مری ولستون کرافت

از ویکی‌جنسیت
مری ولستون کرافت
اطلاعات شخصی
زاده ۲۷ آوریل ۱۷۵۹؛ حومهٔ لندن، انگلستان
مکتب لیبرالیسم
درگذشت ۱۰ سپتامبر ۱۷۹۷ (۳۸ سال)؛ لندن، انگلستان
فرزندان

فانی ایملی

و مری شلی
همسر رابطه نامشروع با گیلبرت ایملی و ویلیام گادوین و یوهان هاینریش فوسلی

مری ولستون کرافت؛ [۱] نخستین زن فمنیست بریتانیایی.

مری ولستون کرافت در یک خانواده کشاورز تحت نفوذ پدری تنبل و شلوغ و مستعد حمله خشونت آمیز ناشی از مستی و از مادری ایرلندی تبار به دنیا آمد. وی در طول عمر خود دو بار اقدام به خودکشی کرده بود و تا پایان عمر، تن به ازدواج نداده بود و کودکی نامشروع داشت. مری ولستون کرافت به نخستين نظريه‌پرداز فمينيست بريتانيا معروف است كه كتابش با عنوان استيفاي حقوق زنان نخستين بيانيه‌ی كامل محسوب مي‌شود. ولستون کرافت در اين كتاب زنان را انسان‌هايي خردورز و عقلاني و موقعيت فرودست زندگي‌شان را معلول بي‌سوادي توصيف مي‌كند كه با برابري فرصت‌ها جبران مي‌شود.ولستون کرافت معتقد بود: نقش‌هاي مبتني‌بر جنسيت، طبيعي نيست، بلكه مصنوعي و ساخته دست مردان و در جهت منافع خود آنهاست.او به‌گونه‌اي خوش‌بينانه اعتقاد داشت، با دستیابي زنان به آموزش‌هاي عمومي و فرصت‌هاي برابر، موضوع تفاوت جنسيتي اهميت خود را در حيات سياسي و اجتماعي از دست خواهد داد.

زندگی‌نامه

مری ولستون کرافت فرزند دوم یک خانواده متوسط انگلیسی بود. پدربزرگ او ثروت زیادی از راه تجارت ابریشم به دست آورده بود اما ناتوانی پدرش در تجارت به زودی خانواده ولستون‌کرافت را با بحران مالی رو به رو کرد و این خانواده مدت زیادی از عمر خود را صرف مهاجرت به شهرهای مختلف انگلستان کردند. مشکلات مالی خانواده فشار زیادی را بر پدرش وارد کرده بود و رفته رفته او به مردی الکلی و خشن تبدیل شد که همسر و فرزندان خود را کتک می‌زد. مری، از همان عنفوان کودکی، طعم تلخ نابرابری جنسیتی را در خانواده خود درک کرد جایی که پدر نالایق او، قدرت مطلق خانواده بود که بر همسر و فرزندانش غلبه قانونی و عرفی داشت و می‌توانست آنها را از نظر جسمی و روحی آزار دهد. در دوران زندگی او در اواخر قرن هجدهم میلادی، حقوق زنان محلی از اعراب نداشت و زنان به خصوص پس از ازدواج، جایگاه حقوقی خود را از دست‌ می‌دادند و به عنوان ملک طلق شوهر به حساب می‌آمدند و توانایی حفظ دارایی و اموال خود را نداشتند. [۲] [۳] در همین زمان بود که تمام ارث پدر مری نیز به برادر بزرگ او رسید و دیگر فرزندان به موجب قوانین انگلستان، از این حق محروم بودند.[۴]


مری در سال 1788 به عنوان یکی از اعضای مرکزی کانون جانسون محسوب شد و به طور منظم با دیگر نویسندگان رادیکال ملاقات کرد.مری مصمم شد بیانیه معروف سیصد صفحه‌ای خود را تحت عنوان استیفای حقوق زنان به رشته تحریر در آورد. در این اثر برای اولین بار عقاید روشن‌گری در مورد مسائل و وضعیت زنان به کار برده شد. [۵]

