نقصان و کجی در خلقت زن

از ویکی‌جنسیت
بیان شبهه

اینکه در برخی از گزاره های دینی زن را به چوب کج (ضلع معوج) تشبیه کرده اند ،آیا دلالت بر نقصان و کژی در خلقت او دارد؟ آیا این امر دلیل فروتری خلقت زن نیست و توهین به او محسوب نمی شود؟

پیشینه اعتقاد به نقصان و کژی در خلقت زن

ارسطو بر اين باور بود كه زن همان مرد ناكام و خطاي طبيعت و حاصل نقصي در آفرينش است. طبيعت آن جا كه از آفريدن مرد ناتوان است زن را آفريد. [۱] اعتقاد به نقصان در خلقت زن در بین پیشوایان یهودیت و مسیحیت نیز زیاد است. سن توماس می‌گوید: زن چیزی نیست به جز موجودی تصادفی و ناقص و نوعی مرد ناقص. [۲] پولس اعتقاد داشت زن، بدل ناکامل مرد و مردی ناقص است. [۳]آکوئیناس زن را موجودی ضعیف، معیوب، ناپایدار و غیر عادی می دانست که با کمال جویی منطبق نیست بلکه با بدشکلی، فرتوتی و گندیدگی انطباق دارد. [۴]ادعای نقصان خلقت زن فقط در دوران باستان یا در میان پیشوایان مسیحیت و یهودیت فراگیر نبوده است. این ادعا در اندیشه و کتب «علمی» بسیاری از مهمترین دانشمندان دوران مدرن نیز مشهور است. ولتر، روسو، کانت، شوپنهاور، آگوست کنت، نیچه، فروید، لومبرزو و ... از دیگر دانشمندان مشهور دوران مدرن بودند که نقصان، ضعف و کژی در جسم ، روان ، عقل و اخلاق زن را اعتقاد داشتند.

اعتقاد به نقصان خلقت زنان در فرهنگ و ادبیات بسیاری از کشورهای جهان شهرت دارد و در ضرب المثل ها و حکمت های ملی و بومی آنان نیز خود را نشان می دهد. فرانسه: زن ها و اسب ها هیچ یک بی عیب و نقص نیستند. انگلیسی ها: زن شبیه ماهی ساردین است: خوبش عالی نیست و بدش نفرت انگیز است. [۵]

برخی اندیشه های مطرح فمینیسم نیز صراحتا یا تلویحا ، خلقت زن را ناقص ، ظالمانه و ملعون معرفی می کنند. برخی نظریه پردازان رادیکال ،قابلیت زایمان، شیردهی و برخی ویژگی های زیستی و مراقبتی زن و کیفیت خلقت زن را ظلم طبیعت در حق زن و یکی از مهمترین عوامل فرودستی زنان قلمداد می کنند. [۶] البته گروهی دیگر از فمینیست ها در واکنشی متقابل و با الهام گیری از نظریه تکاملی داروین، زنان را شکل تکامل یافته بشر می دانند و مردان را به اجداد تکامل نایافته خود از میمون ها نزدیک تر می شمرند، [۷] که حلقه مفقوده نظریه تکاملی داروین را پر می کند. [پانویس ۱]

قرآن و مسئله نقصان خلقت زن

اگر منظور از نقصان خلقت زن ، نقصان های فارغ از جنسیت باشد، نوع و افراد انسان ها اعم از زن و مرد با سطحی از نقصان دست بگریبانند. در مورد نقصان های جنسیتی نیز، اصل زوجیت مستلزم مکملیت متقابل است و آنروی سکه آن اثبات نقصان متقابل خواهد بود. بنابراین سطحی از نقصان متقابل در زن و مرد نسبت به یکدیگر وجود دارد که لازمه نظام احسن خلقت و اصل زوجیت است. لکن اگر منظور از نقصان در خلقت چیزی فرای این سطح از نقصان و در خصوص نوع زنان باشد، قرآن کریم کمترین دلالتی بر چنین ادعایی ندارد و بلکه برخلاف برخی اصول قرآن است. قرآن کریم تاکید و تصریح دارد که انسان اعم از زن و مرد را در (احسن تقویم؛بهترین صورت ونظام) آفریده است. [۸] آفرینشی که فرض بهتر آن وجود ندارد. در نگاه قرآنی، « استوای خلقت» زن و مرد از لوازم اصل اشتراک در لوازم رسیدن به هدف و از اصول مسلم و مصرح قرآنی است.[۹] بر اساس این اصل هم معیار اندازه گیری و داوری نسبت به نقصان و کمال به دست می آید و هم بر انگاره نقصان خلقت زن مهر بطلان زده می شود.

روایات و مسئله نقصان خلقت زن

با وجود آیات و روایات پرشماری که استوای در خلقت زن و مرد را تبیین می کند و به طور خاص از خلقت موزون ، حکیمانه، کریمانه و آرامش بخش زن به وسیله خداوند متعال خبر می دهد،[۱۰] در برخی روایات زن به ضلع معوج (چوب کج) تشبیه شده است. در منابع روایی اهل تسنن روایات پرشماری در این زمینه وجود دارد.

