پیشینه انگاره نقصان عقلی زنان

از ویکی‌جنسیت

«نقصان خرد و خردورزی در زنان» از گزاره های مشهور در منابع ادبی، دینی ، فلسفی، عرفانی و علوم تجربی در طول تاریخ غرب و شرق بوده و هست. حتی در اندیشه موثرترین دانشمندان دوران مدرن خصوصا تا قبل از قرن بیستم ، در مورد نقصان عقل و تعقل و غلیان احساسات و عواطف زن عبارات صریح یا ضمنی متعددی به کار رفته است. از ارسطو و افلاطون یونان باستان گرفته تا آگوستین و آکوئیناس قدیس قرون وسطی و تا ژان ژاک روسو، شوپنهاور، فروید، منتسکیو، اگوست کنت دوران مدرن و حتی بسیاری از دانشمندان معاصر چون ايپوليت تن ، ژرژ ساند، پل بروكا ، پرودون و ... بر تفاوت یا نقصان در قدرت شناخت یا عقل و تعقل زنان صحه گذاشته اند. برخی اعتقاد به این گزاره را مبنای تئوری های فلسفی ، سیاسی، اخلاقی، اجتماعی ، حقوقی ، تربیتی ، روانشناختی ، اقتصادی و... خود قرار داده اند.

نقصان عقلی زنان در مکاتب فمنیستی

ضعف و نقصان عقلی زنان مورد توجه و تایید بسیاری از نظریه پردازان فمینیستی نیز بوده است. بسیاری از نظریه پردازان فمینیسم لیبرال با پذیرش ضعف عقلی زنان در برخی حوزه ها آن را به عوامل اجتماعی و فرهنگی جامعه مستند می سازند. ولستون کرافت فاصله ضعف فکری زنان نسبت به مردان را تایید می کند، اما آن را ناشی از عوامل اجتماعی می داند. آموزش و تربیت عقلانی زنان ، مهمترین راهبرد فمینیسم لیبرال برای رفع فروتری زنان در جهت رفع این نقصان پایه ریزی شده است. [۱]

نقصان عقلی زنان در ادیان

نقصان خرد و خردورزی، در بین کتب ادیان ابراهیمی از جمله مسیحیت و یهودیت نیز شهرت دارد. در قرآن کریم اگر چه صراحتا در مورد نقص عقل و تعقل زنان سخنی به میان نیامده است، لکن از برخی آیات قرآن کریم برداشت هایی در این موضوع صورت گرفته است که مستلزم توجه است. در منابع روایی ، روایات متعددی به نقصان عقل در زنان تصریح می کند. قبول و رد این گزاره ها و همچنین شکل های متفاوت تبیین و توضیح آن، در بین اندیشمندان اسلامی ، نظریات متعددی را ایجاد کرده است. برای مطالعه بیشتر به مدخل نقصان عقلی زنان در اسلام مراجعه کنید.

نقصان عقلی زنان در علوم تجربی مدرن

باوجود اینکه گزاره نقصان عقل زنان در بین بسیاری فیلسوفان، حکیمان، الهی دانان، روانشناسان و دیگرنظریه پردازان علوم عقلی ، شهودی، الهیاتی و تاریخی شهرت زیادی دارد، لکن بار اثباتی رد یا قبول چنین ادعایی بر عهده علوم اثباتی تجربی است. در علوم تجربی خصوصا در سده اخیر همواره با اندیشه های ضد و نقیضی در رابطه با موضوع نقصان عقل زنان روبرو بوده ایم. منشاء این نابسامانی نیز گاه به خاطر ماهیت روش تجربی و محدودیت های ذاتی آن است، گاه به لحاظ ماهیت موضوع (عقل زنان) و گاه به لحاظ سیاست های حاکم بر فضای علوم تجربی است.

مفهوم انتزاعی عقل، برای بررسی تجربی موضوع چندان گویایی نیست، لذا بایستی به مفاهیم عینی تری تبدیل شود تا قابلیت پژوهش ، اندازه گیری و ارزیابی تجربی بیابد. اگر عقل را به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدف تعبیر کنیم، [۲] می توانیم به برخی مفاهیم قابل اندازه گیری تجربی مثل شیوه تفکر ، یادگیری و هوش منتقل شویم.

