مری آستل

از ویکی‌جنسیت
مری آستل
اطلاعات شخصی
زاده 12 نوامبر 1666 ؛ نیوکاسل
مکتب لیبرال فمنیسم
درگذشت 11 مه 1731

مری آستل؛ یکی از نخستین فمینیست‌های انگلیسی.

مری آستل، با تأکید بر ظرفیت زنان برای تفکر منطقی به موانع رشد آنان اشاره کرده‌است. وی زنان را اندرز می‌داد که از ازدواج بپرهیزند، ذهن‌شان را پرورش دهند و از زندگی عاری از وابستگی به مردان لذت ببرند.

زندگی‌نامه

مری آستل در 12 نوامبر 1666م در نیوکاسل متولد شد. والدین وی دارای دو فرزند دیگر بودند، ویلیام که در نوزادی درگذشت و پیتر، برادر کوچک‌ترش. او در کلیسای سنت جان در نیوکاسل تعمید گرفت. خانواده او از طبقه متوسط بالا بودند و در تمام دوران کودکی او در نیوکاسل زندگی می‌کردند. پدرش یک سلطنت طلب محافظه کار آنگلیکان بود که یک شرکت محلی تولید زغال سنگ را مدیریت می‌کرد. به عنوان یک زن، مری تحصیلات رسمی دریافت نکرد، اگر چه او در سن 8 سالگی از عموی خود یک آموزش غیر رسمی دریافت کرد. یک روحانی سابق به نام رالف آستل که درگیری‌های ناشی از اعتیاد به الکل باعث تعلیق وی از کلیسای انگلیس شده بود؛ اگر چه عموی آستل از کلیسا تعلیق شده بود، ولی وی وابسته به مکتب فلسفی کمبریج بود که آموزه‌های خود را پیرامون فیلسوفانی مانند ارسطو، افلاطون و فیثاغورس شکل می‌دادند. پدرش در 12 سالگی درگذشت و او را بدون جهیزیه رها کرد. با بقیه مخارج خانواده که برای تحصیلات عالیه برادرش سرمایه‌گذاری شده بود، مری و مادرش برای زندگی با عمه ماری نقل مکان کردند.[۱]

پس از مرگ مادر و عمه‌اش در سال 1688 ، آستل به چلسی، لندن نقل مکان کرد. جایی که با حلقه‌ای از زنان ادبی و با نفوذ آشنا شد، از جمله لیدی ماری چودلی، الیزابت توماس، جودیت دریک، الیزابت الستوب و لیدی ماری ورتلی مونتاگو اینها به پیشرفت و انتشار آثار او کمک کرد. وی در سال 1709 از زندگی عمومی کناره‌گیری کرد و به عنوان رئیس مدرسه خیریه دختران در چلسی، استعفا داد. از 60سالگی به بعد، آستل با لیدی کاترین جونز زندگی کرد. آستل به دلیل ابتلا به سرطان سینه در سال 1731 درگذشت. وی ماه‌های پایانی عمر خویش از ملاقات با آشنایان خود امتناع می‌ورزید و با تابوت خود در یک اتاق می‌ماند و عبادت می‌کرد. او در حیاط کلیسای کلیسای چلسی در لندن به خاک سپرده شد.[۲]

دیدگاه

آستل یکی از اولین زنان انگلیسی بود که آموزش برابر زن و مرد دفاع کرد و در تبیین اندیشه‌ی خود گفت:« همان اندازه که مردان منطقی و عادل هستند و سزاوار آموزش زنان نیز عادل، منطقی و سزاوار آموزش هستند.»

اولین پیشنهاد ناشناخته وی با نام "توسط یکی از عاشقان جنسیت خود" در سال 1694 ، برای پیشرفت خانم‌ها در راستای منافع واقعی و اصلی آنها ارائه طرحی برای کالج کاملاً زنانه است که در آن زنان می‌توانند زندگی ذهنی خود را دنبال کنند. در سال 1700 آستل با طرح سوالات زیر خواهان تسری لیبرالیسم به جامعه‌ای زنان می‌شود:« اگر حاکمیت مطلق در یک کشور ضروری نیست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضروری است، چرا باید در کشور نباشد؟ اگر همه‌ی انسان‌ها آزاد به دنیا می‌آیند، چرا همه‌ی زنان باید برده به دنیا بیایند و هستی آنها در شرایط بردگی کامل، تابع اراده‌ی متغییر، مردد، نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»[۳]

وی همچنین در سال 1700، برخی تأملات در مورد ازدواج را منتشر كرد. او زنان را از خطرات یک انتخاب عجولانه یا نسنجیده بر حذر می‌دارد. آستل استدلال می‌کند که آموزش به زنان در انتخاب بهتر همسری و مقابله با چالش‌های دولت کمک خواهد کرد. "او به یک دلیل قوی، داشتن روح مسیحی و خوش اخلاق ، از همه کمکی که آموزش و پرورش می‌تواند داشته باشد، نیاز دارد؛ به او بدهید، و باید اطمینان حاصل شود از استحکام و اعتماد به نفس شخصی که چنین آزمایشی را انجام می‌دهد".