این کتاب به محض انتشار پرفروش‌ترین کتاب و نیز سنگ بنای فمینیسم مدرن گردید.ندای مری در کتاب استیفای حقوق زنان قرن‌ها طنین‌انداز بود. مطالبات وی برای پایان دادن به معیارهای دوگانه در کردار زنانه و مردانه، برای حقوق زنان در کار مستقل، زندگی مدنی و سیاسی هنوز هم اساس و پایه فمینیسم امروز را تشکیل می‌دهد.[۶]

افکار او در تساوی طلبی و بهره‌مندی از حقوق برابر با مردان وی را به زندگی مشترک به صورت نامشروع و غیرقانونی سوق می‌دهد.در سال 1793م مری به پاریس رفت تا خود شاهد انقلاب باشد در آنجا، در 34 سالگی با یک افسر آمریکایی به نام گیلبرت ایملی ملاقات کرد و سخت به او دل بست. امید مری برای یک رابطه ماندگار را روحیه ماجراجوی ایملی که درگیر معاملات تجارت مشکوک بود، سازگار نشد. ثمره این دلدادگی کودکی نامشروع بود.[۷]

مری در حالی که باردار بود تنها ماند و در اوج کشتار زمان ترور انقلاب فرانسه شاهد قربانیان بی‌شماری بود که با گوتین اعدام می‌شدند. نامه‌های فراوانی به ایملی فرستاد: روح من خسته شده، قلبم بیمار گشته. ایملی زمانی برگشت که فرزندشان فنی به دنیا آمده بود اما بلافاصله مری را به یک سفر 6 ماهه برای جمع‌آوری اعانه به اسکاندیناوی فرستاد در حالی که با یک زن بازیگر زندگی جدیدی را آغاز کرده بود.در سال 1795، مری فرسوده از این ماجرای عشقی تصمیم گرفت خود را از بالای پل« پوتنی» به رودخانه بیاندازد. مری دوباره قاطعانه تصمیم گرفت به زندگی خود سر و سامانی دهد. او با ویلیام گودین فیلسوف آنارشیست رابطه برقرار کرد. [۸]

گودین نیز هم چون مری، به نام آزادی خواهی، هر گونه نظارت و کنترل قانونی را در ازدواج رد می‌کرد. بدین جهت، تازه هنگام تولد کودک این خانواده، آنها علی‌رغم میل خود تن به ازدواج دادند. مری در سال 1797 هنگام تولد دخترش، یک مری دیگر(مری شلی[۹]) پس از زندگی پر فراز و نشیب و غیر عادی و یک ازدواج ناموفق با یک تاجر فرانسوی، بی‌وفایی همسر و دو بار اقدام به خودکشی نافرجام و سپس ازدواج با گودوین، با ابتلا به یک عفونت شدید تنها 11 روز پس از زایمان، از پا افتاد و صدای او برای همیشه در 38 سالگی خاموش شد.[۱۰]

موج اوّل فمینیستی با بیانیه‌ی ۳۰۰ صفحه ای ولستون کرافت در سال 1۷۹۲ در انگلستان آغاز شد. او با نوشتن كتاب« حقانيت حقوق زن» تأثير اصلي را بر اين موج گذاشت.دختر او مری شلی[۱۱] بعدها خالق اثر مشهور فرانکشتین شد. همزمان با او و پس از او نیز فعالیت‌های مختلفی در جنبش زنان رخ داد. در فرانسه طرفداران ژاکوبنها به عنوان زنان شهروند جمهوری‌خواه، خواستار حق رأی شدند که بسیاری از آنها در دوره ی ژیروندن‌ها قلع و قمع گردیدند. نظریه‌های فمینیستی برای اولین بار در اوایل سال ۱۷۹۴ در نشریاتی از قبیل« تصدیق حقوق زن» توسط مری ولستون کرافت ظهور کرد.[۱۲]