دانشمندان علوم تجربی برای هر کدام از تفکر و هوش تعاریف متعدد و انواع پرشماری را ذکر کرده اند و برای پژوهش و اندازه گیری آن نیز مولفه های بسیار زیادی را تعریف نموده اند که در کتب تخصصی قابل پیگیری است. همین تلقی های متفاوت چه بسا یکی از دلایل تفاوت در نتایج پژوهش ها باشد. لکن در تبیینی ساده از مفهوم تفکر و هوش می توان گفت؛ تفکر ،فرایندی است که از دریافت یا استخدام اطلاعات (احساس و ادراک) شروع می شود، در مغز پردازش می گردد و سرانجام بروز عینی مطابق با اهداف هشیار یا ناهشیار ارگانیسم پیدا می کند. هوش نیز به عنوان «توانایی فرد بر عمل هدفدار، تفکر منطقی و سازگاری موثر با محیط» تعبیر می شود.[۳] پژوهش های پرشماری نشان می دهد که زنان و مردان ، دختران و پسران، و نوزادان دختر و پسر هم در مراحل فرایند تفکر و هم در انواع هوش تفاوت های معناداری نسبت به یکدیگر دارند.

دانشمندان علوم تجربی تا قرن نوزدهم (قبل از شکل گیری جنبش های فمینیستی)، بی مهابا در مورد شواهد نقصان عقل در زنان اعلام نظر می کردند و گاه نتایج پژوهش های خود را به داوری هایی در مورد فروتری ذاتی زنان گره می زدند. به عنوان نمونه روان شناس برجسته اجتماعی قرن نوزدهمی اعلام کرده بود ؛« تمامی روان شناسانی که روی هوش زنان مطالعه کرده اند امروزه به این نتیجه رسیده اند که زنان نماینده پست ترین اشکال تکامل بشری هستند و به کودکان و بربرها نزدیک ترند تا به یک مرد بزرگسال متمدن». دکتر ادوارد کلارک استاد دانشکده پزشکی هاروارد در کتابی که هجده بار تجدید چاپ شد، مطرح کرد؛ «زنان از نظر جسمی و فکری ضعیف تر از مردان هستند و نباید به همان روش مردان آموزش ببینند».

اما اثبات چنین گزاره هایی در قرن بیستم و بعد از هژمونی سیاست های فمینیستی نظام سرمایه داری، هزینه زیاد مادی ، معنوی و حیثیتی برای دانشمندان دارد. استون رودرز در این زمینه می گوید: پژوهشگرانی که در باره تفاوت های جنسی تحقیق می کنند متقاعد شده اند که تامین بودجه برای کارشان و انتشار نتایج پژوهششان بسیار دشوار است. نتایج و آثار پژوهشی معروف ترین دانشمندان که آثار بسیار معتبری در دیگر عرصه ها دارند ، توسط شبکه سرمایه داری نشر و انتشار، غیر قابل چاپ و انتشار تشخیص داده می شوند از این رو پژوهش گران مرد ترجیح می دهند به موضوعات مطمئن تری روی بیاورند.[۴] محدودیت های پژوهش مردان در زمینه تفاوت های جنسیتی ، این حوزه از مباحث علمی را عملا به حوزه ای مختص پژوهشگران زنان تبدیل کرده است. با این وجود بسیاری از این پژوهشگران زن، باوجود اینکه اعتراف می کنند با پیش فرض ذهنی عدم تفاوت ادراکی بین زن و مرد وارد مباحث شده اند لکن دستاوردهای پژوهشی آنان را شگفت زده کرده است. [۵]

دایان هالپرن رئیس سابق انجمن روانشناسی آمریکا که خود یک فمینیست است قصد داشت نشان دهد هر نوع تفاوت جنسیتی در زمینه ادراک حاصل «رویه های جامعه پذیری، اشتباه، بدعت در پژوهش و جانبداری و تعصب» است لکن اعتراف می کند: پس از بررسی انبوهی از مقالات علمی مجله ها که ارتفاع آنها به چندین فوت می رسید و کتاب ها و فصل های متعددی از کتاب ها که حجم آنها به مراتب بیشتر از مجله ها بود فکرم عوض شد... در رابطه با برخی از توانمندی های ادراکی ، تفاوت های جنسی واقعی و در پاره ای موارد بسیار قابل ملاحظه وجود دارد. بدون شک رویه های جامعه پذیری مهم است اما شواهد خوبی وجود دارد مبنی بر آنکه تفاوت های جنسی زیست شناختی نیز نقش ایفا می کنند.