آستل هشدار می‌دهد که اختلاف در هوش، شخصیت و ثروت ممکن است به بدبختی منجر شود و توصیه می‌کند که ازدواج به جای جذابیت کوتاه مدت بر اساس دوستی پایدار باشد. یک زن باید به دنبال یک درک خوب، یک ذهن پر تحرک باشد و از همه نظر دیگر به همان اندازه که ممکن است برابری داشته باشد. آستل در پاسخ به منتقدان در چاپ سوم برخی از تأملات در مورد ازدواج، این مضمون را گسترش داد که زنان در صورت تمايل بايد بتوانند از ازدواج خودداری كنند. با این حال، اگر آنها باید ازدواج کنند، باید تحت اراده همسرانشان قرار بگیرند.[۴]

توانایی آستل در مباحثه آزاد با زنان و مردان معاصر و به ویژه به دلیل روش‌های پیشگامانه‌اش در مذاکره در مورد موقعیت زنان در جامعه با درگیر کردن مباحثه فلسفی( دکارت تأثیر ویژه‌ای داشت) به جای اینکه استدلال‌های خود را در شواهد تاریخی که قبلاً تلاش شده بود استوار کند تاثیر فراوانی داشت. نظریه دكارت در مورد دوگانه گرایی، یک ذهن و جسم جداگانه به استل این اجازه را داد كه این عقیده را كه زنان و همچنین مردان توانایی استدلال دارند، گسترش دهد و متعاقباً نباید با آنها خیلی بد برخورد شود: "اگر همه مردان آزاد متولد شوند ، چرا همه زنان برده متولد می‌شوند؟ "[۵]

گرایش‌های مختلف فمینیست با انتقادات مختلفی رو به رو هستند. خوش‌بینی فمینیست لیبرال مبنی بر اینکه برابری حقوقی، تمام مشکلات زنان را حل می‌کند و از راه برابری و انکار تفاوت‌ها میان زنان و مردان می‌توان به خواسته‌های زنان جامعه رسید نه تنها موجب از میان رفتن تبعیض، ظلم و ستم به زنان نشد بلکه شکل تازه‌ای از استعمار، ظلم و ستم را به زنان جامعه تحمیل کرد.

انگاره‌ی برابری انسان‌ها علی‌رغم تفاوت‌های فیزیکی( رنگ، پوست، نژاد)حول محور عقلانیت، باعث این ادعا شد که زنان نیز از آنجا که موجوداتی عاقل‌اند باید در تمام حقوق سیاسی و قانونی با مردان برابر باشند. اما به گفته‌ی سوزان مندوس:« اصلا روشن نیست که تفاوت‌های فیزیکی را بتوان به آسانی نادیده گرفت تا چه رسد به اینکه نادیده گرفتن آنها عادلانه باشد.»[۶]

آثار

  • یک پیشنهاد جدی توسط یکی از عاشقان جنسیت خود
  • برخی تأملات در هنگام ازدواج
  • مقاله‌ای در دفاع از جنسیت زن
  • شش مقاله آشنا در مورد ازدواج ، صلیب‌هایی در عشق، بیماری، مرگ، وفاداری و دوستی( منسوب به مری آستل است)
  • نامه‌هایی درباره عشق به خدا

پانویس

  1. «Mary Astell»، در ویکی پدیا انگلیسی
  2. «Mary Astell»، در ویکی پدیا انگلیسی
  3. فمنیسم مقدمه ای بر ایدئولوژی‌های سیاسی، ص358
  4. اسفندیاری، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه
  5. نصری، قدیر،اندیشه سیاسی فمینیسم، 1385ش
  6. رودگر، نرگس، فمنیسم؛ تاریخچه، نظریات، گرایش ها، نقد، ص75-76

منابع

  • «Mary Astell»، ویکی پدیا انگلیسی، تاریخ بازدید: 7 اسفند 1401ش.
  • نصری، قدیر،اندیشه سیاسی فمینیسم، مطالعات راهبردی زنان، شماره 33، 1385ش.
  • «بررسی ريشه‌های ظهور فمينيسم؛فمنیسم و خانواده‌زدایی »، عطنا، تاریخ درج مطلب:۱۶ خرداد ۱۴۰۱،تاریخ بازدید: 7 اسفند 1401ش.
  • اسفندیاری،سرور، «روند ظهور فمینیسم در چهار قرن اخیر»، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، تاریخ بازدید: 7 اسفند 1401ش.
  • رودگر، نرگس،تاریخچه، نظریات،گرایش ها، نقدفمنیسم، نشر : دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، سال 1394.