دیدگاه‌ها

اشتیاق شدید به حقوق طبیعی در اواخر سدهٔ هجدهم، برخی از افراد را به‌ناچار به طرح مسئلهٔ حقوق زنان سوق داد. مری ولستون‌ کرافت در پاسخ به تأملاتی در باب انقلاب در فرانسه نوشته ادموند برک، کتاب دفاع از حقوق انسان‌ها[۱۳] را نوشت که در آن ادعا کرد:« حقی که یک انسان در بدو تولد از آن برخوردار است درجه‌ای از آزادی، تمدن و دین است که با آزادی دیگر اشخاصی که با او در جامعه زندگی می‌کنند، سازگار است.» دو سال بعد احقاق حقوق زنان[۱۴] را به چاپ رساند. وی در آن‌جا می‌پرسد:« تصور کنید… آیا وقتی مردان از آزادی خود راضی و خشنودند… این رضایت ظلمی در حق زنان مطیع نیست؟»

نظر او درباره حقوق زنان، کاملاً بر مبنای اصطلاحات آزادی‌خواهانهٔ برابری و حقوق طبیعی بنا شده‌ است. تلاش ليبرال‌ها براي نقد وضع موجود در كتاب مري ولستون كرافت تحت عنوان« دفاع از حقوق زنان» انعكاس يافته است كه به عنوان نقطه عطفي در تاريخ فمينيسم ياد مي‌شود. وي نگاه تحقيرآميز مردان به زنان را مهم‌ترين مسئله فرودستي آنان مي‌داند و تلاش زنان براي ايده‌آل قرار گرفتن در نظر مردان را نوعي حقارت تلقی مي‌كند.

مري و ستون كرافت با انتشار كتاب« استیفای حقوق زنان» (1792) عقيده خويش را چنين ابراز داشته است كه «عقل تنها قدرت درک و اثبات حقیقت است...طبیعت عقل چنان است که اقتضا می‌کند در همه یکسان باشد.» به بیان او عقل جنسیت ندارد و آزادی، برابری و خرد بسیار مهم تر از خصوصیات جنسی هستند. پس اگر به نظر می‌رسد زنان از حیث عقلانیت از مردان کمتر هستند، به این دلیل است که از تعلیم و تربیت کافی بی بهره بوده‌اند.

ولستون کرافت در مقابل ادعای وضع طبیعی برای زنان، استدلالی را آغاز کرد که بعدا به مهم‌ترین تکیه‌گاه نظریات فمینیستی تبدیل شد. او تربیت اجتماعی و فرهنگی زنان را عامل اصلی وضعیت آنان دانست نه احوال طبیعی آن ها را. او نوشت:« زنانی که چون پرنده در قفس زندانی‌اند، چه کاری جز آراستن پرهای خود می‌توانند داشته باشند.» وی با نفی طبیعی بودن وصف درجه دوم بودن زنان، این فروتری را اصولا ناشی از عدم آموزش می‌دانست.[۱۵]

شاید بتوان مهم ترین تلاش زنان برای نقد وضع موجود و طرح حقوق مورد در خواست‌شان را باید در کتاب دفاع از حقوق زنان اثر مری ولستون کرافت انگلیسی دانست که« نخستین بیانیه بزرگ فمینیستی به زبان انگلیسی» تلقی می‌شود و معمولاً در نگارش تاریخ فمینیسم آن را نقطه آغاز این اندیشه می‌دانند یا حتی از آن به عنوان« انجیل فمینیسم» یاد می کنند.

