زنان پس از انقلاب

از ویکی‌جنسیت

کنش فرهنگی زنان پس از انقلاب اسلامی که مبتنی بر آموزه‌های اسلام و نگاه ضدامپریالیستی به زنان بود، عامل اصلی توانمندسازی جریان های مدنی زنان نیز قرار گرفت. فمینیسم اسلامی جریانی است که، مدعی باز تفسیر ادبیات دینی مبتنی بر مفهوم مدرن برابری جنسیتی است. تدوین قوانین و تکوین هنجارهای اجتماعی، از جمله روابط زن و مرد در عرصه خانواده و اجتماع مبتنی بر قواعد اسلامی پس از انقلاب اسلامی، به زعم فمینیست‌های اسلامی جایگاه فرودستی برای زنان ایجاد کرده است. آن ها از همان مجاری دینی خواستار بازنمایی برخی قوانین و هنجارهای فرهنگی هستند. در اینجا، فمینیسم اسلامی بر مبنای نظریه مارگات بدران تعریف شده است و با استفاده از رویکرد لاکلا و موف در تحلیل گفتمان انتقادی دال‌های مرکزی بازشناسی شده است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد، نقد رویکرد جمهوری اسلامی به تقلیل هویت زنانه به خانواده و اجتماع، تأکید بر برابری ارزشی زن و مرد برای دستیابی به تشابه حقوقی، توقف قانون گذاری نابرابر میان زنان و مردان مبتنی بر تفاسیر دینی و توسعه مشارکت زنان در جامعه مدنی از جمله موارد انتقاد فمینیسم اسلامی به جمهوری اسلامی است.

زنان پس از انقلاب
الگوی جعبه اطلاعات مقالات
نویسندگان زهره نصرت خوارزمی، فاطمه قاسمپور، حنانه نصرت خوارزمی
عنوان مقاله کنش فرهنگی زنان پس از انقلاب اسلامی: تحلیل گفتمان مطالبات فمینیسم اسلامی در جمهوری اسلامی ایران
نام مجله مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران
سال چاپ زمستان 1399، دورۀ 9
شماره مجله شمارۀ 4، صفحات 937 تا 966
امتیاز مقاله علمی - پژوهشی

پیشینه نظری و تجربی فمینیسم اسلامی در ایران

فمینیسم اسلامی به عنوان یک مکتب فکری در حال تکوین، تلاشی است برای بازخوانی و باز تفسیر منابع اسلامی از جمله آیات قرآن، احادیث و سنت پیامبر (ص)، مبتنی بر ارزش‌های مدرن و هنجارهای جهانی اعم از برابری جنسیتی و توانمندسازی اجتماعی- سیاسی زنان است. نویسنده معتقد است ابتدایی‌ترین صورت‌های فمینیسم اسلامی در ایران، در سال‌های آغازین جمهوری اسلامی ظهور و بروز یافته است.

وی معتقد است, نویسندگانی مانند پویا, توحیدی، میرحسینی و غیره تحقق نیافتن برابری جنسیتی به معنای مطلق و مدرن آن را در جمهوری اسلامی، عامل ایجاد شکاف تاریخی میان فمینیست‌های انقلابی و جمهوری اسلامی و هم زمان پیوند آن‌ها با فمینیست‌های سکولار می‌دانند. دهه 1370 شمسی و قدرت یافتن گفتمان نواندیشی دینی، دوره شکوفایی فمینیسم اسلامی در ایران محسوب می‌شود. بدین ترتیب، اصلاح قوانین در جمهوری اسلامی و تغییر سبک زندگی سنتی، همچنان در صدر دستور کار متعلقان به این نحله قرار داشته است.

ملاحظات نظری و روشی

از حیث نظری، مقاله حاضر چارچوب مارگات بدران را اساس کار قرار داده است. مارگات بدران فمینیسم اسلامی را یک الگوی درون زای اسلامی می‌داند که در پی تحقق«یک اسلام مبتنی بر ایده برابری طلبی جنسیتی و عدالت اجتماعی» است. فمینیست‌های اسلامی در پی سرنگونی هر گونه قانون مبتنی بر مرد سالاری و ایجاد زمینه برای وارد کردن برابری جنسیتی و رفتار مساوی(مشابه زنان با مردان)در شئون مختلف اجتماعی و سیاسی هستند. اما از مهم‌ترین وجوه فمینیسم اسلامی در تفکر بدران، این است که این نحله در امتداد و نه درمقابل فمینیسم سکولار قرار دارد و ابزاری در دست زنان مسلمان تلقی می شود تا در تقابل با اسلام سیاسی از آن بهره بگیرند.

از نظر نویسنده بخشی از پیشروان فمینیسم اسلامی در ایران را زنان و مردانی تشکیل دادند که در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن از مدافعان آرمان‌های انقلاب و نظام اسلامی بوده‌اند و تلاش کرده‌اند در چارچوب قوانین اسلامی از حقوق زنان دفاع کنند. البته برخی از آن‌ها به مرور با پذیرش آموزه‌های فلسفی، فرهنگی، اجتماعی مدرن و همچنین آموزه‌های فمینیستی به طور خاص، در مسیر روشنفکری دینی قرار گرفتند؛ بنابر این آن‌ها در پی ارائه خوانش‌های جدیدی از اسلام بوده‌اند که قرابت بیشتری با تأمین حقوق، مشارکت فردی و اجتماعی زن و مرد بر مبنای برابری جنسیتی داشته باشد.

