طاهر حداد
طاهر حداد زاده (1899-1935) نویسنده، محقق و مبارز تونسی و پیشگام در دفاع از حقوق زنان و کارگران تونسی بود. او برای توسعه جامعه تونس در آغاز قرن بیستم مبارزه کرد.
زندگینامه
طاهر بن علی بن بلقاسم الحداد در سال 1899 م در شهر تونس در یک خانواده مغازهدار متولد شد. در کودکی در مکتبخانه با علوم دینی و قرآنی آشنا شد و در نوجوانی هنگامی که تونس تحت استعمار فرانسه قرار داشت با جمعیت خلدونیه و باشگاه پیشگامان صادقیه همکاری داشت.[۱]حداد تا فارغ التحصیلی خود در سال 1920 در مدرسه زیتونیه تحصیل کرد. الحداد پس از اخذ گواهی سازگاری با کار، مسجد الزیتونه را ترک کرد. و به عنوان حسابدار و منشی موسسه خیریه به فعالیت پرداخت. در سال 1921 به مدرسه عالی حقوق تونس پیوست اما فعالیتهای سیاسی و اجتماعی او سبب بازماندن او از تحصیل شد. او زندگی خود را با نویسندگی در روزنامههای «امت»، «مرشدالامت» و «آفریقا» آغاز کرد.[۲]و در خلال روزنامهنگاری با روزنامهنگاران اصلاحطلبی چون محمدبیرم تونسی، ابوالقاسم شابی، احمد الدرعی، عبدالعزیز ثعالبی و طاهر صفر آشنا شد و تحت تاثیر آنها قرار گرفت.[۳] در سال 1920 عبدالعزیز ثعالبی حزب دستور را ایجاد کرد و طاهر حداد نیز به عضویت آن درآمد. و بعد از مدتی ثعالبی به دلیل نوشتههای حداد در روزنامهها و درخشش نامش او را مسئول تبلیغات و رسانههای حزب کرد.[۴] حداد همچنین پس از مشاهده اوضاع رقت بار کارگران تونسی به همراه محمدعلی حامی، از سیاستمداران تونسی که پس از پانزده سال از تبعید بازگشته بود جمعیت همکاری اقتصادی تونس (جمعیته التعاون الاقتصادی التونسی) را تاسیس نمود که به جامعه کارگران تونسی معروف شد.اما دولت فرانسه در 12 نوامبر 1925 محمد علی حامی را دستگیر و به خارج از کشور تبعید نمود و جمعیت را منحل کرد.[۵] پس از انحلال جامعه کارگران حداد حدا به این نتیجه رسید که اصلاحات باید از افکار و عقاید مردم شروع شود لذا برای اصلاع افکار و عقاید مردم شروع به نگارش کرد. پس برای اصلاح خانواده، خانه و آزادی زنان کتاب «المراه فی الشریعه و المجتمع » را نوشت. به دلیل انتشار کتاب «المراه فی الشریعه و المجتمع » الحداد از اخذ مدرک حقوق محروم شد و به دستور مقامات از سالن امتحان اخراج شد. همچنین دیپلم عالی وی را، که پیشتر از جامع زیتون گرفته یود باطل کردند و او را از مشاغلی که داشت کنار گذاشتند. مطبوعات تونس و برخی از روزنامههای شرقی نیز مبارزات شدیدی را علیه این کتاب و صاحب آن از جمله روزنامههای الزهرا، الوزیر و النهضه به راه انداختند که از عناوین مقالات منتشر شده در آن میتوان به «درباره بدعت الحداد» اشاره کرد. از آن پس حداد منزوی شد او در عزلت در حالی که برخحی او را تکفیر کرده بودند در اثر ابتلا به بیماری سل در سال 1935 درگذشت.[۶]
دیدگاه
مهمترین قواعد مورد نظر طاهر حدّاد که بر اساس آن وضعیت حقوقی زن نیز استوار میگردد، عبارتند از اینکه اسلام، روح و ذات و جوهری دارد که هستهی اساسی دین را تشکیل میدهد و این جوهر در زمان و مکان ثابت است و احکام را باید بر اساس میزانی که این جوهر را محقق میکند ارزیابی کرد، و تفسیر و برداشت از یک حکم، نمیتواند مخالف با ارزشهای بنیادینی باشد که در دین و شریعت اسلامی مورد توجه و تأکید قررار گرفته است. در کنار این، توجه به واقعیتهای زمان و مکان و نیز توجه به آثار خاتمیت دین اسلام چه از بعد درونی و چه از بعد برونی و اینکه رمز جاودانگی اسلام در چه چیزی است باید مورد توجه قرار گیرد. [۷] به همین دلیل طاهر حداد مفهوم «نسبیت» و «تاریخمندی» را در تفسیر احکام اسلامی درباره زن مورد توجه قرار میدهد.[۸] لذااحکام اسلام در مورد زنان،احکام نهایی نیستند که برای همیشه ثابت باشند، بلکه احکام اسلام احکامی هستند که از وضعیت جامعهای که قرآن در آن نازل شده (یعنی جامعه جاهلی) سرچشمه گرفته است؛ همان جامعهای که وضع زنان در آن به بردگی بیشتر شباهت دارد تا به وضعیتی دیگر: «در حقیقت اسلام درباره «جوهر» و ذات زن، حکمی نهایی صادر نکرده است؛ حکمی که گذر زمان در آن دگرگونی پدید نیاورد، در متون اسلامی چیز صریحی در این زمینه وجود ندارد، آنچه که وجود دارد، این است که با توصیف واقعیت موجود در وضعیت زنان در جامعه، یعنی توانایی و عقب ماندگی آنان، کفالت زن را بر عهده مرد گذاشته است و یا احکامی دیگر که به همین اعتبار صادر شده است. فقیهان کم بودن سهم ارث زن را نسبت به مرد، به دلیل کفالت زن از سوی مرد دانستهاند، دلیلی وجود ندارد که ما این حالت را همیشگی بدانیم و تغییر ندهیم. در حالی که خود اسلام این کار را کرده است. در بسیاری از این احکام وضعیت را تغییر داده و از وضعیت موجود پا را فراتر نهاده است، به سبب ضرورت همگانی با زمانها. اسلام به زن آزادی مدنی داده تا بتواند کسب کند و مال خود را افزایش دهد؛ مانند تجارت و سایر انواع کارها... و کارهایی را به زن اجازه داده که موفقیت زنان در آن برنامهها هنوز معلوم نبود.»