او باور داشت که زنان نیز همچون مردان از قوای عقلی و ذهنی بالایی برخوردار هستند و تعلیم و تربیت فرصت باروری و شکوفایی فکری را برای آنان فراهم می‌کند در سایه آموزش دختران، مادران آینده، زنانی مستقل، فهیم و فرهیخته خواهند بود که بهتر از عهده تربیت اولاد خود بر می‌آیند و نسل متعادل‌تر، سالم‌تر و صالح‌تری را تربیت خواهند کرد. آموزش دختران نه تنها در زندگی خانوادگی و خصوصی آنان تحول ایجاد می‌کند بلکه منجر به تحول جامعه نیز شده و آنان را از کنج میهمانی‌های تشریفاتی و آشپزخانه‌ها به عرصه اجتماع وارد می‌کند و تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بزرگی را رقم خواهد زد. ولستون کرافت بارها در بزرگداشت عقل و معمولا به زیان عواطف سخن گفت، چنانکه جین رولاند مارتین گفته است« در طرح استیفای حقوق زنان...(ولستون کرافت) به ما الگویی آرمانی از تربیت زنانه ارائه می‌دهد که در آن خصوصیاتی که به طور سنتی به مردان نسبت می‌دهند برتر از خصوصیات سنتی زنانه قلمداد می‌شود.»[۱۶]

با این نظر منفی که ولستون کرافت نسبت به عاطفه داشت و ارزش فوق العاده‌ای که برای عقل به منزله‌ی وجه تمایز انسان از حیوان قائل بود، انزجار او از فلسفه‌ی تربیتی ژان ژان روسو در کتاب امیل تعجبی ندارد. روسو در این اثر کلاسیک رشد قوای عقلانی را مهم‌ترین هدف تربیتی اما فقط برای پسران معرفی می‌کرد. او به دوگانگی جنسی انسان اعتقاد داشت یعنی معتقد بود« مرد خردورز» و« زن عاطفی» مکمل یکدیگرند.[۱۷] مبنای ولستون کرافت فایده‌طلبی نیست، از دیدگاه فلسفه اخلاقی این بحث را مطرح می‌کند. اعتقادش بر این است که فرد تا زمانی که از خود مختاری برخوردار نباشد انسانی کامل به شمار نمی‌آید.اگر تعقل وجه تمایز انسان از حیوان است پس زنان مانند مردان از قوت تعقل برخوردار باشند مگر اینکه دختران را حیوان بدانند.

ولستون کرافت نیز مانند هریت تیلور و جان استوارت میل بر مبنای لیبرالیسم بر آزادی مطلق و بدون قید و بند معتقد است که در ارزش‌شناسی دینی آزادی بدون قید و شرط قابل پذیرش نیست.[۱۸] در‎ حالی که، با اینکه انسان به لحاظ تکوینی آزاد و مختار آفریده شده است؛ اما این بدان معنی نیست که در همه امور آزاد بوده و بتواند به دلخواه خود رفتار کند. بلکه علاوه بر حقوق دیگران، ارزش‎‌های اخلاقی و ضوابط دینی یعنی حقوق خداوند و حقوق خود نیز جزو قیدهای آزادی به شمار می‎روند. از طرفی در مبانی ارزش‎‌شناسی دینی ارزش‌ها امری واقعی بوده و مبتنی بر واقعیات می‌باشند؛ لذا فرد با رعایت آن‎ها در مسیر سعادت واقعی قرار می‌گیرد. پس نمی‎‌توان قائل به آزادی بدون قید و شرط شد؛ زیرا تاثیر هر عملی بر شخصیت و سعادت افراد فارغ از جنسیت آن‎ها، در حوزه ارزش‎‌شناسی دینی تاثیری واقعی می‌باشد.[۱۹]

