رضایتمندی شغلی زنان
اشتغال زنان یکی از موضوعات اجتماعی است که مطالعه در آن حایز اهمیت است. در این مسیر ممکن است موانعی بر سر راه اشتغال زنان قرار بگیرد؛ لذا در این مقاله به بررسی موانع اشتغال زنان از مسیر گرایش به کار و رضایت شغلی آنان پرداخته است. کار و به دنبال آن رضایت از آن برای هر یک از افراد جامعه معنا و مفهوم مختلفی میتواند داشته باشد؛ که باید به آن توجه بشود. این نوشتار به بازگو کردن نگرش و رضایت شغلی و دیدگاههایی که در رابطه با رضایت شغلی میباشد، پرداخته شده است. فرایند تجزیه جنسیتی کار و ربط آن به رضایت و گرایش شغلی یکی از موضوعاتی است که مقاله به آن توجه داشته است. از طریق معرفی دو مفهوم «طرد» و «جذب» به کار که به عنوان پیامدها و رضایت شغلی هستند مورد بحث و تفسیر قرار گرفته است.
کلید واژگان
زنان، اشتغال، رضایت شغلی، طرد اجتماعی، گرایش به کار، جذب اجتماعی.
گزارش مقاله
نویسنده در این مقاله در ابتدا فضای مفهومی نگرش و رضایت کار را بررسی کرده است؛ و سپس مفاهیم نظری و تئوریهای رضایت شغلی از دیدگاه جهان غرب را تفسیر کرده و در ادامه آن دیدگاههای فمینیستی در مورد اشتغال زنان را بیان کرده است. و در آخر به تفسیر و تشریح فرایند تجزیه جنسیتی کار در جهان غرب پرداخته است.
فضای مفهومی نگرش و رضایت کار
رضایت شغلی به عنوان یکی از ارکان مهم نگرش یا گرایش به کار، نتیجه ویژگیهای شخصی و فردی، ساختاری یا سازمانی و متغیرهای موقعیتی و انگیزشی است که در گروههای اجتماعی و از جمله زنان، نشانگر تغذیه از منابعی متفاوت از سایرین است. زنان به عنوان گروهی اجتماعی، با ارزشها، باورها، عقاید و نگرشی متفاوت، اما نشئت گرفته از فرهنگ عمومی جامعه، انگیزههایی متفاوت در نحوه نگرش و رضایت از کار از خود بروز داده و ممکن است در کار و فعالیتهای اجتماعی، به دنبال اهداف کاملاً متمایز باشند.
نگرش به کار از دو جهت بیرونی و درونی قابل بررسی است. مرکزیت مطلق یا نسبی کار از طریق این دو جنبه بیان میشود. در مرکزیت مطلق، اصالتاً به کار، بدون توجه به هیچ مفهوم دیگری، توجه میشود. در مرکزیت نسبی، کار براساس رابطه با جنبههای دیگر زندگی ارزیابی میشود.
از نظر گینزبرگ، رضایت دارای دو جنبه درونی و بیرونی است:
- رضایت درونی که از دو منبع حاصل میشود: اول: احساس لذتی که انسان از صرف اشتغال به کار و فعالیت عایدش میشود. دوم: لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت یا انجام برخی از مسئولیتهای اجتماعی و به ظهور رساندن تواناییها و رغبتهای فردی به انسان دست میدهد.
- رضایت بیرونی که بیشتر با نوع، شرایط و محیط کاری در ارتباط بوده و دایم در حال تغییر و تحول است. از جمله این عوامل میتوان از روابط بین کار، کارکنان، کارفرما و پاداشهای کاری نام برد.
کار دارای ارزش ابزاری و یا اظهاری برای شاغلان است. کار میتواند به عنوان وسیلهای برای رسیدن به هدفی عینی یا ذهنی، مادی یا معنوی در نظر گرفته شود یا اینکه ارزش کار در درون آن تعریف شود یا کار فینفسه ارزشمند تلقّی شود. با توجه به ابعاد ذکر شده، برای زنان صرف نظر از بُعد اظهاری در جنبه ابزاری، کار وسیلهای برای بیان اجتماعی و فرصتی برای رشد و ترقی محسوب میشود. در حالی که مردان برای دستمزد و پاداش کار (بعد ابزاری) اهمیت بیشتری قایل هستند.
مفاهیم نظری و تئوریهای رضایت شغلی از دیدگاه جهان غرب
نظریه بیگانگی مارکس: مارکس اولین بار در سال 1842 در مورد بیگانگی صحبت کرد، در حالی که نخستین مطالعات مربوط به نارضایتی شغلی به نیمه اول قرن بیستم برمیگردد.
مارکس چهار جنبه بیگانگی را در رابطه با نارضایتی کارگران از کار توضیح داده است:
- کارگران از کار خود بیگانه میشوند؛ زیرا بر آن کنترلی ندارند؛
- کارگران از روند کار جدا میشوند؛
- خلاقیت و انسان بودن کارگران در کار مورد انکار قرار میگیرد؛
- کارگران در جوامع سرمایهداری صورت انسانهایی مجزا و ایزوله را دارند و نیازهای جمعی و روابط همکاری آنها محدود میشود.