الینور مکابی بعد از آنکه دستاوردهای پژوهشش در مورد فعالیت ذهنی و ادراکی دختران و پسران او را متعجب کرده بود به همکاران علمی اش گفت:« من هم می خواهم بگویم که حالم از این موضوع به هم می خورد اما حقیقت، حقیقت است». [۶]

نویسنده کتاب «تفاوت های جنسیتی در مغز انسان» [۷] ، بعد از ذکر محتاطانه دستاوردهای پژوهشی اش در مورد تفاوت های ادراکی زنان و مردان، می گوید: هر چند همه شخصا متقاعد شده اند که زنان و مردان مشخصا به شیوه های متفاوتی فکر می کنند هیچ کس جرئت ندارد چیزی جز تساوی جنسیت را در این زمینه تاکید کند. اگر موضوع تفاوت در تعقل و تفکر فقط از نگاه روانشناختی (یا نظریه های غیر اثباتی مثل نظریه های فلسفی و الهیاتی) باشد ، اثبات این تفاوت ها به شکل واضح و روشن دشوار است لکن امروزه بحث به ساختار مغز و ساختمان عصبی و شیمیایی و ترشحات غدد داخلی زن و مرد کشیده شده است که تاثیر مستقیمی در شیوه احساس، ادراک ، هیجان، یادگیری و تفکر انسان دارند.آزمایش ها نشان داده اند که در برخی از قسمت های بدن که مربوط به فرایند تفکر است تراکم سلول ها بین زن و مرد متفاوت است. ساختاری که دو نیم کره مغز را به یکدیگر متصل می کند در زنان بیش از مردان رشد می کند و کمتر قرینه است. ساختار مغز و متابولیسم سلول های مغزی در زن و مرد متفاوت است. همچنین برخی هورمون های زنانه و مردانه رابطه مستقیم با احساس، ادراک، هیجان و در نهایت کیفیت و کمیت یادگیری و تفکر دارد. با توجه به اینکه مشخص شده است دو نیم کرده مغز وظایف یکسانی را به عهده ندارند (نیم کره چپ وظیفه فعالیت های انتزاعی و عقلانی و نیم کره راست وظائف عاطفی و هیجانی) ، این تفاوت ها نسبت به قابلیت های عاطفی و عقلانی و توازن بین این قابلیت ها چه دلالتی دارد؟[۸]

تفکر و تعقل در حقیقت فرایندی است که از دریافت اطلاعات (احساس و ادراک) شروع می شود، در مغز پردازش می گردد و سرانجام بروز عینی مطابق با اهداف هشیار یا ناهشیار ارگانیسم پیدا می کند. بسیاری از پژوهش ها نشان دهنده تفاوت های معنادار بین دختران و پسران در همه این مراحل است. زنان از هر 100 محركه 90 محركه را درك مى ‏كنند و ذهن آنها معمولاً شلوغ‏تر از مردان است و از اين رو در تصميم‏گيرى ‏ها با هم متفاوت هستند. [۹] آستانه لمس و درد زنان پایین تر از مردان است. مردان به الگوهای محرک بینایی شهوانی حساس ترند. ضمن اینکه حساسیت زنان با طیف رنگ ها بیشتر از مردان است. هوش کلامی(روانی کلام) در زنان بالاتر است اما مفاهیم و استدلال کلامی در مردان نمره بالاتری دارد. آزمون حساب و جورکردن قطعات و درک فضایی در مردان نتایج بالاتری را نسبت به زنان نشان می دهد. زبان بدن را زنان بهتر از مردان می فهمند و ده ها تفاوت دیگر در این زمینه ها وجود دارد. [۱۰]

ممکن است برخی این تفاوت ها را به عوامل اجتماعی و فرهنگی برگردانند؛ ضمن اینکه نمی توان تاثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی را نادیده گرفت لکن برخی تفاوت های شناختی در ارتباط با میزان تستوسترون (هورمون جنسی مردانه) یا دیگر هورمون های جنسی شکل می گیرد. دختران یازده سال و بالاتر که در کودکی یا بعد از آن در معرض تستوسترون بالا قرار گرفته اند کمتر میل دارند مادری را تجربه کنند و بیشتر به گونه ای مردانه استدلال می کنند. این دختران استقلال جویی و داشتن یک شغل را به جای مادری و خانه داری ترجیح می دهند. در عین حال مهارت های سه بعدی و هوش فضایی، روحیه سلطه جویی و جسارت آنان نیز مانند پسران بالاتر از دیگر دختران است. تجویز هورمون جنسی زنانه در اوائل رشد (بلوغ) باعث بالارفتن میانگین بهره هوشی در مردان می شود. همین طور تجویز این هورمون ها در نوزدان پسر توانایی های دخترانه مثل روانی کلام را در آنان بالا می برد. تفاوت در پردازش اطلاعات در مغز زن و مرد نیز چشم گیر است.