ولستون کرافت معتقد است که فیلسوفان همواره در بحث از ماهیت آدمی، در پی صورت بندی ویژگی‎‌های مردان یا ماهیت مردانگی بوده‌‎‎اند. در این وجه از انتقاد، نظر برآن است که بحث از ماهیت آدمی، همواره یا به طور غالب، بحث از ماهیت مردان بوده است. آنان از متفکرانی مانند ارسطو، کانت و ژان ژاک روسو یاد می‌‎کند و سخن کانت در تعریف انسان به« حیوان ناطق» را مبتنی بر سوگیری مردانه می‌‎داند و اینکه کانت، ویژگی‎‌های مردانه را در تصویر مطلوب آدمی، اساسی‌تر دانسته است. نحله‎‌های مختلف فمینیسم علی‌رغم اتفاق نظر در مردانه بودن تعریف از انسان در مکاتب مختلف فکری غرب، هر یک بیانی خاص در نقد این تفکر دارند. به عنوان نمونه فمینیسم لیبرال با نقد تعریف لیبرالیسم از انسان که آن را به مثابه« حیوان ناطق» می‎‌داند؛ معتقد است این تعریف با تکیه بر تعقل، انسان را مساوی مرد دانسته است؛[۲۰] لذا برای از بین رفتن این نابرابری جنسیتی زنان باید در تعقل مساوی با مردان شوند تا در تعریف انسان، بگنجند.

در حالی که تفاوت انسان به سایر جانداران در روح الهی و خداخواهی انسان خلاصه می‌‎شود. روح انسانی دارای تجرد بوده و فناناپذیر است یعنی نابود شدنی نیست؛ لذا جنس آن« حی» بوده و به دلیل وجود فطرت الهی در انسان این« روح متأله» می‌‎باشد. تأله یعنی خداخواهی مبتنی بر خداشناسی. بنابراین حی متاله یعنی موجودی که هم حیات جاودان داشته و هم غرق در پرستش خداوند است.[۲۱]

و عقلانیتی که مدنظر ولستون کرافت هست، عقلانیت ابزاری و مبتنی بر هدف است در حالیکه عقلانیتی ارزشمند است که معطوف به ارزش باشد نه مبتنی بر هدف. عقلانیت معطوف به ارزش یعنی انسان برای یک ارزشی تلاش می‌کند و می‌جنگد. حالا این ارزش می‌تواند متفاوت باشد. ماکس وبر می‌گوید دوران مدرن پایان این دوره و آغاز دوره دیگری است که عقلانیت در آن مبتنی بر هدف است. در این عقلانیت، عقل ابزارهای مختلف را به کار می‌گیرد تا به آن هدف برسد.[۲۲]