ملوین سی من با استفاده از نظریات مارکس، بیگانگی را در پنج بُعد بیقدرتی، غریبگی، بیمعنایی، انزوا و بیهنجاری خلاصه میکند.
نظریه آنومی دورکیم: دور کیم تحت عنوان «تقسیم کار آنومیک»، به تشریح انواع تقسیم کار در جوامع جدید میپردازد. تقسیم کار آنومیک حاصل پیوند سست بین اعضا، عدم تناسب بین توانایی کارکنان و کار آنها و تقلیل شخصیت کارکنان به قطعهای از کار است. این مسائل بیگانگی از کار و در نهایت، نارضایتی کارکنان را به وجود میآورد.
نظریات انگیزشی فروید: در روانشناسی و روانشناسی اجتماعی، تئوریهای گوناگونی برای تعریف انگیزههای بشری برآمدهاند. طبق نظر فروید، انسانها توسط عوامل ناخودآگاه به عمل برانگیخته میشوند. از نظر وی، این فاکتور Id یا نهاد نام دارد و نشان از غرایز اساسی بشر دارد. مفهومسازی آگاهانه ما از خود، یعنی «ایگو» یا «خود»، سعی در کنترل این عناصر دارد و هدایتگر درونی غیرآگاه دیگری (سوپرایگو یا فراخود)، افکار و اعمال خود را مورد نقد قرار داده و هنگامی که به نظر میرسد «ایگو» تسلیم «نهاد» شده است، دچار گناه و هیجان میشود. «سوپرایگو» نتیجه جامعهپذیری اولیه، بخصوص آموختهها از طریق والدین در دوران کودکی است.
دیدگاههای فمینیستی در مورد اشتغال زنان
در تاریخ تفکرات فمینیستی، دو مفهوم متفاوت قابل پیگیری است. این دو مفهوم که در دهه 80 بحثهای بسیاری را به همراه داشت، عبارتاند از: برابری جنسیتی و تفاوتهای جنسیتی. در مفهوم برابری جنسیتی، اصول مورد توجه، گرایش به کوچک شمری یا حتی فراموشی تفاوتهای جنسیتی است. علت این بیتوجهی آن است که این گونه تمایزات، مانعی برای رسیدن به برابریهای اجتماعی، اقتصادی محسوب میشود. در این صورت، تفاوتهای جنسیتی باید به عنوان یک مقوله بیربط در مکاتب، وضع قانون، دادگاهها و اشتغال در نظر گرفته شده، کنار گذاشته شود.
در این رویکرد، فمینیستها تأکید خاص بر مشارکت اقتصادی و برابری زنان با مردان داشته، حتی گاهی اوقات ارزش کمتری برای کار خانگی قایل میشوند. در رویکرد برابری جنسیتی، فمینیسم لیبرال با الهام از جنبش لیبرالیستی، بر ورود زنان به حوزه عمومی مثل ورود به نهاد اقتصادی(اشتغال) و سیاسی(رأی دادن) متمرکز شد. بخصوص ایده برابری فرصتها و حقوق بشر را برای دو جنس مطرح میکند.
فرایند تجزیه جنسیتی کار در جهان غرب
بسیاری از تحقیقات در مورد مشاغل مختلف، از کار یدی گرفته تا غیریدی، نشان دادهاند که مؤلفههای مرتبط با شغل، مثل عزت نفس، فشار کار، رضایت شغل و مانند آن، پیشبینی کنندههایی دقیق برای رفتار کارکنان اعم از زن و مرد هستند. گر چه در ورود به مشاغلی که به طور سنتی مردانه تلقّی میشده افزایشی اساسی از جانب زنان صورت گرفته است، ولی هنوز تجزیه جنسیتی مشاغل یکی از پایدارترین اشکال بازار کار است. تجزیه افقی و عمودی در بازار کار، به همراه اشتغال در مشاغل فروتری که احتمال پیشرفت و توسعه فردی در آن بسیار اندک است از مصادیق این تجزیه است. مشاغل نوعاً به زنانه و مردانه تقسیم شدهاند، در حالی که خود در طول زمان دچار تحول میشوند.
در حوزه کاری معمولاً از دو مدل «شغلی» و «جنسیتی» برای تبیین رفتار مردان و زنان استفاده میشود. با تمام این شواهد، رویکردهای تئوریکی جدید، به تغییراتی در سازمان و بازار کار اشاره میکنند.
این تئوریها بر دو جنبه عمده متمرکز میشوند:
- اول. بر مفهوم تغییراتی اجتماعی با نام «جذب» یا «ادغام»؛
- دوم. تجزیه جنسیتی بازار کار براساس فرایند خود تأسیسی از تفاوت و تمایز و سلسله مراتب در سازمان اجتماعی کار.
منظور از فرایند جذب و ادغام در بازار و سازمان کار اجتماعی، بهرهمندی زنان از مشاغل سطح متوسط و مدیریت در سطوح بالای شغلی در چند دهه اخیر است.
منبع
- نویسنده: منضوره اعظم آزاده؛ مجله بانوان شیعه، پاییز 1385، شماره 9
- لینک نورمگز
- لینک پرتال جامع علوم انسانی