اسلام و هم عليه نظام جمهوری اسلامی موضع گرفته و شرایط موجود را بدترین شرایط برای زنان ایرانی برمی‌شمرد. وی معتقد است فقه و اجتهاد شیعه توانایی حل مسائل زنان را ندارد و تنها با رعایت حقوق بشر وضعیت زنان بهبود می یابد. مهرانگیز کار معضلات و آسیب‌های اجتماعی مانند طلاق و فحشا و دختران فراری را نمودهایی از تلاش زنان برای احقاق حقوقشان می‌داند و تصریح می‌کند این رفتارها برای نشان دادن مخالفت با حاکمیت و مردسالاری هستند و بنابر این ریشه های جنبش زنان در ایران می‌باشند. روی دیگر این دیدگاه آن است که چنین رفتارهایی مشروعیت دارند و زنان نباید از ارتکاب به این رفتارها احساس ناراحتی کنند.

جستارهای وابسته

شیرین عبادی

پانویس

  1. Mehrangiz Kar.
  2. مصاحبه عفت ماهباز با مهرانگیز کار / سایت زنان ایران.
  3. یادداشت مهرانگیز کار، پیرامون برخورد زرین کلک با هاجر سلیمی نمین در دانشگاه تهران / روز آنلاین - ۱۳۸۹/۰۲/۲۱ .
  4. اظهارات محمد سیف زاده، عضو کانون مدافعان حقوق بشر، در خصوص دریافت جایزه حقوق بشر، توسط مهرانگیز کار / ایلنا- ۱۳۸۳/۰۸/۱6.
  5. نظرات مهرانگیز کار در خصوص تأثير جدایی دین از سیاست در بهبود وضع حقوق زنان مسلمان / رادیو فرانسه - ۱۳۸۲/۰۸/۰۲.
  6. رابطه تمکین و قتل نوشته ای از مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۵/۰۷/۰۵.
  7. گفتگوی رادیو آمریکا با مهرانگیز کار درباره حقوق زنان در ایران /-۱۳۸۲/۰۸/۰۱.
  8. یادداشت مهرانگیز کار، پیرامون برخورد زرین کلک باهاجر سلیمی نمین در دانشگاه تهران / روز آنلاین - ۱۳۸۹/۰۲/۲۱ .
  9. نظرات مهرانگیز کار در رابطه با برخورد با بدحجابی/رادیو فردا - ۱۳۸۵/۰۲/۰۱.
  10. اختلاط دو نظم عرفی و شرعی در سازمان قضائی ایران / رادیو فردا -۱۳۸4/۰۵/۲۳.
  11. مجلسی که می ترسد/ مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۷/۰۸/۲۳.
  12. مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۸/۰۱/۳۱.
  13. یا زینب/ مهرانگ کار / جنبش راه سبز -۱۳۸۹/۰۲/۱۰.
  14. مشروطه زنان، نوامیس مردان / مهرانگیز کار / گذار - ۱۳۸۹/۰۵/۲۵.
  15. سبز ایرانی / مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۹۰/۰۹/۱۹.
  16. پهلوی های جوان / مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۹/۱۰/۱۹.
  17. زن، بکارت، سیاست مهرانگیز کار / تغییر برای برابری -۱۳۹۰/۱۰/۲۳.
  18. زن، بکارت، سیاست/ مهر انگیز کار / تغییر برای برابری -۱۳۹۰/۱۰/۲۳.
  19. موانع تعریف جرم سیاسی / رادیو فردا- ۱۳۸۳/۰۸/۱۹ .
  20. گفتار حقوقی در خصوص روند ضد حقوق بشری در ایران / رادیو فردا - ۱۳۸۳/۰۸/۲۲.
  21. فراخوان عمومی برای اعتراض به «نقض حقوق زنان در قانون اساسی» / تریبون ایرانیان فمینیست - ۱۳۸۶/۰۳/۰۹ .
  22. اظهارات مهرانگیز کار، در خصوص حقوق زنان فردا - ۱۳۸4/۰۳/۱۸.
  23. مقاله مهرانگیز کار تحت عنوان قانون قتل‌های زنجیره‌ای / روز آنلاین -۱۳۸4/۰۸/۳۰.
  24. ولی ا... فيض مهدوینامه مهرانگیز کار به شورای حقوق بشر سازمان ملل / گویا نیوز- ۱۳۸۵/۰۲/۲4.
  25. دیدگاه مهرانگیز کار، درباره لغو دستاوردهای مدرن قضائی / رادیو فردا - ۱۳۸۵/۰4/۱۹.
  26. عبور از احمدی نژاد/ مهرانگیز کار/ روز آنلاین -۱۳۸5/06/01.
  27. زنان و زندان نوشته مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۵/۰6/۰۱.
  28. زنان، پاکباخته‌های انقلاب ایران/مهرانگیز کار / گذار -۱۳۸۸/۱۲/14.
  29. ثبات سیاسی؛ نوشته مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۷/۰۲/۳۰.
  30. زنان و سینما، مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۷/۰۵/۲۸.
  31. تبعیض بر ضد زنان در ایران قانونی است/ مهرانگیز کار / گذار - ۱۳۸۷/۰۹/۱۸.
  32. عبور از احمدی‌نژاد/ مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۷/۱۱/۱4.
  33. فعال شدن کمیته ۳ نفره برای متهم کردن ایران به نقض حقوق بشر / سادات -۱۳۸۵/۰6/۲۹.
  34. تحلیل مهرانگیز کار درباره قوانین مهدورالدم / رادیو فردا -۱۳۸۵/۰۷/۲۰.
  35. ثبات سیاسی؛ نوشته مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۷/۰۲/۳۰.
  36. زنان و انتخابات آمریکا / مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۷/۰۸/۰۸.
  37. حکومت سایه / مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۷/۱۱/۲۹.
  38. بیانیه اعتراضی حدود ۲۵۰ فعالان جنبش زنان نسبت به اتفاقات اخیر: به سرکوب زنان در دا کلیه بازداشت شدگان را آزاد کنید / تغییر بره برابری - ۱۳۸۸/۰۳/۳۱.
  39. اعدام و امنیت/ مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۸/۱۱/۱۱.
  40. ۸ مارس، مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۸/۱۲/۱۷.
  41. «گزارشگران حقوق بشر را فورا به ایران اعزام کنید» / رادیو فردا - ۱۳۸۹/۰۲/۲4.
  42. مشروطه زنان، نوامیس مردان / مهرانگیز کار / گذار -۱۳۸۹/۰۵/۲۵.
  43. پهلوی های جوان / مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۹/۱۰/۱۹.
  44. جامعه مدنی در تبعید/ مهرانگیز کار / روز آنلاین -۱۳۸۹/۱۱/۲4.
  45. جامعه مدنی در تبعید/ مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۸۹/۱۱/۲4.
  46. فروپاشی اخلاقی / مهرانگیز کار / روز آنلاین- ۱۳۹۰/۰۱/۱۸.
  47. سبز ایرانی / مهرانگیز کار / روز آنلاین - ۱۳۹۰/۰1/۱8.
  48. قربانیان نگون بخت / سایت کتاب / سپتامبر ۲۰۰۳.

منبع

مسعود محمدی و گروه مولفین؛ اصحاب فتنه / 26، مرور آراء و مواضع مهرانگیز کار؛ انتشارات شناسه، چاپ اول، 1391.