در منابع روایی شیعه نیز چندین روایت با همین مضامین وجود دارد که در بین آنها دو روایت صحیح نیز یافت می شود. [۱۱]

- در روایت صحیحی امام صادق علیه السلام از پیامبر مکرم اسلام نقل می کنند که ایشان فرمودند مثل زنان مانند چوب کج است اگر همان گونه رهایش کنی از آن بهره مند می شود ولی اگر سعی کنی راستش کنی می شکند. [۱۲] در روایت دیگر اضافه شده است که همین گونه رهایش کن تا از او بهره ببری.

- در برخی دیگر از روایات تصریح شده است که منظور از «ضلع معوج» همان دنده چپ آدم است که کج بوده و زن از آن خلق شده است.[۱۳] روایت معتبری در بین این روایات یافت نشد ولی تعداد این روایات به حدی هست که در کنار دو روایت صحیح قبلی، فی الجمله اطمینان از صدور آن حاصل شود.

توضیح روایات

با توجه به اصول ارجاع گزاره های شبهه انگیز به گزاره های محکم، اصل استوای خلقت، اصل نظام احسن، اصل حکیمانه بودن تفاوت ها و همچنین توجه به مبانی انسان شناختی و ارزش شناختی در اسلام نمی توان این روایات را بر توصیفی ضد ارزشی از زن حمل نمود. لذا بایستی در جهت فهم دقیق تر این گزاره ها احتمالاتی را اشاره کرد. برخی از مهمترین این احتمالات به قرار ذیل است:

  • احتمال اول: با توجه به اینکه «ضلع معوج» دانستن زن یا تشبیه زن به ضلع معوج از لوازم روایات خلقت زن از دنده چپ مرد است، لذا همان جواب هایی که در مورد روایات خلقت زن از دنده چپ ارائه شد ناظر بر لوازم و تبعات آن نیز هست. علامه مجلسی بعد از ذکر این روایات و روایات معارض آن ، یکی از فرض های مطرح در این زمینه را حمل این روایات بر تقیه به دلیل شهرت زیاد این روایات در منابع اهل سنت دانسته است. [۱۴]
  • احتمال دوم: تنها روایت صحیحی که در این موضوع آمده است این گونه مقرر می دارد: «إنما مثل المرأة مثل الضلع المعوج إن أقمته كسرته و إن تركته استمتعت به ».[۱۵] در روایت دیگری همین عبارت به صورت کامل تری نقل شده است:«إن إبراهيم على نبينا و آله و عليه السلام شكا إلى الله عز و جل ما يلقى من سوء خلق سارة، فأوحى الله عز و جل إليه إنما مثل المرأة مثل الضلع المعوج إن أقمته كسرته و إن تركته استمتعت به، اصبر عليها». [۱۶] به نظر می رسد روایت صحیح اول ، شکل ناقص و تقطیع شده روایت دوم است. در روایت دوم شان نزول روایت تصریح شده است و امکان فهم و تفسیر روایت را ایجاد می کند. بر این اساس می توان ادعا کرد که اولا روایت ناظر بر کجی خلقت نیست بلکه ناظر بر کژی در خلق و خلقیات است. ثانیا، روایت ناظر بر قضیه خارجی است و الف و لام در المراه، الف و لام عهد ذکری و در مورد شخص ساره است نه همه زنان. یا آنکه حتی اگر روایت را قضیه حقیقیه بدانیم روایت مطلق نیست بلکه ناظر بر همه زنان یا همه اشخاصی است که شرایطی مثل شرائط ساره (سالخورده، ناکام، بدون فرزند که دارای هوو فرزند دار است و در شرایط عاطفی آسیب پذیر قرار دارد) را دارند. بنابراین روایت در صدد بیان این نکته است که اشخاصی که به سن کهولت نزدیک می شوند و احتمالا آسیب های عاطفی و ناکامی هایی را تجربه کرده اند ، و از طرفی شاکله شخصیتی آنها شکل گرفته و انعطاف لازم برای تربیت پذیری را از دست داده و یادگیری به پایین ترین حد خود رسیده است را نباید و نمی توان انتظار داشت بر اساس معیارهای ما تغییر کنند و تربیت شوند. فشار آوردن برای تغییر یا تربیت چنین اشخاصی در این شرائط نه تنها به اصلاح آنان بر اساس معیارهای ما منجر نمی شود بلکه باعث شکسته شدن نظام شخصیت روانی آنان می شود.
  • احتمال سوم: احتمال دیگری که مطرح شده این نکته است که اصولا داوری در مورد کژی در خلق یا خلقت نسبت به مردان منظور است نه نسبت به معیارهای اصیل ارزش شناختی. این گونه داوری از لوازم اصل زوجیت است. همان گونه که از دید و معیار مردان ، خلق و خلقت زنان ممکن است متصف به کژی شود از دید زنان نیز ممکن است ویژگی های مردانه به زمختی و خشونت تعبیر شود. مادامی که این توصیف ها جنسیت محورانه، به معیار اصیل برای داوری ارزشی تبدیل نشود اشکالی ندارد.