ممکن است کسی بگوید در عقلانیت معطوف به ارزش هم افراد ابزارهای عقلانی متعددی را به کار می‌بردند تا به ارزش‌ها برسند. فرق این است که در اینجا غایت دنیوی مورد توجه است و عقل در خدمت این غایت است. هر چه هست محاسبه سود و زیان است و ارزش‌ها جایی ندارند. عقلانیت در دیدگاه لیبرالی ولستون کرافت کاملاً ابزاری است و غایت آن کاملاً دنیوی و افزایش سود و سرمایه است. یک وقت شما کار اقتصادی را ارزش تلقی می‌کنید. «الْکَادُّ عَلَی عِیَالِهِ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه».[۲۳] در عقلانیت مدرن غایت نهایی افزایش سود و درآمد و رفاه جسمانی است. این عقلانیت محاسبه‌گر و تهی از ارزش که هیچ سودایی غیر از رسیدن به سود ندارد. مهم‌ترین ویژگی این نگاه، ابزاری کردن همه چیز است و همه رابطه‌ها و ارزش‌ها بر این مبنا قرار می‌گیرد و عواطف انسانی به حاشیه می‌رود.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. Mary Wollstone craft
  2. آندره ميشل؛ فمینیسم، جنبش اجتماعي زنان؛ ترجمة هما زنجانی‌زاده
  3. ويل دورانت؛ لذات فلسفه: پژوهشی در سرگذشت و سرنوشت بشر؛ ترجمة عباس زریاب.
  4. «زندگی و آراء نظریه‌پردازان آموزشی: مری ولستون‌کرافت»، آموزمگ
  5. «نظریه های روانشناسی فمینیستی مري ولستون كرافت»، وب‌لاگ هاشملو
  6. «زندگی و آراء نظریه‌پردازان آموزشی: مری ولستون‌کرافت»، آموزمگ
  7. «نظریه های روانشناسی فمینیستی مري ولستون كرافت»، وب‌لاگ هاشملو
  8. «نظریه های روانشناسی فمینیستی مري ولستون كرافت»، وب‌لاگ هاشملو
  9. Mary Shelly.
  10. کاظمی، «زندگینامه مری ولستون کرافت»، وب‌سایت ماندگار
  11. Mary Shelly.
  12. «مری ولستون کرافت، اولین نویسنده «حقوق زنان»، صور اسرافیل
  13. A Vindication of the Rights of Men.
  14. A Vindication of the Rights of Woman.
  15. تانگ، رزماری، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، 1393ش، ص33.
  16. Martin, Jane Roland. 1985. Reclaiming a conversation: the ideal of the educated woman. new haven, conn: yale university press.
  17. تانگ، رزماری، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، 1393ش، ص34.
  18. رک: حسینی زاده، سیدعلی؛ جنسیت و تربیت از منظر اسلام و فمینیسم لیبرال؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1393؛ صص 68-71.
  19. زیبایی نژاد، محمدرضا، ملاحظات بر مقاله فمینیسم از سوزان جیمز؛ ترجمه عباس یزدانی، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانش‌های فمینیستی، 1388ش، ص 122.
  20. باقری خسرو، مبانی فلسفی فمینیسم، 1382ش، ص68-72.
  21. جوادی آملی، انسان از آغاز تا انجام، 1390ش، 99ـ98 و 105ـ104.
  22. قائمی نیا، علیرضا، چیستی عقلانیت، 1383ش.
  23. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : آن که خانواده خویش را از حلال روزى مى‌دهد ، مانند مجاهد در راه خدا است . من لا یحضره الفقیه : ۳ / ۱۶۸ / ۳۶۳۱٫.

منابع

  • آندره ميشل، فمینیسم، جنبش اجتماعي زنان،ترجمة هما زنجانی‌زاده، نشر نیکا، تهران، 1383ش.
  • ويل دورانت،ویلیام جیمز، لذات فلسفه: پژوهشی در سرگذشت و سرنوشت بشر، ترجمة عباس زریاب، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1387ش.
  • تانگ، رزماری، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی، ترجمه منیژه نجم عراقی، نشر نی، چاپ سوم، تهران، 1393ش.

زیبایی نژاد، محمدرضا، ملاحظات بر مقاله فمینیسم از سوزان جیمز، ترجمه عباس یزدانی، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانش‌های فمینیستی، قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1388ش

  • باقری خسرو، مبانی فلسفی فمینیسم، تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، چاپ اول، 1382ش.
  • جوادی آملی، انسان از آغاز تا انجام، قم: انتشارات اسراء، چاپ سوم، 1390ش.
  • قائمی نیا، علیرضا، «چیستی عقلانیت»، مجله : ذهن، شماره 17، 1383ش.
  • «زندگی و آراء نظریه‌پردازان آموزشی: مری ولستون‌کرافت»، آموزمگ، تاریخ درج مطلب: ۱۹ مرداد 1393ش، تاریخ بازدید: 8 اسفند 1401ش.
  • «نظریه های روانشناسی فمینیستی مري ولستون كرافت»، وب‌لاگ هاشملو، تاریخ بازدید: 8 اسفند 1401ش.
  • «مری ولستون کرافت، اولین نویسنده «حقوق زنان»، صور اسرافیل، تاریخ بازدید: 8 اسفند 1401ش.
  • کاظمی، انی، «زندگینامه مری ولستون کرافت»، وب‌سایت ماندگار، تاریخ درج مطلب: 10 آذر 1397ش، تاریخ بازدید: 8 اسفند 1401ش.