یافته های پژوهش

فمینیست‌های اسلامی خود را مدافع هویت فردی زن می‌دانند. به زعم آن‌ها هویت زن در جمهوری اسلامی در مقابل حقوق و مسئولیت‌ها و مصالح خانوادگی و اجتماعی نادیده انگاشته شده است. زن از ابتدای انقلاب نماد ایستادگی علیه جریان فرهنگی امپریالیستی بوده که اضمحلال فرهنگ بومی اسلامی و ایرانی را در طول تاریخ خواستار بوده است. بنابراین از زن انقلابی توقع می‌رود که با تربیت افراد و جامعه انسانی آگاه، به اسلام خدمت کند در هویت خانگی زنان در درجه اول مادر و همسر و منتقل کنندگان ارزش های ملی به نسل آینده هستند.

  • برابری ارزشی زن و مرد برای دستیابی به تشابه حقوقی

از منظر فمینیست‌های اسلامی، تفاوت‌های طبیعی بین زن و مرد و نه برابری ارزشی زن و مرد در اسلام، مبنای قانون‌گذاری در جمهوری اسلامی قرار گرفته است. از نگاه این افراد پذیرش تفاوت‌های تکوینی زن و مرد در خلقت، نباید به تفاوت آن‌ها در نقش‌های خانوادگی و اجتماعی شامل دیه، ارث، قصاص، شهادت و قوامیت منجر شود.

فمینیست‌های اسلامی برای پاسخ به برخی تفاوت‌های حقوقی که در شریعت مطرح شده است، به هدف غایی اسلام اشاره کرده و معتقدند اراده الهی بر آن بوده که زنان به حقوق برابر با مردان دست یابند. هرچند این امر باید تدریجی با تغییر عرف و ساختارها اتفاق بیفتد. براساس رویکرد اجتهادگرایان دینی، اگرچه زن و مرد در ارزش‌های انسانی برابرند. حقوق و تکالیف اسلامی آن‌ها و تقنین اسلامی (تشریع) منطبق با تکوین است. بدین ترتیب جریان غالب ادبیات اسلامی، با توجه به تفاوت‌های جنسی و معتبر دانستن این تفاوت‌ها در خلقت، این معنا را پذیرفته است که ارتباطی مستقیم میان تفاوت‌های جنسیتی و حقوقی وجود دارد. این دقیقاً محل نزاعی است که فمینیسم به معنای عام و فمینیسم اسلامی به معنای خاص در مقابل آن قرار دارد.

  • توقف قانون گذاری نابرابر میان زنان و مردان مبتنی بر تفاسیر دینی

تأسیس جمهوری اسلامی در ایران مانند هر حکومت دیگری در جهان امروز با سؤال درباره‌ی جایگاه زنان روبه رو بوده است. بسیاری از فمینیست‌های اسلامی در ایران معتقدند، هرچند قانون اساسی ایران بر برابری زن و مرد تأکید دارد، قوانین مدنی به ویژه در موضوعاتی مانند طلاق، حضانت کودک، چندهمسری، ارث و شهادت در دادگاه برابری جنسیتی را برقرار نکرده است.

فمینیست های اسلامی شروطی را به معنای گزینه‌ی جایگزین پیشنهاد می‌کنند تا سکوت قانون را درباره حقوق فردی و خانوادگی زنان پوشش دهند. از جمله این شروط، شرط تحصیل، شرط اشتغال، شرط وکالت زوجه در صدور جواز خروج از کشور، شرط دادن وکالت مطلق طلاق به زوجه و شرط تقسیم اموال موجود میان زن و شوهر است. به طور کل نیاز به تغییر قوانین یکی از الزامات فمینیسم اسلامی در ایران است.

  • توسعه مشارکت زنان در جامعه مدنی

بسیاری از منابع تاریخ‌نگاری فمینیسم اسلامی در ایران این نکته را تصریح می‌کنند که از اواخر دوره‌ی ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی و با ورود به دوره‌ی ریاست جمهوری سید محمد خاتمی فضایی برای طرح عقاید منتقدانه به جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد. در این ادبیات جدید، عمده‌ی شکایت از نقش‌های سنتی و کلیشه‌ای زنان، نقش یک مادر خانه‌دار و دور از اجتماع بوده است.

علاوه بر, به رسمیت بخشیدن فردیت در جامعه مدنی، دعوت به خودآگاهی، کنشگری و جنبش گرایی نیز از مصادیق ویژگی‌های جامعه مدنی مدرن است که فمینیست‌ها به نبود آن در ایران انتقاد دارند و مشوق آن هستند. درنهایت، ایجاد خودآگاهی جنسیتی و پیگیری مطالبات مبتنی بر زنانگی مدرن، جهان شمول و مبتنی بر همسانی با مردان با رویکرد روشنفکری دینی همچنان مهم ترین دستور کاری است که فمینیست های اسلامی در ایران پیگیری می‌کنند.

کلیدواژه

ایران، برابری جنسیتی، زنان، فمینیسم اسلامی.

منبع