سنائی در نفی خود معیاری برای سنجش دیگران چنین می گوید:

ابلهی دید اشتری به چرا

گفت نقشت همه کژست چرا

گفت اشتر که اندرین پیکار

عیب نقاش می‌کنی هش‌دار

در کژی‌ام مکن به نقش نگاه

تو زمن راه راست رفتن خواه

نقشم از مصلحت چنان آمد

از کژی راستی کمان آمد


در عبارت «المرئه کالضلع المعوج» نیز مرد معیار سنجش راستی و کژی قرار گرفته است. درحالی که اگر معیارهای اصیل ارزش شناختی مراجعه کنیم چه بسا مقایسه به شکل دیگری رقم بخورد و شاهد تحقق «اکثر الخیر فی النساء؛ بیشترین خیر در زنان است» باشیم. [۱۷]

خلاصه آنکه بر اساس این رویکرد، روایت در صدد هشدار به مردان است که معیارها خلقی ، اخلاقی و تربیتی خود را بر زنان تحمیل نکنند تا بتوانند در کنار یکدیگر زندگی کرده و از هم بهره ببرند. توجه به ویژگی های اختلافی زن و مرد یکی از مهمترین موضوعات محققان در عرصه های روانشناسی، جامعه شناسی و علوم تربیتی بوده است و در مورد آن کتاب ها نوشته و حقائق زیادی را تبیین و رهنمون های ارزنده ای ارائه داده اند.

جستارهای وابسته

یادداشت

  1. . حلقه مفقوده نظریه داروین یکی از اشکالات مطرح شده به نظریه تکاملی اوست. بر اساس این اشکال بین میمون و نوع انسانی، فاصله زیاد زیستی وجود دارد که نشان می دهد اگر بخواهد نظریه داروین درست باشد بایستی موجوداتی باشند که ویژگی های حد وسط میمون ها و انسان های تکامل یافته را داشته باشند.

پانویس

  1. . دورانت، ويل، لذات فلسفه، سازمان و انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، تهران، 1377 ص 14
  2. . ناچیز شمردن زن در درازنای روزگاران، کیاندوخت نور افروز، صص ۷۰-۷۴٫
  3. .زنان از دید مردان. ص 52
  4. .زنان از دید مردان. ص 57
  5. .زنان از دید مردان. ص 57
  6. . رزماری تانگ، درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی ، ترجمه منیژه نجم عراقی، نشر نی، چاپ اول، تهران ، 1387، ص 121،همچنین مراجعه کنید به: جین فریدمن، فمینیسم، ص 112 و پاملا ابوت و کلر والاس ، درآمدی بر جامعه شناسی نگرش های فمینیستی، ترجمه مریم خراسانی و حمید احمدی (چ اول، انتشارات دنیای مادر، 1376) ص 40
  7. . مراجعه کنید به بخش « ما هنوز یک حیوان هستیم» از فصل اول کتاب ؛ باربارا و آلن پیز؛ چرا مردان گوش نمی دهند و زنان نمی توانند نقشه بخوانند؛ ترجمه ناهید رشید و نسرین گلدار؛ تهران، نشر آسیم، 1382، ص 17 تا 53
  8. . التين : 4 لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويمٍ
  9. . حجر: 28-30؛ «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ؛فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِين؛ فَسَجَدَ الْمَلَئكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُون.»
  10. . البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 348
  11. . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي) ؛ ج‏25 ؛ ص544
  12. . سند روایت صحیح است. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا مَثَلُ الْمَرْأَةِ مَثَلُ الضِّلْعِ الْمُعْوَجِّ إِنْ تَرَكْتَهُ انْتَفَعْتَ بِهِ وَ إِنْ أَقَمْتَهُ كَسَرْتَهُ وَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ اسْتَمْتَعْتَ بِهِ وسائل‏الشيعة ج :20 ص:173.
  13. . النبي ص‏ إن المرأة خلقت‏ من‏ ضلع‏ فإن ذهبت تقيمها كسرتها و إن تركتها و فيها عوج استمتعت بها- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏11 ؛ ص222 مستدرك 14/ 255: القطب الراوندي في لب اللباب عن النبي صلى الله عليه و آله أ نه قال خلقت المرأة من ضلع أعوج إن أقمتها كسرتها، وإن استمتعت بها استمتعت بها وفيها عوج. «إن المرأة خلقت من‏ ضلع‏، و إن أعوج ما في‏ الضلع‏ أعلاها، فإن ذهبت تقيمها كسرتها، و إن استمتعت بها استمتعت بها و فيها عوج»- به نقل از : تاج العروس من جواهر القاموس ؛ ج‏11 ؛ ص308
  14. . بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏11 ؛ ص222
  15. . وسائل الشیعه . ج 14 باب 90 ، ص 123
  16. . وسائل الشیعه . ج 14 باب 90 ، ص 124
  17. . باب كثرة الخير في النساء «روي عن ابن فضال» في الموثق كالصحيح‏ «أكثر الخير في‏ النساء» روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة) ؛ ج‏8 ؛ ص93؛مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، 14جلد، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور - قم، چاپ: دوم، 1406 ق.