یاخته های عصبی ارتباط دهنده نیمکره چپ و راست مغز در مردان کمتر است. اسکن های PET نشان می دهد مغز زنان تقریبا برای هر فعالیت آزمایش شده ای یاخته های عصبی بیشتری از هر دو نیم کره به کار می گیرد. به نظر می رسد مغز زنان به طور شبکه ای و مغز مردان به طور نوعی و به صورت بخش بخش جدا از هم باشد. دلالت های این تفاوت ها وقتی مهم می شود که به کارویژه عاطفی- عقلانی دو نیمکره راست و چپ مغز توجه نماییم. [۱۱]

نکته دیگر اینکه اگر چه پژوهش های متکثری بر برتری مردان در تفکر انتزاعی، استدلالی یا تفکر حل مسئله اذعان می کند ولی این مطلب به معنای برتری مردان در احساس ، ادراک یا فهم نیست. اتفاقا بسیاری از پژوهش ها میزان بالاتری از فهم و درک محرک های حسی و هیجانی را در زنان اثبات می کند. از این رو اصطلاحا زنان را جزء نگر و مردان را کل نگر قلمداد می کنند. شاید یکی از دلائل کارآمدی مردان در حوزه تفکر انتزاعی، حل مسئله یا تفکر فلسفی نیز همین کل نگری باشد و اینکه محرک های کمتری را درک می کنند. به عبارت دیگر اگر چه ممکن است زنان باریک بینی ، جزئی نگری (شعور از ماده شعر به معنای موی دلالت بر باریک بینی و جزئی نگری دارد) و درک و فهم گسترده تری از واقعیت داشته باشند لکن مردان فهم استدلالی ، استنباطی و انتزاعی بالاتری نسبت به زنان دارد.

تحلیل این دستاوردهای پژوهشی در حوزه کار دانشمندان علوم تجربی است. لکن اگر منظور از ضعف عقل و تعقل ، تفاوت در فرایندی است که در برگیرنده دریافت اطلاعات، پردازش اطلاعات و نتیجه گیری و برون داد اطلاعات برای تطبیق ارگانیسم با اهداف آن باشد، می توان تفاوت های زیست شناختی بین زن و مرد را در این حوزه نتیجه گرفت. یا آنکه انگاره تفاوت تعقل بین زنان و مردان در علوم تجربی حداقل به عنوان فرضیه ای جدی تلقی می شود. البته این ادعا منافی تاثیر قابل توجه مولفه های فرهنگی و اجتماعی در تغییر الگوی تفکر و تعقل در زنان و مردان نیست.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. .ر.ک: رزماری تانگ. درآمدی بر نظریه های فمینیستی. ترجمه منیژه نجم عراقی. نشر نی.1391. تهران. ص 29-71
  2. . Jaggar,Alison M. 1983.Feminist Politics and human nature. Totowa, N.J: Rowman , Allanheld,p.33
  3. . ر.ک: پروین کدیور. روانشناسی تربیتی. تهران. سمت. چاپ چهاردهم. 1390.
  4. . مراجعه کنید به : استون ای. رودز. تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم.ترجمه معصومه محمدی، قم. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. 1392.ص 42
  5. . مراجعه کنید به : استون ای. رودز. تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم.ترجمه معصومه محمدی، قم. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. 1392.ص 42
  6. . استون ای. رودز. تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم.ترجمه معصومه محمدی، قم. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. 1392.ص 44
  7. . sex Difference in the Human Brain.
  8. .sex Difference in the Human Brain.By.Yres chiristen,p.146
  9. . روان شناس زن و مرد، دكتر محمد مجد، ص 101 و 97.
  10. . استون ای. رودز. تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم.ترجمه معصومه محمدی، قم. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. 1392.ص 52
  11. . برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به : نومان .ل.مان. اصول روانشناسي . ترجمه و اقتباس :محمد ساعتچي.چ12.موسسه انتشارات اميرکبير.ج1 ص 646. همچنین سکلتون . تفاوت هاي فردي. ترجمه يوسف کريمي. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي؛ و استون ای. رودز. تفاوت های جنسیتی را جدی بگیریم.ترجمه معصومه محمدی، قم. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. 1392