[۹] طاهر حداد بین جوهر دین و احکام آن - که عرضی هستند - فرق قائل میشود؛ جوهر دین را ثابت میداند و احکام را نسبت به زمانها و اوضاع متفاوت، متغیر میداند. او میگوید: «باید بگوییم فرقی آشکار است بین آنچه که اسلام آورده و برای آن آمده که جوهر دین است و تا اسلام است، این جوهر باقی خواهد بود؛ مانند عقیده به توحید، مکارم اخلاق، برپایی عدالت و مساوات بین مردم و بین آنچه در هنگام ظهور اسلام در جامعه وجود داشت؛ حالات متغیر انسان و امور درونی که از جاهلیت در روانها رسوخ یافته بود، بدون این که از اهداف و مقاصد اسلام باشد. در این گونه امور هر جا اسلام حکمی را تقریر کرده یا در آن تعدیلی انجام داده، تا وقتی خواهد بود که اصل آن مسئله در جامعه موجود باشد، اما اگر مسئلهای به کلی از میان رفت، تقریر و اجازه اسلام یا تعدیل آن نیز از بین خواهد رفت و بدین گونه در آن مسئله اسلام چیزی را از دست نداده است».[۱۰] حداد به عنوان نمونه از احکامی نام میبرد که آنها را نه جزء اسلام میداند و نه جزء مقاصدی که اسلام برای آنها آمده است، بلکه چیزهایی بود که در جامعه وجود داشته و اسلام آن را تقریر کرده و اجازه داده، یا با گذاشتن قیودی آنها را تعدیل کرده است؛ مانند احکام مربوط به غلام، کنیز و مانند آن که جزء اسلام نبوده است. او مسئله تعدد زوجات را از این گونه مسائل میداند.[۱۱]اما چیزی که حداد بیان نمیکند، این است که اسلام میخواست برده داری از میان برود، پس احکام امضایی و تعدیلی برده داری به کلی بی موضوع میشود، اما تعدد زوجات در کشورهای اسلامی هنوز رواج دارد، بنابراین طبق استدلال خود حداد، تا رواج دارد، جواز هم دارد... . این یک نمونه از روش «اجتماعی» حداد در تفسیر احکام مربوط به زن است.[۱۲]
نقد
طبیعی است که طاهر حداد و هم فکران آنها، احکام اسلامی را برای امروز کافی و حتی صحیح ندانند و معتقد باشند که زمان و تاریخ مصرف آن احکام سرآمده است. لذا جامعه به قوانینی نو، پیش رو و هم گام با واقعیتها و نیازهای جامعه و انسان نوین نیازمند است.اگر آنچه طاهر حداد به مبنای نظریه خویش بیان میکند، پذیرفته شود، جایی برای احکام حقوقی، جزایی و اجتماعی اسلام نمیماند. اگر چنین مبنایی بتواند تأیید دینی داشته باشد، همه جوامع میتوانند با مرجع قرار دادن عرف ملتهای خویش یا پدیدههای اجتماعی در فرهنگ جهانی امروز - اگرچه از راه تهاجم فرهنگی باشد - احکام و حقوق اسلامی را تغییر دهند و دگرگون کنند. طاهر حداد نه تنها از این نتیجهگیری هراسی ندارد، بلکه به صراحت آن را مطرح میکند. او در مسائل جدید به روشهای معمول اجتهادی در بین مسلمانان به «نسخ» احکام نظر میدهد: "در حدود بیست سال از زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تأسیس اسلام لازم شد که برخی از نصوص به نصوص دیگر نسخ شود و احکامی به احکام دیگر؛ بنابراین سنت ازلی، پس چگونه ما نتوانیم با اسلام، این دین جاودانه در برابر نسلهای پی در پی و قرون متوالی تغییر و تبدیلی در احکام پدید آوریم؟" [۱۳] او دیگر به این اصل اعتقادی، اشاره نمیکند که تشریع مختص شارع است و نسخ احکام جز توسط شارع امکانپذیر نیست. شاید توجه نداشته که نمیتوان حکمی را که در برابر حکم شرع قرار گرفته و به قول او آن را نسخ کرده، حکم شرع نامید، یا توجه داشته، اما برای رسیدن به اهداف مورد نظر خویش از آن چشم پوشیده است. معنای سخن او اجازه تشریع داشتن انسانهاست، نه تنها بدون توجه به دستور شارع، بلکه درست برخلاف آن![۱۴]
آثار
- امرأتنا في الشريعة و المجتمع،انتشارات:دار الکتاب اللبناني
- التعلیم الاسلامی و حرکه الاصلاح فی جامع الزیتئنیه
- خواطر
- العمال التونسیون و ظهور الحرکه النقابیه
مجموعه آثار طاهر حداد در صدمین سال تولد وی در سه مجلد با عنوان «الاعمال الکامله» توسط وزارت فرهنگ تونس در سال 1378/م1399ه.ش چاپ شدهاست.